مادر بزرگ و امنيت ملي

شيرين عبادي - يکشنبه 25 فروردين 1387 [2008.04.13]

 

خبر دستگيري خديجه مقدم، براي هر کس که او را مي شناخت، يادآور دو جنبه مشخص از فعاليت هاي ‏اجتماعي وي بود: ميانه روي و ايثار.‏

 

خانم مقدم، از فعالان بسيار با سابقه در حرکت هاي اجتماعي داوطبانه محسوب مي شد و نقطه آغاز حرکت ‏وي نيز، تلاش براي حفظ محيط زيست بود. تجربيات موفق وي در جنبش سبز ايران، به ورودش به ساير ‏زمينه هاي فعاليت اجتماعي انجاميد و او را تبديل به يکي از فعالان شناخته شده جنبش زنان و "کمپين يک ‏ميليون امضا" کرد.‏

 

در عين حال، پيوستن وي به اين کمپين و احساس مسووليت در قبال زنان ايراني، احساس مسووليتش در قبال ‏قربانيان ظلم و تجاوز در ديگر نقاط جهان را تحت الشعاع قرار نداد، و بر همين مبنا بود که به همراه جمعي ‏از همفکران خود، "کميته مادران صلح و برابري" را بنياد نهاد. اعضاي اين کميته، طي عمر کوتاه آن، ‏حرکت هايي به ياد ماندني را به نام خود ثبت کرده اند. دامنه اين حرکت ها، از ديدار با مادران دانشجويان ‏زنداني براي همدردي و کمک به آنها در پيگيري موثر و قانوني خواسته هاي خود گرفته، تا تجمع در مقابل ‏دفتر سازمان ملل متحد در تهران براي ابراز همدردي با مادران فلسطيني را شامل مي شده است.‏

 

خديجه مقدم، در کنار تمام اين فعاليت ها، جزو همکاران مورد وثوق "کانون مدافعان حقوق بشر" نيز بوده و ‏همواره، در هنگام نياز به نيروي داوطلب براي کمک به هموطنان مصيبت ديده، در صف مقدم داوطلبان قرار ‏داشته است.‏

 

فعالان جامعه مدني ايران، نقش محوري خانم مقدم در پي وقوع زلزله بم را از خاطر نبرده اند. به دنبال اين ‏زلزله، 70 نهاد مدني موافقت کردند که براي کمک به احداث يک فرهنگسراي ويژه زنان در شهر تخريب ‏شده بم، در بانک صادرات ايران حسابي به نام اينجانب (شيرين عبادي) افتتاح شود. نهادهاي ذکر شده، سپس ‏جهت پي گيري اجراي پروژه و صرف هزينه ها، کميته اي را انتخاب کردند که خديجه مقدم در کنار اينجانب ‏و بهدخت رشديه، اعضاي آن را تشکيل مي دادند.* در آن زمان، با وجود اينکه پول واريز شده به حساب ‏بانکي فوق به مبلغ قابل توجهي رسيد، اما هزينه هاي احداث فرهنگسرا، به ميزاني زياد بود که تهيه منابع ‏مالي بيشتر را طلب مي کرد. در چنين شرايطي بود که خانم مقدم با فعاليت شبانه روزي خود شروع به جمع ‏آوري کمک هاي مالي بيشتر کرد. در سايه همين تلاش ها، خوشبختانه 90 درصد اين پروژه مهم تکميل ‏گرديد، و با قاطعيت مي توانم بگويم که اگر تلاش هاي خديجه مقدم نبود، هرگز روياي تأسيس فرهنگسرا ‏براي زنان مصيبت ديده شهر بم به تحقق نزديک نمي شد.‏

 

موارد فوق، تنها گوشه هايي از فعاليت هاي اجتماعي ارزشمند اين فعال شناخته شده جامعه مدني ايران را ‏تشکيل مي دهند. فعاليت هايي که عاملان آنها، در جهان توسعه يافته به عنوان الگوهاي اجتماعي موفق مورد ‏تشويق دولت ها قرار مي گيرند. اما به تلخي، ديديم که در کشور ما، خديجه مقدم به جاي تشويق و بزرگداشت، ‏چگونه با دستبند روانه بازداشتگاه شد. آن هم در شرايطي که همسر ايشان، که دندانپزشک معروفي است، به ‏تازگي يک عمل حراجي سرطان را انجام داده و در منزل، نيازمند پرستاري بود.‏

 

به راستي، دستگاه قضايي ايران به کجا مي رود؟ دادگاه انقلاب ايران، چرا از زناني چون خديجه مقدم چنان ‏وحشت دارد که آنان را با دستبند روانه زندان هاي امنيتي مي کند؟ آيا خانمي که – پس از سال هاي سال ‏فعاليت داوطلبانه براي کمک به حل مشکلات اجتماع خود- به گونه اي کاملاً قانوني در راه کسب حقوق برابر ‏با مردان تلاش مي کند، تا آن حد براي حکومت خطرناک است که بايد همچون جانيان خطرناک مورد ‏بازداشت قرار گيرد؟ به طور کلي، آيا زناني که مي خواهند بدانند چرا ارزش جان آنها نصف مردان است (تا ‏حدي که حتي اگر در خيابان با اتومبيل مردي تصادف کنند و دو طرف به يک اندازه مقصر باشند، ميران ‏خسارتي که به مرد تعلق مي گيرد، دو برابر زن است) امنيت ملي را تهديد مي کنند؟ آيا زناني که نمي توانند ‏قبول کنند که دادگاه براي شهادت دو نفر از آنها (در مورد جنايتي که "جلوي چشمان آنها" صورت گرفته) به ‏اندازه شهادت يک مرد ارزش قائل باشد، بايستي سرکوب شوند؟ آيا زناني که نگران دختران خود هستند که در ‏قوانين ايران، سن مسووليت کيفري آنها از 9 سالگي آغاز مي شود (به اين معني که دختر 10 ساله، در ‏صورت وقوع جرم، قانوناً مي تواند به اندازه يک زن 40 ساله مورد مجازات قرار گيرد) دشمنان مردم و ‏کشور خود محسوب مي شوند؟ ... و سرانجام آيا مادراني که نمي توانند قبول کنند سن مسووليت کيفري ‏دختران آنها 6 سال زودتر از پسرانشان شروع شود و در عين حال حقوق قانوني آنها نصف حقوق قانوني ‏پسران باشد، عامل اخلال در نظم عمومي کشور هستند؟ ‏

 

آيا چنين قوانين عجيبي، شايسته جامعه اي هستند که 65 درصد دانشجويان آن را دختران تشکيل مي دهند؟ ‏خديجه مقدم، در اعتراض به همين نوع قوانين است که دستگير شده، و طبق رويه اي که دادگاه انقلاب در ‏مورد اعضاي کمپين يک ميليون امضا در پيش گرفته، به "اقدام عليه امنيت ملي" و "اخلال در نظم عمومي ‏کشور" متهم شده است.‏

 

از قاضي محترمي که چنين اتهامي را به خانم مقدم تفهيم کرده است سوال مي کنم، آيا واقعاً امنيت ملي و نظم ‏عمومي کشور شما را "مادربزرگي" 56 ساله که در طول عمر خود داوطلب هميشگي فعاليت هاي عام ‏المنفعه بوده است تهديد مي کند؟ روزهايي که خانم مقدم، کيسه زباله در دست، در سرما و گرما، کوه هاي ‏اطراف پايتخت را از زباله پاکسازي مي کرد، قاضي محترم کجا بوده است؟ زماني که مادر بزرگ زنداني ‏امروز، 24 ساعت پس از وقوع فاجعه زلزله در بم و در شرايط قطع راه هاي ارتباطي منطقه، بخشي از راه ‏را با ماشين و بخشي ديگر را با پاي پياده براي رسيدن به مناطق تخريب شده طي کرد تا به شهروندان ‏مصيبت زده بم کمک رساني کند، قاضي پرونده ايشان چه مي کرده است؟ زماني که خانم مقدم ميليون ها پول ‏براي احداث فرهنگسرا براي زنان زلزله زده جمع آوري مي کرد، چطور؟ وقتي خديجه مقدم و همفکرانش ‏براي حمايت از مادران فلسطيني در جلوي دفتر سازمان ملل در تهران تجمع مي کردند (و جالب اين که، به ‏خاطر اين عمل مورد برخورد و بي احترامي پليس قرار مي گرفتند) آقايان قضات به چه کاري مشغول بوده ‏اند؟...‏

 

حقيقتا قضات دادگاه انقلاب مي پندارند اگر امثال خانم مقدم را دستبند به دست روانه زندان کنند، امنيت ملي و ‏نظم عمومي کشورشان را از تهديدات داخلي و خارجي حفظ کرده اند؟

 

‏-------‏

‏* اطلاعات بيشتر در مورد پروژه احداث فرهنگسرا براي زنان در بم و شرح هزينه هاي مربوطه، در آدرس ‏www.bamculturalcentre ‎‏ موجود است.‏

منبع: روز آنلاين

 
   

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .