اصلاح طلبی بر اساس معیار یا احتمال ؟!

چهارشنبه، 23 اردیبهشت 1388

فخرالدین حیدریان

به راستی معیار و شاخصه های اصلاح طلبی چیست و در حركت اصلاح طلبانه چه کسی پیشروتراست ؟ این سوالی است كه این روزها در سایه ی احتمال و امکان رای آوری کاندیداهای جریان اصلاحات بی پاسخ مانده است.
بدیهی است كه کسب پیروزی و رای بیشتر اولویت هرجریان سیاسی است که قائل به تغییروضع موجود از طریق انتخابات است اما در جایی كه تمایز سیاسی و مشی فكری مبنای تقسیم بندی برای جامعه باشد ، غرق شدن در این گونه اولویت بندی یعنی پشت پا زدن به باور جامعه.
بعد از انصراف خاتمی ، حامیان جریان اصلاح طلبی دو سمت و سو به خود گرفتند خیلی از افراد و احزاب متمایل به میرحسین موسوی شدند و بخشی كمتر از آنها كه عمدتاً از میان چهره های شاخص و خوشنام بودند با استدلال خود ، كروبی را به عنوان نامزد اصلاح طلب خود برگزیدند.
اما انتخاب بین این دو بر چه اساسی صورت گرفته است ؛ شاخصه های اصلاح طلبی یا احتمال رای آوری ؟!
جدای از حاشیه های كم اهمیت ناشی از اختلافات خصلتی برخی از افراد ، جدی ترین دلیل تمایل بیشتر به میرحسین موسوی ، بخت رای آوری بیشتر بوده است نه مواضع اصلاح طلبانه و نزدیكی او به مبانی فكری این جریان ، كه متاسفانه با سكوتی چند ساله و مواضع دو پهلوی وی پس از شكستن سكوت،بر ابهام ها افزوده است.
هدف این نوشتار بررسی این مقوله است كه ؛ برای یك جریان سیاسی – اجتماعی شاخصه ها و مبانی فكری و تاكید بر آن مهم تر است یا احتمال پیروزی در انتخابات. بی هیچ داوری جانبدارانه باید این رویكردها و چرایی آن را واكاوی كرد، كه ساده از كنار آن گذشتن آفتی دامن گیر برای جریانی است كه خواسته است، بر اساس مبانی دموكراتیك برای خود تمایزاتی ایجاد كند و برای بهتر شدن شرایط جامعه راهكارهایی دموکراتیک، ارائه نماید.
تاكنون هیچ كس این ادعا را نداشته است كه میرحسین موسوی، اصلاح طلب تر از كروبی است، اما این را زیاد شنیده ایم كه امكان رای آوری او بیشتر از شیخ اصلاحات است و این سرآغاز داستان است.
بخش بزرگی از حامیان میرحسین هم به این اذعان دارند كه برنامه ها و حركت دیگر كاندیدای اصلاح طلب (مهدی كروبی) به مبانی فکری اصلاح طلبی، نزدیك تر است و این نزدیكی تا آنجا است که وجهی متمایز برای این كاندیدا در متن جامعه ایجاد نموده است، هر چند كه شاید این وجه تمایز، تاكنون به سطحی نرسیده باشد كه بخش قابل توجه ای از آرای خاموش جامعه را به تحرك انتخاباتی وادار نماید، ولی تداوم حركت چارچوب دار و اصلاح طلبانه وی فارغ از نتیجة انتخابات یك پیروزی محسوب می گردد و لااقل مایه امیدواری جامعة هدف برای طی مسیر در آینده خواهد بود.
اما از این سو دربارة میرحسین موسوی دیگر كاندیدای اصلاح طلبان جدای از اینكه شاهد رونق و تحرك جدی انتخاباتی نیستیم كه خلاء‌ تاكید بر مبانی اصلاح طلبی نیز ، در ستاد وی كاملاً مشهود است و مردم جز اینكه ایشان را قابل احترام می دانند تفاوتی و پتانسیلی در جهت تغییر تاکنون ندیده اند.
از این رو سرآسیمه گی بخشی از اصلاح طلبان در حمایت از وی ، جامعة مخاطب را دچار تردیدهای اساسی دربارة ماهیت حركت اصلاح طلبی این بخش از اصلاح طلبان نموده است و آیندة حركت آنها را مبهم ساخته است.
نكته مغفول مانده از دید این بخش از جریان اصلاح طلب این است كه قرار نیست فعالیتها و كنش های اجتماعی آنان با پایان انتخابات پیش رو پایان یابد، مگر اینكه ناگفته به چنین غرضی رسیده باشند.
اهمیت این مسئله برای آرایش و صورت بندی های سیاسی در جامعه ضروری می نماید چرا که رجوع به افراد بر اساس احتمالات و نه شاخصه ها چندان تمایزی با جریان اقتدارگرا و محافظه كار ایجاد نخواهد نمود .
ضرورت ملموس كردن این تمایز و تفاوت در جهت تغییر شرایط فعلی، بر كسی پوشیده نیست و فارغ از بحث انتخابات تاكید بر مبانی فكری اصلاحات می تواند اعتماد اجتماعی مخاطبان را برای بعد از انتخابات به دنبال داشته باشد.
در شرایطی كه همگان تغییر در وضعیت فعلی را نیاز جامعه می دانند و با تاكید بر آن به دنبال جلب نظر افكار عمومی اند كاندیدای این جمع از اصلاح طلبان تا كنون نتوانسته است این احساس تغییر را برای مردم ملموس نماید و این خواست اجتماعی را نمایندگی كند ، در چنین شرایطی كه جامعه دریچة تغییر را تنگ می بیند دو راه متفاوت با یك نتیجه یكسان پیش رو خواهد داشت ؛
سكونت در وضعیت فعلی و عدم تحرك در جهت تغییر و یا
انزوا، گوشه گیری و دوری از هیاهوی پرداخته شده در انتخابات .
پس زمانی كه عرصه برای تغییر، چنین ناهموار است بی تدبیری، سختی كار را دو چندان خواهد كرد و به دیگر سخن؛ كامل كردن پازل انتخاباتی را می ماند كه گویی پیشاپیش طراحی شده است.
وارد شدن به چنین بازی ای در این فضای نابرابر تنها زمانی ارزشمند خواهد بود که با تاكید بر مبانی اصلاح طلبی همراه باشد که به نظر می رسد شرایط حاضر با حركت انتخاباتی مهدی كروبی منطبق تر است و خلاء آن را در جمع یاران میرحسین می توان به وضوح دید .
امكانات وسیع جریان حاكم در قدرت و نبود تحلیل كارآمد و منسجم از شرایط موجود توسط بخشی از اصلاح طلبان موجب شده است كه ابتكار عمل و خلاقیت از اینان گرفته شده و عملاً وارد بازی دو سر باخت شوند كه یك سوی آن واگذاری نتیجه و سوی دیگر آن ایجاد دوگانگی برای مخاطبین اجتماعی است كه البته سویه دوم برای یك جریان سیاسی – اجتماعی كه می خواهد در متن جامعه حضور داشته باشد به مراتب زیانبارتر است .
پس باید گفت که پیروزی در انتخابات و ورود به عرصه و ساخت قدرت زمانی ارزشمند است كه در راستای اهداف اجتماعی مورد تاكید باشد.
در پایان آنچه مسلم است کسب قدرت و تلاش برای پیروزی به هر قیمت، موجب ابتر شدن دنبالة اجتماعی یك جریان سیاسی و فكری خواهد شد كه این رخداد، تداوم آن حركت را در آینده با چالش های جدی مواجه خواهد نمود.


فخرالدین حیدریان