عبدالله
مومنی:
عبدالله
نوری مفهوم
واقعی و
بنیادین
اصلاحات
دموکراتیک و "برنامه
محور" را میتواند
نمایندگی کند
مدتی
پیش شهرگان،
طی یک سلسله
گفت وگو،
بررسی بحثهای
مربوط به
انتخابات
دهمین رئیس
جمهور اسلامی
آغاز کرد. در
این شماره
و در ادامه
سلسله بحثهای
مذکور با
عبدالله
مومنی،
سخنگوی سازماندانش
آموختگان
ايران اسلامی (ادوارتحکيم
وحدت) گفت گو
کردیم.
عبدالله
مومنی، فوق
لیسانس جامعه
شناسی را از دانشگاه
علامه در یافت
کرد اما بدلیل
نظام گزینشی
امکان ادامه
تحصیل در مقطع
دکتری نیافت.
او از
سال1376 تا 1380،
دبیر انجمن
اسلامی دانشگاه
تربیت معلم
تهران و از
سال 1380 تا 1384 دبیر
بزرگترین
تشکیلات دانشجویی
کشور، دفتر
تحکیم وحدت
بود.
مومنی
در دوران
دانشجویی در
ایجاد گفتمان دموکراسی
خواهی و خروج
از جبهه دوم
خرداد، که آن
را "نا کار آمد"
می نامید، تلاش
کرد. سپس
نقادی قدرت و
طرح دیده بانی
جامعه مدنی و دوری
از مناسبات معطوف به
کسب قدرت در
فعالیتهای
او در الویت
قرار گرفتند.
او
که از سال1984 تا
کنون عضو
شورای
سیاستگذاری سازمان
دانش
آموختگان
ایران اسلامی
است، از سال 1384
تا 1386 دبیر
تشکیلات
ادوار
تحکیم و از
سال 1386 به این
سوی سخنگوی
سازمان دانش
آموختگان بوده است.
مومنی
در دوران
دانشجویی 2
بار تجربه
زندان را پشت
سر گذاشت. اولین
بار بخاطر
سازماندهی
اعتراضات
دانشجویی که
در سال 81 رخ
داد. بار دوم
او در سال 1382
در سالگرد
حادثه کوی
دانشگاه نزدیک
به 50 روز در
انفرادی بند 325 سپاه بود.
وی
همچنین در
سالگرد 18 تیر 1386،
همزمان با
هجوم به دفتر
سازمان دانش آموختگان
یک ماه در بند 209
اطلاعات در
بازداشت موقت
به سر برد. عبدالله مومنی در
سال 1386 به دعوت
دانشگاه ام.آی.تی،
برای سخنرانی
پیرامون جنبش دانشجویی
و دموکراسیخواهی
راهی خارج از
کشور بود که
در فرودگاه مهر
آباد ممنوع
الخروج شد که
این ممنوعیت
همچنان ادامه
دارد. او در
حال حاضر در یکی
از دبیرستانهای
تهران تدریس
میکند.
به
دلیل فشردگی
برنامههای
وی، این گفت
گوی تلفنی در
ساعات پس از
نیمه شب
صورت
گرفت. به این
دلیل از آقای
عبدالله
مومنی بویژه
سپاسگزاریم.
خ.ش
آقای
عبدالله
مومنی بحث
انتخابات
ریاست جمهوری
دهم خیلی زود - یعنی
بیش از یک سال
مانده به
انتخابات - شروع
شد و از آن پس
گرچه بحث کمی
افت و
خیز داشته اما
همواره در
سطحی نسبتا
داغ ادامه
پیدا کرده،
چرا؟
در
مقایسه با
انتخات مجلس
خبرگان، مجلس
شورای اسلامی
و شوراهای شهر شاید این
بحثها با
فاصله بیشتری
از زمان
انتخابات
شروع شدهاند.
دلیل اصلی
استقبال از
ورود به بحثهای
انتخاباتی به
ویژگیهای
انتخابات
رئیس جمهوری
بر میگردد که
در گذشته هم
بحثهای
مربوطه خیلی
پیشتر از
ایام انتخابات
شروع می شدند.
حتی در مورد
انتخابات
ریاست جمهوری
هشتم (همان انتخاباتی
که آقای خاتمی
برای بار دوم
به ریاست
جمهوری رسید) نیز
از همان نیمههای
سال ۷۹ بحث
کاندیداتوری
یا عدم
کاندیداتوری
آقای خاتمی و
کم و کیف
انتخابات
مطرح شد، البته
این بار به
خاطر
نارضایتی
شدیدی که از
عملکرد آقای احمدی
نژاد در جامعه
وجود دارد و
یک اشتیاق
عجیبی به رفتن
ایشان هم در جامعه و
هم در میان
گروههای
سیاسی دیده میشود.
این بحثها
حتی کمی هم زودتر از
قبل مطرح شده
است. در واقع
آنچه اینبار
فاصله زمانی
موجود را معنی
دارتر میکند،
بیشتر به دلیل
اوضاع به شدت
نابسامان کنونی
و نگرانیهای
عمیق موجود
است. واقعیت
این است که
آنچه در حال
رخ دادن است میتواند
در تمام جنبههای
زندگی
اجتماعی
افراد و کل
جامعه و کشور
اثرات و تبعات مخرب و
نامساعدی
داشته باشد. باید
به یاد داشت
که نگرانی در
مورد عملکرد
ناصواب دولت
آقای احمدی
نژاد، خاص اصلاح
طلبان و یا
نیروهای اپوزیسیون
نیست بلکه
برای گروه
بزرگی از محافظه
کاران و حتی
اصولگرایان نیز
عملکرد دولت
حاضر به شدت
اضطراب آور
شده است. آنها
نیز در حال
محاسبه هستند تا در
عین حفظ قدرت
در دست حلقهی
اصلی ِ"خودیها"،
احمدی نژاد را با گزینه
بهتری
جایگزین کنند.
حال وقتی که
این امر را در
کنار ویژگیهای عام
انتخابات
ریاست جمهوری
میگذاریم
اشتیاق موجود
در باره این
انتخابات و به
اصطلاح داغی
فضای بحث و
گفتگو و حتی
کشمکش را بهتر
میتوان درک
کرد.
آیا یک
دلیل دیگر نمیتواند
این باشد که
مردم و بسیاری
از نیروها ناامید
شدهاند از
اینکه رایشان
در دیگر
انتخابات
تاثیر گذار
است و امیدوارند
بالاخره در
تغییر در راس
قوۀ مجریه
تاثیر
بگذارند تا
شاید فرجی حاصل
شود؟
بله،
به نظرم می
آید در قیاس
با انتخابات
سایر ارکان و
نهادهای
قدرت، مردم حس می
کنند در
انتخابات
ریاست جمهوری
توانایی
تاثیر گذاری
بیشتری دارند. یک
نکته مهم دیگر
این است که
گزینش ریاست
جمهوری تنها
انتخاباتی
است که هر یک از
کاندیداها
خودش را به
قضاوت تمام
مردم می گذارد.
یعنی هر
کاندیدایی در عرصه
ملی مطرح
میشود. این
خود سبب می
شود که مثلا
رد صلاحیت
کاندیدای ریاست
جمهوری با
حساسیت
بیشتری مواجه
شود. به عبارت
دیگر نیروهای
سیاسی و اجتماعی
داخل کشور و
حتی جامعهی
جهانی با
حساسیت
بیشتری کم و
کیف انتخابات
را پیگیری میکنند.
پس نهاد قدرت
مجبور است در
روند بررسی صلاحیت کاندیداها
بیشتر از هر
انتخابات
دیگری به افکار
عمومی در داخل
و خارج
توجه کند. مثلا
به خاطر میآوریم
که در گذشته
کاندیدایی رد
صلاحیت شده بنا بر
مصالحی با حکم
حکومتی و یا
هر چیز دیگر
تایید صلاحیت
شد تا از دید دستگاههای
قدرت، تبعات
این رد صلاحیت
آسیب کمتری به
مشروعیت نظام بزند. این
نیز دلیلی
دیگری میشود
تا تمرکز بحث
بر انتخابات
ریاست جمهوری بیشتر
باشد.
آقای
مومنی اجازه
بدهید یک
پرانتز باز
کنیم و به
گفته اخیر
آقای جنتی
اشاره کنیم .
بله
می دانم کدام
نقل قول را می
گویید. نقل به
مضمون ایشان
گفته بود
که حتی شاید
مصالحی سبب
شود که افرادی
تایید صلاحیت
شوند اما این
دلیل نمیشود
که "مردم" اجازه
دهند افراد
دشمن شاد کن
در جایگاه
ریاست جمهوری قرار
بگیرند.
واقعیت
این است که
علاوه بر
مشکلات جدی در
ساختار حقوقی
قدرت برای
اصلاحات
دمکراتیک و
بنیادین، ما
با ساختار
انتخاباتی
معیوب و غیر
دمکراتیک نیز روبرو
هستیم. شاید
یکی از اصلیترین
دلائلی که
بخشی از
نیروها میکوشیدند
و میکوشند تا
تاثیرگذاری
خود را از
طریق امتناع از
شرکت در انتخابات
نشان دهند،
همین ساختار
معیوب و ناکارآمد
است که به
گروهی اجازه می دهد
بدون اینکه
بازخواست
شوند، حقوق
قانونی
انتخاب کنندگان
را نادیده می گیرند و
با انواع و
اقسام
دستبردها به
آرای مردم،
این حق را زیر
پا بگذارند.
فارغ
از ایرادات
جدی که بر
ساختار حقوقی
حاضر وجود
دارد، در روند
برگزاری انتخابات
شهروندان با
محدودیت کثیری
مواجهاند،
با وجود
بسیاری از
موازین پذیرفته شده
بینالمللی
برای برگزاری
انتخابات
آزاد وعادلانه
و با وجودی که
حتی قانون
اساسی جمهوری
اسلامی نیز بر
آزادی انتخاب
و حق تعیین
سرنوشت مردم تاکید
دارد، افراد و
نهادهایی مثل
شورای
نگهبان،
سلیقه خود را
بر قانون
مقدم میدانند.
آیا سخن
آقای جنتی
اعتراف آشکار
به این امر
نیست که ایشان
برای خود حق
قائل می شود
تا به حقوق
قانونی مردم
دستبرد بزند؟
به
نظرم این نوع
گفتهها و
برخوردها
بیانگر زیر پا
گذاشتن صریح
حقوق مردم و نادیده
گرفتن آزادیهای
فردی و حقوق
شهروندی است. البته
نقطه نظر بیان شده توسط
ایشان، حامل
پیامی معنیدارتر
و جدیتر نیز
هست و آن
اینکه انتخابات نه
تنها ابزاری
برای گردش
قدرت نیست
بلکه قرار است
انتخابات وسیلهای
برای کسب
مشروعیت گروهی
وجریانی باشد
که قدرت را در
دست دارد.
یعنی
انتخابات از
نظر آنها یک
فرایند صوری،
تزیئنی و از
پیش مهندسی
شده است
که در آن به
حق انتخاب
کردن و انتخاب
شدن شهروندان
و حق تعیین سرنوشت ملت
اعتنایی
ندارد.
بخشهای
مختلف طیف
اصلاح طلبان
همچنان به
ورود خاتمی به
عرصه انتخابات
دل بستهاند و
برای ورود
ایشان به این
عرصه تلاش می
کنند. شما چرا از خط
بیرون زدید؟
جمع
بندی و موضع
سازمان دانش
آموختگان در
این رابطه بیش
از اینکه
مخالفت با شخص آقای
خاتمی باشد،
با درسآموزی
از تحربه شکست
خورده دوران 8
ساله حضور
اصلاح طلبان
در قدرت است. بر
اساس این
تجربه است که
میتوانیم به ارزیابی
امیدها و
نگرانیهای
نهفته در دعوت
و عدم دعوت از
آقای خاتمی
برای کاندیدا
شدن بپردازیم.
اگر دقت کرده
باشید میبینید
که نگرانیهای
مطرح شده
از سوی خود
خاتمی، در
باره حضور در
انتخابات،
گسترده تر و
عمیقتر از مسائلی
است که
مخالفان تحول
خواه حضور
مجدد ایشان
مطرح می کنند.
آقای خاتمی
با توجه به تجربه
حضور هشت ساله
در قدرت، به
خوبی به سقف و آستانه تحمل
نظام برای
ایجاد
تغییرات واقف
هستند. به
نظرم مهمترین
تفاوت ما با دعوت
کنندگان از
ایشان چگونگی
نگاه به اصلاحات
و حرکت اصلاحی
است، به این ترتیب که
طرفدارن دعوت
از آقای خاتمی
برداشتی از
اصلاحات را
نمایندگی می کنند
که حتی نیم
بندتر از
اصلاحات
تجربه شده در
دوره خاتمی
است. به گونهای که
ما میتوانیم
حتی یک گام
فراتر برویم و
بگوییم که این
دوستان حتی
نتوانستند
قرائت "محافظه
کارانه" خود
از اصلاحات را
نیز عملی کنند. از این
روی ما نمی
توانیم خاتمی
را کاندیدای تغییرات
واقعی بدانیم.
خصوصا که در
اظهارات اخیر
ایشان هم
نشانهای از
تغییر دیدگاه
دیده نمیشود
و ایشان
به هرحال
همانظور که
خودشان گفتهاند
"مصالح نظام" را
بر هر چیزی ترجیح میدهند
و در رفتارها
نیز آنجا که
پای انتخاب
بین مصالح
حاکمیت و مصالح ملت
پیش آمدهاست،
مصالح ملت را
فدا کردهاند.
به هر حال
آقای خاتمی
اگر قصد دارد
نیروهای تحولخواه
را با خود
همراه کند،
باید ضمن داشتن
برنامه مشخص و
روشن و با ارائه
نشانههایی
تغییر رفتار و
پایبندی به اصول را
از خود بروز
دهد و الا
اینکه ایشان مثل
قبل بدون هیچ
خط قرمزی وارد روند
انتخابات
شوند و گروههای
حامی ایشان
نیز تنها به
استناد وضع موجود و
از موضع
طلبکار از
دیگران
بخواهند که دیگران
پشت "شخص مورد
نظر ایشان"
و نه "برنامهی
مشخصی برای
تغییرات" قرار
گیرند، خالی
از هرگونه منطق و خرد
سیاسی است و
تحولخواهان
دیگر حاضر
نیستند بدون
هیچ قید و
شرطی تخم
مرغهای خود
را در سبد
دوستان مجتمع
در جبههی
موسوم به جبههی اصلاحات
بگذارند و بنا
به تجربه
دریافتهایم
که نمیتوان و
نباید به این دوستان
چک سفید امضا
داد. حالا
اینکه برخی
میگویند که
به دلیل شرائط خاص
کنونی آقای
خاتمی
کاندیدای "نجات
ملی" است و به
خاطر راحت شدن
از دست آقای احمدی
نژاد باید به
ایشان رای داد
بیانگر نوعی
برخورد
منفعلانه و فقدان
عزم و برنامهی
دوستان حامی
آقای خاتمی
جهت انجام
اصلاحات است و
در واقع
تقلیل
اصلاحات به
حضور "خود" و
نبود "دیگری" است.
با منطق "بهبود اندک اوضاع"
که برخی
دوستان اصلاح
طلب مطرح میکنند
میتوان
بسیاری از کاندیداهای
محافظهکارن
را نیز
کاندیدای
نجات ملی
دانست! حتی
اگر با این تحلیل از
شرائط موافقت
کنیم باز هم
انتخاب یک محافظه
کار معتدل تر
و مدیر تر از آقای
احمدی نژاد- مثلا
آقای قالیباف-
که میدان عمل
بازتری دارد، مثبت تر
مینماید. نکته
دیگر اینکه
اگر این تحلیل
صحیح باشد، کاندیداتوری آقای
خاتمی میتواند
منجر به این
شود که
منتقدین
اصولگرا و محافظه
کار احمدی
نژاد، به دلیل
ترس از تکرار
فضای دوران اصلاحات،
پشت سر ایشان
جمع شوند.
با توجه به
این توضیحات
ما نمیتوانیم
کاندیداتوری
خاتمی را
تایید کنیم
به صرف اینکه
میخواهیم
احمدی نژاد
نباشد. در
واقع دوستان
هوادار آقای خاتمی
باید به دنبال
منطق بسیار
قوی تری برای
راضی کردن
دیگران باشند و این
منطق قوی هم
تنها از دل یک
برنامهی
مشخص و منسجم
جهت انجام
تغییرات دموکراتیک
میتواند
بیرون بیاید
که تا این
لحظه هیچ خبری
از چنین برنامهای
نیست. در
واقع اگر آقای
خاتمی به همین
شیوه و بدون هیچ
اصل و برنامه
و خط قرمزی
کاندیدا شود
به معنای پیمودن
همان روند بیحاصل
پیشین، تازه با پای
لنگ تر است. به
هر حال
امیدواریم با
توجه به
هوشمندی که
آقای خاتمی
دارند ایشان
خودشان تن به
چنین خطایی ندهند
و در برابر
تحلیلهای سست و
فشارهای
کانالیزهی
دوستانشان
مقاومت کنند
یا اینکه
تدبیر دیگری بیاندیشند.
به
هر حال ما
آقای نوری را
به عنوان
کاندیدای خودمان
مطرح کردیم
چرا که به نظر ما ایشان
آن مفهوم
واقعی و
بنیادین
اصلاحات
دموکراتیک و "برنامه
محور" را
می توانند
نمایندگی
کنند.
بحث
انتخابات
ریاست جمهوری
دهم به بحث
روی افراد
خلاصه شده است. آیا به
نظر شما این
یک بحث
انحرافی
نیست؟ چرا نیروهای
سیاسی به جای
طرح برنامه و
شعارهای خود
نمی پردازند. و
یک سال مانده
به انتخابات
به مردم توضیح
نمیدهد که
کدام برنامه
باعث نجات به
اصطلاح ملی و
کدام یک باعث
سقوط
است؟
بله
متاسفانه ما
شاهد این
هستیم که بخشهایی
در درون طیف
اصلاحات برای
رفع موانع
و ایرادات
ساختاری
حقوقی و
اجرایی متمرکز
نمیشوند و
برنامهای ارائه
نمیشود. شاید
دلیل اصلی این
باشد که ما
فاقد سازمانها
و احزاب مدنی توسعه
یافتهای
هستیم که
مدافع
دمکراسی هم
باشند. در
شرائطی که احزاب و نهادهای
سیاسی توسعه
یافته حضور
ندارند،
انتظار ارائه
برنامههای منسجم از
سوی
کاندیداها
شاید زیاد
منطقی نباشد. اما
واقعیت این
است که کاندیداها
ظرفیتها و
پیشینهی
مشخص خود را
دارند. این دو
عامل نشانگر چگونگی
برخورد فرد یا
کاندیدا با
قدرت، با اصلاحات
و با چگونگی
مواجهه با مسئله گذار
به دموکراسی
است. بر این
اساس مباحث
بیشتر حول
محور افراد و نه
برنامهها
متمرکز میشود.
هر چند کسانی
که آقای نوری
را مطرح کردند طرح و
برنامه و
تحلیل مشخصی
دارند که کم و
بیش مطرح شده
و در آینده
نیز به نحو روشن تر
و مفصل تری
مطرح خواهد شد.
با این وجود
نمی توان منکر تقلیل" برنامه"
به " شخص" شد و نقطه
ضعف و به نوعی
پاشنه آشیل
طیفهای اصلاح طلب
نیز هست.
سازمان
دانش
آموختگان
عبدالله نوری
را مطرح کردهاست.
نوری که بی
تردید رد
صلاحیت میشود
پس این کار چه
معنی دارد؟
سازمان
دانش
آموختگان بر
اساس تحلیل
مشخصی که از
وضعیت جامعه و
مناسبات حاکم دارد، با
اتخاذ رویکرد
فعالانه به
انتخابات
ریاست جمهوری
دهم، وارد فضای
انتخاباتی
شده. براین
اساس هرگونه
شرکت و حضور
در انتخابات را
منوط به
رعایت اصول و
در نظر گرفتن
دغدغههایی
میدانیم که
بی توجهی به
آنها موجب
عدم توفیق
دوبارهی
اصلاحات
دموکراتیک و
بازگشت و
تثبیت اقتدارگرایی خواهد شد.
تجربیات
چندین
انتخابات
گذشته بیانگر
آن است که بخش
بزرگی از
حامیان اجتماعی
اصلاحات از
صندوقها روی
گردان شده و
به پیش بران
حرکت اصلاحی بی اعتماد
شدهاند. در
کنار این
شاهدیم که
برخورد هسته
اصلی قدرت برای جلوگیری
از هر گونه
اصلاحات و یا
ورود اصلاح طلبان
به ساختار
قدرت، شدید تر شدهاست.
علاوه بر این
میبینیم که
ساختار
انتخاباتی
کشور،
نامطمئن، غیر آزاد و
نا سالم است.
با
توجه به این
مسائل اگر
تلاش برای
ترمیم بیاعتمادی
صورت نگیرد و
سرمایه از دست رفته
بازسازی نشود
و با همان
برنامههای
سابق یا به
بیان بهتر با همان "بی
برنامگی سابق"
حرکت ادامه
پیدا کند،
اندک سرمایه
باقی مانده هم از دست می
رود.
از
نظر سازمان
دانش
آموختگان ما
به اتحاد نیروهای
حامی اصلاح
نیاز داریم. این مهم
جز با تلاش
برای نقد و
برخورد با
اشتباهات
گذشته امکان
پذیر نیست و این تنها
راهی است که
میتوان
اعتماد از دست
رفته را
بازسازی کرد.
نظر
ما این است که
توجه باید
معطوف به هدف
اصلی یعنی
دمکراتیک تر
کردن ساختار
قدرت، سیاست و
جامعه باشد و
با توجه به
شرائط مشخص،
به نظر ما این هدف تنها
از راه ایجاد
یک جنبش
اجتماعی عملی
می شود.
بر
اساس چنین
تحلیلی ما
معتقد بودیم و
هستیم که اگر
در مورد آقای
نوری اجماعی
در میان اصلاح
طلبان و تحولخواهان
صورت بگیرد،
رد صلاحیت
ایشان نیز دشوار
خواهد بود. در
همین راستا
باید بگویم که
ما به این
منظور که ایشان رد
صلاحیت میشود
و سپس ما با
خیال راحت
انتخابات را
تحریم می کنیم، نوری را
مطرح نکردیم
بلکه طرح کردن
ایشان بنا به
تحلیل روشنی
از مشخصات ساختار
قدرت،
نیروهای
اصلاح طلب و
شرائط کلی جامعه
صورت گرفت. با
این حال اگر اجماع
مورد نظر صورت
گیرد ولو با
رد صلاحیت
نوری می توان
جنبش اجتماعی مورد نظر
را احیا و
سازماندهی
کرد و مترصد
فرصت مناسب
نشست. در واقع
اینجا "احیا
و به وجود
آوردن یک جنبش
اجتماعی
قدرتمند" مقدم
بر صرف تصرف
کاخ ریاست
جمهوری است. یعنی
کسب ریاست قوهی
مجریه بدون
وجود یک جنبش
اجتماعی پشتیبان که
بتوان به
وسیله آن
موازنه قوا را
به هم زد و
اصلاحات
دموکراتیک را به
حاکمیت تحمیل
کرد، نه تنها
فایدهای
ندارد بلکه در
یک نگاه کلان مضر هم
هست.
از قول
حجاریان گفته
شده بود که
نوری توانایی ایجاد
جنبش را دارد.
آیا شما به
این دلیل وی
را کاندیدا
کردهاید؟
ببنید
ما معتقد
هستیم باید
شرائطی ایجاد
کرد که توسعه
سیاسی انجام
شود چرا که
این توسعه پیش
شرط مدیریت
عقلایی برای
رساندن جامعه
به یک حداقلی
از رفاه
همگانی و
آزادیهای
اجتماعی است. این
عمل با هدف
رسیدن به
مواهب قدرت به هر
قیمت و یا
بازگشتن به
مناصب از دست رفتهی
پیشین ولو به
قیمت قربانی
شدن اهداف
اصلاحی در
همخوانی نیست.
تلقی
ما این بوده و
هست که با جلب
مجدد بدنه اجتماعی
اصلاحات و
سازماندهی و توافق
همه نیروها،
نوری بتواند
رئیس جمهور شود
و از آن
جایگاه با قاطعیتی که
در وی سراغ
داریم به
پیشبرد تغییرات
مورد نیاز همت
کند.
به
هر حال امیدواری
ما این بود و
هست که با
اجماع بتوانیم
کاندیداتوری ایشان را
به قدرت تحمیل
کنیم. خلاصه
اینکه آقای
نوری برای ما
کاندیدای تحریم نیست
بلکه
کاندیدای
تحمیل است. تحمیل
از طریق اجماع
کلیه طیفهای هوادار
اصلاحات و با
اتکاء به یک
جریان اجتماعی
قدرتمند و قوی
به ساختار قدرت هم
امکان پذیر و
هم در نهایت
سودمند برای
آینده
دموکراسی در
ایران است.
شرکت در
انتخابات
برای شما
تاکتیک است یا
در این رابطه
راهکاری فکر
میکنید؟
یعنی اصل شرکت
است در هر
زمان و به هر
شکل؟
خیر!
به نظر ما در
انتخاباتی
باید شرکت کرد
که حداقل
معیارهای یک
انتخابات آزاد در آن
رعایت شده
باشد و ما اگرچه
با توجه به
حساسیت
نهادهای قدرت
به گزینه
مطرح شده
سازمان می
توانیم تایید
ایشان را
معیاری برای
میزان آزادی انتخابات
ارزیابی کنیم
برخلاف سایر
طیفهای
اصلاح طلب سقف
آزادی
انتخابات را حتی با
تایید صلاحیت
کاندیدای
خودمان معیار
اصلی آزادی
انتخاب نمی دانیم. ضمن
اینکه شرکت در
انتخاباتی
موجه است که
این اطمینان
وجود داشته باشد که
کاندیدای
منتخب ملت با
استفاده از همهی
وسایل اراده
ملت را متحقق خواهد
کرد و در صورت
مقاومت، این
توانایی را دارد
که اراده و
خواست ملت را به
اقتدارگرایان
تحمیل کند.
آقای
عبدالله
مومنی از شما
سپاسگزاریم.