برنده 13 آبان كه بود؟

 

فواد صادقی

 

ناآرامی‌های مربوط به 13 آبان نیز همانند سایر حوادث 150 روز پس از انتخابات سپری شد و آن‌چه كه از آن به جا ماند، ده‌ها و شاید صدها زندانی، هزینه‌های هنگفت امنیتی و تخریب بیشتر چهره كشور در سطح افكار عمومی جهان بود.

اگرچه هر دو طرف خود را برنده این میدان می‌دانند، اما باید گفت كه در واقع همه ما از تداوم این نوع حوادث و برخوردها بازنده‌ایم.

حامیان دولت و دستگاه‌های امنیتی به علت آن‌كه معتقدند شمار معترضان در راهپیمایی روز قدس را كه صدها هزار برآورد می‌شده به چند هزار نفر كاهش پیدا كرده، این را یك پیروزی محسوب می‌كنند، چرا كه به عبارت دیگر در 13 آبان پروژه ایجاد ریزش به موفقیت رسید.

از سوی دیگر، ‌معترضان به انتخابات یا جنبش سبز نیز حوادث 13 آبان امسال را نشان دهنده موفقیت خود می‌دانند، از نگاه اینان، حضور غیرمتمركز و در دسته‌های چند ده نفره تا چند صد نفره در مناطق گسترده‌ای از تهران و چندین شهر دیگر با وجود تدابیر شدید امنیتی و شدت برخوردها، موجب شد تا وضعیت مناطق گسترده‌ای از پایتخت غیرعادی شود و این برای جریانی كه به طور مداوم در رسانه‌های رسمی از مردن آن خبر داده می‌شود، نوعی احیا و اعلام حضور است، ‌علاوه بر آن كه سبزها شمار خود را بسیار بیشتر از چند هزار نفر می‌دانند و در رسانه‌های خارجی از حضور صدها هزار معترض در 13 آبان خبر داده شده است.

طبیعی است این دو نگاه در دو بخش با هم تفاوت دارند: اول در برآورد تعداد معترضین و دوم در تعیین پیروز حوادث.

در رابطه با تعداد معترضین، این اختلاف پدیده‌ تازه‌ای نیست، از روز 25 خرداد كه تعداد معترضان راهپیمایی خیابان آزادی بین 100 هزار تا 3 میلیون نفر اعلام شد، ‌این تفاوت فاحش دیده می‌شود، در نمازجمعه هاشمی رفسنجانی در 26 تیر نیز تفاوت میان 70 هزار نفر تا دو میلیون نفر در آمار و گزارش‌های رسانه‌‌های دو طرف به چشم می‌خورد.

در روز قدس نیز از نگاه مسئولان عالی‌رتبه نظام جمعیت معترضین حداكثر 40 هزار نفر و از نگاه موج سبز بین 500 هزار تا یك‌میلیون نفر بود و امروز هم تفاوت میان چند هزار و چند صد هزار، اندازه‌ای نیست كه بتوان آن را ناشی از اختلاف در محاسبات دانست.

البته این انتقاد به حامیان دولت وارد است كه پس از هر حادثه‌ای، تعداد معترضین را ابتدا بسیار كم در حد چند صد نفر اعلام می‌كنند، به تدریج این آمار را افزایش می‌دهند و آن‌گاه كه حادثه بعدی رخ می‌دهد، برای نشان دادن ریزش، یك باره آمار واقعی خود از حادثه قبلی را اعلام می‌كنند. به طور نمونه در روز قدس، برخی ‌رسانه‌های حامی دولت ابتدا تعداد معترضین را حداكثر 800 نفر اعلام كردند، چند روز بعد برآورد 40 هزار نفری منتشر شد و پس از دو ماه آمار چند صد هزار نفری به گوش می‌رسد. كه این نوع دادن اطلاعات قطره‌چكانی، موجب سلب اعتماد مخاطب می‌گردد.

بنابراین، به نظر می‌رسد تكیه بر تعداد معترضین حاضر در انتخابات، چندان گرهی را از كار طرفین باز نكند، چرا كه مهم‌تر از تعداد معترضین، كیفیت آن‌هاست. اگر در روز 25 خرداد جمعیت فرضاً 2 میلیون نفری به خیابان آزادی آمد، این ناشی از تجربه راهپیمایی های مسالمت‌آمیز دوران تبلیغات بود كه با حادثه تأسف‌بار پایگاه مقداد تا حدودی مخدوش شد.

این حادثه در راهپمیایی 28 خرداد در میدان امام‌خمینی(ره) موجب شد تا هر چند شمار معترضین كاهش یافته و به كمتر از یك میلیون نفر برسد، اما آمادگی آن‌ها برای مواجه با حوادث مشابه افزایش یابد و این افزایش هزینه اگرچه به كاهش شمار معترضین انجامید، اما شدت اعتراض را تقویت كرد و به همین ترتیب در روز 26 تیر ماه در نماز جمعه هاشمی و روز قدس نیز افزایش آمادگی معترضین كماكان به چشم می‌خورد.

بنابراین اگر به طور میانگین شمار راهپیمایان در روز 13 آبان را حدی بین ادعای چد هزار نفری حامیان دولت و چند صدهزار نفری موج سبز، چند ده‌هزار نفر در نظر بگیریم. كیفیت و شدت اعتراض این طیف با راهپیمایی سكوت 25 خرداد و 18 تیر كاملاً متفاوت است.

به عبارتی دیگر موج سبز در سطح میدانی، رادیكالیزه شده است، بدین معنا كه به دلیل فضای به وجود آمده در جامعه كه ناشی از عملكرد طرفین است، از یك‌سو نیروهای معترض تندرو میدان بیشتری برای تأثیرگذاری یافته‌اند و از سوی دیگر، برخی افراد عادی معترض نیز كه بیش از این رفتاری ملایم داشتند، به اقدامات و شعارهای رادیكال تمایل پیدا كرده‌اند و عده‌ای دیگر حاضر به پذیرفتن هزینه برخوردهای سخت با خود را ندارند و طبعاً ترجیح می‌دهند در این میدان حاضر نشوند.

طبیعی است كه تنها بخش محدودی از یك جریان اجتماعی ظرفیت رادیكال شدن را دارد اما آیا این به معنای ریزش سایر طیف‌های این جبنش است؟

به نظر می‌رسد كه پاسخ به این پرسش چندان مثبت نباشد، ‌واقعیت این است كه بخش عمده معترضان به نتایج انتخابات پس از مشاهده رفتارهای صورت‌گرفته در 25 خرداد،‌30 خرداد، 18 تیر، 26 تیر، روز قدس و 13 آبان و افشای جنایاتی نظیر كهریزك، كوی دانشگاه و مجتمع سبحان نه تنها از اعتراضات خود دست نكشیده‌اند، بلكه بر دامنه و عمق ابهامات آنان افزوده شده است و بدین علت می‌توان گفت بخش عمده جنبش اعتراضی یا به دلیل مخالفت با رفتارها و شعارهای رادیكال و یا به علت عدم آمادگی برای پرداخت هزینه‌های اعتراض، از اعتراض خیابانی دست كشیده‌اند؛ اما اعتماد آسیب‌دیده آنان بازسازی نشده است.

از سوی دیگر تبدیل طیف معترضان مسالمت‌آمیز و نه چندان شجاع به مبارزان میدان نیز از پیامدهای بی‌تدبیری در مدیریت جریان اعتراضی است. كسانی امروزه حاضر به اعتراض خیابانی و سردادن شعارهای تند كه بهترین پیامد احتمالی برای آن ضرب و شتم و برخورد پلیس است می‌شوند كه تا چند ماه پیش برای حفظ منافع شخصی و مسلم خود حتی حاضر به تحمل مجازات فیزیكی نبودند و اگر این روند تداوم پیدا كند، نتیجه برخوردهای فله‌ای فیزیكی با معترضین، چیزی جز تولید انبوه چریك و مبارز برای موج سبز نخواهد بود.

واقعیت آن است كه جریان اعتراضی شبیه كوه یخی است كه در 25 خرداد، بخش عمده آن قابل رویت بود، اما با افزایش خشونت و برخورد سخت به تدریج بخش عمده آن در زیر آب پنهان شده و تنها قسمتی از قله آن در خیابان‌ها قابل رویت مانده است.

اما برای پاسخ به محور دوم درباره این‌كه چه كسی برنده این گونه حوادث است، باید گفت كه در حقیقت همه بازنده‌ایم.

تداوم این‌گونه اعتراضات و جنگ و گریز خیابانی، چیزی صرف هزینه‌های سنگین امنیتی و نظامی و فرسایش نیروهای پلیس و سایر مأموران نخواهد بود و معترضین نیز علاوه بر زیان، از هدفمندی گذشته فاصله خواهند گرفت.

اكنون حدود یك ماه تا 16 آذر كه ظاهراً ایستگاه بعدی معترضین است، باقی‌مانده و در دی ماه نیز مراسم عزاداری محرم می‌تواند نقشی را ایفاد كند كه از راهپیمایی 22 بهمن متصور است،‌ بنابراین اگر قرار باشد این رویه در درازمدت ادامه یابد، مهمترین بازنده آن جامعه و ایران خواهد بود.

به نظر می‌رسد تنها مسیر پیش‌رو بازگشت طرفین به مدار قانون است، اگر دستگاه‌های مسئول نیز حضور و فعالیت معترضین را در چارچوب بسترهای قانونی فراهم كنند و معترضین هم با خودداری از رفتار و شعارهای ساختار شكنانه در عملكرد ماه‌های اخیر خود تجدیدنظر كنند، بخش قابل توجهی از هزینه‌های سنگین كنونی كه گریبانگیر مردم شده است، كاهش خواهد یافت.