به بهانه ي بزرگداشت مردي فرهيخته و ميهن دوستي خدمتگزار استاد دکتر عبدالله ابريشمي

متن سخنراني مهندس حسين شاه اويسي در دانشگاه تهران به مناسبت بزرگداشت دکتر عبداله ابريشمي

                        بنام خداوند جان آفرين       پناه جهان پشت ايران زمين

"افراد ارزشمند در

فرومايگان حسد بوجود

مي آورند و در

گرانمايگان رقابت"

با درود به پيشگاه سروران ارجمند

از حضور استادان بزرگوار به رسم دانشجويان وادي فتوت رخصت مي طلبم و در پيشگاهتان زمين ادب مي بوسم و براي پيشکسوتان بزرگمردي که سر به تيره خاک کشيده اند ، از پيشگاه حضرت حق آمرزش و آسايش روح تمنا دارم و دوام ستارگان حاضر را از خداي بزرگ خواستارم . و از حضور در محضر دانشجويان محترمي که در اين محضر حاضرند ابراز خرسندي مي کنم . توفيق رفيق را هم بود و مرا نزد دوستان عزيز و سروران در  اين مکان مقدس علمي رساند تا از شخصيتي سخن بگويم که سر تا سر زندگي اش از فراز و فرودها و تحولات چشمگير در چارچوب انديشه و عمل برخوردار بوده است . ايرانيان سر افراز از دير باز به تاريخ و چهره هاي تاريخي خود توجه داشته اند.

 

گويند لحظه ايست روييدن عشق
عاشقي روي نامه اش نوشت ليلا خط زد
نوشت ليلاي عزيزم خط زد
نوشت عشق من خط زد
نوشت عشق بي سر انجام من اينبار خط خطي کرد ، سياه کرد
نوشت بهار من خنده اش گرفت
نوشت خزان من اخمش گرفت و ابرو در هم کشيد
هم بهار وهم خزان، هر دو را خط زد  
نوشت کردستان من هاي هاي گريست
نوشت ايران من و روي نامه جان داد و بمرد

استاد دکترعبدالله ابريشمي پس از اندوختن تجارب ارزشمند از رويدادهاي بيش از نيم قرن اخير در مي يابد که علت تمامي ناکامي ها، عقب ماندگي ها و کمبودهاي ما ريشه ي فرهنگي دارد و راه برون رفت از اين تنگنا ، آگاهي و دانايي است از اينرو پس از گذر از راههاي پر پيچ و تاب سياست سر انجام در وادي فرهنگ و انديشه فرود مي آيد و بدرستي در مي يابد : آنکه تبعيض روا مي دارد گرفتار ناداني است ، آنکه تبعيض مي پذيرد اسير نا آگاهي است و آنکه اختلاف مي اندازد آنهم از سر جهل و ناداني است .

با اندوه در آشفته بازار امروز جهان که جمعي مغرض ، جمعي بي تفاوت، جمعي بدستور ، جمعي وابسته ، جمعي خشک سر ، جمعي نان به نرخ روز خور و جمعي ..... يا از کنار واقعيت هاي گذشته خود مي گذرند و يا به تحريف و به ديگر گون جلوه دادن تاريخ مشغولند که البته تاريخ درباره آنان به زشتي قضاوت خواهد کرد . در چنين وضعي به انديشه ورزان گرايشهاي مختلف بايد هشدار داد ، عده اي در کشاکش تلاش ملت براي مردم سالاري در راستاي منافع بيگانه سنگرهاي غير ضروري بر پا ندارند که ايرانيان از کنار اين مواضع ساده عبور نمي کنند .

جوان امروز را نمي توان با احساسات و قلب تاريخ چون گذشته ها به انحراف کشاند ، امروزه اگر دموکراسي را نقد پذيري قدرت و يا اگر دقيقتر بگوييم توزيع عادلانه ثروت ، قدرت معرفت و امکانات بدانيم و درصدد استقرار آن بر آييم . در چنين ساختار پلوراليستي ديگر نه کرد مساله دارد نه بلوچ نه ترکمن نه ملت ، چون جامعه به تعادل مي رسد . و از آنجا که  دموکراسي بدون حضور اقليت و بدون حضور مخالف دموکراسي نيست . بايد اين تصور تهي از بن پايه تاريخي و غير علمي را از مغز خود دور کنيم که بين فرهنگ ملي و فرهنگ قومي آنهم در ايران تضاد وجود دارد و لزوماً بايد با يکديگر برخورد کنند ، به نظر من به هيچ وجه چنين چيزي نيست و در کشور ما دست کم تجربه تاريخي نشان داده است که مي توان بر اساس محوري پلوراليستي بدور از خشونت در عين وحدت و همبستگي کامل ملي يک حرکت چند فرهنگي و مدني را به پيش برد .

جامعه خشن نمي تواند مدنيت استواري داشته باشد ، لازمه بر پايي جامعه مدني دعوت جامعه به روا داري و پرهيز از خشونت و ايجاد تحول فرهنگي است . باور کنيم که مخالف ، دشمن نيست او را بشنويم و تحمل کنيم .

دکتر عبدالله ابريشمي ، اين ايراني اصيل در دامان پر رمز وراز زاگرس پر غرور ديده به جهان مي گشايد . دوران نوجواني و جواني ايشان با رويدادهاي جنگ جهاني دوم ، با اشغال ميهن و وقايع غرب کشور و کردستان در هم مي آميزد . اين همزماني ره توشه ي پر ارزشي را براي ايشان بهمراه آورده به اين نتيجه مي رسد که : گره اساسي در زندگي ما فرهنگي و در ذهنيت ماست . پس بايد در زمينه هاي فرهنگي به تلاش بنيادين دست زد که ثمره آن نگارش چندين اثر است . گر چه در آن روزگار که فضاي سياسي پر تب و تاب تر مي شد و با اندوه شعار بر شعور پيشي مي گرفت و حرکت جامعه سمت وسوي خشونت مي يافت ، بودند عده اي که کار فرهنگي را  گريز از ميدان نبرد تلقي مي کردند ولي دکتر ابريشمي با رويکرد انديشمندانه و انتخاب شيوه هاي انديشه ورزانه و خرد گرايي ، جسارت و شجاعت ويژه اي از خود نشان مي دهد و مي گويد بايد بهر شکل ممکن از منطق خشونت و برخورد خارج شد و به منطق همزيستي بين اقوام مختلف رسيد . ايشان در فرازهايي از ياداشتهايشان مي نويسند :

با کنار نهادن داوري هاي احساسي نسبت به حوادث گذشته، مشکل اقوام را در ايران مي توان با گفتمان متکي بر عدالت و واقعيت هاي تاريخي بر طرف کرد که قوم هاي ايراني ، گروههايي هستند با اينکه گاه از ويژگي هاي زباني و مذهبي خاص خود برخوردار بوده اند ولي بخاطر اشتراکات ژرف فرهنگي با ديگر ساکنان اين سرزمين از جمله اسطوره ها ي مشترک ، آداب ، تاريخ  و احساس مشترک ، سرگذشت و منافع مشترک ، همواره يگانه و منسجم زيسته اند بطوريکه براي مثال : نوروز که از جشن هاي مادها بوده به نمادي ايراني تبديل شده و اکنون ديگر به همه اقوام ايراني يعني به ايرانيان متعلق است و همه اقوام آن را گرامي مي دارند حتا در سرزمين هاي ايراني جدا افتاده از ايران . از همين روست که نوروز اين فروزه اميد انگيز زندگي ملي را که ازکردها آغاز شده است پديده ايراني مي دانند چون در فلات ايران اقوام غير ايراني نمي زيسته اند و دست آورد يک قوم متعلق به همه ساکنان آن است و يا درباره زبان کردي دکتر ابريشمي مي نويسد : امروز زبان کردي پيوند خود را با زبانهاي باستاني ايران چون پهلوي بيش از زبان فارسي حفظ کرده است .

با مطالعه آثار دکتر ابريشمي که در جاي جاي آن پيوندهاي عاطفي ، تاريخي و فرهنگي کردها و ايران موج مي زند . به اين باور مي رسم که در فراگرد اين تغيير و تحول فرهنگي وظيفه اصلي خود را آموزش نسلي مي داند که آگاه شود و پاسخگو پيرو شعور نه شعار ، او معتقد است براي فهم مسائل انسان و جامعه ي  امروز و آنچه بر ما مي گذرد بدون شک فهم و آگاهي سياسي لازم است . ممکن است نسبت به فرازهايي از آثار و زندگي هر انساني نقدي هم وارد باشد شايد بعنوان دانش آموز مدرسه تاريخ و سياست با بخش هايي از نوشته هاي ايشان کاملا همساز نباشم ولي اين نقدها از بزرگي اين پژوهشگر نامدار کرد نخواهد کاست چه انسان جوينده دانش دائم در حال تغيير و تحول است و من به سهم خود همواره در پيشگاه علمي ايشان و جسارت تغيير و تکامل يافتن ايشان به دانش اندوزي و کسب معرفت خواهم پرداخت که نقش ايشان در بالا بردن سطح دانش و فرهنگ جامعه ايراني بويژه مردمان زادگاهم کردستان قابل تقدير و کوششي است درخور تا بتوان مسائل و مفاهيم سياسي ، تاريخي و اجتماعي را با ديد علمي و نقادانه به واکاوي بنشينيم . در ملتي چون ايران که به نوعي از يک موزائيک فرهنگي – قومي تشکيل شده است دستيابي به وحدت بيشتر بي شک از راه احترام گذاردن به هويت هاي قومي و رفع نا برابري ها انجام مي گيرد که مي توان با تکيه بر خرد جمعي و مديريتي هوشمندانه نه با نسخه هاي غير خودي و بيگانه نوشته اين مشکل ملي را که در اثر نا آگاهي و يا خود برتربيني گروهي بوجودآمده است به همبستگي و پيوندي ملي و پويا مبدل کنيم ، بدانيم اگر همواره مانند گذشته بينديشيم و يا تحت تاثير القائات بيگانه قرار گيريم همان چيزهايي را بدست مي آوريم که تا بحال کسب کرده ايم .

پس بيايم در راستاي همبستگي هر چه بيشتر ملت با تغيير و تحول در افکارمان ، ذهنيت خود را بالا ببريم و در يابيم که زندگي پديده اي ايستا نيست . تنها دو گروه نمي توانند افکار خود را عوض کنند ، ديوانگان تيمارستان و مردگان گورستان و دريابيم جهان بي باتوم و گلوله زيباترست ، کودکي که با مسلسل بازي مي کند ، جهان را نجات نخواهد داد .

تنها کافي است اين اراده تغيير در دوسوي اين مشکل بوجود آيد . من که بعنوان يک ايراني کرد با شما سخن مي گويم کرد را ايراني تر از هر ايراني و کردستان را جزء جدايي ناپذير ايران و زبان کردي از شاخه هاي اصلي زبان هاي ايراني مي دانم و در ذهنم انديشه ي وحدت روز افزون ، همبستگي بيشتر ، سربلندي و يگانگي ملت ايران را دارم و بعنوان جزيي از اين جامعه که به ايران عشق مي ورزد به تجربه در يافته ام آرامش پايدار و استوار به سادگي حاصل مي شود اگر که روابط عادلانه و به دور از تبعيض ايجاد شود آنگاه خواهيم ديد اگر گرايش وا گرايي هم در اندک شماري وجود داشته باشد به نيروي همگرايي در جهت يگانگي و سازندگي ايران به حرکت در خواهد آمد .

تاريخ چند هزار ساله ملت ايران با نام مادها و سردار کرد دياکو ، بنيانگذار ايران آغاز مي شود که اعلام مي دارد ايران را پرورانده و ساختم تا پناهگاه آزادگان باشد و اين امر يادآور همبستگي جدايي ناپذير کردان با ديگر هموطنان ايراني است ، چندگانگي يا پلوراليسم فرهنگي ، مردمان را به يکديگر نزديک مي کند . ماندگاري تاريخي ايران هم در همين چندگانگي ها بوده است چندگانگي و آميزش قومي ، نژادي و فرهنگي و زباني اينها بخشي از هستي مشترکي است که ايران ما را در درازاي تاريخ تواناتر کرده است .

عزيزان ! ملت گرايي راستين ايراني برخلاف ناسيوناليسم غربي با کوشش در تک سازي و همسان سازي قومي آغاز نشد. بلکه کوششي بود براي مدرن کردن آن فرش هزار رنگ ايلي  قومي فرهنگي که در درازاي تاريخ به سپيده دم مشروطه رسيده بود.

من مطئنم و علي رغم ميل باطني بيگانگان و استعمارگران شمالي و جنوبي ، ايران ، ايران خواهد ماند و کردان هم چون هميشه ي تاريخ ، مدافعان راستين اين مرز و بوم . چه ، ايران به قول نويسنده نامدار در نظر من چونان سنگ خارايي است که موج هاي دريا آن را به ژرفا رانده ، انقلاب هاي جوي آنرا به خشکي انداخته ، رودي آن را با خود برده و فرسوده کرده است ولي اين سنگ خارا پيوسته همان است که بود ، زماني که اوضاع بر وفق مراد باشد آن سنگ خار گردش را از سرخواهد گرفت . پس اگر به راستي کردها را از ارکان اصلي ايرانيت مي دانيم و بر پيوستگي نژادي تاريخي آندو باور داريم جاي آنست چشم ها را بشوئيم به زمزمه هاي شماري اندک که غول بيابان به دنبال سراب فريبشان مي دهد توجه نکنيم بلکه بعکس بر اين باورم با اتخاذ رويکردي مثبت نسبت به رشد و توسعه همه جانبه و شکوفايي فرهنگ کردان ، ايران ابتکار عمل را در منطقه در دست گيرد و راه را بر گرايش هايي که در جهت منافع بيگانه و استعمار حرکت مي کنند ببندند . هشداريم تا وقتي همه ديواريم ، اميد رهايي نيست .

سخن به درازا کشيد ، پياله زمان بازهم تنگ آمد تا کوتاه کنم دامنه سخن و قصه دل باز نا تمام ماند .

عزيزان ايرانيان کردها، بلوچ ها، ترکمن ها، عربها، آذري ها، تهراني ها، اصفهاني ها، خراساني ها، بياييد تا دير نشده گلا يه ها يمان را از يکديگر براي زماني ديگر بگذاريم که ميهن مان، هويتمان، آب و خاکمان، جوانانمان، انديشمندانمان، گهواره و گورمان در وضع خطرناکي به سر مي برد. بياييد تلاش کنيم تا از بوته اين آزمايش سرافراز بيرون آئيم و سکه نسل خويش بر گذر زمان و تاريخ زنيم و طعم شيرين غرور ملي ، يگانگي ملت ، عدالت ، استقلال ، آزادي و شادي را به ملت بزرگوارمان بچشانيم .

در پايان  سخن ، آرزويي و سپاسي بي کران . آرزويم تندرستي استاد دکتر ابريشمي در خدمت به ميهن و ملت و از درگاه ايزد يکتا برايشان تمناي طول عمر و پيروزي خواهانم و سپاس بي کران خود را پيشکش برگزارکنندگان اين همايش مي کنم که به راستي اقدام به کاري پر ارزش زيبا و شايسته کرده اند . و از آنان بياموزيم خدمات بزرگان خدمتگزار را در قيد حياتشان گرامي داريم .

 

بجاي دسته گل بزرگي که فردا بر گورم نثار مي کني امروز با شاخه گل کوچکي يادم کن
و بجاي سيل اشکي که فردا بر مزارم مي ريزي با تبسم مختصري شادم کن
امروز که در نزد توام مرحمتي کن فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت

پاينده ايران    بژي کرد

دانشگاه تهران