سازمان دانش آموختگان ايران اسلامی ادوار تحکیم وحدت

عبوس

دوشنبه، 21 امرداد 1387

سهیل سجودی-

 شاید امروزه تمامی ما در زندگی روزمره خود بارها با انسانهای عبوسی برخورد کرده باشیم که ساکتند و وقتی حرف میزنند از دست زمین و زمانه مینالند.اگر کمی بیشتر دقت کنیم خواهیم دید که خودمان نیز در 24 ساعت شبانه روز لحظاتی بدین حالت مبتلا میشویم حالتی که روانشناسان از آن به پریشان فکری یاد میکنند که در آن برهه انسان به استیصال میرسد.بنظر بنده چون مردم ملت ما همواره زود تصمیم میگیرند در این مورد نیز برخلاف دیگر جهانیان دچار عجله میشوند.

اگر از دید روانکاوی بدین مسئله بنگریم در تمام دنیا انسانها پس از تلاش برای دستیابی به هدفی و عدم دست یازیدن بدان دچار این واکنش روانی میشوند در حالی که در ایران همه چیز را از ابتدا تار فرض کرده و بدون کوچکترین تلاشی امری را که باید در انتها بدان برسیم در ابتدا بدان دست میابیم.این موضوع در امور کوچکی همچون مراودات ساده اجتماعی صادق است تا تصمیم گیری های کلان و پیچیده سیاسی.حتما هر کدام ما با گلایه های انسانهای مختلفی در روز از وضعیت موجود روبرو بوده ایم که اگر از آنان بپرسیم خود برای رفع مشکل چه کرده اید ،متوجه میشویم در مقابل آن امر حتی حاضر نیستند کوچکترین کاری کنند که حتی تاوانی نیز نداشته باشد اما از جهت سبک سنگین کردن شرایط همیشه هزینه را برای دیگران می خواهند و آسایش را برای خودشان.


ملت ما امروز اعتماد به نفس در دستیازی به حق خود را از دست داده است به طوری که اگر امروز نانوا نان را بدان 10 ریال بدهد و فردا 10000000000000000 ریال بدهد مردم حتی نمیپرسند چرا؟ و در عوض در مقایل این کار حداکثر آنست که نان نمیخرند و مدعی میشوند که واکنش بسیار بجایی در مقابل آن عمل انجام داده اند!


هدف از این بحث آن نیست که ملت هرچه شد به جان هم بیفتند اما بحث برآن است که وجدان خواب باید بیدار شود و کمی در مورد اتفاقات اطراف واکنش نشان دهد وگرنه فرق انسان با عقل و قدرت اختیار با حیوان چه میشود و در آن حال انسان تبدیل به حیوان ناطق میشود.شاید عده ای معتقد باشند که عوامل زیادی بر روی انسانها تاثیر گذارند که وضع بدین حال شده بنده نیز موافقم اما اصلا معتقد نیستم که قدرت جبر چنان بالاست که نتها قدرت اختیار را در مردمان ما پاک کرده بلکه قدرت تفکر را نیز محو کرده است.

هنرمندان از مردن ما انتظار دارند فیلمهای کپی نخرند،ورزشکاران میخواهند که مردم فحاشی بالای 18 سال نکنند،اقتصاد دانان از مردم واکنش منطقی در مقابل گرانیها نمیبینند(همه فکر میکردند بنا به گرانی بنزین قیمت ماشین کم میشود اما باشگرد جالب سازندگان و رفتار غیرقابل پیش بینی مردم یعنی خرید فزاینده ماشینها قیمتها بر خلاف هر تعریف اقتصادی افزایش یافت)،روانشناسان عکس العمل انسانهای سالم را نمیبینندو سیاستمداران و جامعه شناسان به هیچ وجه نمیتوانند تصمیم گیری مردم را باتوجه به رفتار پیشینشان تعیین کنند اموری که امروز بسیاری با خنده از آن میگذرند که تماما نشانگر جامعه بیمار 70 میلیونی است که قدرت تصمیم گیری در ساده ترین امور را برای خود ندارد.


اگر از دید جامعه شناسی بدین مباحث بنگریم شکل کوچک جامعه یعنی خانواده از جمله امور بسیار حائز اهمیت در این مراودات است.امروزه در ایران چارت بندی خانواده ها دچار دگرگونی فاحشی شده است.پدرسالاری در بعضی جاها بدون مشاهده کوچکترین تغیرات فرهنگی جای خود را به مادر سالاری و امروزه به فرزند سالاری داده است و به معنای ساده تر خانواده های ما از این حال خارج نیستند (پدر سالار-مادرسالار-فرزند سالار).براستی از جامعه ای که در نهادهای پایین آن هنوز پایگان اولیه دموکراسی نهادینه نشده چطور خواستاریم که در بالاترین مناسب قدرت این امر برقرار گردد.پدری که در خانواده خود با آن اختیارات اندک حاضر نیست زره ای از صحبتهای خود کوتاه بیاید و خود را مطلق میداند نمیتوان انتظار داشت که اگر روزی این پدران به قدرت برسند بدتر از دیگران نکنند،و فی الواقع انتقادات آنان به معنای اعتراض به وضع موجود نیست بلکه تنها گله از قدرتمدارانیست که خود منتقدین، در زندگی روزمره در حال رقابت با آنان در سطحی کوچکترند تا شاید هم اگر روزی بدین مناصب رسند سرنوشت همان است که سالیانیست بر این خاک حاکم است.درست است که کشور ما کشوری صنعتی شده به معنای ملموس خویش در دنیا نیست اما یکسری از امور در یکسری از امور مانند صنعت فرهنگ از آنان نیز پیشی گرفته است تاواژگان کارکرد اصلی خود را از دست داده و اعتراض جای خود را به گله در گوشی دهد امری که برای تحقق آن (تغییر معانی وازکان در جامعه) نه تنها سرمایه گذاری هنگفتی صورت پذیرفته بلکه در مقابل، نهاد خانواده را نیز تحت تاثی خویش قرار داده است و برای رهایی از این گرداب راهکارباید ان باشد که مشق آزادی،عدالت،دموکراسی و...را ابتدا در خانواده ها و از خودمان در پایینترین سطحهای جامعه شروع کنیم اموری که امروزه متاسفانه کسی بدان توجهی ندارد این را بدانیم که بدون توجه و مراعات و تععین جایگاه برای پایه ای ترین اصول دموکراسی در مناسبات اجتماعی خویش هیچگاه به آمال خود که همانا برقراری ازادی ، عدالت ، رفاه یکسان اجتماعی و.... دست پیدا نخواهیم کرد.