حامل هيچ پيامي نيستم

 

فرشاد قربانپور(کارگزاران): سفر دكتر هوشنگ اميراحمدي به تهران آن هم پس از 10 سال سفري پرحواشي بود. استاد دانشگاه راتگرز و رئيس شوراي روابط ايران و آمريكا كه يك سازمان غيردولتي است در آستانه دور چهارم گفت‌و‌گوهاي ايران و آمريكا وارد تهران شد. او در تهران با چند نفر از مقامات نيز ديدار كرد. با او در يكي از آخرين شب‌هاي اقامتش در تهران گفت‌وگو كرديم. گفت‌وگويي كه در اتاق 304 هتل رامتين تهران انجام شد. او در شرايطي با ما سخن گفت كه برخي از سايت‌ها در مورد سفرش به تهران اخباري را منتشر كرده بودند از جمله اينكه در راستاي تلاش براي برقراري رابطه بين ايران و آمريكا وارد تهران شده است. خودش وجود چنين برنامه‌اي را تكذيب مي‌كند. اما معتقد است كمك به ايجاد درك روشن‌تر دو طرف از يكديگر از وظايفش است. چند ساعت قبل از اينكه گفت‌وگوي ما با اميراحمدي چاپ شود، او تهران را به مقصد لندن با پرواز «بريتيش ايرويز» ترك كرده است.

شما در موقعيتي بسيار تاريخي به ايران آمده‌ايد و در چند روز گذشته هم همواره از شما به عنوان ميانجيگر ياد شده است. آيا خودتان نيز چنين تعريفي از سفر به تهران داريد؟

من تعريف ديگري دارم. به اين دليل كه بيش از 20 سال در مورد رابطه ايران و آمريكا كار و مطالعه كرده‌ و همواره به عنوان سمبل اين رابطه مطرح شده‌ام. اين تصور فقط در ايران نيست بلكه در آمريكا هم چنين تصوري از من وجود دارد. بنابراين حتي وقتي براي ديدار خانواده‌ام به ايران مي‌آيم يا اينكه براي ديدار دوستانم به واشنگتن مي‌روم مي‌گويند؛ اميراحمدي رفته است تا رابطه را درست كند. اما در اينجا بايد به چند مسئله اشاره كنم. يكي اينكه نه من و نه شوراي روابط ايران و آمريكا هيچ‌وقت در جهت ايجاد رابطه بين ايران و آمريكا عمل نكرد. رابطه‌ها را دولت‌ها مي‌سازند. ما تنها يك NGO هستيم و براي ايجاد رابطه بسترسازي مي‌كنيم. نكته دوم اينكه ما هيچ‌وقت سعي نكرديم به عنوان ميانجي و به عنوان كسي كه مسوول تبادل پيام است عمل كنيم. ما سعي كرديم افراد رسمي دو كشور را در مقابل هم قرار دهيم. مثلا من سفير آمريكا را تشويق مي‌كردم كه با سفير ايران در ژنو گفت‌وگو كند، اما خودم هرگز در اين مذاكرات حضور نداشتم ولي به آنها مشاوره مي‌دادم. اكنون در اين مسافرت هم حامل هيچ پيامي نيستم و هيچ پيامي را به آمريكا منتقل نمي‌كنم. اما من دركي از آن طرف (آمريكا) دارم. قبل ازاينكه به تهران بيايم به وزارت امور خارجه، شوراي امنيت ملي، سنا، كنگره رفتم و نيز با افراد تاثيرگذار سياسي صحبت كردم و درك روشن‌تري از اينكه آمريكا قصد دارد با ايران چه كند را به دست آورده و به ايران منتقل كردم و از اين طرف نيز چنين دركي را به آمريكا منتقل خواهم كرد. چرا كه يكي از مشكلات ايران و آمريكا روشن نبودن و عدم شفافيت دو كشور از سياست‌هاي يكديگر است. دو كشور چون با هم ديالوگ ندارند اشخاص ثالث در اين ميان آب را گل‌آلوده‌تر مي‌كنند.

يعني شما در حال صاف كردن جاده براي كساني كه قرار است رانندگي كنند هستيد؟

دقيقا من هميشه همين كار را كردم. از اين‌رو در پي ايجاد شفافيت هستم..

شما به كنگره، سنا، وزارت امور خارجه و... در آمريكا رفتيد تا دركي جديد را به ايران منتقل كنيد. حالا برآيند نظرات آنان چيست؟ آنان در قبال ايران چه برنامه‌اي را دنبال مي‌كنند؟

آمريكايي‌ها آرزو دارند روزي با ايران رابطه دوستانه برقرار كنند.

فكر مي‌كنيد چرا بايد چنين آرزويي داشته باشند؟

چون ايران كشور مهم و تاثيرگذاري است. آنها معتقدند كه ايران را 30 سال قبل از دست دادند و به همين خاطر هرگز خودشان را نبخشيدند. آمريكا دوست ندارد با كشور مهم منطقه دشمن باشد. آمريكا واقعا قصد دارد مسئله خود را با ايران حل كند، اما به درستي نمي‌داند كه چه كاري بايد انجام دهد. آنها گمان مي‌كنند در مسير تلطيف روابط هر كاري كه لازم بود و مي‌توانستند را انجام داده‌اند. از اين‌رو گمان كردند بهتر است مسئله ايران را در مورد غني‌سازي جهاني كنند كه تا امروز هم به شوراي امنيت كشيده شده است. آنها در اين مسير به دنبال گرفتن جواب از ايران هستند. به اعتقاد من هر چند كه آمريكايي‌ها در چارچوب چندجانبه به ايران فشار مي‌آورند اما آمادگي دارند در چارچوب دوجانبه گشايش‌هايي را با ايران داشته باشند. اما گمان مي‌كنند كه ايران آمادگي ندارد. يعني شما اگر به وزارت امور خارجه آمريكا برويد و بگوييد ممكن است ايران آمادگي گفت‌وگو داشته باشد همه مي‌گويند محال است.

آيا شما معتقديد كه اين آمادگي وجود دارد؟

بله. من معتقدم كه اين آمادگي وجود دارد. به اعتقاد من در اين مورد آمريكا اشتباه مي‌كند. يكي از مشكلات آمريكا اين است كه چون تصور مي‌كند آمادگي مذاكره وجود ندارد بنابراين در همان چارچوب عمل مي‌كند و به اين صورت، اندك انگيزه‌هاي آمادگي را هم در اين طرف از بين مي‌برد. اين جريان دو سر دارد. وقتي صحبت مي‌كنيم طرف ايران هم مي‌گويد آمريكا آماده مذاكره نيست. ايران همچنين مي‌گويد آمريكا نوكر اسرائيل است و ما نمي‌توانيم با نوكر اسرائيل كنار بياييم. من قبول دارم كه لابي اسرائيل در آمريكا قوي است، اما اين لابي هيچ‌وقت در قبال لابي عربستان در آمريكا قدرت عرض‌اندام نداشت. ما مي‌توانيم كاري كنيم كه لابي اسرائيل درآمريكا در قبال رابطه ايران و آمريكا قدرت تاثيرگذاري چنداني نداشته باشد، اما همواره عملكرد ما به تقويت لابي اسرائيل كمك كرد.

آيا امكان ندارد كه سازمان شما بتواند نقش لابي‌ ايران را در آمريكا در مقابل لابي اسرائيل برعهده بگيرد؟

شوراي ما نمونه سازمان‌هايي است كه توانسته است بسيار قدرتمند براي كمك به سياست‌هاي ايران كار كند و اجازه ندهد ايران خطرات بيشتري متحمل شود. اما اگر كمي رابطه ايران و آمريكا بهتر مي‌شد قدرت شوراي ما براي دفاع از منافع ايران چندين برابر مي‌شد. مشكل اصلي لابي كردن براي ايران اين است كه ايران از سوي آمريكا در ليست كشورهاي حامي تروريسم است. در آمريكا براساس قانون ضدتروريسم هيچكس نمي‌تواند لابي كند مگر اينكه رسما به‌عنوان لابي در دستگاه‌هاي امنيتي و وزارت امور خارجه ثبت‌نام كنيم كه به دنبال آن دردسرهاي زيادي ايجاد خواهد شد. از جمله صورت تمام درآمدهاي خود را بايد ارائه داد و همچنين سازمان‌هاي امنيتي همواره آن فرد را زير نظر خواهند داشت.

آيا آمريكايي‌ها حاضر هستند ايران را به عنوان يك قدرت منطقه‌اي بپذيرند؟

بله. آمريكايي‌ها بسيار عملگرا و واقع‌بين هستند. مثلا برخي از سناتورهاي آمريكايي معتقدند كه بايد نگراني‌هاي آمريكا را برطرف كرد. اما در همين آمريكا افرادي هستند كه معتقدند آمريكا قبل از افغانستان بايد به ايران حمله مي‌كرد، ولي ما بايد با عملكرد خودمان به تقويت نيروهاي طرفدار ايران كمك كنيم.

مدت زيادي به پايان دو دولت ايران و آمريكا باقي نمانده است و شما هم به عنوان كسي كه مي‌خواهيد جاده را صاف كنيد نقش داريد. فكر مي‌كنيد اقدامات شما در همين زمان نتيجه‌بخش باشد؟

من واقعا براي اين كار نيامده بودم. اما چون به عنوان سمبل اين جريان شناخته شده‌ام خودبه‌خود چنين مسائلي در اطراف سفر من اتفاق مي‌افتد و تا آنجايي هم كه بتوانم اين كار را انجام مي‌دهم. من در اين زمينه احساس وظيفه مي‌كنم. ايران كشور من است. من احساس مي‌كنم مي‌توانم، به ايران كمك كنم پس طبيعي است كه اقداماتي خواهم داشت. اما در اين مقطع ما بايد با دو استراتژي به پيش برويم. اول استراتژي جلوگيري از يك درگيري خطرناك است كه به نظر من تا 7 يا 8 ماه آينده هم احتمال آن وجود دارد. چون عده‌اي در واشنگتن حضور دارند كه واقعا دشمن ايران هستند. مثلا حدود دوماه قبل در زمان قضيه قايق‌ها تا مرز درگيري پيش رفتيم و همه چيز به ثانيه رسيده بود. چون بين ايران و آمريكا نه رابطه‌اي وجود دارد و نه تلفن قرمز. بنابراين هر اتفاقي مي‌تواند شعله ايجاد كند. در چند ماه آينده هم ما بايد جلوي درگيري ناخواسته را بگيريم. مسئله دوم هم اين است كه براي دولت بعدي بايد بسترسازي كنيم. ما اكنون در زمان گذار هستيم. اگر اين چندماه سپري شود وارد مرحله‌اي مي‌شويم كه به اعتقاد من آن مرحله بهتر از امروز خواهد بود.

شما اشاره كرديد كه بين ايران و آمريكا هيچ خط ديپلماتيكي وجود ندارد، در حالي كه در زمان بحران قايق‌ها در دو ماه قبل فقط چند ثانيه تا بحران بزرگ فاصله داشتيم. آيا شما در آن زمان سعي كرديد نقش اين خط ارتباطي را بازي كنيد؟

خير. اصلا فرصت براي انجام تلاش ديگري وجود نداشت. امكان چنين كاري هم نبود. اين حوادث بسيار برق‌آسا هستند.

شايد بتوان گفت شما بيشتر در پي آن هستيد كه آن تلفن قرمز را ايجاد كنيد؟

بله دقيقا. ببينيد شوروي سابق و آمريكا دو دشمن جنگ سرد و ايدئولوژيك بودند و جنگ‌هاي اقماري داشتند، اما بزرگ‌ترين سفارت شوروي در واشنگتن و بزرگ‌ترين سفارت آمريكا در مسكو قرار داشت. در اين حال هم بين روساي‌جمهور دو كشور يك خط قرمز مستقيم برقرار بود. چرا؟ چون وقتي كشورها با هم مشكل دارند بايد با يكديگر ارتباط داشته باشند. كشورها حتي در زمان جنگ روابط ديپلماتيك را حفظ مي‌كنند. من هميشه گفته‌ام لازم نيست رابطه ايران و آمريكا دوستانه باشد چرا كه اعتقاد دارم به علت زخم‌هايي كه وجود دارد تا سال‌ها دوستانه نخواهد بود. اما مسئله مهم ما بايد اين باشد كه روابط دو كشور را عادي كنيم اين روابط به شدت غيرعادي است. دو كشور بايد كانال صحبت داشته باشند.

اما درباره سفر شما به تهران اخبار متناقضي منتشر شد كه شما هرگز پاسخي به آنها نداديد؟

وقتي به ايران آمدم شنيدم كه برخي رسانه‌ها مسائلي را عنوان كرده‌اند كه واقعيت ندارد. به عنوان مثال نوشتند كه من به كيش رفته‌ام در حالي كه اصلا به كيش نرفتم. يا نوشتند كه من با برخي از سران اصلاح‌طلب مذاكره و ملاقات داشتم كه اين اصلا صحيح نيست يا اينكه گفته‌اند من يكي از چهره‌هاي اپوزيسيون هستم در حالي كه اصلا اين‌طور نيست. من اگر اپوزيسيون بودم در انتخابات رياست‌جمهوري گذشته كانديدا نمي‌شدم. من به ايران آمدم تا خانواده‌ام را ببينم و در كنار آن با افراد زيادي ملاقات كردم. در مورد آمدنم به ايران هم براساس لطفي بود كه آقاي احمدي‌نژاد كرد و دستور داد موانع اين سفر برطرف شود.

برخي گفته‌اند شما به دعوت رسمي دولت ايران آمده‌ايد.

دعوت رسمي به آن شكل نبود ولي براساس نامه‌اي بود كه آقاي دكتر احمدي‌نژاد صادر كرده و به بخشي از سازمان‌هاي ذي‌ربط كشور دستور داد تسهيلات مسافرت من را فراهم كرده و هماهنگي‌هاي لازم را براي رفت و آمد بدون مانع من صورت دهند كه از اين جهت تشكر مي‌كنم.

شما با پاسپورت ايراني وارد كشور شديد؟

بله.

حتي برخي گفته‌اند كه شما با گذرنامه ديپلماتيك به ايران آمديد.

اصلا چنين چيزي نبود. من گذرنامه عادي دارم. براساس هماهنگي‌هايي هم كه انجام شده بود در فرودگاه هم هيچ مشكلي نداشتم. در چند روزي هم كه در اينجا حضور داشتم ديدارهاي بسيار خوبي داشتم تا جايي كه به آينده رابطه ايران و آمريكا اميدوار شدم و با خوشحالي بسيار زيادي به آمريكا مراجعت مي‌كنم.

شما با مقامات دولتي هم ديدارهايي داشتيد؟

بله. با برخي از مقام‌هاي مهم ديدار داشتم.

ادامه دارد

 

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .