اجتماعي

طرح ساماندهي کودکان خياباني: درمان يا تسکين


سازمان آسيب‌هاي اجتماعي شهر تهران خبر از جمع‌آوري ۲۵۰۰ کودک کار و خيابان در شش ماه نخست سال جاري و تحويل آنها به بهزيستي داده است. مدافعان حقوق کودک اما اين اقدام‌ها را پاک کردن صورت مسئله و آراستن ظاهري شهر مي‌دانند.

نادر طالبي از مسئولان جمعيت دفاع از حقوق کودکان کار در گفتگو با دويچه‌وله از اقدام‌هاي ضربتي و تبليغي بهزيستي و از نيازهاي اقتصادي کودکان کار مي‌گويد.

دويچه وله: مديرکل سازمان آسيب‌هاي اجتماعي، طرح ساماندهي کودکان کار و خيابان را بسيار بديع و نوآورانه خوانده. آيا فرستادن ۲۵۰۰ کودک به بهزيستي، ريشه حضور آنها درخيابان را مي‌خشکاند؟

نادر طالبي: متاسفانه سازمان بهزيستي از سال ۷۸ که درگير اين معضل اجتماعي شده، همواره واکنشي و موضعي رفتار کرده و به معلول‌ها پرداخته است. خود بهزيستي مي‌گويد که نزديک به ۷۰۰ هزار کودک کار در ايران وجود دارند و اين يعني يک سوم واقعيت‌ها. جمع کردن ۲۵۰۰ بچه از سر چهارراه‌ها، تنها تميز کردن مبلمان شهري و تبليغات است.

بهزيستي با اين بچه‌ها چه مي‌کند؟ به آن‌ها آموزش مي‌دهد، مهارت هايشان را بالا مي‌برد، از سلامتي جسمي و روحي آنها مراقبت مي‌کند؟

معمولا هيچ کدام از اين کارها انجام نمي‌شود. دو سه شب آن‌ها را نگاه مي‌دارند و در نهايت به خانواده‌هايشان تحويل مي‌دهند. بالاي نود درصد اين بچه‌ها خانواده دارند. اين‌چنين نيست که بي‌کس و کار باشند. بلکه تنها به‌خاطر مسائل فرهنگي يا اقتصادي است که به خيابان آمده‌اند. تنها اگر مورد خاصي باشد ممکن است آنها را به مراکز مجرمان نوجوان ببرند.

ماموران بهزيستي يا نيروي انتظامي چه کرده‌اند که بچه‌ها با ديدن آنها پا به فرار مي‌گذارند؟

مي‌گويند در زمان خوارزمشاهيان وقتي يک کلاه مغول در ارتش ايران مي‌انداختند، همه فرار مي‌کردند. الان هم اسم بهزيستي، براي اين بچه‌ها يک کابوس است. من البته نمي‌گويم که بهزيستي کودک آزاري مي‌کند، اما برخوردهاي خشونت‌‌آميزي دارد که بچه‌ها وحشت مي‌کنند.

انگيزه‌هاي اين بچه‌ها يا نيازهايشان چيست که خودشان به پاي خود به خيابان مي آيند و تن به تله بهزيستي نمي‌دهند؟

آن‌ها کار را انتخاب نکرده‌اند. شکم گرسنه و نيازهاي اقتصادي موجب شده که به خيابان بيايند. انتخابي بوده بين فراراز فقر به فحشا يا کار. تاسف آور اين است که کار اين بچه‌ها اصلا طوري نيست که با مهارت آموزي توام باشد، بلکه برعکس، آن‌ها با کار کردن، هميشه آسيب‌هاي شديد جسمي و روحي مي‌بينند. ما بچه‌هاي زيادي مي‌بينيم که بخاطر کار، رشد جسمي بسيار پايين دارند يا از نظر ذهني عقب مانده‌اند.

با اين همه، چرا بچه احساس قرباني بودن نمي‌کند و دنبال مفر نمي‌گردد؟

توجه کنيد که بچه، ارزش‌هايش را از جامعه مي‌گيرد. اصولا در جامعه ما کار کردن يک ارزش است. مثلا ما در فرهنگ ايراني وقتي مي‌خواهيم از بچه‌اي تعريف کنيم، مي‌گوييم آقا شده، کار مي‌کند. از طرف ديگر، اين بچه‌ها به سختي به ديگران اعتماد مي‌کنند و مشکلات خود را به آساني بيان نمي‌کنند. مثلا هيچوقت در برخورد اول نمي‌گويند که صاحب‌کارم به من تجاوز مي‌کند. اين‌ها در محيطي کار کرده‌اند که پر از ترس و تهديد و کتک و فحاشي و تجاوز و ساير آسيب‌هاست. ما در کار خود مي‌بينيم که بچه، تنها زماني که احساس اطمينان کند، به حرف مي‌آيد. مهارت کلامي بچه‌هاي کار نيز اصولا خيلي پايين است، زيرا اين‌ها آموزش ادبيات يا تبادل کلامي زياد ندارند. در نتيجه خيلي ابتدايي صحبت مي‌کنند. کمترين کلام را به کار مي‌برند. در نتيجه، حتي پس از جلب اعتماد هم، به راحتي نمي‌توانند مشکلات خود را بيان کنند.

چرا اين بچه‌ها حتي از خريداران وسايل خود نيز مي‌ترسند؟ آن‌ها از مردم معمولي هم که دوربين دارند، فرار مي‌کنند.

شايد يکي از دلايل اش اين باشد که بچه شرمگين است و نمي‌خواهد همه جا ديده شود. مي‌ترسد که شما بخواهيد او را نشان بدهيد و مدرک از او بگيريد. اساسا اين بچه‌ها بسيار بي‌اعتماد هستند.

مدير کل سازمان آسيب‌هاي اجتماعي از تشکيل بانک اطلاعاتي و تحليل وضعيت اين بچه‌ها نيز سخن گفته است. اين اقدام‌ها کمکي به حال آنها خواهند بود؟

همه ساله در ايران نزديک به چندين هزار تحقيق راجع به طلاق و اعتياد منتشر مي‌شود. آيا اين تحقيقات در مهار پديده تاثير دارد؟ نه، اين‌ها بازي است. به اعتقاد ما، موضوع کودک را مي‌توان از طريق مستقيم‌تري حل کرد. اگر به بچه‌هاي مهاجر افغان، شناسنامه و حق تحصيل بدهند، اگر تامين اجتماعي و تحصيل اجباري و رايگان را واقعا اجرا کنند، موضوع ساده‌تر مي‌شود. با اين حرف‌ها مي‌خواهند بگويند کار کودک در خيابان يک موضوع فرهنگي است در حالي که اصل مطلب، اقتصادي است. به نظر من اقتصاد بيمار ايران دارد از کار کودکان استفاده مي‌کند و براي همين هم برخوردي با اين پديده به صورت ريشه‌اي صورت نمي‌گيرد.

با اين توضيحات، شما فعالان حقوق کودک نيز دست‌تان بسته است. شما هم امکان سياست‌گذاري براي اقتصاد و اجتماع را نداريد.

بله. ما اگر بخواهيم براي تعداد کمي از اين بچه‌ها، وضعيت رفاهي بهتري فراهم کنيم، کاري کرده‌ايم که اصطلاحا کار "آکواريومي" ناميده مي‌شود. در حالي‌که اين ماشين غول آساي بيروني و واقعي، در حال توليد بچه‌ي کار است. کار اصلي سازمان‌هاي غيردولتي، روشنگري در اين زمينه است. ما موفقيت‌هاي نسبي داشته‌ايم. سال ۷۸ که شروع به کار کرديم، اصلا وجود کودک کار انکار مي‌شد. مثلا با وجود آن همه تبليغ براي قالي ايراني، کسي نمي‌پرسيد چرا دختربچه‌هاي کوچک، پشت دارهاي قالي و در اتاق‌هاي نمور و تاريک و پر ازگرد وغبار نشسته‌اند. اما الان شهرداري، روي بيلبوردها، آگهي مي‌دهد که کودکان حق دارند و به جاي کار، بايد تحصيل کنند. اگر ما بتوانيم افکار عمومي را نسبت به حضور بچه‌هاي خيابان حساس نگاه‌داريم و نگذاريم اين پديده عادي شود، نتيجه کارمان را ديده‌ايم. در اين صورت است که مي‌توان اميدوار بود مسئولان هم موضوع را جدي‌تر بگيرند و کاري در سطح کلان وريشه‌اي براي اين پديده انجام دهند.

 

مصاحبه‌گر: مهيندخت مصباح

دويچه وله

 

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .