دموکراسی و حاکمیت ملی باورهای راستین دکتر محمد مصدق

 

مهدی مویدزاده

 

مصدق نماد آزادیخواهی نسل جوانست. اندیشه های مصدق میراثی گرانبها ست که برمحور آن گردآمدن نه تکرار افکار کهنه بل ازنیاز نسل امروز ریشه میگیرد. راه مصدق راه دموکراسی است. کسانیکه براه اندیشه های مصدق رفتن را دلیل پراکنده گی نیروهای ملی بشمارمیاورند دیدگاههای مصدق را که ریشه در دمکراسی وحاکمیت ملت دارد نشناخته اند. اگر با گذشت بیش از چهل سال از درگذشت آن زنده یاد درباورها وخواسته های نسل جوان اندیشه های والای مصدق تازگی و جایگاه ویژه ای دارد ازآن جهت میباشد که در سراسر دوران زندگی مصدق دمکراسی خواهی که تفکر برتر عصر ماست متبلور است. مردم بجان آمده از ظلم سلاطین برای رهایی از استبداد در پی قانونمند کردن جامعه راهی نوین برگزیدند و برای عدالت و آزادی علیه بیداد بپا خاستند.

دکتر مصدق در زندگی درخشانش از جوانی تا کهنسالی درمبارزات دمکراسی خواهانه ملت ایران نقشی موثر داشته است. در پانزده سال اول دوران مشروطیت که مبارزات مردم برای استقرار حکومتی متکی به اراده ملت بود برای دکتر مصدق تجربه ای از دموکراسی درحال رشد ایران است که حاکمیت ملت را استوار خواهد ساخت ولی با کودتای سیاه سوم اسفند 1299 مکتب جوان دموکراسی و پرورش انسانهای آزادیخواه تعطیل شد ومصدق ازینکه اراده یک فرد دوباره جایگزین دموکراسی واراده مردم گردید برآشفت و به ستیز برای حفظ دمکراسی برخاست و اعتراضات او به استبدادی دیگر که قوانین اساسی را به بوته اجمال می افکند به حبس و تبعید دراز مدت او در احمدآباد تا سال 1320 انجامید. دکتر مصدق نیک میدانست که درد بزرگ ملت ایران نبود دموکراسی است و پیوسته آنرا بمردم یادآوری میکرد. تلاشهای ملت ایران برای کسب آزادی نتیجه ای نداشت و دیکتاتوری در لباسی نوین و ظاهری دنیا پسند بر ایران مسلط شد و نظام آموزشی ایران که با بهره گیری از شکل مدارس فرنگ بمرحله نوینی گام مینهاد از نظر محتوا سربازخانه هائی بود که شاگردان آن برای بقاءنظام سلطه پرورش می یافتند.

چنین بود که دگر بار ملت ما بدوره ای پای گذارد که برای برون شداز آن آزادی و دموکراسی تنها راه بود. با نگاهی دقیق بمبارزات سیاسی دکتر مصدق درمی یابیم که اقدامات او در زمینه های سیاسی و اجتماعی ؛داخلی و خارجی مجموعه ای هماهنگ و تجزیه ناپذیر است. او هیچگاه تا پایان عمر از تلاش برای توسعه اصول دموکراسی که در این مملکت باید عملی شود (1) باز نه ایستاد. دکتر مصدق برای دولت ملی خود علاوه بر اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت اصلاح قانون انتخابات را در راس برنامه هایش قرارداد او مجلس شورای ملی را موقعی تکیه گاه واقعی مردم و مظهر اراده ملت میدانست که نمایندگان آن از جانب مردم انتخاب شوند(2).

مصدق میدانست که فقط در حکومت استوار بر ارزشهای دمکراتیک مردم میتوانند آزادانه عقیده خود را ابراز دارند. مصدق بر این باور بود که قانونها، دولتها و مجلس ها همه بخاطر مردم بوجود آمده اند نه مردم بحاطر آنها. و باید قوانین حافظ آزادیهای مردم باشد. او می گفت: عقیده ما اینست قانون باید خود را با احتیاجات وقت وزمان ومنافع انسان موافق نماید نه اینکه احتیا جات ومنافع انسان خودشان را مطابق قانون نمایند (3). این نظر از به روز کردن ارزشها از دیدگاه مصدق روایت میکند. امروز نگرشی که برآیند دمکراسی و آزادی و واقعیت های اجتماعی است اندیشه ایست که به نظامهای حکومتی موروثی باور ندارد و تکیه به آراء عمومی در نظامی جمهوری را نشان پویا بودن میداند. این همان گفته مصدق است: که قانون باید خود را با احتیاجات وقت و زمان ومنافع انسان موافق نماید.

دکتر مصدق آموزگار خردمندی بود که بارها به مردم پیام داد ایران جز از طریق دموکراسی و غیر از عدالت اجتماعی با رویه دیگری اصلاح و اداره نمیشود(4) آزادی بیان و آزادی مطبوعات اساس دموکراسی است(5) اگر حاکمیت اجازه حضور مردم را در صحنه سیاست ندهد کشور بسوی دیکتاتوری میرود. دکتر مصدق با مخالفت با دیکتاتوری رضاشاهی که اجازه تاثیرگذاری عقل جمعی را از مردم سلب کرده بود حبس و تبعید را بجان خریدار شد زیرا معتقد بود: دیکتاتوری مملکت را به روز سیاه می نشاند و ملت ایران هیچگاه طالب آن نبوده و نیست. ملت ایران از دیکتاتوری بهره ای جز حبس و زجر و ذلت و بدبختی نبرده و نخواهد برد. دکتر مصدق بنیانگذار جبهه ملی ایران در اردیبهشت سال 1330 بمناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر باور خویش را به دموکراسی بدینگونه بیان مینماید:...کارگران ارجمند و عزیز ما میدانند که جبهه ملی از ابتدای تشکیل حودرا برای بسط دموکراسی و تامین آزادی بخصوص برای فراهم کردن موجبات رفاه وآسایش طبقات محروم مملکت مبارزه کرده و راه نجات ملت ستمدیده ایران و وصول به این مقاصد ملی را در استقلال اقتصادی و تسلط برثروت ملی تشخیص داده است.(6) ازآغاز نهضت مشروطه دموکراسی و یا به کلامی دیگر مردمسالاری و عدالت اجتماعی تنها راهی بوده وهست که به سعادت ملت ایران می انجامد. با نهضت مشروطه خواهی کلمه حق و مبارزه برای کسب حقوق انسانی برای مردم ایران مطرح گردید. گر چه دموکراسی براصل حکومت اکثریت استوار است لیکن محفوظ ماندن حق آنان که اکثریت عددی را بدست نیاورده اند مهمترین ویژگی حکومت دموکراسی بشمار میرود. بعضی در انتقاد به آزادیهائی که در یک حاکمیت باور مند به دموکراسی دارند هرج ومرج حاصله از برخورد عقاید صاحبان اندیشه های متفاوت را نقطه ضعفی بشمار میآورند.اینان دردوران بیست وهشت ماهه دولت ملی دکتر مصدق از نبودن آرامش سخن میگویند که ازعدم شناخت دموکراسی حکایت دارد. پلورالیسم یا کثرت گرائی بخش تفکیک ناپذیر دموکراسی است و اکثریت حاکم که با آراء واقعی ملت برمسند قدرت تکیه میزند بیش و پیش ازهر اقدام باید درمقام حفظ امنیت گروه ویا گروههایی باشد که درحکومت حضور ندارند و در تلاش کسب قدرت اند. آزادی احزاب و جمعیت ها در حکومت دموکراسی باید رعایت شود و در دولت ملی مصدق نیز اینگونه بود. دکتر مصدق در بیان این مهم میگوید:(...احزاب از اصول دموکراسی برخوردار بودند، دولت نمیتوانست این آزادی را از مردم سلب کند چونکه در سایه این آزادی بود که مملکت به آزادی واستقلال میرسید(7). در دولت ملی مصدق احزاب و جمعیت های سیاسی آزادی کامل داشتند. در کنار احزاب هوادار نهضت ملی و جبهه ملی ایران چون حزب ایران، حزب زحمتکشان ملت ایران (نیروی سوم)، حزب ملت ایران، جمعیت آزادی مردم ایران (خداپرستان سوسیالیست )که هوادار حکومت ملی بودند، مخالفین نهضت ملی ایران در جناحهای چپ وابسته به اردوی جهانی کمونیسم مانند حزب توده و چندین جمعیت وابسته به آن و احزاب راست افراطی حامی دربار پهلوی بنامهای مختلف سومکا، آریا و حزب زحمتکشان دکتر بقائی و غیره فعالیت های وسیعی داشتند(8). درحکومت متکی بر دموکراسی مصدق این فعالیت ها امری عادی و لازمه رشد اجتماعی محسوب میگردید و ندادن امکان فعالیت به آنانکه در حکومت نیستند را خواست دیکتاتوری میدانست. دکتر مصدق هیچ مصلحتی را برای محدود کردن مخالفین خود نمی پذیرفت.

استبداد حاکم در 25 ساله پایانی سلسله پهلوی ضرورت یک دگرگونی را اجتناب ناپذیر ساخت و خواست مردم در این دوره همان آرمانهای ارزشمند آزادی و دمکراسی بود که ملت به آن دست نیافته بود. در حاکمیت بقدرت رسیدگان بعد از انقلاب خواسته های ملت بسرعت به فراموشی سپرده شد. باز هم مردم برای استقرار نظامی مردمسالار گرد هم آمدند. شعار نو چه چیزی جز آزادی و دمکراسی میتوانست باشد؟ و امروز که حدود سی سال ازین مرحله جدید میگذرد خرد جمعی برگردآمدن تحت لوای آنچه مصدق و رهروان او دهها سال برای آن مبارزه کرد تعلق می پذیرد. دلبستگی براه مصدق که دموکراسی است میراثی کهن وگرانبهاست و برای رهایی از استبداد باید به آن دست پیدا کرد. اگر دمکراسی وآزادی نوگرائی نیست پس نوگرایی چیست؟ این مغالطه ای آشکار است وقتی آزادیخواهی و طلب دموکراسی را میراثی که موجب پراکندگی است بشمار آوریم.

امروز هر جا سخن از نفی استبداداست،هر جا که ناله های دلها بفریادی تبدیل میشود نام مصدق و مکتب او که همان مکتب دموکراسی است بگوش میرسد. سراسر زندگی دکتر مصدق مبارزه علیه استبداد و تلاش برای استقرار حاکمیت برخاسته از آراء ملت بود و نسل جوان ما که در مرحله دیگری از حکومت استبدادی پای بعرصه وجود نهاده است برای رسیدن به آزادی ودموکراسی رهرو راهی خواهد بود که مصدق مظهرآنست. آزادی و دموکراسی خواسته های نسل جوان است که هنوز تحقق نیافته است تا در سرزمین ما به کسب آزادیهای اساسی نائل نیامده ایم نمیتوان به استقرار حاکمیت ملی رسید. با سخنی ازدکتر محمد مصدق به این گفتار خاتمه میدهم: (برای همه عصرها ونسل ها حکومت زور و قلدری ممکن است یک شب یا حتا چند سال بمردم نان بدهد ولی تا خود مردم نتوانند در امور اجتماعی دخالت کنند هیچگاه صاحب نان نمیشوند و باید همیشه سر بی شام بزمین بگذارند. از سخنرانی دکتر مصدق در مجلس شورای ملی اسفندماه 1329).

مهدی مویدزاده

سوم تیر ماه1387

منابع ومآخذ:

1 – سخنرانی دکتر مصدق در مجلس شورای ملی 22/1/1330

2 – سخنرانی دکتر مصدق بمناسبت چهل و نهمین سال مشروطیت 13/5/1332.

3 – از کتاب کاپیتولاسیون و ایران نوشته دکتر محمد مصدق صفحه 52 چاپ ذیحجه 1332 قمری .

4 – سخنرانی دکتر مصدق در مجلس شورای ملی (27/1/1330)

5 – از نامه دکتر مصدق به رئیس شهربانی به نقل از کتاب قلم و سیاست تالیف سفری جلد اول صفحه 466

6 – پیام دکتر مصدق بمناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگران اردیبهشت 1330

7 – کتاب خاطرات و تالمات دکتر مصدق صفحه

8 – کتاب احزاب سیاسی ایران تالیف محسن مدیر شانه چی. چاپ اول 1375تهران