تاثیر نتیجه انتخابات بر فعالیت‌های اجتماعی


شایا شهوق



 

خرابات: چند سالی است که شرکت و عدم شرکت به یکی از مهم‌ترین بحث‌های انتخاباتی تبدیل شده است. نخست می‌خواهم به بررسی زاویه دید طرفداران دو ایده شرکت و عدم شرکت در انتخابات بپردازم. البته با این توضیح که این دو زاویه نگاه متفاوت را تنها در فضای روشنفکری جنبش‌های اجتماعی و نه نگاه معطوف به قدرت در نظر گرفته‌ام. زیرا که نگاه معطوف به قدرت برای شراکت در قدرت یا ساقط کردن آن به نفع نشستن بر کرسی قدرت، همواره بر یکی از این دو نگاه روشنفکرانه سوار می شود.
نگاه نخست، دفاع سرسختانه از حقیقت است. این دیدگاه مطلق نگر و بنیاد آن بر مبنای آرمان بنا شده است. در این دیدگاه واقعیت امر آن است که انتخابات در حال حاضر نمی‌تواند آزاد، عادلانه و سالم ارزیابی شود. با این نگاه شرکت در انتخابات تایید و مشروعیت‌بخشی به روندی نادرست است. حق انتخاب‌شدن در دایره محدود خودی‌ها جریان دارد و هیچ فرد یا جریانی نمی تواند خارج از این دایره وارد بازی شود. به تبع، حق انتخاب کردن نیز محدود شده و در این فضا مردم نیز باید برای رای دادن از بین گزینه های فیلتر شده یکی را برگزینند. دومین مورد که طرفداران این ایده مطرح می کنند، بحث ساختاری است و می‌گویند ساختار حاکمیت و قانون اساسی به صورتی است که با حقوق بشر و دموکراسی منافات دارد. طرفداران این ایده براین باورند که قانون اساسی و حاکمیت موجود فاقد ظرفیت برای بسط و گسترش دموکراسی و رعایت حقوق شهروندی است. در چنین شرایطی وارد شدن به فضای انتخابات به معنی تایید ساختاری نامطلوب است. در واقع حقیقت آن است که شرکت در انتخابات در شرایطی که ما با ساختار موجود و روند برگزاری انتخابات مشکل داریم، رفتاری ریاکارانه است و به دور از اخلاق و منش ما به عنوان یک مخالف ارزیابی می شود.
دومین نگاه، معطوف به زندگی اجتماعی است. این دیدگاه نسبی نگر است و بنیاد آن بر مبنای واقعیات موجود در حال حاضر بنا شده است. در این دیدگاه بهبود شرایط نسبی زندگی ارجحیت دارد؛ هرچند که طرفداران این دیدگاه نیز انتخابات را آزاد، عادلانه و سالم ارزیابی نمی کنند و ساختار موجود را قابل تایید نمی دانند اما معتقدند که برای بهبود نسبی فضای موجود نمی‌توان در انتخابات تاثیر گذاشت. این افراد معتقدند که در صورت بهبود نسبی وضع زندگی اعم از آزادی‌های اجتماعی و وضعیت معیشتی، می توان گامی به جلو برداشت و برای همین باید از حیثیت خود هزینه کرد تا بتوان گامی در جهت تحقق شرایطی بهتر برداشت. حال باید دید که کدام نگاه می تواند در مورد پیشبرد اهداف حقوق بشر خواهانه و دموکراسی محور، تاثیر مثبتی داشته باشد.
با نگاه به دوره های پیشین انتخابات، به ویژه انتخابات ریاست جمهوری درمی‌یابیم که به تناوب، وزن هر یک از این دو دیدگاه بر دیگری غلبه کرده و در تعیین شرایط موجود به سهم خود تاثیر داشته است. دوم خرداد ۷۶ بحث “انتخابات بین بد و بدتر” و ترس از بدتر شدن شرایط موجود، مردم را پای صندوق های رای کشاند و همین ماجرا در انتخابات شوراهای ۷۷ و مجلس ششم در سال ۷۸ به تایید ادامه روند اصلاحات تبدیل شد. اگر از تایید دوباره خاتمی در دوره دوم ریاست جمهوری اش بگذریم، سرخوردگی ها در سال های بعد، بحث عدم شرکت در انتخابات را به بحث روز دوره های بعدی انتخابات تبدیل کرد. این سرخوردگی ها به تعبیر برخی اصلاح طلبان به سبب “بالابردن مطالبات مردم” توسط اصلاح طلبان بود و به تعبیر اپوزیسیون، به این دلیل بود که ساختار موجود از ظرفیت اصلاح برخوردار نیست. عدم شرکت در انتخابات در شوراهای ۸۱ ، مجلس هفتم و ریاست جمهوری ۸۴، میدان را به جریانی سپرد که آزادی ها را محدود کرده و وضع معیشتی را روز به روز بدتر از پیش کرد. اما پرسش این‌جاست که آیا این اتفاق تماماً دارای تبعات منفی بود؟ بر این باورم که دوران “اصولگرایان” برای جامعه ما تبعات مثبتی نیز داشت. یکی از آن تبعات مثبت که در این جا قابل ارزیابی می دانم ظهور خرده جنبش ها یا جنبش های خاص اجتماعی است.
از یاد نبریم که از دوم خرداد ۷۶ به بعد بسیاری از مطالبات اقشار اجتماعی پای خود را به عرصه ادبیات رسانه ای باز کرد و همین امر باعث شد که کوشندگان برای تحقق این مطالبات به یکدیگر نزدیک شوند. اما یکی از مهم ترین عواملی که عدم متشکل شدن خرده جنبش ها را باعث می شد، نگاه دولت محور به پروژه اصلاخات بود. اصلاح طلبان چنین می اندیشند که با پرداخت مطالبات به صورت قطره چکانی به جامعه از سوی حاکمیت، می توان به تدریج رضایت نسبی مردم از حاکمیت را حاصل کرد. اما مطالبات مردم بسیار فراتر از تخمین آنان بود و هسته سخت حاکمیت نیز حاضر به پرداخت مطالبات حداقلی نبود. اصلاح طلبان که نیروی اجتماعی را تنها توده وار و پای صندوق های رای می خواستند، علاقه داشتند که جامعه، گرفتن مطالبات از حاکمیت را به ایشان که درون همین حاکمیت هستند، واگذار کند. همین امر خود ترمزی بود برای بالفعل شدن جنبش ها.
اما در دوران “اصولگرایی” نیروهای اجتماعی مجبور شدند برای بدست آوردن مطالبات، به خود متکی شوند و شرایط سخت، خرده‌جنبش‌ها را متشکل تر کرد. این اتفاقی است که در این چند سال باید به فال نیک گرفت. جنبش های خاص مانند زنان، کارگران، دانشجویان و اقوام برای کسب مطالبات خود بیش از پیش فعال شدند و در بسیاری از موارد مواضعی همسو با یکدیگر اتخاذ کردند. سرکوب، بازداشت و محدودیت رسانه ای نیز نتوانست حرکت خرده جنبش ها را متوقف سازد.
حال با توجه به شرایط موجود باید پرسید که آیا برقرار ماندن این شرایط تا چه‌ حد به نفع پیشبرد جنش است. این درست است که در شرایط سخت، جنبش‌ها با هم همسو شده و بالفعل می‌شوند اما آیا ادامه همین شرایط سخت اقتصادی، سانسور و سرکوب می‌تواند به پیشبرد اهداف جنبش‌ها کمک کند؟ مسلماًدر حال حاضر ما بیشترین دستاورد ممکن را در فضای این چنینی داشته‌ایم و در مواردی به پیروزی‌های دست یافته‌ایم. حرکت خرده جنبش‌ها تا حدی موثر افتاده است که دو تن از کاندیداهای ریاست جمهوری، کروبی و موسوی، سر وعده‌ دادن در جهت خواست و مطالبات خرده جنبش ها با یکدیگر به رقابت می پردازند. منشور حقوق شهروندی منتشر می کنند و بیانیه حقوق زنان، اقوام و غیره می دهند. در چنین حالتی فضای تنفسی بهتری برای پی‌گیری مطالبات در صورت تغییر شرایط موجود متصور است.
به باور من در شرایط موجود بیش از این نمی توان جلو رفت‌. چه آن که با تداوم ریاست جمهوری احمدی نژاد می‌توان تصور کرد که ایشان دیگر حتی احتیاجی به نمایش دادن محبوبیت مردمی نیز نداشته باشد و به همین جهت شرایط سخت تری برای فعالان جنبش‌ها قابل پیش‌بینی است. خلاصه می‌توان گفت که اگر شرایط سخت به همسویی افراد و جنبش‌ها کمک رسان بود، اما برای بالندگی جنبش و پشبرد اهداف و بدست آوردن مطالبات به فضای تنفسی بیشتری احتیاج است.
به همین دلیل با تمام احترامی که نسبت به موضع حقیقت‌گرایانه مدافعان عدم شرکت در انتخابات قایل هستم، همچنین با وجودی‌که روند انتخابات را قابل قبول ندانسته و ساختار فعلی را غیرقابل دفاع می‌دانم، اعتقاد دارم که شرکت در انتخابات جاری برای تغییر محدود وضع موجود می‌تواند تاثیرگذار باشد. بر این باورم که چرخش در دایره بسته قدرت در حاکمیت همواره ایجاد تغییر کرده است و در دوره های گذشته نیز شاهد بودیم که می توان از این چرخش به نفع جامعه سود برد.
البته این دعوت به شرکت، نباید دعوت به انداختن رای از ترس بدتر شدن اوضاع تلقی شود. این بار ماجرا می‌تواند متفاوت باشد؛ زیرا که نگاه ما برخلاف دوران ۸ ساله اصلاحات، معطوف به دولت نیست. تفاوت دیگر این است که دولت آینده برخلاف دوران ۸ ساله نمی تواند نیروهای اجتماعی را نادیده گرفته و پرداخت مطالبات را به صورت قطره چکانی در دستور کار خود قرار بدهد؛ زیرا که برخلاف دوران پیشین، این بار “ما” وجود داریم.

يکشنبه ۳ خرداد ۱۳۸۸