مویه‌ای برای دانشجویانی كه در آتش سوختند

    نعمت احمدی*


    باید معلم باشی تا این خبر <22 دانشجو در آتش سوختند> تا اعماق وجودت را آتش بزند. باید پدر و مادر باشی تا خبر جزغاله شدن فرزندت برای همیشه تو را داغدار كند. من از زبان معلمی كه 20 سالی است همه ناملا‌یمات زندگی را سر كلا‌س درس فراموش می‌كنم، خود را عمیقا داغدار می‌دانم. نمی‌دانم با چه زبانی تصویرگر این حادثه در نوع خود كم‌نظیر تاریخ دانشگاه‌های كشور باشم. گردش‌های علمی همیشه مورد علا‌قه دانشجویان است.

    سفرهای داخلی و خارجی در كنار اساتید خصوصا در رشته‌های مرتبط با نوع بازدید علمی همیشه مورد علا‌قه دانشجویان و در بعضی از رشته‌ها مانند تاریخ و باستان‌شناسی و جغرافیا، دانشجویان همیشه طالب این سفرها می‌باشند و صاحب این قلم بیشترین اطلا‌عات را در این سفرهای جمعی دانشجویی در معیت اساتیدم كسب كرده‌ام. سفر به الموت در معیت اساتید بزرگوار همچون استاد دكتر شفیعی‌كدكنی، احسان اشراقی و مصدق رشتی و یا سفر به دیار حافظ و سعدی و خواجو در معیت اساتید نامداری همچون دكتر زریاب‌خویی، عبدالحسین نوایی، عبدالحسین زرین‌كوب، باستانی‌پاریزی و تنی چند از این بزرگواران، از خواندن صدها سند و كتاب برایم پربارتر بوده است. سفرهای خارجی و پی‌جویی خط‌سیر لشكركشی خشایارشا یا پیدا كردن جاده ابریشم، آنچنان عمق اطلا‌عات اساتید را بر ما آشكار می‌كرد و این اطلا‌عات را برای همیشه در ذهن خود انباشت می‌كردیم كه از هر سرفصلی خواندنی‌تر و ماندنی‌تر شده است. همین ترم گذشته بود كه دانشجویان دوره كارشناسی‌ارشد رشته تاریخ درخواست سفر به جنوب و بازدید از مناطق تاریخی را مطرح كردند و ظاهرا تاریخ حركت هم روزهای پایانی اسفندماه بود كه برگزار نشد، من شور و شوق سفر را - هرچند برگزار نشد - بین دانشجویان می‌دیدم. وقتی به سفر نرفتیم، می‌خواستند حداقل به موزه ایران باستان برویم و سیر و سفری در تاریخ داشته باشیم كه به بعد از عید موكول شد. حال مانده‌ام معطل كه راهنمای این 22 دانشجو چه می‌كند؟ آیا او هم به گفته رئیس‌جمهور <عروجی شهادت‌گونه> داشت؟ دانشجو سرچشمه فیاضی از جوش و خروش و دانستن است. عشق استاد به دانشجو، عشقی وصف‌ناشدنی است. در طول سال این محبت دوطرفه همچون شیره جان، گوارای وجود می‌شود. نگاه و سوال و برخورد دانشجویان برخورد از نوعی دیگر است. وقتی كه حوصله نداری یا بیماری‌ای مثلا‌ آسم تو را كلا‌فه می‌كند، دریغ و درد را از نگاه و كلا‌م دانشجو به عینه درك می‌كنی. وقتی دانشجو نوشته یا مصاحبه‌ای از تو - به فرض برخلا‌ف مراد و مقصودش - را خوانده باشد با همه توان درصدد راهگشایی برمی‌آید، دانشجو هوایی است كه اساتید در آن نفس می‌كشند. دلم به حال اساتید موسسه غیرانتفاعی خیام مشهد می‌سوزد. آنانی كه بعد از عید سراغ كلا‌سی را می‌گیرند كه 22 دسته‌گل پرپرشده در آن نیستند و به جای آنان نواری مشكی دور قاب عكسی كه به استاد خیره شده میخكوبشان می‌كند. چه آغاز بدفرجامی را موسسه غیرانتفاعی خیام مشهد در سال 87 شروع خواهد كرد. حادثه‌ای از این دست به گمان من در تاریخ دانشگاه‌های ایران تاكنون به وقوع نپیوسته است، 22 گل پرپر كه هنوز بوی صداقت و نوجوانی آنان فضای موسسه را مترنم كرده است. اینان پروانه‌هایی هستند كه داغشان تا همیشه همراه دانشگاهیان خواهد بود. یك‌بار دیگر باید به یاد ارابه مرگ در جاده‌ها باشیم. زمانی نوشتم جنگ در جاده‌ها ادامه دارد و گفتم كه برابر آمار سالیانه نزدیك به 30 هزار نفر در جاده‌ها كشته می‌شوند و 10 برابر این آمار مجروح و بعضا برای همیشه خانه‌نشین می‌گردند، حال كه عمق حادثه و سختی آن در روزهای پایانی سایه سنگین خود را بر جامعه دانشگاهی افكنده و رئیس‌جمهور رفتن آنان را <عروجی شهادت‌گونه> می‌داند، باید مسوولین امر فكری به حال جاده‌های ما كنند. آن روز كه نخست‌وزیر معدوم رژیم سابق بر پلكان كاخ نیاوران ایستاد و با غرور خطاب به خبرنگاران گفت: پول فراوان داریم ولی نمی‌دانیم چه كار كنیم؟ و امروز كه دلا‌رهای نفتی بشكه‌ای بالا‌ی 100 دلا‌ر به خزانه سرازیر شده است، آیا نباید فكری به حال جاده‌های كشور كرد؟ چگونه می‌توان پذیرفت عمده‌ترین جاده جنوبی كشور (اهواز- تهران)، استان نفت‌خیز كشور، اتوبان نشده و آن‌همه ثروت این استان نتوانسته زیرساخت‌های معمولی را مهیا كند تا در كیلومتر 35 محور اندیمشك- خرم‌آباد نیم‌ساعت بعد از آتش‌سوزی، خودروی آتش‌نشانی به محل برسد. نیم ساعتی كه 22 گل دانشگاهی را پرپر كرد، این واقعه سوزناك دانشگاهی باید سرفصل جدیدی در صنعت راهسازی كشور باشد، تا ثروت ناشی از نفت سال‌های صددلا‌ری، آغازگر نهضتی فراگیر در امر راه‌سازی باشد. ما كه می‌خواهیم قدرت برتر جهان باشیم، چگونه سالیانه 30 هزار كشته در جاده‌های چند ده‌ساله خود داریم كه ما را به عزا می‌نشانند.

* : وکیل پایه یک دادگستری

منبع : روزنا