راهکارها، بایدها و نبایدها که در ادامهی این جنبش باید در نظر گرفت
حسن اسدی زیدآبادی؛ هادی خرسندی؛ رامین احمدی؛ نوشابه امیری؛ محسن مخملباف؛ نمایندهی سابق مجلس شورای اسلامی (نام محفوظ)؛ مرتضی سمیار؛ حشمتالله طبرزدی؛ محسن سازگارا؛ سیمین بهبهان؛ مرتضی اصلاحچی؛ مجید محمدی؛ اجلال قوامی؛ مهدی عربشاهی
گذار: شناخت و آگاهی نسبت به برنامههای قابل اجرا در جهت پیگیری خواستههای جنبش غیرخشونتآمیز مردم ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر، که به گواه ناظران داخلی و بینالمللی از عمق بسیاری برخوردار است، گامی است که میتواند مجموعهی فعالان سیاسی و اجتماعی ایران را به اتخاذ استراتژی و تاکتیکهایی راهبردی، جهت تسریع روند دموکراتیکسازی رهنمون سازد.
اعتمادسازی یکی از نیازهای اساسی پیشرفت جنبش است
حسن اسدی زیدآبادی؛ سخنگوی سازمان ادوار تحکیم وحدت
این سیستم واپسگرا و پرتناقض امکان تطبیق با جامعهی امروز ایران که روز به روز به سطح آگاهی و دانش آن افزوده میشود ندارد، لذا این شکاف به هر حال یکجایی خودش را نشان میدهد، در این وقایع پس از انتخابات اما ما شاهد این بودیم که این شکاف که عملا سالها وجود داشت و با تکیه بر یکدستی حاکمیت سرکوب میشد، همراه و توام شد با بروز یک شکاف عمیق در داخل قدرت سیاسی موجود و به طور کلی کلیه شئون آن پدیدهای که به عنوان نظام از آن یاد میشود. اکنون، تمام عرصههای فرهنگی و هنری و ورزشی گرفته تا امنیتی و نظامی دستخوش این شکاف شد. همین شکاف عینی در نظام است که موجب شده است که - باوجود بکارگیری حداکثر نیروی سرکوبگر- پس از ۶۰ روز، حاکمیت شهامت برگزاری نماز جمعه را به امامت آقای هاشمی رفسنجانی و یا حتی برگزاری یک مسابقهی فوتبال را با حضور تماشاگران در ورزشگاه آزادی نداشته باشد. درحالی که اگر به خاطر داشته باشید در ماجرای ۱۸ تیر مهمترین مسابقهی فوتبال در روز ۲۰ تیر در ورزشگاه آزادی برگزار شد. به طور کلی میخواهم بگویم این شکاف سرنوشت محتوم جامعه و قدرت سیاسی مستقر در ایران است که روز به روز هم عمیقتر خواهد شد و تبلور اعتراضات مردمی در خیابانها هم از همین شکاف نشات میگیرد.
واقعیت این است که این جنبش یک فرصت تاریخی را پیش روی جامعهی تحولخواه ایرانی گذارده است، پس از شکست اصلاحات، جامعهی سیاسی دچار یک نوع سرخوردگی شده بود که فعالیت سیاسی را بسیار دشوار کرده بود، اما اکنون نشاط و شور سیاسی و امید وجه بارز جامعهی ایران است.
یک چهره این جنبش، وجه اعتراضی آن است و این اعتراض باید به شکلی تبلور پیدا کند، پیدا کردن راههای جدید و مناسب و طرح آن در جامعه، یک باید دیگر این جنبش است، چرا که این اقدامات موجب تداوم و ایجاد امید در جامعه نیز میشود. به علاوه، خود این امر، مانع از سلب هویت از این جنبش میشود. بر این اساس باید گفت حفظ هویت اصلاحی و دموکراتیک این جنبش نیز یک ضرورت است. به این معنی که، با توجه به عدم در اختیار داشتن رسانههای ارتباطی و قبضهی آنها از سوی طرف مقابل، در همهی ابزارها و ایدهها بایستی به مسالهی حفظ و تقویت هویت جنبش بر پایهی اصولی که مورد وفاق است توجه داشت.
باید دیگر که یک راهکار اصولی و گریزناپذیر پیش پای این جنبش است، پیروی از مشی مدارا و عدم صلباندیشی است، یعنی جنبش باید این خاصیت را داشته باشد ـ که فعلا دارد ـ که برای ارتباط با قشرهای مختلف جامعه حد و مرز نشناسد و ضمن اینکه هرکس را با هر سطحی از توانایی و آگاهی از خود نراند و برای همه برنامهی عملی و فرصت کار داشته باشد. و نیز با همه اقشار و صاحبان عقاید مختلف هم تعامل داشته باشد، این مساله علاوه بر اینکه موجب گسترش ایدههای جنبش اصلاحی میشود باعث زدودن توهماتی نیز میشود که از سوی کودتاچیان در مورد اهداف این جنبش در برخی اقشار ایجاد شده است و این اعتمادسازی یکی از نیازهای اساسی پیشرفت جنبش است.
در مورد سطح رهبری جنبش هم ضمن اینکه معتقدم حتما نیاز به کادر رهبری سیاسی وجود دارد، اما دو نکته را باید تذکر داد، اول اینکه بایستی جبههای فراگیر و گسترده شکل بگیرد و یک هیات رهبری در صدر آن قرار داشته باشد. البته به نظر میرسد که افراد آن نیز کمابیش مشخصاند ولی این هیات باید نخست، یک نوع هماهنگی با هم داشته باشد؛ و دوم، بازتابی از همه یا لااقل بخش عمدهای از نیروهای حاضر در این جنبش باشد. نکته بعدی آنکه، اکنون رهبران کنونی جنبش باید متوجه این واقعیت باشند که همخوانی آنها با مطالبات واقعی مردم اهمیت حیاتی دارد؛ البته مردم تا اینجا محدودیتهای آنها را بسیار هوشمندانه درک کردهاند اما به نظر می رسد این درک باید همچنان به شکل دوسویه ادامه یابد و ورود به جبهههای جدید مبارزه و فعالیت حاصل نوعی توافق میان بدنه و هیات رهبری جنبش باشد.
***********************
هادی خرسندی، شاعر و طنزپرداز
به گمان من بهتر است این جنبش را کاریش نداشته باشیم و به خصوص ما ایرانیهای خارجنشین مواظب باشیم با دوستی خالهخرسه چوب لای چرخ جنبش نگذاریم.
ضمناً جنبش متولی هم نمیخواهد. در تظاهرات مقابل سفارت رژیم در لندن دیدم که خط نگهدار و صف نگهدار گذاشته بودند. در نیویورک دیدیم که مقررات سیمخارداری دور اعتصابیون کشیده بودند. این خودخواهیها و خودنماییها با روح این جنبش سازگار نیست.
یک آقایی با هیجان در تلویزیون داد سخن میداد که توانسته با پرچم شیر و خورشید در حلقهی اعتصابیون نیویورک رسوخ کند! جنبش سراسری ملی تبدیل شده بود به یک مسابقهی پرتاب نیزهی محلی!
قرار نیست باتومش را دیگران بخورند و افتخارش را اینها بین خود تقسیم کنند. البته جنبش، والاتر و عظیمتر از آن است که سر راه خودش همهی این خبط و خطاها و کولیگریها را در هم نپیچد و از بین نبرد، اما معقولتر اینکه مانعی ایجاد نکنیم و اگر «یار شاطر» نیستیم «بار خاطر» هم نباشیم. حیف است که اندکی از انرژی جنبش صرف ستردن فرصتطلبیها و زیرآبی رفتنهای حقیر شود.
آنچه در این جنبش مهم است به صدا درآمدن و به میدان آمدن «اکثریت خاموش» است. سیاسیون آزموده بهتر است بروند کنار که باد بیاید و نسیم آزادی بوزد.
من نمیدانم که رنگ این جنبش هنوز و همچنان سبز است یا طیفی از رنگهای دلپذیر آن را نمایندگی میکند، اما نمیتوانم این قطعه سرودهی خودم را برایتان نخوانم که:
همهی رنگها دلانگیز است
چون بیاید زمان آزادی
خوش بود پای خود دراز کنیم
زیر رنگینکمان آزادی
***********************************
رامین احمدی: مبارزه بیخشونت استراتژیک، شانس پیروزی بالاتری را داراست
عضو هیئت مدیرهی «مرکز اسناد حقوق بشر ایران»
جمهوری اسلامی در ایران، حداقل بدانگونه که در طی سی سال گذشته میشناختیم، به پایان رسیده است. ما امروز پس از کودتای نظامی ۲۲ خرداد با حکومتی تازه روبرو هستیم. برای این حکومت تازه، خودیها و غیرخودیهای قدیم به یک اندازه خطرناکند. وقتی این حکومت بین اصلاحطلب و انقلابی تفاوتی نمیگذارد و نسبت به هر دو کشتار و شکنجه یکسانی روا میدارد، برای مخالفان، برای قربانیان این رژیم، از اصلاح یا انقلاب سخن گفتن و سفره خود را از بقیه ملت ایران جدا کردن بلاهتی بیش نیست.
جنبش سبز ایران، مبارزه بیخشونت مردم ما برای رسیدن به دمکراسی و حقوق بشر است. پایگاههای اصلی آن زنان و فعالان جنبش برابری حقوقی زن و مرد، دانشجویان، و جوانان هستند. اما تا زمانی که کارگران، کارمندان، و معلمان در سطح وسیعی به این مبارزه نپیوستهاند، این جنبش قادر به ساقط کردن حکومت کودتا نخواهد بود اگرچه میتواند دورهای بسیار طولانی در برابر کودتاچیان مقاومت کند.
فعالان سیاسی و اجتماعی در داخل و خارج از کشور باید در تعمیق و گسترش این جنبش بکوشند و از تفرقه و بحثهای بیهوده سیاسی و ایدئولوژیک باهم پرهیز کنند.
مبارزه بیخشونت، اگر مبارزهای استراتژیک باشد، شانس پیروزی بالاتری را داراست.
استراتژی بزرگ رسیدن به دمکراسی و احترام به حقوق بشر، حفظ حقوق شهروندان است. برای این استراتژی بزرگ باید حلقههای استراتژیک کوچکتری ساخت که چون زنجیر به هم پیوسته هستند و پیروزی در هر حلقه، ما را به حلقه بعدی نزدیکتر میکند. به عنوان نمونه من نقشه استراتژیک زیر را پیشنهاد میکنم:
۱) ساقط کردن دولت کودتا در سه مرحله؛ فرسایش، فلجسازی و بدیلسازی >>
۲) تشکیل دولت موقت آقای موسوی، برای به کرسی نشاندن رای مردم و محاکمهی کودتاچیان و جنایتکاران >>
۳) برگزاری انتخابات آزاد با نظارت ناظران بینالمللی >>>
۴) دمکراسی و حقوق بشر (نهادینه کردن دمکراسی)
بنابراین اولین حلقهی استراتژیک این طرح فرسایش کودتاچیان است. در مرحله فرسایش به تعمیق همبستگی، حفظ روحیه عمومی فعالان و ادامه اعتراضات نیازمندیم و همهی تاکتیکهای جنبش دور این حلقه تنظیم میشوند. پیروزی در این حلقه ما را به امکان سازماندهی اعتصابات عمومی میرساند. این اعتصابات بهخصوص در صورت شرکت کارگران و سراسری بودن آن، دولت کودتا را فلج خواهد کرد. در طی این دو دوره، پایههای بدیا حکومت ائتلافی و نیز سقوط کامل کودتاچیان فراهم میشود. بدون شرکت فعالانهی کارگران ایران در این مبارزه، پیروزی حتی در حلقهی اول دشوار است.
*************************************
همه روزه راهکارهای تازهای برای خبررسانی پیدا میشود
نوشابه امیری؛ روزنامهنگار
اساساً تا جنبشی وجود نداشته باشد، نمیتوان آن را زنده نگه داشت. یعنی با حرف و کلام و خبر نمیشود جنبشی ساخت و بعد آن را زنده نگه داشت. بلکه این جنبش باید در واقع وجود داشته باشد که دارد. واقعاً این جنبش مردمی در ایران وجود دارد. ما هر روز شاهد هستیم که مردم به شکلهای مختلف در چهار گوشهی شهر جمع میشوند و اعتراضشان را به وضعیت موجود نشان میدهند. در واقع وظیفهی ما به عنوان یک روزنامهنگار این است که آنچه را وجود دارد، به خوبی و درستی منعکس کنیم.
این روزها در داخل سانسور مطلق وجود دارد. حتی ما دیدیم که به عنوان مثال نامهی «آقای کروبی» به «آقای رفسنجانی» را از سایت روزنامهی «اعتماد ملی»، که رسانهی حزبی است که خود آقای کروبی دبیرکل آن هست، حذف کردند و این یعنی آقایان هر روز بیشتر از قبل عرصهی مطبوعات را تنگ میکنند. در نتیجه ما وظیفه داریم ک در این شرایط به کمک بیاییم.
اتفاقی که این روزها رخ داده این است که هر چه آقایان فشار بیشتری بر مطبوعات کاغذی و نوشتاری داخل ایران وارد میآورند، در عوض در فضای مجازی چه در داخل و چه در خارج، همه روزه راهکارهای تازهای برای خبررسانی پیدا میشود. در همین ارتباط روزنامههای اینترنتی «سبز» و «موج سبز» و غیره به راه افتادهاند. ما باید هر چه را در ایران اتفاق میافتد پس از اطمینان از صحت و سلامت خبر، منتقل کنیم و از طریق ایمیل و دیگر ابزار جامعهی مجازی در اختیار مردم قرار دهیم.
*****************************************
باید یک رسانهی اختصاصی برای جنبش سبز داشته باشیم
محسن مخملباف، فیلمساز
جنبش سبز از نظر من سه مرحله دارد. اول تولد که خب همهی مردم دنیا از تولد این جنبش ملی در ایران خبردار شدند. مرحلهی دوم توسعه و رشد این جنبش است که ما الان وارد این مرحله شدهایم و مرحلهی سوم هم که به سرانجام رسانیدن جنبش است. اما در بارهی مرحلهی دوم که حکایت این روزهای ماست میتوانم بگویم که جنبش در این مرحله نیازمند حداقل یک رادیوی مختص به جنبش است. البته من تا چندی پیش زیاد به این باور نبودم و فکر میکردم با وجود این همه رادیو و تلویزیون و رسانه در خارج از کشور خبرهای «جنبش سبز» به هر روی منتقل خواهد شد اما در عمل متوجه شدم که جملگی این رادیو و تلویزیونها یا وابستگیهای خاص به نهادها و گروهها و دولتهای دیگر دارند و یا معذوریتهای خاص درونی. برای مثال، بی. بی. سی. برای اعلام یک خبر باید چند منبع موثق داشته باشد. خب در شرایطی که همهی اخبار ایران با سانسور مطلق به دست ما میرسند و جنبش سبز ایران عملاً هیچگونه رسانهی رسمی ندارد، زمانی که حتی سایت «قلم» هم مدام هک میشود یا مسئولان آن بازداشت میشوند و مطالبش زیر نظارت مستقیم رهبری منتشر میشود و بسیاری از بیانیهها و سخنان آقای موسوی از روی سایت برداشته میشوند، چگونه رسانهای مانند بی. بی. سی. میتواند خبری را اعلام کند؟ مگر منبع موثقی هم در ایران باقی مانده؟ در این شرایط من احساس میکنم که ما باید یک رسانهی اختصاصی برای جنبش سبز داشته باشیم که کمی رسمیتر از دو ماه گذشته عمل کند. حداقل یک رادیوی موج متوسط که بتواند با مردم راجع به روزهای آینده صحبت کند. الان همهی رادیو تلویزینها بدل شدهاند به تحلیلگران روزهای گذشته. اما همین که ما به فرض بخواهیم خبر از تصمیم حضور مردم در فلان استادیوم برای تماشای فلان فوتبال بدهیم، یا صدای گوینده را قطع میکنند یا حرف گوینده را عوض میکنند. پس این جنبش بیش از همه به یک رسانهی رسمی در خارج از کشور احتیاج دارد که دست عوامل سرکوبگر از بچههای تهیه کنندهاش دور باشد. تا بتواند اخبار تصمیمگیریهای مردمی را اعلام کند. فراموش نکنیم که خمینی با رادیوی بی. بی. سی. که تنها شبی یک ساعت پخش میشد توانست صدای خودش را به مردم برساند.
دیگر از رسانه، حمایتهای بینالمللی هم در اعتلای جنبش بسیار سودمند هستند. به هر حال جنبش سبز احتیاج به سفرای بینالمللی خودش دارد و افرادی که با دولتهای مختلف تماس داشته باشند. اینها باید اخبار داخل ایران را به گوش حکومتهای دنیا برسانند تا اینها از شرایط مردم ایران با خبر شوند و بدانند که اگر امروز دربارهی مردم ایران کوتاهی کنند بیشک در آینده دچار ضررهای بزرگتری خواهند شد.
موضوع دیگر هماهنگی میان مردم داخل و خارج از نظر دیدگاهها و استراتژیهای پیش روست. چرا که مردم داخل و خارج به دلیل شرایط متفاوت زندگیشان گاهی مواضعی متفاوت میگیرند. برای مثال، آقای موسوی امکان دارد نگران برخی از شعارهای تند در داخل کشور باشد برای اینکه ایشان نمیخواهد وسعت جنبش را از دست بدهد، او سعی میکند روحانیون و حتی بعضی از نیروهای نظامی و بسیجیهای موافق مردم را در چهارچوب قانون اساسی گرد هم نگه دارد به همین دلیل شعارهای تندی که موجب ریزش روحانیون و مذهبها میشود از سوی آقای موسوی مورد تایید قرار نمیگیرد؛ اما در خارج از کشور به دلیل آزادی و نبود فشارهای امنیتی، مردم شعارهای تندتری میدهند که از آمال و آرزوها و رویاهاشان میآید که البته این شعارها با شعارهای مردم داخل هماهنگ نیست. به عقیدهی من ما باید بیشتر و بیشتر گفتمان میان داخل و خارج را برقرار کنیم که همان حداقل رادیوی اختصاصی سبز برای این کار بسیار مفید است.
******************************************************
حل بحران به ارادهی حکومت وابسته است
نمایندهی سابق مجلس شورای اسلامی (نام محفوظ)
چه باید کرد؟ پرسشی روشن، که اینک پاسخی آسان ندارد و گذشت زمان بر دشواری آن افزوده است. مردم راهی جدای از حاکمیت برگزیدهاند و حاکمیت نیز خواسته و یا ناخواسته در برابر خواست مردم قرار گرفته و ایستادگی میکند. اگر روزهای نخست سخن از «رأی من کجاست» بود و همهی اعتراضها به دولت و آقای احمدینژاد برمیگشت، ولی امروز با موضعگیریهایی که انجام شده وخونهایی که ریخته شده و نمایش دادگاهی که پرداخته شده است، سطح خواستهای مردم بالاتر رفته و موضعگیریها مردم هم متفاوت شده است.
سرکوب شدید که برای بیرون راندن مردم از میدان مبارزهی سیاسی طراحی و به انجام رسید، خود عاملی برای واکنش شدیدتر و گستردهتر مردم شده و اعتراضات مردمی را از عمق و مفهوم بیشتری برخوردار کرده است. اگر پیشنهادهای آقای هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه مورد توجه قرار میگرفت، حاکمیت به سودی کلان میرسید که با بیتوجهی این امکان مهم نیز از دست رفت.
دیوار بیاعتمادی بین مردم و حاکمیت به حد نگرانی کننده رسیده است. برای کاستن از بیاعتمادی گامی برداشته نشده است. توجه به خواست مردم، عقبنشینی حاکمیت تصور شده و همین امر سبب تحلیل نادرست و در نتیجه اقدام نادرستتر شده است.
راهحلهایی که دست اندرکاران ماجرا میدهند خود به پیچیدهتر شدن شرایط منجر شده است. برای یافتن راهحل بایستی مجموعه عوامل را بررسی و نقش هریک از عوامل اثرگذار را به خوبی واکاوی کرد که در نوشتاری کوتاه این امر ممکن نیست.
تشکیل کمیتهی حقیقتیاب، راهی برای دوران گذر است که اعضای آن باید ترکیبی از نمایندگان گروههای مختلف سیاسی و مورد اعتماد معترضین باشد. آقایان موسوی، کروبی و خاتمی هم باید این ترکیب را مورد پذیرش قرار دهند. این کمیته بدون پیشداوری و با بررسی مدارک و مستندات و شواهد و گزارشهای منطقهای، روند برگزاری انتخابات وعوامل اثرگذار در آن را در همهی مراحل بررسی کرده و تخلفهای احتمالی در هر مرحله را برای آگاهی مردم گزارش خواهند کرد. ترکیب هیاتهای اجرایی و نظارتی و نقش آنها نیز در این بررسیها گنجانده خواهد شد. بررسی آرای واریز شده به صندوقها و سهم هریک از نامزدها از این میزان به دقت بازخوانی شود.
زندانیان سیاسی بدون قید و شرط آزاد شده و در روند بررسیها به دیدگاهها و نظرات آنها توجه شود. خانوادههای شهدای رخدادهای اخیر مورد دلجویی واقع شوند و خسارتهای مادی و معنوی آنها از سوی حکومت تإمین شود.
محاکمه عوامل کشتار مردم در کهریزک و در خیابانهای تهران در دادگاهی عادلانه و با امکان برخورداری عوامل یادشده از داشتن وکیل به صورت علنی برگزار شود.
محاکمه حمله کنندگان به کوی دانشگاه تهران و اصفهان و سایر دانشگاهها وهمچنین مهاجمین به کوی سبحان و مجتمع مسکونی نمایندگان به صورت علنی برگزار شود.
در نهایت باید حق انتخاب آزاد برای مردم به رسمیت شناخته شود.
اینها راه حل ساده وعملی برای گذر از وضعیتی است که کشور بدان گرفتار آمده است. اگر امروز حکومت به این راهحلها توجه نکند، فردا بسیار دشوارتر خواهد بود و این راهحلها نیز مورد پذیرش مردم قرار نخواهد گرفت.
****************************************
موسوی باید میثاقنامهای را که مورد قبول همه است ارائه کند
مرتضی سمیاری؛ فعالان دانشجویی و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت
* بعد از انقلاب هیج جریانی نتوانسته است تا این حد مردم را درگیر با خود کند در واقع ذهنیت مردم درگیر با این جریان است. مسئله هم بسیار ساده است زیرا در محدوده دولت و ملت مدرن هر شهروندی خود را صاحب حق میداند و اینکه دیگری بخواهد آن را نفی کند منجر به بیاعتمادی به آنها میشود.
* این جنبش از یک جنبش با ماهیت اعتراضات عمومی به ناکارآمدی دولت، به یک جنبش در تمامی ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تبدیل گردیده است. بنابراین، مردم به راحتی با آن ارتباط برقرار میکنند.
* تا زمانی این جنبش باقی میماند که بارقه امید در مردم جوشان باشد و در شرایطی موثر باقی میماند که؛
۱) غیرخشونتآمیز به حرکت خود ادامه دهد .
۲) از وابستگی به هر قدرت داخلی یا خارجی در آن پرهیز شود.
۳) شعارها مرحله به مرحله بیان گردد و در جهت ناکارآمدی دولت، دارای برنامه باشد.
۴) از نگاه آرمانی و ایدئولوژیک به آن پرهیز شود و مختصات حضور مردم و ظرف تحمل آنها قابل درک باشد.
۵) رهبران جنبش را تقویت کرد و سعی کرد آنها را وارد بخشهای تاریکی نکرد که در تصمیمگیریهای خود دچار تردید شوند. و به جای آلترناتیوسازی در برابر آنها، زمینه باروری بیشتر آنها را فراهم کنیم.
* امروز بحث جبههی فراگیر مطرح میشود که ما از آقای موسوی میخواهیم در بعد تاریخی به دنبال شبهسازی نباشند. این جنبش تا زمانی ماهیت مردمی خواهد داشت که در برگیرندهی گفتمان یا به قول آقای بهشتی سازنده شبکهی اجتماعی باشد.
* موسوی میبایست میثاقنامهای را که مورد قبول همه است ارائه کند و در مسیر خودش همچنان حرکت کند. این میثاقنامه سند گفتمانی است که گروههای اجتماعی را متمرکز خواهد کرد که البته منظور آقای موسوی نیز همین است وگرنه تشکیل جبهه فراگیر دموکراتیک که در برخی بیانیههای گروه های سیاسی داخل یا خارج از کشور آمده عوارض دارد که کمترین آن درگیریهای روشنفکری و مرزبندیها و خط کشیهای بیهدف خواهد بود.
*************************************************
در کنار اعتراضات خیابانی، تقویت جنبشهای اجتماعی در دستور کار است
حشمتالله طبرزدی؛ فعال سیاسی و دبیر کل جبهه دمکرایتک ایران
این جنبش راهکار خودش را معین کرده است یعنی ادامهی اعتراضات خیابانی تا رسیدن به نتیجه. تا ۲۲ خرداد، اصلاحطلبان حکومتی بر این باور بودند که راه رسیدن به آزادی و دموکراسی از درون صندوقهای رای میگذرد. اما تقلب به آنها اثبات کرد که صندوقها از پیش توسط خامنهای و پیروانش در سپاه و شورای نگهبان و دولت تصرف شده و بیاعتبارند.
در چنین شرایطی است که راه خیابان به جای راه اصلاح از درون گزینش میشود. خامنهای در سخنرانی ۲۹ خرداد در نماز جمعه در عین حال که دستور سرکوب را صادر کرد بر این امر تاکید نمود که راه اصلاح از صندوقهای رای میگذرد و نه از کف خیابانها. او رندانه به این موضوع اشاره کرد اما نگفت که پیش از این صندوقها را اشغال و بیاعتبار کرده است.
از دگر سو ما به یک جنبش پوپولیستی دل نمیبندیم. در کنار اعتراضات خیابانی تقویت جنبشهای اجتماعی در دستور کار است. این جنبشها در یک دههی اخیر نشان دادند که از پتانسیل خوبی برای پیگیری مطالبات دموکراسیخواهانه برخوردار هستند. جنبش دانشجویان، زنان، اقوام، کارگران، فرهنگیان و در آیندهی نه چندان دور جنبش دانشآموزان و صنعتگران و اصناف نیز فعال خواهند شد. این جنبشها میتوانند مطالبات را مشخصتر بیان کرده و مردم را به صورت سازمانی به میدان بیاورند.
به مرور که تهدیدهای امنیتی تضعیف میشود احزاب و سازمانها نیز فرصت حضور در مبارزه و کمک به جنبش را بر عهده میگیرند. این روند در شرایط کنونی محسوس است اما تقویت خواهد شد.
میدانیم که بدون اعتصابات سراسری از سوی کارخانهها و شرکتهای بزرگ و بازار این امر مهم به راحتی به سامان نخواهد رسید. بنابراین مرحلهی انجام اعتصابات سراسری راهحل دیگری است که میتواند این جنبش را تقویت نماید.
اما راهحلهای بالا مانع از این نمیشود تا پشتیبانیهای بینالمللی را دست کم بگیریم. به طور مشخص چند پیشنهاد در این زمینه وجود داشته است:
۱) قطع ارتباطاط دیپلماتیک با جمهوری اسلامی از سوی دولتهای مترقی.
۲) بردن پروندهی نقض سیستماتیک حقوق بشری جمهوری اسلامی به شورای امنیت.
۳) تداوم تحریمهای هوشمند علیه رژیم به شرط این که کمترین هزینه را بر مردم ایران تحمیل کند.
******************************************
محسن سازگارا؛ فعال سیاسی
روز چهارشنبه 14 امرداد ( 5 آگوست 2009) بعد از پنجاه روز اعتراضات صلحآمیز مردم به تقلب در انتخابات که با سرکوب و دستگیری و کشتار آنان همراه شد، سرانجام با دستورآقای خامنهای، آقای احمدینژاد در میان تدابیر شدید امنیتی و با هلی کوپتر از بالای سر مردم معترض به مجلس رفت و خود را رئیس جمهورایران نامید. مردم نیزمتقابلاً در خیابانهای تهران و سایر شهرهای ایران علیرغم حکومت نظامی و سرکوب و دستگیری، میرحسین موسوی را رئیس جمهورمنتخب و قانونی کشور اعلام کردند. به این ترتیب جنبش سبزنیزوارد مرحلهی جدیدی شد که باید آن را مرحلهی «مقاومت ملی و مبارزه» برای پایین کشیدن دولت کودتایی و غاصبی که از پشتیبانی روسها نیز برخوردار است، نامید.
استراتژی جنبش سبز در این مبارزه بر سه دسته عملیات متکی است.
۱) عملیاتی که یکپارچگی و مقاومت مردم را تقویت میکند.
۲) عملیاتی که کودتاگران را فرسایش میدهد.
۳) عملیاتی که به فلجسازی حکومت کودتا منجر میشود.
در بخش اول کارهایی مثل تظاهرات و راهپیماییهای عمومی و بزرگ در مراسم گوناگون (به خصوص مراسم مذهبی) و الله اکبر گفتن روی بام ها و یا تحریم عمومی کالاهایی که صدا و سیما تبلیغ میکند و کارهایی از این قبیل در دستور بوده است.
در بخش دوم کارهایی مثل تظاهرات پراکنده و برقآسا در سطح شهر، تحریم کالاهای خاصی مثل محصولات نوکیا و یا محصولات تولیدی و توزیعی شرکتهای متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شعارنویسی روی دیوارها و اتوبوسها و ماشینهای دولتی، افشای اسامی و عکس و مشخصات سرکوبگران و کارهایی از این قبیل به انجام میرسد.
و در بخش سوم نیز فعالیت ایرانیان خارج از کشور برای منزوی کردن حکومت کودتا در سطح بینالمللی و فشاربرای توقف جنایات و آدمکشیهای کودتاگران و فعالیتهای فلجسازی دیگری که تازه آغاز شده در جریان است. فعالیتهایی مثل اعتصاب به سبک ایتالیایی، نرفتن و عدم مراجعه به ادارات دولتی، کار روی سیستمهای مخابرات، برق و کامپیوتر حکومت، عدم پرداخت قبوض آب و برق و تلفن و گاز و مالیات و اقساط بانکها، همراهی با اعتصابات کارگری در دستور قرار دارد و در نهایت نیز اعتصابات سراسری پایان بخش این حرکت و مبارزه خواهد بود و جایی است که جنبش سبز کودتاچیان را تسلیم خواهد کرد. جنبش سبز کودکی است که تازه متولد شده و باید مسیر رشد و بالندگی را طی کند. جنبش در سه جهت باید رشد نماید. رشد کمی در میان طبقات جدید اجتماعی، رشد کیفی در جهت اجرای عملیات جدید و ابتکاری و رشد جغرافیایی برای رفتن به شهرهای دوردست ایران. هم چنین سازماندهی نیروهای فعال وتاکتیکپذیرساختن آنها نیازمبرم این مرحله از جنبش است.
اکنون کودتاچیان هم فهمیدهاند که با یک عملیات و سرکوب سریع نمیتوانند جنبش را متوقف کنند و استراتژی فرسایش جنبش را در دستورکار خویش قراردادهاند. دراین مرحله آن طرفی برنده است که بتواند طرف مقابل را بیشتر فرسوده سازد. این امر هم در گرو ابتکار و نوآوری است. هرطرف که بتواند نوآوری بیشتری داشته باشد ابتکارعمل را دردست میگیرد و طرف مقابل وادار به عکسالعمل شده و بنابراین زودترفرسوده میشود.
**********************************************
سیمین بهبهانی؛ نویسنده و غزلسرای معاصر
من در این انتخابات شرکت نکردم چون کاندیداهای ریاست جمهوری را مردم انتخاب نکرده بودند. وقتی از مردمی که شرکت کرده بودند سوال میکردم که چرا در انتخابات شرکت کردهاند در پاسخ میگفتند به دنبال جایگزین و رقیبی برای آقای احمدینژاد هستند. البته نتایج انتخابات برای مردم حیرتآور بود. برای همین مردم دست به اعتراضات گسترده زدند.
مردمی که با این گستردگی به خیابانها ریختهاند، یا باید به آنها اجازه داده میشد که نتایج انتخابات را بررسی کنند یا اینکه انتخابات دیگری مجددا و با دقت بیشتری انجام میگرفت. چنانچه یکی از این دو اتفاق میافتاد نشان میداد که بزرگان کشور به رای و نظر مردم اهمیت میدهند و علاقه دارند که کارشان مورد قبول مردم واقع شود. اما چنین نشد و نتیجه بدتر شد و با مردم با خشونت رفتار کردند.
پیشنهاد میکنم به هر طریقی که هست حکومت مردم را راضی کند. در غیر اینصورت باعث میشود این کینهها ادامه پیدا کند و برای همین حکومت باید از خودگذشتگی و حسن نیت نشان بدهد و به مردم اطمینان دهد که آنچه مردم میخواهند حکومت به آن توجه خواهد کرد.
هنوز هم فرصت باقی است و جای امیدواری وجود دارد و مجلس نیز میتواند تکلیف خود را با این دولت روشن کند.
در خاتمه یادآور میشوم که در ایران موضوع دین باید از سیاست جدا شود. من با قاطعیت میگویم که مردم ایران در مقیاس بزرگی به دین بیتوجه شدهاند.
*********************************************
راهاندازی یک شبکه تلویزیونی ماهوارهای برای جنبش ضروری است
مرتضی اصلاحچی؛ فعال دانشجویی
طی سالهای گذشته سران اصلاحطلب همیشه به این بهانه که راهی برای بازگشت به حاکمیت وجود دارد از ایستادگی و پایمردی خودداری کردهاند و فشار از پائین را قربای چانهزنی از بالایی کردند که هیچگاه منجر به نتیجه نشد. اما اکنون دیگر روشن است که حاکمیت راهی برای چانهزنی از بالا باقی نگذاشته است و در شرایطی که فعالان اصلاحطلب به بهانههای واهی محاکمه میشوند و حتی بحث محاکمه موسوی و خاتمی مطرح میشود و هاشمی هم دیگر «خودی» به حساب نمیآید آنها دو راه پیش رو دارند: یا عطای سیاست را به لقایش ببخشند و به خانه بروند و یا اینکه رهبری اعتراضات مردم را بر عهده بگیرند و تا آخر ادامه دهند.
برای اینکه جنبش افول نکند و به پیش برود به دو چیز نیاز دارد: رسانه و سازماندهی متمرکز.
۱) اولین چیزی که ضرورتش بیش از پیش خود نمایی میکند یک رسانه فراگیر و سراسری است که زبان گویای «جنبش سبز» باشد. در حالی که تلویزیون ایران عملا این جنبش را تخریب میکند اما «بی. بی. سی.» و «صدای آمریکا» اخبار مربوط به آن را منعکس میسازند و همچنین برخی سایتهای خبری و نیز فیس بوک و توئیتر در خدمت این جنبش هستند اما مسلما اینها کافی نیست. راهاندازی یک شبکهی تلویزیونی ماهوارهای که نقش خود را برای سازماندهی و هدایت و آگاهسازی مردم ایفا کند ضروری است.
۲) در خصوص سازماندهی هم مهندس موسوی بحث یک جبهه را مطرح کرده است. مسلم است که این جبهه نباید تنها ائتلافی از گروههای سیاسی اصلاحطلبی که از پیش موجود بودهاند باشد، چون این امر نتیجهای در پی نخواهد داشت؛ بلکه هدف باید ایجاد یک جبهه در راستای سازماندهی پتانسیل اجتماعی باشد.
به گمان من در این خصوص به دو شیوه باید عمل کرد. جبهه پیشنهادی موسوی باید از یک سو نهادهای اجتماعی از پیش موجود همچون جنبش دانشجویی ( از جمله دفتر تحکیم و جبهه متحد دانشجویی) جنبش زنان (کمپین یک میلیون امضا) و جنبش کارگری (مثلا سندیکای شرکت واحد) را به رسمیت شمرده و آنها را با حفظ استقلال وارد این جنبش کند و از دیگر سو افراد متفرق معترض را منسجم و سازماندهی کند.
از این طریق هم هزینه اعتراضات پائین خواهد آمد و هم ثمربخشی آن بیشتر است. مسلما یک تجمع میلیونی اثر بیشتری از دهها تجمع خرد و کوچک دارد و برای برگزاری چنین تظاهراتی به سازماندهی نیاز است. این شیوه اعتراض از دیگر سو خشونت کمتری نیز در پی دارد. حق تظاهرات نیز در قانون اساسی برای همه به رسمیت شناخته شده است.
اگر اصلاحطلبان برای پیگیری مطالبات مردم جدی هستند و میخواهند نتیجهای از این اعتراضات بگیرند چارهای ندارند جز اینکه به ملزومات آن هم توجه کنند.
*****************************************
جنبش سبز باید غیرخشونت آمیز باقی بماند
مجید محمدی؛ تحلیلگر سیاسی -اجتماعی
ارائهی تاکتیک به مبارزان و معترضان داخل کشور کاری بسیار دشوار و در مواردی غیراخلاقی است. اما در مورد استراتژیهای جنبش میتوان به پنج نکتهی استراتژیک که در جنبشهای دمکراسیخواه در سراسر جهان مورد توجه بودهاند اشاره کرد:
۱) تلاش برای کاهش هزینههای جانی و مالی در هر دو سوی این نزاع. تک تک جانهای افراد دارای احترام و ارزش هستند و در هر اقدامی باید هزینهها و فواید را بهدقت بررسی کرد و همچنین باید در اقدامات این نکته مورد توجه قرار گیرد که نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی بخشی از مردم هستند و در صورت مشاهدهی غیراخلاقی، غیرقانونی و غیرانسانی بودن اقدامات اکثر آنها از رژیم فاصله خواهند گرفت. بنابر این نباید این نیروها را در موقعیتی قرار داد که خود را در تقابل با مردم ببینند؛
۲) مهمتر از خلع سلاح نظامی، خلع سلاح ایدئولوژیک و خلع سلاح اخلاقی است. اقدامات معترضان باید به گونهای باشد که تناقضها و ناسازگاریهای ایدئولوژیک رژیم را نمایان سازد؛
۳) نمادها و عناصر هویت ملی که توسط عناصر رژیم مصادره شدهاند باید از آنها گرفته شود. مردم معترض در گرفتن شعار الله اکبر و دیگر شعارهای مذهبی از رژیم بسیار موفق عمل کردهاند؛
۴) رهبری جنبش یعنی میر حسین موسوی و مهدی کروبی در بیان خواستههای مردم فراتر از انتظار ظاهر شدهاند و به همین دلیل رابطه و کنش متقابل (و نه اطاعت از) رهبری و نیروهای فعال جنبش و مردم باید برقرار بماند؛
۵) موفقترین جنبشهای صد سال اخیر جنبشهای غیرخشونتآمیز بودهاند و به سرعت و با هزینهی اندک به فروپاشی نظامهای خودکامه منجر شدهاند. جنبش سبز اعتراضی همچنان که غیرخشونت آمیز بوده باید غیرخشونت آمیز باقی بماند.
ایرانیان مقیم خارج از کشور و آنها که دلی در گرو ایران و ایرانی دارند میتوانند چهار اقدام موازی را پیگیری کنند:
۱) حضور در عرصهی عمومی (فضای عمومی، رسانهها و مجامع) برای اعتراض به نقض حقوق بشر توسط رژیم جمهوری اسلامی از هر طریق ممکن؛
۲) جمعآوری اسناد و مدارک جنایات حکومت علیه بشریت در هفتههای اخیر بالاخص آنچه در زندانها میگذرد و تلاش برای ارسال پروندهی این جنایات به دادگاه بینالمللی کیفری جهت محاکمهی هیئت حاکمه در ایران و هر آن کس که در این جنایات مشارکت دارد؛
۳) وارد کردن فشار به دولتهای خارجی جهت به رسمیت نشناختن دولت احمدینژاد و عدم همکاری با این دولت بالاخص در زمینههای نظامی، ارتباطات و تکنولوژیهای سرکوب؛
۴) برقراری ارتباط با نهادهای مدنی حقوق بشری و نهادهای انساندوست در غرب برای پشتیبانی از قربانیان حوادث اخیر مثل کمک به پناهندگان یا خانوادههای قربانیان.
********************************************
جنبش سبز نباید در چارچوب قانون اساسی محصور بماند
اجلال قوامی؛ سخنگوی سازمان حقوق بشر کردستان
در شرایط فعلی، به طورکلی دو گزینه کلان در پیش روی جنبش سبز قرار دارد:
۱) سکوت و انفعال
۲) حرکت و اعتراض
با توجه به اینکه موسوی و معترضان راه تازه در پیش گرفتهی خود را راهی بیبازگشت خواندهاند، به نظر میرسد جنبش سبز که حرکتی ملی، اعتراضی و دموکراتیک است، به گزینهی دوم روی خواهد آورد؛ بدیهی است که این جنبش فراز و فرودهای زیادی را در آینده تجربه خواهد کرد و تداوم بقای آن در گرو میزان ارتباط موسوی با بدنهی جنبش و نیز مواضع سیاسی و نیز نحوه رهبری جنبش از سوی وی خواهد بود.
نکته دوم اینکه، سقف اهداف اعلام شده از سوی موسوی تا حد زیادی در شکل بخشیدن به ماهیت این جنبش تأثیرگذار خواهد بود. در صورتی که موسوی بخواهد به راه خاتمی برود و مطالبات جنبش را به مرزهای قانون اساسی فعلی محدود کند، به احتمال بسیار زیاد سوخت جنبش پس از مدتی به پایان میرسد و تحرک و پویایی خود را به سکون خواهد داد.
رهبری جنبش سیاسی برآمده از طبقه متوسط جدید در جامعهی ایران در حکم پذیرش رهبری گذار به دموکراسی در ایران امروز است و فردی که رهبری جنبش برآمده از این طبقه را برعهده میگیرد ناگریز از پذیرش دموکراسی به عنوان آرمان اصلی کنش سیاسی خویش میباشد. پس میتوان گفت که اساس و پاشنهی آشیل جنبش سبز ایران رهبری مقتدر و معتقد به دموکراسی و حقوق بشر و پذیرش هزینههای پیش روی باشد.
**********************************************
تداوم مبارزات مسالمتآمیز تنها مسیر روشن پیش پای دموکراسیخواهان است
مهدی عربشاهی: فعال دانشجویی و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت
به گونهای نسبتا تصادفی سیر حوادث قبل و بعد از انتخابات به سمتی رفت که بحران رهبری در میان نیروهای منتقد را تا حدودی حل نمود. در درجه اول موسوی و سپس کروبی با اقبال مردمی روبرو شده و از خود پایمردی لازم را تا این لحظه نشان دادهاند تا تبدیل به نمادهای جنبش سبز تغییر شوند. با این حال این دو نباید تلاش کنند رهبری نمادین خود را به یک رهبری ایدئولوژیک گسترش دهند؛ چرا که بدنهی جنبش گستردهتر از چتر فکری آنها است.
رنگینکمان هفت رنگی از نیروهای سیاسی و اجتماعی با محوریت رنگ سبز در اردوگاه این جنبش مسالمتآمیز برپا شده است. این هویتهای ناهمگون بر سر اشتراکاتی حداقلی به هماهنگی نسبی رسیدهاند اما اختلافات عمیقی در نگرش، ایدئولوژی و پیشینه تاریخی آنها مشاهده میشود. از یکسو نیاز به تداوم این اتحاد برای پیروزی احساس میشود و از سوی دیگر این نگرانی هست که چشم بستن بر اختلافات سرنوشتی را چون انقلاب بهمن ۵۷ سبب شود و یک گروه آنچنان فربه شود که دیگران را حذف کند.
به نظر میرسد بهترین راهکار احترام به تکثر درونی جنبش و پرهیز از یکپارچهسازی هویتهای ناهمگون است. بدیهی است هویتهای گوناگون همراه شده در جنبش ضمن آزادی در ابراز دیدگاههای خود باید از تلاش برای ایجاد هژمونی بر جنبش خودداری کنند چرا که نتیجهی آن اتلاف انرژی نیروهای جنبش و پراکندگی و دلسردی مردم خواهد بود.
و اما مهمترین کانون پیروزیبخش این جنبش اعتراضات مسالمتآمیز بوده به گونهای که صدای مظلومیت مردم ایران پژواکی جهانی یافته است. تداوم این راه و پرهیز از انتقامجویی (که دور باطل خشونت را در پی دارد) تنها مسیر روشن پیش پای دموکراسیخواهان است. با توجه به اینکه اعتراضات در این مرحله شکل فرسایشی پیدا کرده، فرجام نهایی این رقابت به سود گروهی رقم خواهد خورد که دیرتر صحنه را ترک کند.
بنابراین، معتقدم که در شرایط فعلی نباید سطح خواستهها را بالا برد به طوری که دست نیافتنی باشند. همچنین تکثر در درون جنبش باید پذیرفته شود و مبارزات به طور مسالمتآمیز و با برنامهای دوراندیشانه و بلندمدت تداوم یابد.
http://www.gozaar.org/template1.php?id=1339&language=persian#2P