عوامل تعیین کننده در گذار دموکراتیک در پایین‏


الف: مردم
ب: سازمانها و نهادهای صنفی ـ مدنی ـ فرهنگی
ج: احزاب و سازمانهای سیاسی
د: شخصیتهای ملی و دموکرات و رهبران فکری

گفتار هشتم: عوامل تعیین کننده در گذار دموکراتیک در پایین ـ مردم

جهت بررسی نقش مردم در گذار دموکراتیک و میزان آمادگی بالقوه و بالفعل آنان در پذیرش شعار محوری انتخابات آزاد ‏بمثابه یکی از اصلی ترین و گرهی ترین اجزاء گفتمان دموکراسی، ابتدا مروری به برخی از مقولات و مفاهیم تاریخی، ‏تمدنی، فرهنگی، جامعه شناختی، مردم شناختی و روان شناختی ضروری است. بدون نگاه همه جانبه و ترکیب و ‏تاثیر عوامل چندگانه احکام صادره در مورد کنش و واکنش ها و حرکات خودانگیخته و برآمدهای نیمه آگاهانه و آگاهانه ‏مردم و یا درمورد چگونگی انگیزش و بسیج مردم و امر گفتمان گستری در جامعه خیالی و متناقض خواهند شد. جنبش ‏و نقد روشنگرانه در دهه اخیر بطور دقیقتر و پیگیرانه تری به این امر مهم پرداخته است و امکانات وسیع فکری و ‏تحقیقی در این زمینه فراهم آمده است. فعالان سیاسی و فرهنگی و حقوق بشر با علم و آگاهی به این دستاوردهای ‏فکری میتوانند با دیدگاههای وسیعتر به تفسیر و آنالیز نقش مردم و نقش آنان در گذار دموکراتیک بپردازند. رئوس اصلی ‏این مباحث بقرار زیرند.‏

ـ حوادث و رخدادهای درون کشور، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشورمان و موقعیت و عملکردهای نظام جمهوری ‏اسلامی و روند رویدادها در عرصه جهانی و منطقه ای و عملکردهای دولتهای دیگر در رابطه با جمهوری اسلامی ‏نشانگر آن است که ملت ایران در سالهای آینده بطور فزاینده تری به مقاومت برخواهد خاست. انفعالها و سردرگمی ‏ها و تردیدها بطور موقتی و دوره ای قابل پیش بینی هستند، ولیکن فرآیندهای تکاملی در جهت نوسازی جامعه مدنی ‏از شانس بالاتری برخوردار هستند.‏

ـ نگاه صرفا طبقاتی و یا دیدگاه مبتنی بر وجه تولید سرمایه داری و دسته بندی طبقات و اقشار مردم بر اساس ساختار ‏اقتصادی ـ اجتماعی بطور مجرد راهگشای وضعیت کنونی و مبنای کاملی جهت بررسی و تحلیل جنبش مردمی و ‏حرکات خودانگیخته و یا آگاهانه نیست.‏

ـ جامعه ایران به لحاظ تاریخی و تمدنی سیر تکاملی منحصر بفرد دارد. امر وجودشناسی و هستی شناسی در جامعه ‏ما خود مبین نظریات مردم شناسانه و جامعه شناسانه و فرهنگ شناسانه است. بررسی شکافهای تمدنی (که فوقا ‏بدان اشاره شد) یکی از عوامل مهم تعیین کننده راستاهای حرکت مردمی است. در شرایط حاضر انسداد سیاسی و ‏بن بست تاریخی، ایدئولوژی سنت گرائی مذهبی سیر قهقرائی سریع السیر دارد. به دلیل وجود آلترناتیوها و بدیلهای ‏تاریخی ـ تمدنی در جامعه ما، فرهنگ وتمدن ایرانی و وجه مدرنیته و کوششهای تاریخی دویست ساله فکری ـ ‏فرهنگی و شناخت تجارب جوامع مدرن غربی تاثیرات اساسی بر جامعه ما گذاشته است، که در شرایط برآمد مردمی ‏بکمک این حرکات خواهند آمد.‏

ـ در جامعه ما در گذشته و در دو دهه اخیر همواره بخشی از مردم به غرب گرائی و تجدد گرائی در مقابل سنت و ‏ایدئولوژی بنیادگرا توجه داشتند. این اندیشه ها البته از پیشینه طولانی برخوردار بوده و خود بمثابه عامل مثبتی در ‏روندهای فکری و فرهنگی و اجتماعی در طبقات و اقشار مردم تاثیرگذار بوده و در صف آرائی آنان در مقابل دولت ‏توتالیتر جمهوری اسلامی نقش دارند.‏

ـ بر اثر تغییرات در ساختار اقتصادی ـ اجتماعی ایران قشرهای متوسط جامعه گسترش یافته و اکنون حدود 10 میلیون ‏برآورد میشوند. در نتیجه رویدادهای درون جامعه و درون جناحهای رژیم جمهوری اسلامی اقشار متوسط جامعه از سال ‏‏76 به بعد به مقاومت گسترده تری در مقابل دولت برخاسته اند و زمینه های گسترش گفتمان سیاسی دموکراسی و ‏جامعه مدنی در بین این اقشار فراهم آمده است. امر گذار دموکراتیک و جذب شعارهائی از قبیل انتخابات آزاد در مقابل ‏انتخابات غیر دموکراتیک و فرمایشی و نمایشی در بین این بخش از مردم ایران بستر مناسبتری خواهد داشت. البته ‏درخور ذکر است که بخش کوچکی از این اقشار نیز تحت تاثیر گروههائی از بلوک دولت قرار دارند و امیدهای معینی به ‏دولتمردانی از قبیل رفسنجانی و غیره جهت حفظ قانون گرائی و ثبات اجتماعی و نوسازی و توسعه اقتصادی داشته ‏اند.‏

ـ زنان ایران که بیش از نیمی از جمعیت را شامل میشوند بطور فراطبقاتی و ملی بدون ملاحظات ساختاری اقتصادی ـ ‏اجتماعی، بدلیل تسلط ایدئولوژی سنت گرائی و مضمون مفاد قانون اساسی و قوانین قضائی و جزائی و عملکردهای ‏دولت جمهودی اسلامی و عملکردهای جنبش زنان در سه دهه اخیر به پیکر واحدی در مقابل رژیم تبدیل میشوند. این ‏روند پیکرمندی واحد و وفاق اجتماعی زنان هر چه بیشتر در سازمانها و نهادهای مستقل، خود را نهادینه میکند. ‏تاثیرات حرکات و تشکلهای زنان بر کل جامعه نقش بسیار مهمی در گذار دموکراتیک و ضرورت پذیرش انتخابات آزاد و ‏رقابتی و سالم ایفا خواهد کرد.‏

ـ جوانان و دانشجویان کشور در دهه اخیر بطور مداوم به حرکات و جنبش های آگاهانه اقدام نموده اند و پیگیرانه و ‏قهرمانانه در مقابل نظام ایستادگی کرده اند. جوانان زیر 25 سال در کشور ما 36 میلیون از جمعیت ایران را تشکیل ‏میدهند و بیش از هر قشر دیگر در مقابل فرهنگ و زندگی مدرن و بازسازی و نوسازی اجتماعی تمایل نشان ‏میدهند.جوانان و دانشجویان صرف نظر از پایگاه طبقاتی خانوادگیشان به اقشار متوسط مدرن متعلق اند. آنان در طول ‏دهه های اخیر همواره جزء پیش قراولان حرکات فکری ـ فرهنگی بوده اند و در گسترش گفتمان دموکراسی و دفاع از ‏آزادیهای اجتماعی ـ سیاسی نقش بسزائی ایفا کرده اند. ‏
‏ ‏
ـ بررسی طبقات کارگران و زحمتکشان شهر و روستا در جامعه ما از وضعیت پیچیده تری برخوردار است. گروههای ‏وسیعی از کارگران و کارکنان شرکتهای دولتی و خصوصی متعلق به اقشار متوسط شهری میباشند. نگاهی به ‏وضعیت استخدامی کشوری و وضعیت خصوصی و سطح معیشتی و مالی ـ رفاهی کارمندان و کارکنان دولت از قبیل ‏معلمان و پرستاران نشانگر آن است امروزه تفکیک بر اساس کار بدنی و فکری در بین بسیاری از اقشار متوسط جامعه ‏صرفا بر مبنای عنوان کارگر و کارمند امری انتزاعی خواهد بود. کارگران در بخش خصوصی و دولتی و در صنعت و خدمات ‏در سالهای اخیر هرچه بیشتر به دفاع از حقوق صنفی و آزادیهای اجتماعی برخاسته اند. وضعیت وخیمتر اقتصادی در ‏دوسال اخیر و چشم انداز جامعه بر اثر سیاستهای اقتصادی دولت میتواند بیش از پیش گروههای وسیعتری از طبقه ‏کارگر و زحمتکشان شهر و روستا را به انگیزش و بسیج بکشاند. شعار عدالت اجتماعی و طرفداری از حقوق ‏زحمتکشان از سوی رئیس جمهور فعلی سریعتر از آنچه تصور میشد در بین کارگران و زحمتکشان به یک ادعای پوچ ‏تبدیل گشته و به توقعات و انتظارات به مراتب بیش از پیش دامن زده است. از این رو زمینه های مناسبتری جهت ‏گسترش فکر و آگاهی و دفاع از حقوق صنفی و اجتماعی در بین کارگران و زحمتکشان جامعه ما فراهم آورده است.‏

ـ اقشار سنتی جامعه اگرچه در سالهای پس از انقلاب و تا دو دهه پس از آن از امتیازهای بیشتری نسبت به طبقات ‏دیگر برخوردار بوده اند و به لحاظ فکری و فرهنگی همسوئی های زیادی با ایدئولوژی سنت گرای مذهبی داشته اند، ‏لیکن در سالهای اخیر همراه با وخامت اوضاع و گسترش بحران اقتصادی و ناکارآمدی رزیم و سرکوب جنبش های ‏اجتماعی زنان و جوانان که عمومی شده اند، و وجود اعتراضات عمومی به دلیل کمبود آب، مشکل برق، گسترش ‏چشمگیر نرخ تورم، اقدامات رژیم علیه استفاده از ماهواره و غیره و گسترش امر اصلاحات در جامعه در دو دهه اخیر در ‏بخش بیشتری به بیداری کشیده شده و به اقشار متوسط شهری پیوسته اند.‏

ـ وضعیت روحانیون و بخصوص جوانان حوزه های علمیه نیز نباید مثل قبل بطور کامل و دربست به منزله پایگاه ‏اصولگرایان و یا نیروهای سنت گرا و بنیادگرا تلقی گردد. اصلاحات در دهه اخیر و تغییرات جهانی علم و تکنیک و تاثیر ‏پیشرفتهای دنیا بر جامعه ما و حضور چهره های روحانی از قبیل آیت الله منتظری و آموزشهای رهبران فکری ـ مذهبی ‏مانند مجتهد شبستری و سروش و روشنگریهای چهره های ملی مانند بنی صدر در حوزه ها تاثیرات عدیده ای داشته ‏اند. جوانان روحانی کشورمان میتوانند در آینده به نوبه خود به همراه دانشجویان دانشگاهها سهمی در پیشرفت ‏فرایندهای دموکراتیک برعهده بگیرند.‏

ـ رژیم جمهوری اسلامی علیرغم همه بحرانهای مشروعیت و ناکارآمدی از طریق اهرمهای اصلی و مکانیسمهای ‏معینی از قبیل صدا و سیما و رسانه های عمومی و تشکلهای دولتی و از طریق اقدامات موردی و موضعی و دوره ای ‏کوشش میکند تا پایگاه اجتماعی خود را در بین اقشار سنتی و زحمتکشان حفظ کند و هر جا که قادر به اقناع نیست ‏به سرکوب و ارعاب اقدام ورزد. این اقدامات در تکوین و تکامل و گسترش گفتمان دموکراسی و جامعه مدنی تاثیرات ‏بازدارنده ای داشته و در بازتولید ناهنجاری سیاسی و نامطلوبی های اجتماعی، ایجاد تشتت و تردید در جامعه، اخلال ‏در فرآیند گفتمان دموکراسی و ایجاد انفعال و یا واکنش خشونت آمیز در بین مردم موثر واقع میشوند.‏

ـ مقوله مردم بدون نقش بازدارنده دولت و اهرمهایش و بدون نقش مثبت سازمانهای مدنی ـ صنفی، احزاب سیاسی، ‏رهبران فکری به تنهائی شاخص و معرف و میزان اندازه گیری برای مقولات تبعی از قبیل سنت، تجدد، نوسازی، توسعه ‏اقتصادی و جامعه مدنی نیست . مردم با افکار عمومی و میزان رشد و گسترش گفتمان سیاسی جدید قابل تعریف و ‏هویت پذیر میگردند. دموکراسی به نهادینگی و عنصر پایداری و مداومت نیازمند است. در غیر اینصورت تجارب ‏مشروطیت و دولت ملی مصدق و انقلاب بهمن نشان داد که جنبشها و برآمدهای مردمی تا مادامیکه به گفتمان ‏دموکراسی و افکار عمومی دموکراتیک و احزاب و سازمانها و رهبران دموکرات تجهیز نیافته باشند، منشا ایجاد تحولات ‏بنیادین اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حقوقی نخواهند بود. در پایان این بخش ذکر این نکته درخور تاکید است که در ‏دهه اخیر همراه با تغییراتی که در مجموع صفوف مردم ایجاد گردیده است زمینه های گذار برای دموکراسی بسیار ‏مهیاتر شده است و مردم قدمهای مطمئنی در جهت گسترش و جذب گفتمان دموکراسی برداشته اند.‏

گفتار نهم: عوامل تعیین کننده در گذار دموکراتیک در پایین ـ سازمانها و نهادهای صنفی ـ مدنی ـ فرهنگی‏

سازمانها و نهادهای مدنی حاصل رشد و تکامل فکری ـ فرهنگی ـ سیاسی ـ اقتصادی ـ حقوقی جامعه و خود شاخص ‏مدنیت و ضامن دموکراسی در جامعه اند.‏

سازمانهای مدنی بمثابه گرهها و پلهای ارتباطی و ارتباطات نهادی شده بین شهروندان هستند که ایجاد گسترده آنها ‏نه تنها مستلزم اقدامات و همکاریهای دولتها هستند، بلکه مستلزم وجود نیازها و آگاهی های سیاسی ـ اجتماعی ‏شهروندان نیز میباشند.‏

به لحاظ نظری تکوین و تکامل جامعه مدنی و گسترش روابط انجمنی امری تدریجی و طولانی است. امر تکوین جامعه ‏‏ مدنی در ارتباط تنگاتنگ با فرآیندهای خرد و کلان جامعه پذیری (جامعه پذیری نظام شخصیت و جامعه پذیری گروهها و ‏اجتماعات) و با روندهای نهادینه سازی (روند کاهش اختلاحات اجتماعی که به گسترش ارتباط و همبستگی منجر ‏میگردد) قرار دارد. این روند سه گانه (تکوین جامعه مدنی، نهادینه سازی و جامعه پذیری) بطور متقابل و سه گانه به ‏رشد و گسترش یکدیگر نیازمندند و به همدیگر کمک میرسانند. برنامه استراتژیک جهت نیل به اهداف فوق مستلزم ‏کوشش در راستای رشد شخصیت های افراد جامعه و تمایل به کنش روشمند و میل به مسئولیت شخصی و اخلاق ‏مسئولیت است. کارشناسان و آگاهان و فعالان جامعه ما باید همراه با روشنگریها در زمینه ضرورت گسترش روابط ‏انجمنی در حوزه اقتصادی ـ سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی و همراه با نقد پیگیرانه عملکردهای مخرب رژیم جمهوری ‏اسلامی در این زمینه خود به ابتکارات گوناگون دست یازند و سازمانهای صنفی ـ مدنی ـ فرهنگی را گسترش و ‏استمرار دهند. در جامعه آسیب دیده یعنی جامعه ای که به آنومی سیاسی (خود بیگانگی) و یا هیترنومی (آلت فعل و ‏بازیچه صاحبان قدرت و. دولتمردان) مبتلا گشته است، مردم نیاز به این نهادها و سازمانها را بطور چشمگیری حس ‏میکنند. نمونه گروههای خودیاری زنان و تجربه رشد سازمانهای صنفی ـ مدنی در سالهای اخیر در کشورمان حاکی از ‏آن است که اقدامات استراتژیک در ایران امروز از زمینه های لازم برخوردارند و حتی با تاخیر و دیرهنگام اند و چنانچه ‏رشد و گسترش این سازمانها متوقف شوند، موجودیت این نهادها مورد تعرض رژیم قرار میگیرد و با اضمحلال روبرو ‏میشوند که نتیجه اش از سوئی انفعال و عواقب دیگرش انفجار و طغیان و فروپاشی ساختاری از سوی دیگر است.‏
اکنون برخی از اصلاح طلبان (رجوع شود به مقاله جلائی پور: چهار الگوی تغییر ابعاد نامطلوب جامعه، اصلاح طلبی سه ‏جانبه، روزنامه شرق و نیز به مقاله تاج زاده: آرمان دولت ایده آل تحقق ناپذیر است مصاحبه با شایا شهوق نشریه ‏نامه) در نقد دوره 8 ساله سالهای 84 ـ 76 به ضرورت برپائی سازمانهای مدنی و به کم کاری ها اشاره دارند. در ‏شرایط امروزه که امواج جنبش خود انگیخته و اعتراضات مردمی گسترش یافته اشت، نقد و بررسی گذشته اهمیت ‏خاصی دارد. فراتر از آن برنامه و استراتژی روشنی است که بتواند بر بستر جنبشها و اعتراضات، تشکلها و نهادهای ‏لازمه را پی ریزی و بنیاد کند. رئوس کلی چنین برنامه و استراتژی را میتوان بدین ترتیب برشمرد.‏

ـ از آنجا که جامعه مدنی مجموعه و آمیزه ای از سندیکاها، اتحادیه ها، فدراسیونها، انجمنها، جمعیتها، باشگاهها و ‏انواع سازمانهای دیگر است، در شرایطی که جمهوری اسلامی بدلیل بحران از پیشبرد وظایف خود قاصر است و با ‏سرکوب، ارعاب، تخریب و یا تحریف و دستکاریهای دیگر فرآیند تکوین جامعه مدنی در ایران را به تاخیر می اندازد، کلیه ‏نیروهای مردمی، احزاب سیاسی، تشکلهای موجود و رهبران فکری جامعه باید انگیزش و بسیج و مهندسی اجتماعی ‏حول ساختن نهادها و سازمانهای مدنی را در دستور کار خود قرار دهند.‏

ـ بطور اصلی سازمانهای صنفی ـ مدنی در چهار بخش اقتصادی ـ اجتماعی ـ سیاسی ـ فرهنگی تشکیل میشوند و ‏فعالیت دارند. نظر به اینکه در جامعه ما در چهار بخش اقتصاد ـ اجتماع ـ سیاست ـ فرهنگ نهادهای متعددی ایجاد ‏شده اند، نقد و بررسی تجارب این نهادها حائز اهمیت است و از درون این تجزیه و تحلیل ساختاری و عملکردی و ‏میزان موفقیت و شکست راهکارها و راهبردهای تا کنونی آنان میتوان در هر یک از بخشهای چهارگانه مضامین و مفاد و ‏موارد اصلی رهنمودهای راهبردی را جمع بندی و تعیین کرد.‏

ـ فراخوان عمومی از سوی همه نیروهای اجتماعی، احزاب سیاسی، سازمانهای صنفی، رهبران فکری و کارشناسان ‏باید: الف: بلند مدت و روشمند ب: در مواردی دیگر بطور متمرکز و دوره ای بر بستر امواح حنبشهای خود انگیخته و ‏جنبش های آگاهانه ج: دارای مکانیسمها و سیکلهای برگشتی و همپرسانه و همیارانه باشد تا خلاقیت ها و ابتکارها ‏بسرعت و در زمان (از آغاز عمر جنبشها تا پایان آنان) اثرات مطلوب را در جهت تکوین و تکامل نهادها داشته باشند و ‏اهداف حرکت بهینه سازی شوند.‏

ـ در جامعه ما در سالهای گذشته طبق منابع آماری حدود 33000 نهاد شورای شهر تشکیل یافته اند (نشریه نامه، ‏مصطفی تاج زاده ). بدیهی است که این امر ضمن اینکه در چهارچوب قانون تحقق یافته است و حدود و ثغور وظایف ‏معینی را برای این نهادها در نظر گرفته اند، لیکن ارتقاء و بهبود وضعیت ساحتاری و حیطه های عملکردی و استمرار و ‏بقای این نهادها بعهده همگان است. نهادهای شورای شهر و روستا را میتوان در بخشهای سیاست و اجتماع و ‏فرهنگ و اقتصاد فعال نمود.‏

ـ نهادها و سازمانهای جاافتاده تر و متشکلتر از قبیل سازمانهای دانشجویان و کمپین زنان و سندیکای شدکت واحد و ‏تشکلهای معلمان هریک در بخسهای خاص خود ابتکارات و تجارب وسیعی را جمع کرده اند. انتقال این تجارب و کمک ‏همه جانبه این سازمانها به نهادهای نوپاتر خود ضامن رشد و تکوین فرآیندهای متقابل خواهند شد.‏
ـ در زمان انتخابات از آنجا که رقابت بین احزاب و جناحهای دولتی شدت میگیرد، امکان فعالیت و نوآوری های اجتماعی ‏ـ سیاسی و نهادسازی های گوناگون وسیعتر خواهد شد. نیروهای مردمی باید بفکر پاشاندن بذرهای اگاهی و ‏سازماندهی و سازمانیابی آتی خود باشند و لحظات را بکار گیرند. امر تدریجی مهندسی اجتماعی در زمینه نهادسازی ‏علاوه بر اخلاق مسئولیت احتیاج به درایت و هوشمندی دارد.‏

ـ بررسی نیازهای منطقه ای ـ شهری ـ استانی ـ کشوری و ارزیابی اوضاع اجتماعی ، سیاسی، اقتصادی در حیطه ‏های گوناگون و در سطح کشور بعنوان امر هوشمندی و درایت و پایه اساسی تنظیم استراتزی و برنامه برای نهادهای ‏جامعه مدنی است. نمونه های برپائی کمپین زنان با توجه به نیازهای مبرم و طولانی جامعه جهت تغییر قانون ‏اساسی و قضائی و جزائی کشور و یا نهادها و سازمانهای دانشجویان جهت دفاع از خواسته هایشان و تشکلهای ‏معلمان در شهرستانهای گوناگون نشانگر دیرهنگامی تکوین جامعه مدنی است. زیرا سالهاست که این نیازها وجود ‏داشته اند، لیکن به نهادمندی و نهادینگی نرسیده بودند.‏

ـ فرایند نهادینگی در جامعه ما هنگامی قابل حصول و وصول است و هویت مییابد که مدتی از عمر نهادها و فرآیند ‏نهادمندی گذشته باشد. هویت نهادینگی با استمرار نهادها و قوام ساختاری و ارتقاء و بهینه سازی و ادخال و تاثیر ‏نهادها در سیاستهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی رژیم جمهوری اسلامی و یا با مقاومت و ایستادگی جامعه مدنی ‏در مقابل رژیم جمهوری اسلامی قابل تعریف است.‏

ـ گذار دموکراتیک و دستیابی به انتخابات آزاد و رقابتی در ارتباط تنگاتنگ با این فرایندهای تکوین جامعه مدنی، ‏نهادمندی و نهادینگی قرار دارد. انتخابات آزاد و رقابتی باید هزاران بار در بین نهادهای گوناگون جامعه ما تکرار شود. ‏نظام شخصیتی و روند جامعه پذیری در گروههای اجتماعی بکمک ایده گفتمانی و فرایند انتخابات آزاد هرچه بیشتر ‏شکل یافته و بهبود مییابد. این فرآیند در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری میتواند به خواسته های بالاتری برسد و به ‏امر تغییر قانون اساسی و تحولات بنیادین دیگر با اتکا به نهادمندی و نهادینگی تحقق بخشند. راه طولانی، پر فراز و ‏نشیب و پرپیچ خم و گردنه ها پر از خطر و رقیب آماده حمله و دفاع است. اما صد سال شور و از خود گذشتگی، ‏جانبازی و اراده، شعور و آگاهی تاریخی مردم، تشکلها و سرمایه های معنوی و نمادین و پشتوانه های ما در حرکات ‏آینده اند.‏

گفتار دهم: عوامل تعیین کننده در گذار دموکراتیک در پایین ـ احزاب و سازمانهای سیاسی

در بررسی نقش احزاب و سازمانها در گذار دموکراتیک و فراروئی انتخابات به انتخابات آزاد و رقابتی و سالم به اختصار ‏به بیلان کارکردهای احزاب و سازمانهای اپوزیسیون میپردازیم. بدیهی است این بررسی و تجزیه و تحلیل موقعی کامل ‏خواهد شد که نقش احزاب پوزیسیون و اصلاح طلب یعنی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، روحانیون مبارز، حزب ‏مشارکت و سپس در جنب این بررسی نهضت آزادی و ملی مذهبی ها به عنوان احزاب پیرامونی اصلاحات مورد ‏بررسی قرار گیرند.‏

در دوره انتخابات مجلس هفتم و دوره انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم میتوان بیلان احزاب سیاسی پوزیسیون ‏‏(درون رژیم) را در رئوس کلی ذیل جمعبندی کرد.‏

ـ افکار عمومی در زمان انتخابات مجلس هفتم و متعاقب آن در دوره نهم ریاست جمهوری دچار پریشانی ها و ‏سردرگمی های عدیده ای بود. توقعات و انتظارات مردم از اصلاحات بسیار بیش از آنچه بود که در وعده های نمایندگان ‏دوره ششم و رئیس جمهور و وزرا و نهادهای دولتی و در برنامه حزب مشارکت و سازمانهای همپیمانش (مجاهدین ‏انقلاب اسلامی و روحانیون مبارز) مطرح گردیده بود. اصلاح طلبان مدتها قبل از پایان دوره مجلس ششم و سپس در ‏انتخاب دوره نهم رئیس جمهوری به دلیل عملکردهایشان بخش مهمی از پایگاه اجتماعی و مردمی خود را از دست ‏داده بودند. در دوره هشت ساله حکومت شان به فرآیند تکوین جامعه مدنی و نهادمندی و نهادینگی نیز کمک تعیین ‏کننده ای نکرده بودند و اصولا بینش و دید و اصلاحات چندجانبه و چند الگوئی یعنی بالا ـ پایین ـ بیرون و ترکیب مطلوب ‏عوامل موثر و تعیین کننده اصلاحات غالب نبوده است. بدین ترتیب امر رقابت سیاسی سالم و رقابت حزبی و نقش ‏احزاب اپوزیسیون و نقش مردم و نهادهای صنفی ـ مدنی ـ فرهنگی در نگاه بانیان اصلاحات بسیار ضعیف و ناچیز بوده ‏است. احزاب و نیروها و شخصیتهای ملی ـ مذهبی نیز بیشتر به همین اصلاح طلبان ناپیگیر اقتدا میکردند و یا به گونه ‏ای اقدامات و سیاستهایشان را با آنها تنظیم میکردند. بدیهی است این به معنای نادیده گرفتن زحمات طولانی رهبران ‏و شخصیتهای ملی ـ مذهبی نیست، اما همه فاکتها و رویدادهای آن دوره نشان میدهند که حرف و حدیث روشن و ‏شفاف و قاطعتر در بین این نیروها بسیار کم رنگ بوده است. در حالیکه جبهه ملی ایران، حزب ملت ایران و نیروهای ‏پیگیرتر به طرح دیدگاههایشان در زمینه ضرورت انتخابات آزاد و اصلاحات بنیادی و پیگیرانه میپرداختند، اصلاح طلبان ‏غرق در معضلات و شرایط پیچیده ای قرار داشتند که تا حدی نیز خود مسبب آن بودند. دیرهنگامیشان در پاسخ گویی ‏به وظایف فکری و عملی جبهه اصلاحات آنان را به از موعد گذشتگی دچار کرده بود. دیگر یارای کمک جدی به خود و ‏مردم و احزاب سیاسی و دیالوگ سالم و شکل دهی به افکار عمومی و ایجاد ائتلافهای سالم نبودند. جامعه دچار از ‏هم گسیختگی گشته بود و روحیه انفرادی در احزاب و سازمانها و شخصیتهای گوناگون و در طیف طرفداران اصلاحات ‏بیش از هر چیز به اصولگرایان و محافظه کاران و بهره برداری بیشینه آنان خدمت کرد. ‏

احزاب و سازمانهای اپوزیسیون

ابتدا به مواضع و عملکردهای این دسته از احزاب و سازمانها پرداخته و سپس به رئوس کلی وظایف آنان در دوره آتی ‏انتخابات اشاراتی خواهد شد. مواضع و عملکردهای احزاب و سازمانها در دوره پیشین انتخابات را میتوان به چند دسته ‏تقسیم کرد.‏

الف: تعدادی از سازمانهای اپوزیسیون که به براندازی یا سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی اعتقاد دارند و در این راه ‏کمک دولتهای دیگر را تعیین کننده میشمارند و اصولا به این کمکها وابسته اند. در این طیف شماری از سازمانها و ‏نیروهای سلطنت طلب (به اعتقاد نگارنده این سطور دیدگاه این نیروها را نباید به کل هموطنان مشروطه خواه تعمیم ‏داد)، سازمان مجاهدین خلق، برخی از خرده جریانهای چپ و کمونیست و بخشی از احزاب و سازمانهای قومی و ‏منطقه ای کشورمان و عده ای از منفردین که به هر قیمت به سرنگونی می اندیشند قرار میگیرند. ویژگی عمده همه ‏این نیروها غیر از سرنگونی طلبی، اقتدارگرائی غیر عقلانی و عدم اعتقاد به گفتمان دموکراسی و آزادی، و عدم ‏اعتقاد به راههای مسالمت آمیز دموکراتیک، عدم اعتقاد به جامعه مدنی و انتخابات آزاد و سالم بمثابه جوهر ‏دموکراسی و اراده مردم برای نیل به آزادی و استقلال و دموکراسی است. رویکرد راهبردیشان به دولتهای آمریکا و ‏عراق (زمان صدام حسین) و غیره از همین عدم اعتقادشان به منبع دموکراسی یعنی مردم ناشی میشود.‏

ب:ـ احزاب و سازمانها و شخصیتهایی که به تحولات بنیادین در جامعه می اندیشند و پایان استیلای نظام جمهوری ‏اسلامی یعنی برچیدن بساط ولایت فقیه و پایان دادن به ایدئولوژی سنت گرائی مذهبی و جدائی دین از دولت و ‏برچیدن مجمع تشخیص مصلحت نظام، پایان نظارت استصوابی در مجلس و تکوین جامعه مدنی و ایجاد نظام رقابت ‏حزبی، ایجاد نظامی دموکراتیک و ثبات سیاسی از طریق انتخابات آزاد ـ رقابتی و سالم میاندیشند. در دوره پیشین ‏انتخابات مجلس و ریاست جمهوری در سیاست این احزاب و شخصیتها درباره شرکت در انتخابات تفاوتهائی به چشم ‏میخورد.‏

ـ عده ای بر مبنای ارزیابی هایشان از تاریخ عملکردها و ماهیت جناههای گوناگون اصولگرا ـ محافظه کار ـ اصلاح طلب ‏از آغاز تحریم را در دستور کار قرار دادند. استدلال و دیدگاه این نیروها مبنی بر این بود که سیاست تحریم از شفافیت ‏لازم برخوردار بوده و از گمراهی و پریشانی و سردرگمی مردم جلوگیری خواهد کرد و دینامیک تحریم انتخابات میتواند ‏قشرهای مردم را آگاهتر نماید تا کمتر در دام و ورطه سیاستهای رژیم بغلطند. در داخل کشور بطور نمونه از حزب ملت ‏ایران و از شخصیتهای مستقل مهندس امیر انتظام، گنجی، دکتر ملکی، دکتر زرافشان و دیگران میتوان نام برد. در خارج ‏از کشور جریان مجامع اسلامی در این طیف قرار میگیرند. با استدلالهای نسبتا مشابهی میتوان از جریان جمهوری ‏خواهان لائیک و دموکرات و جریانهای چپ در خارج از کشور از قبیل سازمان اتحاد فدائیان خلق، سازمان فدائیان خلق ‏اکثریت و سازمان کارگران انقلابی ایران ـ راه کارگر نام برد. اتحاد جمهوریخواهان ایران نیز در مجموع علیرغم وجود ‏طیفهای گوناگون شعار تحریم را داد، عده ای از فعالین این جریان از نظرات دیگری دفاع میکردند. مواضع نیروهای فوق ‏در مورد انتخابات تا دوره قبل بر مبنای استراتژیک بودن امر تحریم استوار بوده است و شعار انتخابات آزاد و دموکراتیک ‏به دلیل ایجاد ابهام و سردرگمی در هیچ جهتی مورد توجهشان قرار نگرفت.‏

ـ تعدادی دیگر از سازمانها و نیروها ضمن اینکه به همه موارد مضمونی فوق درباره تحولات بنیادین و ساختاری در دولت ‏و جامعه اعتقاد داشتند، لیکن به لحاظ اشکال مقابله و رویاروئی با نظام جمهوری اسلامی منعطفتر رفتار کرده، در مورد ‏انتخابات نه شعار تحریم بلکه شعار "در انتخابات شرکت نمی کنیم" را بکار بردند و تحریم را نه بطور استراتژیک و یکبار ‏برای همیشه بلکه "شرکت نکردن" در انتخابات را بدلیل فراهم نبودن پیش شرطهای حداقلی و ضروری انتخابات آزاد ـ ‏رقابتی و سالم تبلیغ کردند و از طریق این سیاست کوشیدند تا رابطه نزدیکتر و زنده تر و آموزنده تری با مردم بگیرند و ‏تا نزدیکی انتخابات پیش شرطهایی چون آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی احزاب، عدم نظارت ‏استصوابی و تصفیه های فله ای، با انتقاد از صدور احکام حکومتی از سوی ولی فقیه و غیره را در بین مردم تبلیغ ‏کردند. از جمله این سازمانها و احزاب میتوان جبهه ملی ایران، طیف نیروهای منتسب به نشریات نامه و آفتاب و عده ‏ای از چهره های اصلاح طلب چون عبدالله نوری و دیگران و عده ای ا ز سازمانهای دانشجوئی همچون دفتر تحکیم ‏وحدت و غیره را میتوان نام برد. این نیروها نه تنها افراط گرایی یعنی فروپاشی خشونت آمیز رژیم جمهوری اسلامی را ‏نفی میکنند، بلکه با دیدگاه استحاله رژیم توسط اصلاح طلبان حکومتی نیز مرز کاملا مشخصی دارند. سیاستها و ‏مواضع این نیروها بیشتر در جهت جابجائی قدرت سیاسی از طریق پایان دادن به رژیم ولایت فقیه بکمک الگوهای ‏اصلاحات پیگیرانه و تحولات بنیادین چندجانبه و چند الگوئی است.‏

ج: تعدادی دیگر از سازمانها که به قانون اساسی التزام عملی دارند و ضمن انتقادهای گوناگون به ضرورت اصلاحات ‏پیگیرانه از رویاروئی صریح و شفافتر در مقابل نظام یعنی ولی فقیه، مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص ‏مصلحت می پرهیزند در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده و از نماینده های معینی در دور اول و دور دوم ‏پشتیبانی کردند. اصلی ترین نیروهای این طیف نهضت آزادی و ملی ـ مذهبی ها میباشند. عدم کاربرد شعار تحریم و ‏یا شرکت نکردن در انتخابات از جانب این نیروها صرفا به دلیل اشکال مبارزه و متدها و راهکارهای سیاسی منعطف تر ‏نیست، بلکه دلایل دیدگاهی دارد و به نگاه آنان به ماهیت اصلاحات و توان و پتانسیل اصلاح طلبان و امکانات بالقوه و ‏بالفعل آنان با احزاب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی و حتی نقش دولتمردانی چون هاشمی رفسنجانی ‏برمیگردد. ضمن احترام عمیق به چهره ها و شخصیتهائی از قبیل عزت الله سحابی نمیتوان اما سیاستهای تقلیل ‏گرایانه و یکسویه حمایتی آنها از اصلاحات را مورد تایید قرار داد. آنها خود به ریزش نیروها و طزفداران خود، که از تبعات ‏چنین سیاستهائی است واقفند. در خارج از کشور نیز دیدگاههای یکسویه حمایتی از اصلاح طلبان نمایندگان و ‏مدافعانی دازد (نگاه شود به نوشته های فرخ نگهدار و نظرات منتقدان آن فواد تابان و رضا چرندابی)‏
در مجموع و در کلیت امر میتوان گفت که سیاستهای ائتلافی نیروهای اپوزیسیون در مقاطع انتخابات بسیار ضعیف و ‏حتی مختل بوده اند. این اختلال در نتیجه حدود 25 سال تسلط ایدئولوژی سنت گرائی مذهبی و سرکوب جنبشها و ‏ارعاب مردم توسط رژیم جمهوری اسلامی و در نتیجه عدم تکوین جامعه مدنی و از هم گسیختگی در بین اقشار و ‏طبقات اجتماعی و فقدان سیاست و استراتژی و برنامه روشن انتخاباتی از سوی نیروهای ملی و دموکرات در جامعه ‏بوجود آمده است.‏

ـ بیلان و گزارش اجمالی فوق از عملکردهای احزاب و سازمانهای اپوزیسیون نشانگر آن است که فاصله زیادی بین ‏آنچه که باید باشیم و آنچه که هستیم وجود دارد. رقابت حزبی یعنی وجود دو ـ سه یا چند حزب شکل یافته بزرگ یکی ‏از اساسیترین پایه های دموکراسی در جوامع پیشرفته امروز دنیاست. بدیهی است که تکوین جامعه مدنی، انتخابات ‏آزاد و دموکراتیک و مشارکت و رقابت حزبی و ائتلافها و ثبات حداقل و نسبی سیاسی شاخص های اصلی دموکراسی ‏محسوب میشوند.‏

احزاب در ایران باید در راستای تحقق اهداف فوق، راهبردها و سیاستهای عملی خود را تعیین و تنظیم نمایند. "جامعه ‏ایران از حیث ساختاری دارای تمایلات کثرت گرایانه است و میتواند نظامی چند حزبی را ایجاد کند. برخی شکافهای ‏فعال اجتماعی ـ سیاسی مانند شکاف سنت گرائی و تجدد گرائی، اسلام و سکولاریسم، مشروطه گرائی و مطلق ‏گرائی، اتاتیسم (مداخله اقتصادی) و لیبرالیسم اقتصادی مبانی چنین تمایل ساختاری برای شکلگیری پلورالیسم ‏سیاسی را تشکیل میدهد." (حسین بشیریه، دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایران، ص 143)‏
با توجه به وضعیت ساختار قدرت سیاسی و آرایش نیروهای جامعه و خواستهای تاریخی و مشخص اقشار و طبقات و ‏بر اساس بررسی موضوعه روی مشاجرات، اختلافات و مبارزات و جنبش های مردمی میتوانیم دو شکاف عمده و ‏اساسی سنت گرائی و تجدد و اتاتیسم و لیبرالیسم اقتصادی را مبنای تقسیمات احزاب سیاسی قرار دهیم. شکاف ‏اول در عرصه های سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی و شکاف دوم در بین طبقات و اقشار، مبین گرایشهای راست و چپ ‏در عرصه اقتصاد میباشند. بدین ترتیب در سالهای آینده میتوان بلوکهای حزبی با گرایشهای زیرین را در صحنه سیاسی ‏ایران بعنوان گرایشهای برتر گمانه زد و مشاهده نمود.‏

‏1 ـ احزاب و گروههای سوسیال دموکرات (طرفدار تجدد ـ سکولاریسم و بمثابه بلوک چپ تجدد خواه و بخشا خواهان ‏مداخله دولتی در اقتصاد)‏

‏2 ـ گروهها و احزاب ملی ـ لیبرال و ناسیونالیست (طرفدار تجدد ـ سکولاریسم و بمثابه بلوک راست تجدد خواه و ‏طرفدار لیبرالیسم اقتصادی)‏

‏3 ـ گروهها و احزاب اصلاح طلب اسلامی (طرفدار دموکراسی و اسلام گرائی بلوک چپ و سنت گرا و بخشا خواهان ‏مداخله دولتی در اقتصاد)‏

‏4 ـ گروهها و احزاب سنتی و محافظه کار اسلامی (طرفدار سنت ـ اسلام گرائی و راست و سنت گرا و خواهان ‏لیبرالیسم اقتصادی)‏

شمای کلی فوق نشانگر مرزها و حدود وثغور هویتی احزاب و سازمانها میباشد و در عمل و عرصه واقعی زندگی بین ‏گرایشهای راست و چپ همواره طیفهائی از نیروهای میانه وجود دارند که با اعتدال و میانه روی عامل ایجاد ائتلافهای ‏گوناگون خواهند شد.‏

با توجه به گرایشها و تمایلات بلوکهای حزبی و پایگاه طبقاتی و اجتماعی احزاب و سازمانها میتوان مدلل داشت که ‏بجز بلوک چهارم سه گروه فوق الذکر هر یک بدلایلی بنا بر مواضع دیدگاهیشان در جایگاه نقد و تغییر دولت جمهوری ‏اسلامی قرار دارند. اگرچه اشکال و شیوهها و متدهای راهبردی آنان متفاوت است، اما تغییر و تحول جامعه را در ‏دستور کار قرار میدهند. احزاب فوق میتوانند و باید در راستای این تغییر و تحولات رئوس کلی گفتمانی و ساختاری و ‏عملکردی زیرین را مورد همپرسی و دیالوگ و گفتگوی فعال و سازنده قرار دهند.‏

ـ ساختن ایرانی آزاد، آباد، مستقل و همبسته و یکپارچه برای همه ایرانیان

ـ کار فکری پیگیرانه و گسترده در زمینه نقد نظام جمهوری اسلامی و سیاستها و عملکردهایش جنبه سلبی وظایف ‏نیزوهای زوشنگری است. اما بسیج و انگیزش همه جانبه نه تنها از این طریق بلکه بطور ایجابی با کار آگاهگرانه و ‏روشنگرانه در زمینه شناساندن حقوق بشر و حقوق شهروندی در همه جوانب و بسیج مردم در راه دفاع از این حقوق ‏مقدور و ممکن میگردد.‏

ـ سیاستهای اتحادی جهت ایجاد احزاب قوی و متحد در درون بلوکهای سه گانه فوق مستلزم گفتگوها و همه پرسی ‏ها و مجاب سازیها و گشودن گرهها و گستردن پل های ارتباطی و ایجاد همزبانی و همدلی و همبستگی است. گذار ‏کردن از منافع کوچک سازمانی و گروهی مستلزم دید و بینش وسیع در زمینه رسالت و وظایف تاریخی نخبگان ‏سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه است. ایجاد حزب متحد سوسیال دموکرات شامل نیروهای چپ تجدد خواه، ‏ایجاد جبهه گسترده ملی شامل همه نیروهای ملی ـ دموکرات و ناسیونالیست ـ لیبرال، ایجاد تشکیلات متحد و قوی از ‏جریانهای کنونی دموکرات اسلام گرا، حتی ایجاد جریان غیر وابسته در بین هموطنان مشروطه خواه، ایجاد احزاب ‏مستقل و غیر وابسته در بین اقلیتهای قومی که ضمن دفاع از سیاستهای عدم تمرکز و دموکراتیک برای اقوام ایرانی ‏به بقا و یکپارچگی ایران اعتقاد دارند، تنها از طریق کار وسیع گفتمان گستری و ژرفش و افزایش روابط گفتمانی و ‏ائتلافهای گسترده مقدور است. ژرفش روابط گفتمانی موجب تقویت روند اقناع و مجاب سازی در روابط اجتماعی و ‏هم سوئی ها و درهم آمیزی های فرهنگی و گسترش حجم و سرعت اطلاعات و ارتقای سطح فرهنگی جامعه خواهد ‏شد. گفتمان دموکراسی منتزع از زمان و مکان و یا تاریخ و جغرافیا نیست. گفتمان دموکراسی در ایران با امر زمان ‏تعریف، حدود و ثغور و تعین مییابد. همچنان که گفتمان مشروطه امروزه بعنوان پشتوانه فکری و فرهنگی گفتمان ‏دموکراسی کنونی تلقی میشود و نه بعنوان عامل عقلانی حلال تناقضات منطقی ـ فرهنگی جامعه ایران. گفتمان ‏دموکراسی امروز ایران باید در زمان معین خود به وظایف و رسالتش پاسخ گوید و این مهم تنها از طریق تصمیم ها و ‏اقدامات و برنامه های گوناگون موثر نخبگان جامعه میسر میگردد.‏

ـ امر مشارکت و رقابت سیاسی سازنده در جامعه شامل دو چنبه: انتخابات آزاد و نیز ایجاد نظام حزبی رقابتی میگردد ‏و از اینرو بدون کار و کوشش همه جانبه و مهندسی اجتماعی روندهای ریز و تدریجی ایجاد پایه های نظام انتخاباتی و ‏نظام رقابت حزبی میسر نمیگردد.‏

فوقا به فرآیند جامعه مدنی پرداختیم . در اینجا نیز در خور تاکید است که در تکوین جامعه مدنی احزاب و سازمانها ‏نقش بسیار مهمی برعهده دارند و متقابلا سازمانهای صنفی ـ مدنی با رشد و گسترش شان میتوانند احزاب را ‏سالمتر و قویتر گردانند. بنابراین بعد دیگر روابط گفتمان و زمان، کمک به تسریع فرآیند نهادمندی و نهادینگی، شکل ‏گیری هویت دموکراتیک و مدنی در جامعه و نقش احزاب سیاسی در این خصوص است. معجزه ای بدون این تلاش ‏ملی رخ نخواهد داد. قابله و مامای تاریخ "وضع حمل نوزاد دموکراسی در ایران" بهر حال به حیرت و تاخیر افتاده است. ‏بکوشیم تا نوزاد آتی تندرست و شاداب و بالنده باشد.‏

گفتار یازدهم: عوامل تعیین کننده در گذار دموکراتیک در پایین ـ شخصیتهای ملی ـ دموکرات و رهبران ‏فکری


وجود شخصیتها و رهبران فکری مبرز و توانا یکی از شروط ضروری وقوع تغییر و تحولات در جوامع در حال گذار ‏دموکراتیک است. قدرت عاملیت رهبران و نخبگان فکری درگرو مفاهمه فرهنگی و وحدت نمادی در ابعاد ارزش ‏شناسی، تکلیف شناسی، وجود شناسی و زیبا شناسی در رابطه با انسان و جامعه و هستی بشری است. در ‏یکصد و پنجاه سال اخیر مردمان ایران شاهد شخصیتهائی چون امیرکبیر، سپهسالار، مصدق، دهخدا، بازرگان و بنی ‏صدر در کنار ناصرالدین شاه، رضاشاه، محمد رضاشاه و خمینی بوده اند. این پارادوکس و پیچیدگی و دوگانگی تاریخ ‏خود نشانگر این واقعیت است که جامعه ایران بطور ژنریک همراه با تداوم اقتدار کاریزماتیک و سنتی به تولید اقتدار ‏حقوقی ـ عقلانی نیز پرداخته است. در جامعه ما بخاطر قدمت و دیرینگی هزاران ساله و بافت فرهنگی و تمدن ‏متنوعش امر ظهور و حضور شخصیتهای کاریزماتیک ـ مستبد و مصلحت جو و یا پیشرفته از ویژیگیها و پیچیدگی های ‏جوامع دیرین برخوردار است. بررسی و شناخت این ویژگیها و پیچیدگیها به روند تحولات آتی کمک خواهند رساند. ما ‏ناگریز از نقادی وجود تاریخی خویشیم. در ایران از سوئی نخبه کشی، رقابت های مخرب، حساسیت های بیش از ‏اندازه، روحیه و روان شناسی تفرد و تفرعن، فزون طلبی و بیش از اندازه خواهی و از سوئی دیگر قداست، الوهیت، ‏پرهیز کاری و قهرمان پروری پدیده هایی هستند که در هر پیچ و برآمد تاریخی گریبان ملت ایران را رها نمیکنند. چگونه ‏رضا خان ظهور میکند و علیرغم وجود دهها و صدها شخصیت مجرب، آزموده، دانشمند و دارای اهلیت مقاومت ‏همگیشان را مغلوبه میکند؟ چرا و چگونه مصدق با همه دستاوردهائی که برای ملت ایران به ارمغان آورد بیش از یک ‏دهه در تنهائیش ماند؟ چگونه کاریزمای آیت الله خمینی ملتی به قدمت ما را حیران کرد؟ در جستجو و بازبینی و ‏موشکافی فرآیندهای تکوین دولت ـ ملت باید به پروندهها و احوال و زندگینامه های نخبگان سیاسی بویژه توجه کرد. ‏
از نگاه هستی شناسی، انسان هدف و وسیله توسعه است و بنابراین میتوان چنین استدلال کرد که انسان نقش ‏محوری را در امر توسعه برعهده دارد. وجود انسان در جامعه با نظام شخصیتی او توجیه و تبیین میشود و نظام ‏شخصیت نیز در فرآیند جامعه پذیری شکل میگیرد. فرآیند جامعه پذیری جزئی از فرآیند توسعه محسوب میشود. شکل ‏گیری و قوام شخصیتهای پیشرفته انسانی زمینه ساز توسعه و تحولات بنیادین ساختاری و تکوین و تکامل جامعه ‏مدنی به حساب می آیند. در مقابلش نیز ظهور شخصیت کاریزماتیک و مستبد تهدید جدی برای کل یک نظام سیاسی ‏ـ اجتماعی بشمار میرود. "با پدیدار شدن اقتدار کاریزماتیک، تفکر و کنش افراد نیز دستخوش تغییر و تحول میشوند. ‏تفاوت بین اقتدار حقوقی ـ عقلانی و اقتدار کاریزماتیک در این است که در حالیکه کاریزما با نیروی انقلابی درونی با ‏تحول و تغییر در اذهان افراد عوامل کنشگر سروکار دارد، اقتدار حقوقی ـ عقلانی نیروئی است خارجی که ساختار ‏جامعه با اتکا به آن در نحوه اندیشه و کنش افراد تحول ایجاد میکند." (بازخوانی هابرماس، حسینعلی نوروزی، ص ‏‏520)، در حالیکه شخصیتهای پیشرفته و دموکرات میکوشند، تا با کنش روشمند و مسئولیت شخصیشان برای جامعه ‏خردورزی، مهرورزی، کرامت انسانی، خود باوری و خودگردانی، فعال گرائی و سازندگی ایجاد کنند! ما ایرانیان باید ‏بیاموزیم که نه تنها با سرهای افکنده به احمدی نژادها بنگریم، بلکه با غرور و افتخار به ارزشهای انسانی و ‏شخصیتهای پیشرفته نه تنها به "رفتگان" بلکه به زندگان، به زنان و مردان که چند دهه از عمر خود را در راه عزت و ‏شرف ملت و پاسداری میهنمان مصروف داشته اند، بنگریم. ‏

در جامعه ما بویژه در یکدهه اخیر همراه با رشد و گسترش مجدد جنبش های خود انگیخته و موج جدید جنبش ‏دموکراسی خواهی نسل جدیدی از مبارزان در همه اقشار جامعه بدفاع از آرمانهای دموکراسی خواهی، در راستای ‏تغییر قانون اساسی، مبارزه برای حقوق شهروندی و حقوق بشر بپاخاسته اند. این نسل جدید پس از کشتارهای ‏خیابانی و اعدام های دسته جمعی رژیم در دهه اول پس از انقلاب با دید و بینش وسیعتری و با درس گیری از تجارب ‏پیش کسوتان و تجارب صد سال اخیر علیرغم فشار و سرکوب رژیم نمونه های برجسته ای از اخلاق مسئولیت پذیری ‏و رشدئ و اعتلای شخصیتهای متکامل و مستقل را به تاریخ مبارزاتی کشورمان افزوده اند. جوانان و دانشجویان، زنان، ‏کارگران و معلمان، پیکارگران اقلیتهای قومی و مذهبی، هنرمندان، روزنامه نگاران و اهل قلم، سازمانگران وب نوشته ‏ها و سایتها در داخل و خارج کشور، این شیفتگان روشنائی و آتش با عزت و افتخار به بهای جان و مالشان قهرمانانه ‏در مقابل یورش و تهاجم رژیم جمهوری اسلامی ایستاده اند. در وصف حالشان باید زمزمه کرد: آتش آن نیست که از ‏شعله او سوزد شمع// آتش آن است که در خرمن پروانه زدند. این سپاه روشنگران از هرسو گرد می آیند، بر جمعیت ‏آنان هر روزه افزوده میگردد و فکر و اندیشه های آنان آبدیده تر و غنی تر میگردد. اینان طلایه داران جنبش و گفتمان ‏دموکراسی خواهی امروز ایران و رهبران فکری آینده اند.‏

با نقد و اصلاح رابطه رهبران فکری و گروههای اجتماعی، زمینه ها و فضاها و مجاری جدیدی از توانمندی ملت و ‏عاملیت نخبگان ایجاد خواهد شد. احزاب و سازمانها و نهادها، شخصیتهای حقوقی محسوب میشوند، درباره جایگاه و ‏نقش و وظایف آنان در این مقاله نوشتیم. شخصیتهای ملی و رهبران فکری و شخصیتهای حقیقی میتوانند در تندپیچها ‏تاثیرات کارا و سریع بر حرکتها و برآمدها و جنبشهای مردمی داشته باشند. این رابطه حقیقی و زنده حامل زنجیره ای ‏از کنشها و واکنشها در راستای مجاب سازی و اقناع گروههای اجتماعی است که در همبستگی ملی نقش شگرف و ‏تعیین کننده خواهند داشت.‏

رهبران فکری، زبان گویای ملت و عامل حفظ ثبات اجتماعی در وضعیتهای پرمخاطره و در طغیانها و شورشهای ‏اجتماعی و کانونهای اتکاء و اعتماد ملی و سرمایه های معنوی و نمادین ملت محسوب میشوند. در شرایط کنونی که ‏نظام جمهوری اسلامی اکثریت قریب به اتفاق شخصیتهای ملی و دموکرات را از حق انتخاب شدن و نمایندگی محروم ‏کرده است، باید به تدابیر و نقشه هایی اندیشید که گروههای اجتماعی، احزاب، سازمانها و نهادهای صنفی ـ مدنی ‏متحدا خواهان پایان یافتن این تصفیه شوند و رژیم را زیر فشارهای همه جانبه قرار دهند. شخصیتهای ملی نیز میتوانند ‏و باید نقشه های خود را در مورد ضرورت و چگونگی انتخابات آزاد و رقابتی و سالم به اطلاع عموم برسانند و برنامه ‏هایشان را درباره تحولات بنیادین جامعه به پیشگاه ملت ایران تقدیم کنند.‏

تو خامشی، که بخواند؟
تو میروی، که بماند؟
که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند؟
از آن کرانه بدور
در این کریوه ببین
بهار آمده از سیم خاردار گذشته
حریق شعله گوگردی بنفشه چه زیباست!‏
هزار آینه جاریست
هزار آینه به همسرائی قلب تو می تپد با شوق
زمین تهی است ز رندان
همین توئی تنها
که عاشقانه ترین نغمه را
دوباره بخوانی
بخوان بنام گل سرخ و عاشقانه بخوان
حدیث عشق بیان کن، بدان زبان که تو دانی ‏‏


فهرست منابع:

ـ فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران، فریدون آدمیت‏
ـ گذار به دموکراسی، حسین بشیریه‏
ـ عقل در سیاست، حسین بشیریه‏
ـ دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایران، حسین بشیریه
ـ نگاهی دیگر به دوم خرداد، چنگیز پهلوان‏
ـ فرهنگ شناسی، چنگیز پهلوان‏
ـ رقابت سیاسی و ثبات سیاسی، غلامرضا خواجه سری‏
جامعه شناسی نظم، مسعود حلبی
ـ موانع تکوین دولت مدرن و توسعه اقتصادی در ایران، هادی زمانی‏
ـ توسعه اقتصادی و امنیت ملی، هادی زمانی
ـ گستره مالی و ساختار بودجه ای ایران، علی اکبر بشیری نژاد‏
ـ سالنامه آماری، سال 1382‏

ـ بازخوانی هابرماس، یورگن هابرماس، ترجمه حسینعلی نوروزی، تهران 1381‏
ـ موج سوم دموکراسی، ساموئل هانتینگتون، ترجمه دکتر احمد شهسا‏
ـ جامعه باز و دشمنان آن، کارل پوپر، ترجمه عزت الله فولادوند
ـ برندگان و بازندگان جهانی شدن، لستر تارو ، ترجمه مسعود کرباسیان‏
ـ جامعه شناسی اقتصادی، پل کانرتون، ترجمه حسن چاوشان‏
ـ جامعه مدنی و دولت، نیرا چاندوک، ترجمه فریدون فاطمی و وحید بزرگی‏

ـ نشریات نامه، شماره های 35 به بعد ‏
ـ میزگرد با غلامعباس توسلی، نشریه آفتاب، شماره 36‏
ـ مقاله چهار الگوی تغییر ابعاد نامطلوب جامعه اصلاح طلبی سه جانبه، حمید جلائی پور، نشریه الکترونیکی شرق‏
ـ مقاله ناسیونالیسم و بحران دولت ملی، علیرضا رجائی‏
ـ نشریه آفتاب، شماره 34‏
ـ هفته نامه های بهمن، ارگان کارگزاران سازندگی
ـ نشریه نامه، آرمان دولت ایده آل تحقق ناپذیر است، مقاله مصطفی تاج زاده، مصاحبه با شایا شهوق‏