داریم احمد
زید آبادی را
از دست می
دهیم ….!
نگرانم…
برای روزنامه
نگاران
زندانی
نگرانم و برای
احمد زید
آبادی بسی
نگرانیم
بیشتر است …
زید آبادی
را سالهاست می
شناسم و
نگرانم که از
دستمان برود …او
آموزگار بزرگ
ماست ….
احمد
کوتاه نخواهد
آمد میدانم و
یقین دارم …. وبازجویان
ستمگر هم … احمد دروغ نخواهد
گفت ، ولی
شکنجه گران جز
دروغ نمی
خواهند… بازجویان
رهبری اعلام
کرده اند که
فرمان آمده
احمد را له
کنید ، اما
اجرای فرمان
امکان پذیر
نیست … زیرا
کوهی چون زید
را ، با
دستانی چنان
نحیف و ناتوان
له کردن از
آن حرفهاست… احمد
ممکن است از
دست برود ،
اما له نخواهد
شد … زید آبادی حتی در
انفرادی قبر
گونه خود
ایستاده ماند …
او شکنجه ها
شده و خواهد
شد ، اما
دروغ نخواهد
گفت ، زیرا
دروغ در ذات
پاکش نیست … اگر
کمرش را می
شکنند ، اما
استواریش را
شکستن ممکن
نیست … شنیده
ام که برای
فرسوده کردنش
از
آخرین
فرمان و تکنیک
رهبری ! بهره
جسته اند و به
او اتهامات
اخلاقی زده اند !! و من خوب
می دانم این
حربه کثیف نخ
نما چگونه وجود
نازنین زید آبادی را
خراش می دهد ،
هنگامی که به
جرات می
توانیم او را
از جمله
اخلاقی ترین
روزنامه نگار
ان کشور
بدانیم و اسوه
انسانیت و
شرافت و
جوانمردی …
احمد را به
سر حد جنون
رسانده اند تا
جایی که قصد
خود کشی داشته
، نه از آن
جهت که ناتوان
است ، بلکه
اتفاقا به
دلیل توانمندی
بی مانندش و
رهایی از فشارهایی
که می خواهد
آرمان
انسانیش را
بشکند ، او می
خواست با مرگ
خود ساخته
اش ، مرگ
استبداد
رهبری ضحاک
صفت را تسریع
کند و حسرت یک
آه را در وجود
پلیدش همیشگی
سازد…
او اسوه
ایستادگی در
برابر
استبداد
رژیمی ظالم به
رهبری خامنه
ایست … احمد آبروی
روزنامه
نگاری ایران
است …او شخصیت
نسل فرهیخته و
اندیشمند ایرانیست…
وجودش مایه
مباهات ملت
است … او سمبل
آزادگی ،
اخلاق ، آزاد اندیشی و
مداراست و جان
می دهد ، اما
در برابر ظلم
کرنش نخواهد
کرد
…
اکنون
رژیم ستمکار و
رهبر خون آشام
در برابر کوهی
پر هیبت قرار
گرفته اند که زید
آبادی است و
آبروی
ستمگریشان را
در ایستادگی
او از دست
رفته می بینند
… و تداوم این
مقاومت رسوا
کننده هر روز
برایشان نا
گوارتر می شود … و
من نگرانم … از
درماندگی و
حقارت
بازجویان
کودتا و رهبر
حقیرشان ، که تشنه کرنش
مخالفانند ، و
دریافته اند
که احمد اما
ار جنس دیگری
است … همان مشی
ای که روزنامه
نگار عزیز
دیگر ، عیسی
سحرخیز هم در
پیش گرفته است … اینک
رو در رویی به
جایی رسیده که
رژیم سفاک برای
اثبات خویش
ناچار از له کردن
سخن به میان
آورده و من
نگرانم …. مبادا
احمد را از
دست بدهیم حال آنکه هنوز
نشناخته ایم
او را و محتاجش
هستم … که هنوز
در آغاز راهیم … ایستادن
و تماشا اکنون
، دریغی زود
هنگام را در
پی دارد ….
چاره ایی
باید….
23 سپتامبر2009