دكتر سعيد جليلي

سياست خارجي رسول خدا(ص)

 

از مسائل مشهود در سياست خارجي پيامبر "صلح " و "ترك جنگ " مي باشد. بررسي صلح در كنار جنگهاي متعددي كه پيامبر داشته اند داراي اهميت بسياري است،آن چنان كه پيامبر پس از تشريع جهاد، حمله اصلي خود را متوجه مكه و مشركين قريش نمودند. شش سال استراتژي جهاد با قريش، نشانگر اهميت دادن پيامبر به مبارزه با قريش و تضعيف آنها مي باشد. اما در سال ششم هجرت تغيير استراتژي و اتخاذ استراتژي صلح مشاهده مي شود. تحليل صلح حديبيه به عنوان يكي از بارزترين نمونه ها،مي تواند شاخص هاي انتخاب اين استراتژي و اهميت آن را آشكار سازد. صلح حديبيه در شرايطي واقع شد كه پيامبر تا آن زمان شش سال به جنگ با دشمن پرداخته بود و در آن سال از نظر قدرت و موقعيت در وضعيت بهتري نسبت به شش سال قبل بودند اما با اين وجود پيامبر صلح را برمي گزيند. پيامبر با در نظر گرفتن هدف غايي كه گسترش اسلام در سراسر جهان بود، بايد دامنه دعوت خويش را كم كم به خارج از محدوده مدينه و مكه و حتي شبه جزيره بگستراند. تا سال ششم پيامبر توانسته بود تا اسلام را در منطقه حجاز گسترش دهد و دشمنان خويش را در اين منطقه به قدر كافي تضعيف نمايد. قريش بزرگترين و اصلي ترين دشمن پيامبر، تمام سعي خويش را در مخالفت با پيامبر به كار برده بود.اينك مشخص شده بود قريش ديگر توان وارد ساختن ضربه اساسي به مدينه را ندارد. پيامبر با بسياري از قبايل منطقه نيز ارتباط برقرار نموده است و بايد به نقاط دوردست تر بپردازد. دو ابرقدرت روم و ايران هنوز به اسلام دعوت نشده بودند. لحن نامه هايي كه پيامبر به سران كشورها نوشتند لحن قاطعي بود. اين لحن، آمادگي براي هرگونه خطر احتمالي را مي طلبيد و پيامبر بايد از قبل چنين آمادگي را فراهم سازد. پيامبر دريافته بود كه براي پرداختن به خارج از شبه جزيره، مي بايستي در منطقه ثبات حكم فرما شود و پيامبر ديگر منازعي در منطقه نداشته باشد. لازمه پرداختن به خارج، حضور بلامنازع در منطقه است و براي اين كار يا بايد دشمن مقهور شود و يا اينكه خاطر جمع شد كه ديگر از ناحيه وي مزاحمتي ايجاد نخواهد شد. بدين سبب پيامبر با حركت به سوي مكه و نمايشي از قدرت را طرح ريزي مي نمايند. مانوري كه منجر به صلح حديبيه شد و بوسيله آن ايشان توانست به مقصود خويش،ايجاد ثبات در منطقه و تبليغ اسلام درخارج شبه جزيره برسد. در اين قسمت ابزارها و تاكتيكهاي پيامبر در صلح حديبيه مورد بررسي خواهد گرفت :

1)ايجاد زمينه براي تحقق استراتژي پيامبر چون قصد حركت به سمت مكه را نمود بايد زمينه را براي مقهور ساختن دشمن فراهم مي نمود. بهترين شيوه جنگ سرد بود،كاري كه قريش به دلايل ملاحظات سياسي نتواند عكس العملي نشان دهد. پيامبر قصد عمره مي نمايد، سنت مشتركي كه بسياري از قبايل به آن عمل مي نمايند و قريش نيز به عنوان متوليان كعبه نمي توانند مانع آن شوند. استفاده از اين سنت مشترك مي تواند وسيله اي كارساز باشد، پس پيامبر تمامي هم پيمانان خويش را به سوي مكه فرا مي خواند و خود نيز با بسيج 1500 نفر و برداشتن هفتاد قرباني راهي مي شود. هم پيمانان مي دانند ورود به مكه مساوي با شكستن شوكت قريش است و از ديگر سو قريش نمي توانند مانع ورود زائران به مكه شود، پس بحراني در پيش خواهد بود بدين سبب از رفتن كناره مي گيرند چرا كه قريش در مدينه به پيامبر حمله كرد تا چه رسد به مكه. اما پيامبر با هوشياري كامل به سوي مكه حركت مي كنند و در جواب هر يك از فرستادگان قريش مي فرمايند : ما قصد جنگ نداريم و براي عمره آمده ايم و آوردن قرباني را گواه بر اين موضوع مي گيرد. نشان دادن قربانيها به قريش و اعلام اينكه هدف زيارت است، كارساز ميشود.در مكه اختلاف مي افتد. عده اي معتقدند نمي توان جلوي زائرين را گرفت و قريش معتقدند اگر براي حج هم آمده اند نبايد وارد شهر شوند چرا كه اين مطلب ورد زبان قبايل عرب خواهد شد. اين زمينه سازي باعث مي شود قريش كه در ابتدا طلب صلح نداشتند براي جلوگيري از ورود پيامبر به مكه خواهان صلح شوند. اينك براي قريش مهمتر از هر چيز جلوگيري از ورود پيامبر به مكه است تا شايد در پرتو آن شوكت قريش باقي بماند. مشكلي كه قريش دچار آن شده بود راه حل آن صلح با پيامبر و جلوگيري از ورود ايشان به مكه بود و اين همان خواسته پيامبر بود. وادار نمودن دشمن به ترك جنگ و عدم مزاحمت تا بتوان به ديگر نقاط جهان پرداخت. حركت پيامبر بهترين زمينه را براي تحميل صلح به قريش فراهم نمود. خود رسول اكرم صل الله عليه و آله در اين باره مي فرمايند : «مشركين از شما طلب صلح كردند و تمايل داشتند كه با شما در امان باشند و حال آنكه قبل از آن نسبت به شما كراهت داشتند».

2)ديپلماسي حضور پيامبر در نزديكي مكه دشمن را به هراس مي افكند، لذا مذاكره و ارسال پيام بين طرفين آغاز مي شود. پيامبر سعي مي نمايد با يك ديپلماسي هوشيارانه خواسته خويش را بر قريش تحميل نمايد. 8 بار فرستادگان طرفين براي مذاكره رفت و آمد مي كنند. بار اول«بشر بن سفيان» به نزد ايشان آمده و حضرت جواب مي دهد: ما براي زيارت آمده ايم. بار دوم «بديل بن ورقا خزاعي» هم پيمان پيامبر را به نزد ايشان مي فرستند، پيامبر دوباره مي فرمايند : ما براي حج آمده ايم. پس از آن «مكرز بن خفض» فرستاده مي شود و باز همان جواب را مي شنود. بار چهارم «حليس بن علقمه» به نزد پيامبر فرستاده مي شود و ايشان با شناختي كه از روحيات وي داشتند دستور مي دهند تا شترهاي قرباني را به وي نشان دهند و او چون آنها را مي بيند متاثر شده و به نزد قريش برمي گردد و موافقت خويش را از ورود پيامبر به مكه اعلام مي دارد. در مكه اختلاف مي افتد قريش هراسان شده و اين بار «عروه بن مسعود» را به نزد پيامبر مي فرستند تا با تهديد روحيه مسلمانان را تضعيف نمايد اما مشاهده مي كند كه مسلمانان محبتي عظيم به ايشان دارند و براي ايشان حاضرند جان خويش را نيز فدا كنند پس به نزد قريش بازگشته و از وفاداري مسلمين به پيامبر و اراده عظيم آنان سخن مي گويد. رسول خدا تاكنون توانسته است با استفاده از سنن مشترك و نمايش قدرت مسلمانان، در تمامي مذاكرات دشمن را به بن بست برساند. اينك دشمن به دنبال بهانه اي براي جلوگيري از ورود پيامبر به مكه است، اگر پيامبر وارد مكه شود شوكت قريش شكسته خواهد شد و اگر مانع ورود ايشان شوند نيز به نحوي ديگر چرا كه آنان،متولي كعبه اند و چنين حقي را ندارند، لذا قريش به دنبال بهانه اي مي گردند تا بوسيله آن از اين بحران رهايي يابند. بدين وسيله «خراش بن اميه» فرستاده پيامبر را نه تنها به حضور نمي پذيرند. بلكه نقشه قتل وي را نيز مي ريزند اما پيامبر هوشيارانه هيچ عكس العملي نشان نمي دهند. از سوي ديگر قريش 50 نفر را به سپاه پيامبر مي فرستد تا چند نفر از مسلمانان را به اسارت بگيرند و بهانه اي براي جنگ پيدا شود، اما هر 50 نفر توسط مسلمانان دستگير مي شوند و پيامبر دستور آزادي آنها را مي دهد. اين حركت مدبرانه پيامبر هر گونه عكس العملي را از دشمنن سلب مي نمايد. پيامبر فرستاده دوم خويش «عثمان بن عفان» را به نزد ايشان مي فرستد، آنان عثمان را محبوس و شايعه مي كنند عثمان به قتل رسيده است. اين شايعه مي تواند كارساز باشد، از يك سو ممكن است به بهانه آن مسلمانان جنگ را شروع نمايند و بعد هم با آزادي عثمان، خرده اي بر قريش نباشد و از ديگر سو قريش مي توانست به ارزيابي سپاه پيامبر بپردازد كه تا چه اندازه توان جنگ و مقابله با قريش را دارند و آيا آمادگي جنگيدن دارند يا خير؟ اما پيامبر بسيار هوشيارانه عمل مي نمايند، مسلمانان را براي جنگ با قريش بسيج نموده و از آنان بيعت مي گيرد كه با قريش بجنگند و بيعت براي جنگ، نشانگر نيرويي جدي و قوي و تهديدي مهم براي قريش بود. قريش مستاصل شده و خبر سلامت عثمان را به پيامبر مي رساند قريش چاره اي جز صلح با پيامبر ندارد «سهيل بن عمرو» به نزد پيامبر فرستاده مي شود تا قرارداد صلح را بنويسد،اما به او سفارش مي شود تا جايي كه مي تواند سعي نمايد تا مذاكره به بن بست برسد. اما پيامبر اين نقشه را نيز خنثي مي سازد. پيامبر هدفي بزرگتر و لازمه آن صلح در منطقه است، پس بايد انعطافهايي در مذ اكرات انجام دهد اگرچه فهم آن براي بعضي از اصحاب دشوار خواهد بود. «سهيل بن عمرو» از ابتداي مذاكره، شروع به سنگ اندازي مي نمايد. نخست خواهان ننوشتن «بسم الله الرحمن الرحيم» مي شود. اصحاب آشفته مي شوند ، اما پيامبر مي فرمايند : آنچه او مي خواهد بنويسد «بسمك اللهم» دوباره سهيل بن عمرو از نوشتن «محمد رسول الله» امتناع مي نمايد، پيامبر باز هم موافقت مي نمايند. انعطافهاي پيامبر سهيل را مقهور مي نمايد، در صلحنامه، سهيل بن عمرو چنين ماده اي را پيشنهاد مي كند كه : اگر كسي از قريش بدون اجازه ولي خود به محمد ملحق شود او را به پيش ولي خود بايد بازگرداند و هركس از همراهان محمد به قريش ملحق شود او را به محمد بر نخواهند نگرداند. اين آخرين حربه دشمن براي فرار از صلح است، بعضي از اصحاب باز هم آشفته مي شوند. اما پيامبر باز هم آن را مي پذيرند و بدين ترتيب قرارداد صلح بر دشمن تحميل مي شود. اينك بر اساس قرارداد، پيامبر با يك ديپلماسي آگاهانه بزرگترين دشمن خويش را در منطقه خلع سلاح نموده و با خاطرجمعي مي تواند اسلام را به بقيه نقاط گسترش دهد.

3)تهديد به جنگ : پيامبر براي تحميل صلح بر دشمن به منطقه آمده بود، لذا بايد از يك سو از موضع قوي با دشمن برخورد مي نمود، و از يك سو بايد با هوشياري كامل مانع از هرگونه سنگ اندازي در راه صلح شود و از ديگر سو بايد از موضعي قوي و برتر با مسئله برخورد نمايد. براي تحميل صلح علاوه بر قراردادن دشمن در محظورات سياسي ،مهمترين كار ترساندن وي از قوه نظامي است. بدين خاطر وقتي اولين فرستاده قريش براي تهديد به نزد پيامبر آمد. ايشان با قاطعيت هرچه تمامتر فرمودند : قريش چه گمان مي گند؟ به خدا سوگند در راه دين خدا كه مرا بدان مبعوث نموده آن قدر مي جنگم تا خدا آن را پيروز گرداند و يا اينكه جان خود را بر سر اين راه گذارم و از ميان روم. و چون حضرت اطلاع يافت كه قريش قصد دارد راه را بر ايشان ببندد پس از مشورت با اصحاب، اعلام كردند يا مهلت به آنها مي دهيم و يا مي جنگيم. اين تهديدهاي جدي كه جلوه بارز آن در بيت رضوان عينيت يافت باعث شد تا قريش تدريجا به خود آمده و وحشتي در آنان ايجاد شود و به فكر مذاكره براي صلح بيفتند. تهديدهاي پيامبر نشان گر آن است كه اگرچه استراتژي پيامبر برقراي صلح بود اما تهديد به جنگ به عنوان يك تاكتيك ارزنده در جهت استراتژي صلح بكار گرفته شد و پيامبر از آن به عنوان وسيله اي موثر استفاده كردند و از طريق همين تاكتيك بود كه توانستند دشمن را به تسليم و راضي شدن به صلح وادارند.

4)پيامدهاي صلح : برقراري صلح براي پيامبر و مسلمانان بركان فراواني داشت. تعبيري كه قرآن مجيد براي موفقيت از صلح مي كند راجع به هيچ يك از جنگهاي پيروزمند پيامبر نكرده است : انا فتحنا لك فتحا مبينا به گفته بيشتر تفاسير معتبر، آيه فوق مربوط به صلح حديبيه است. صلح نشانه اعتراف قريش به حكومت پيامبر بوده و بوسيله ان ايشان توانستند از جنگهاي تحميلي قريش فرار كنند. اينكه شوكت قريش گرفته شده و كينه هاي قريش نسبت به پيامبر پوشانده شده بود و به تعبير امام رضا(ع) اين فتح تبعات و آثار سوء دعوت نسبت به قريش را از بين برد. پس از صلح بود كه پيامبر توانستند با خاطري آسوده به سراغ يهوديان رفته و قلعه هاي خيبر را فتح نمايند. پس از صلح بود كه پيامبر طي نامه هايي به سران قدرتهاي بزرگ وقت،آنان را با لحني قاطع به اسلام دعوت نمايند پس از صلح بود كه پيامبر سپاهي عظيم را به سرحدات روم فرستادند. پس از صلح بود كه جمع كثيري به اسلام گرويده و مسلمان شدند. وسرانجام پس از صلح بود كه مكه فتح شد.

منبع: مركز اسناد انقلاب

خبرگزاري فارس