بعد از گرجستان نوبت چه کشوریست ؟

 

چشم انداز به موضوع  

 

مقاله حاضر کوشش دارد به شرح تشنجات و درگیری های نظامی اخیر میان روسیه و گرجستان که در نهایت منجر به جنگ و اشغال قسمت هایی از خاک گرجستان در اوت 2008، توسط روسیه شد بپردازد. نتایج و تبعات این درگیری نظامی،  تاثیرات شگرفی – هر چند غیر نهایی - بر مناسبات سیاسی و اقتصادی، بویژه بر توازن قدرت در میان قدرت های بزرگ جهانی، نظیر ایالات متحده آمریکا، جمهوری فدراتیو روسیه و اتحادیه اروپا  و همچنین قدرت های منطقه ای، چون ایران و اسرائیل، بویژه در حوزه انرژی گذاشته است. ریشه های تاریخی این منازعات که قفقاز و گرجستان در مرکز ثقل آن قرار دارد؛ این منطقه را چه در گذشته و چه امروزه به محل تصادم و اصطکاک قدرت های بزرگ تبدیل کرده است، جنگی که اخیراً قفقاز متحمل و جهان نظاره گر آن بوده است، در حقیقت جنگی است که نطفه آغازین آن از دیرباز و از زمان درگیری ها بر سر تسلط بر این چهاراه ارتباطی شرق و غرب ، بسته شده است. جنگی که بدرستی ریشه های تاریخی آن دست یازیدن به منابع و منافع جاده ابریشم باز می گردد. جاده ابریشم که روزگاری به دلیل حجم بسیار بالای تجارتی که به خود اختصاص داده بود. حجم انبوه این سودا، حواشی آن مناطق را به نواحی بسیار ثروتمندی با انباشت گسترده سرمایه تبدیل کرده بود. بدین ترتیب  بیشترین جنگ های تاریخ بشری نیز - که حاکمان و صاحبان قدرت در شعله ور ساختن آن نقش بسزایی داشتند، دست یازیدن به ثروت و دست رنج ساکنان این نواحی بود. -  درست در همین مناطق روی داده است.  بنابراین  برای دست یابی به این شاهراه تجاری شرق و غرب و تمامی منابع و منافع آن، در قرن های پیش از میلاد تا به امروزه ، یعنی از زمانی که هخامنشیان بر سرزمین پهناور پرشیا،- که امروزه قطعه ای  از آن بنام ایران نامیده می شود – تا زمانی که امپراتوری های توانگر یونانی و سپس رومی های سوداگر، تلاش گسترده ای را برای دست یازیدن به منابع و منافع این نواحی، بویژه به ایران بکار بسته اند، در بیشتر مواقع قفقاز گرانیگاه برجسته ای  و محل مصاف و اصطکاک برای امپراتوری ها ی متنازع وقت بوده است. رویاروی ها و این جنگ و جدال ها - که عموماً برای کنترل بر مسیر جاده ابریشم بوده، -  پادشاهان و سردارانی همچون کوروش هخامنشی (529 قبل از ميلاد )، اسکندر مقدونی  ( 323 قبل از ميلاد ) مارکوس لیسینیوس کراسوس، سردار رومی ( 53 قبل از ميلاد ) و حتی آدلف هیتلر ( 1945)، برای استیلای بر این نواحی، مغلوب شده و جان خویش را در این میان از دست داده اند.       

اما در بررسی موضوع مورد بحث مذکور، در نظر گرفتن سوابق تاریخی بویژه وقایع اتفاق افتاده  از قرن شانزدهم میلادی به بعد، راهگشای حائز توجه ای است که می تواند دیدگاه خوانندگان پرسشگر و جویندگان کنکاشگر را به موضوع تشنجات و درگیری های نظامی اخیر در قفقاز، میان روسیه و گرجستان در اوت سال 2008، و احتمال بروز یک جنگ سرتاسری از قفقاز- که در تاریخ ظهور و افول قدرت های جهانی دارای تاریخچه ای مشخصی بوده - و کراراً از آن بعنوان نقطه آغاز احتمالی  جنگ جهانی سوم نام برده می شود، ذهن را روشن و درک دقیقتری را ارائه داد.

 

 

 

مقدمه :

 

جهان در قرن شانزدهم میلادی شاهد دگرگونی های عظیمی بود. بر اثر سقوط قسطنطنیه در سال 1453 میلادی توسط عثمانی ها، و بدنبال آن مسدود شدن راه ابریشم، کوشش های جدی برای راهیابی به شرق و رسیدن به بازاهای غنی آن، سبب پیامدهای مهمی شد؛ در این قرن، قاره آمریکا بر اثر مسدود شدن را ابریشم توسط ترکان عثمانی، بوسیله کریستف کلمب کشف می شود. نظام بورژوازی  در اروپا در حال نبرد و جدال و از بین بردن حکومت های فئودالی و ملوک الطوایفی وابسته به کلیسای و انگیزاسیون است و برای نخستین بار نظام سرمایه داری در بندر روتردام خود نمایی می کند و در امتداد این رویداد، اروپا شاهد یک رنسانس و رستاخیز عظیمی می گردد، رشد اقتصادی همراه با نگاه به سوی تجارت با شرق و توجه به جاده ابریشم به عنوان گذرگاهی برای تبادل و تجارت از غرب به شرق و بالعکس مورد توجه حاکمان و صاحبان سرمایه و مالاالتجاره  قرار می گیرد. به موازات این رویداد، جهان در تقاطع میان اروپا و آسیا شاهد کشمکش ها و زور آزمایی میان سه قدرت و امپراتوری رو به شکوفایی است. امپراتوری عثمانی که خود را در مصاف با حکومت سانترالیزیم صفویه که از ایدئولوژی اسلامی با اعتقادات شعیه تاثیر پذیرفته، درگیر می بیند.  و به همان تناسب در نیمه همان قرن نخستین حکومت مستقل روسیه تاسیس می گردد. این امپراتوری برای رشد و بقا خود احتیاج به توسعه در طول و عرض خویش دارد. توسعه طلبی این کشور در مسیر طولی آن، این امپراتوری را به جنوب می کشاند، به سرزمین های جنوبی و آبهای گرم. در این دکترین، قفقاز بطور اعم و سرزمین گرجستان بطور اخص بعنوان گرانیگاه، سه امپراتوریِ عثمانی، ایران و روسیه تزاری قرار می گیرد، و این اصطکاک آغازی برای افول دو امپراتوری ایران و عثمانی، و در نتیجه ظهور امپراتوری روسیه تزاری می شود. بنابراین بررسی حوادث یک دهه اخیر در دالان قفقاز، در ادامه فرآیند فروپاشی اتحاد شوروی و حضور پررنگ ایالات متحده آمریکا بواسطه "استراتژی جاده ابريشم"  (Silk Road Strategy Act ) ، ریشه در تاریخ مناسبات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در این منطقه دارد. که توجه نکردن و یا کم بهاء دادن به این موضوع، درک درستی از مقوله بدست  نمی دهد.

 

 

 

قفقاز؛ ایران و روسیه تلاش برای احیا و استمرار امپراتوری

 

چرا تاریخ روابط ایران و گرجستان، عموماً در قرن شانزدهم میلادی از ویژگی و اهمیت خاصی برخوردار می گردد؟. زیرا در این ادوار است که تلاش برای ایجاد نخستین دولت سانترالیزم در ایران شکل گرفت. ایرانیان که با مشکلات متعددی از جمله تسلط آق قویونلوها در غرب کشور بویژه در نقاط شمال غربی مواجه بودند. به همان تناسب نیز گزارشات متعددی در دست است که می رساند برخی از طوایف گرجی نیز به تلافی کشته شدن هم کیشان مسیحی خود در مناطق قفقاز به دست مسلمانان، در حال جنگ و گریز با ایرانیان – مسلمان – در این نواحی از کشور بودند. متعاقباً گزارش می رسید که به تشویق و تحریک عثمانی ها، برخی از سرکردگان این گروه های برای بدست آوردن غنایم، پی در پی به مناطق مذکور حمله می کردند و اموال و اسباب ایشان را به تاراج می بردند.

 

در طول سالهای 1524 تا 1560میلادی، شاه طهماسب اول برای مطیع کردن اقوام گرجی چهار بار به این سرزمین لشگرکشی کرد و در آخرین مرحله از لشکرکشی های خود، برای نخستین بار بیش از 30 هزار تن از گرجی ها را با خود به ایران آورد تا مگر بدین وسیله مقاومت اقوام گرجی را در مقابل حاکمیت نظام صفویه در هم بشکند. اما این پایان ماجرا نبود و مقاومت ها و کینه خشم انتقام گرجی ها که هر روز منابع  انسانی و مالی خود را از دست می دادند، کاستی نداشت و طبیعتاً درگیری ها نیز ادامه داشت، بدین ترتیب حمله طوایف گرجی نیز به نواحی آذربایجان در حدود نیم قرن ادامه داشت تا اینکه سلطان جلال الدین خوارزمشاه با سپاهیانی ورزیده که از قزلباش ها و همچنین از نیروهایی که از خوانین آن نواحی  جمع آوری و تهیه کرده بود، توانستند نیروهای گرجی را منهزم ساخته و اقتدار ایران را در آن نواحی حاکم سازند.

 

در دوران شاه عباس اول ( شاه عباس کبیر) که اقتدار و نظم به گستره وسیعی از ایران باز گشته بود، قفقاز نیز مسخر او گردید و وی از جانب خود داود بیگ گرجی را به فرماندهی آن دیار منسوب کرد، اما طولی نکشید که وی با دولت عثمانی به تفاهم رسید و بنای ناسازگاری با حکومت مرکزی ایران را گذاشت و در چند جنگ و درگیری با نیروهای وفادار به ایران، آنها را شکست سختی داد و تعداد بسیاری از آنان، از جمله قزلباش ها که نیروهای ورزیده نظامی ایران بودند را به قتل رسانیدند.

شاه عباس از صلح ناپایداری که میان او و دولت امپراطوری عثمانی برقرار بود، ناخرسند می نمود و عثمانی ها را در این راه صادق و استوار نمی یافت. از سوی دیگر نیز خبرهای ناخوشایندی از گرجستان به او می رسانیدند. که بعضی از اقوام گرجی مجدداً سر به طغیان و شورش برداشته و اوامر حکومت مرکزی را متابعت نمی کنند.

شاه عباس با عجله سپاهی را گرد آورد و در بهار سال 1616 میلادی از راه ایالات گیلان، آذربایجان و ارمنستان به گرجستان لشکر کشید و در جنگی که در منطقه کاختی در گرفت کشتار گسترده ای از  اقوام گرجی کرد، بطوریکه در زمان کوتاهی بیش از هفتاد هزار تن از آنان را به شکل فجیع و بی رحمانه ای بقتل رسانید و تعداد زیادی از دختران و پسران آنها را که شمارشان از صدوسی هزار نفر فزونی می گرفت، اسیر کرد. و به محاذات آن نیز بیش از دویست هزار نفر از گرجی ها را در یک کوچ اجباری به ایران منتقل کرده  و آنان را در برخی از نواحی مرزی شمالی در گیلان و مازندران و همچنین در قزوین، فارس،خوزستان و اصفهان که پایتخت صفویه بود، سکنی داد. 1

 

تعدادی زیادی از گرجی های که در عهد صفویه به ایران کوچ داده شدند در مسئولیت مرزداری مشغول به کار و خدمت بودند. این قوم از بیش از دوهزار و اندی سال پیش همواره مورد توجه و تعرض قدرت های جهان روزگار از جمله امپراتوری ایرانیان، یونانیان و رومیان بودند و سپس، پس از ظهور اسلام، اعراب نیز برای فتح این کشور اقدام کردند. همه این واقعیات سبب می شد تا این قوم بنا به ملاحظات جغرافیای، ناخود خواسته درگیر دفاع، جنگ و ستیر با همسایگان قدرتمند خود باشند.

از قرن شانزدهم میلادی که جهان در تقاطع مرزی آسیا و اروپا شاهد حضور سه امپراتوری قدرتمند، یعنی ایران، روسیه و عثمانی بود. ساکنان گرجستان نیز خواسته یا ناخواسته در مجاری جنگ و درگیری، در میان گرانیگاه قدرت های فوق بویژه شاهان صفویه که سودای امپراتوری نوین ایران در سر می پروراند و همچنین امپراتوری عثمانی که خواهان توسعه و استمرار امپراتوری خود بودند و در نهایت تزارهای روسیه، که به تازگی حکومت امپراتوری یک دست و رو به گسترشی را بنا نهاده بودند، قرار می گرفت.

 

شاه عباس اول، از آنجایی که توانایی های جسمی و فکری اقوام قفقاز را دیده و آزموده بود، در هنگامه بازگشت تعداد زیادی از جنگجویان گرجی و همچنین صنعتگران ارمنی و گرجی را با خود به اصفهان پایتخت حکومت خود آورد تا از آنها برای ارتقاع و آبادانی کشور و همچنین افزایش دارائی و ارزش افزوده ثروت خود بهره گیرد.

گرجی ها با نشان دادن استعدادها و لیاقت های منحصر بفرد خود توانستند مدارج پیشرفت و ترقی را به سرعت پیموده و با شایستگی که از خود به نمایش گذاشته بودند، قادر شدند به کسب مقامات بالای کشوری بویژه لشگری نائل آیند.  تبهر و زبر دستی نظامی و دفاعی این قوم به حدی بود که شاه عباس مغرور را نیز مسخر خود ساخت و او، اوند ایلادزه معروف به الله وردی خان را بعنوان نخستین سپهسالار خود پذیرفت و حاکمیت تمامی ولایت فارس را نیز به او سپرد. الله وردی خان علاوه بر منظم و مدرن کردن ارتش غیر حرفه ای و تازه بنیاد ایران، منشاء خدمات فراوان علمی و صنعتی نیز بود، پل الله وردی خان که بیشتر با هزینه شخص خود او ساخته شد. هنوز هم باعث رشک جهانیان است و اگر اصفهان نیز بنا به دلایلی نصف جهان لقب گرفته است، بی شک بیشتر آن مربوط و مرهون به خدمات اقوامی بوده اند که از قفقاز به پایتخت آنروز صفویه، به اصفهان کوچانیده شده بودند. این اقوام علاوه بر آن نیز در معماری، هنر نقاشی و موسیقی خدمات ارزنده ای را به ایران تقدیم کردند.

وقتی الله وردی خان این دنیا را وداع کرد، شاه عباس به پاس احترام این سردار بزرگ خود، در پیشاپیش دسته ماتم پیشگان و عزاداران، حرکت می کرد. پس از مرگ الله وردی خان، ریاست سپاه ایرانی به فرزند او امام قلی خان رسید؛ او که فنون جنگی و لشکری را از  پدر آموخته بود، کوشید تا باقی مانده نیروهای متجاوز خارجی را از ایران بیرون کند. امام قلی خان در سال 1622 پرتقالی ها را از جنوب ایران بیرون راند و سپس نیروهای استعماری هلندی را که در جنوب شرقی ایران در بصره انحصارات گسترده ای را در دست گرفته بودند، از ایران اخراج کرد و بدین ترتیب او توانست حاکمیت ایران را بر تمامی نقاط این کشور تسریع دهد. 

 

با تثبیت حکومت سانترالیزم صفویه  در قرن هیفدهم میلادی و از بین رفتن حکومت ملوک الطوایفی در ایران، -  که بیشتر اوقات سرگرم جنگ و ستیز با یکدیگر بودند- امنیت به کشور بازگشت و بازار و منوفاکتوری ها نیز با رونق مواجه شدند و بدنبال آن اقتصاد کشور نیز با شکوفایی بی بدیلی برخوردار گردید. افزایش تولیدات و شکوفایی اقصاد کشور انگیزه هایی را برای راهیابی به بازارهای خارجی جستجو می کرد. اروپا که نظام  سرمایه داری و بورژوازی را تازه آغاز کرده، بازاری شد که مشتاق کالای شرقی بود. در این بازار همه نوع کالا و متاع طرفدار داشت.

 

یکی از مهم ترین راهی که ایران را به اروپا می رساند، عبور از خاک عثمانی بود. ایران که در مناسبات سیاسی و اقتصادی خود با امپراتوری عثمانی همواره با مشکلات و جزر و مدهای عقیدتی، مذهبی و سیاسی مواجه بود، ناچار شد برای راه یابی به بازارهای اروپایی امید خود را به سوی گرجستان متوجه نماید.

در دوران شاه عباس که صادرات ابریشم ایرانی از اعتبار و منزلت جهانی برخور بود از طریق گرجستان - که از چندی قبل حاکمیت ایران بواسطه سرکوب همه جانبه مخالفان بر آن تحمیل شده بود -  به اروپا بویژه به ایتالیا و دیگر کشور های این قاره صادر می شد. یکی از مراکز مهم صادرات ابریشم ایرانی از طریق بندر حاجی طرخان ( آستراخان )  بود. در آنزمان ادواردز، تاجر مشهور انگلیسی گزارش جالبی در این زمینه ارائه می دهد و می نویسد که چگونه حجم بسیار زیادی از محصول ابریشم های مرغوب ایرانی از مراکز مهم تولید ابریشم در ولایات شمالی ایران تولید و سپس از قفقاز و از طریق گرجستان به غرب صادر می شده است.

 

در طول تمام دوران سلطنت شاه عباس اول  معاملات ابریشم ایران، در انحصار وی بود، و بغییر از رجال و اعیان و اشراف کسی را اجازه حضور در این حوزه نبود. در فرمان حکومتی که از سوی شاه عباس انتشار یافته بود، تمام تولید کنندگان ابریشم می بایست مجموعه محصول تولیدی سالیانه خود را بواسطه  وزیر مربوطه ای که از سوی شاه منصوب شده بود، می فروختند، و فروش به بیگانگان – که از آنان به نام غیر خودی ها یا اغیار نام برده می شد - نیز در حکم خیانت و جرم محسوب و شایسته عقوبت  می شد.

 

شاه عباس در تمام شهرهای بزرگ کشور کارخانه‌های مخصوصی برای تولید مسنوجات پشمین و ابریشمین و پارچه‌های زربافت گرانبها در اختیار داشته و تاسیس چنین کارخانه هایی در آن زمان ، تنها به شخص شاه و اعیان و رجال ثروتمند ایران منحصر بوده است.

 

 

 

اتحاد مقدس میان جنگجویان و کلیسای ارتدوکس روسیه

 

پس از آنکه کاترین کبیر - در 9 ژوئیه 1762- ، در قیام 3 تیپ گارد ویژه پتر سوم تزار روسیه، به قدرت رسید، ارزش و منزلت کلیسای ارتدوکس روسیه به همراهی با نظامیان روسی، بیش از گذشته نزد رهبران این کشور آشکار شد. در این هنگامه است که گارد ویژه برای دفاع از مذهب ارتدوکس و افتخارات ملی روسیه که در مقابل کاترین، همسر پتر سوم  سوگند خورده  و ابراز وفاداری کرده بودند، در معیت روحانیون ارتدوکس، در گرانیگاه سیاست های خارجی امپراتیس کاترین کبیر جایگاه ویژه ای یافتند. و بدین ترتیب اتحادی  مقدس میان جنگاوران روسی  و کلیسای ارتدوکس این کشور به محوریت کاترین کبیر در دکترین سیاست خارجی امپراتوری روسیه پدیدار گردید.

کاترین کبیر پس از آنکه تمامی اهرم های قدرت را یکی پس از دیگری در دست گرفت، اعلام داشت که او خود را حامی تمامی ارتدوکس ها، بویژه ارتدوکس های منطقه که تحت استیلای حکومت عثمانی و ایران قرار گرفته اند، می داند و بدین سان او اعلام کرد که حاضر است هر نوع کمک و مساعدت را نسبت به آنها مبذول دارد.

در قرن نوزده میلادی پس از آنکه امپراتوری فرانسه از طریق امپراتوری روسیه تزاری در هم شکسته و به سقوط کشانیده شد؛ بدنبال آن برای در هم کوبیدن ایران و عثمانی، از استراتژی نگاه به هم کیشان مسیحی ارتدوکس خود در منطقه پیروی شد. و طولی نکشید که جنگ با ایران و امپراتوری عثمانی بر همین اساس در جریان قرارگرفت. 

 

روسها با بهانه حمایت از ارتدوکس های یونان و دیگر اقوام ارتدوکس مسیحی منطقه، پس از جنگ های متعدد با امپراتوری عثمانی بالاخره توانستند، قرارداد بوخارست را در سال 1812 به امپراتوری عثمانی تحمیل کند و  در نتیجه آن، امپراتوری روسیه تزاری توانست اقتدار چند صد ساله امپراتوری عثمانی را در منطقه در هم شکسته و آنرا از بین ببرد. بویژه آنکه در سال 1828، هنگامیکه ترکان عثمانی دست به قتل و غارت یونانیان ارتدوکس مذهب زده و جان آنها را گرفته و دارائی شان را به غارت بردند. این عمل ناپسند ترکان عثمانی سبب شد دست امپراتوری روسیه تزاری برای اجرا برنامه های توسعه طلبانه و استعماری خود کاملاً گشوده شود. در نتیجه  در 26 آوریل همان سال، روسیه بنام حمایت از همکیشان مسیحی ارتدوکس خود  به دولت عثمانی اعلام جنگ داد. ماشین نظامی روسیه که آمیخته به ناسیونالیسم و ایدئولوژی مذهبی بود، به سرعت تمامی موانع را یکی پس از دیگری پشت سر می نهاد، بطوریکه سپاهیان روسی در 8 ژوئن همان سال از رود دانوب گذشته و چهار روز پس از آن وارنا را به تصرف خود درآوردند.

نیروهای عثمانی پس از تحمل شکست های سنگین در کولوچا ، سیلیستریا و آدریانوپل، معاهده پایان جنگ را در 14 سپتامبر امضاء کرده و شکست را پذیرفته و در این قرارداد، سلطان مرداد دوم، امپراتور عثمانی علاوه بر صرفنظر کردن از تمامی ادعای ارضی خود در قفقاز، استقلال یونان را پذیرفته و مولداوا و والاشیا را نیز به تزار نیکلای اول، امپراتوری روسیه تحویل داد.

بدین ترتیب امپراتور روسیه با تحمیل عهدنامه ترکمنچای در سال 1828 به ایران و سپس عهدنامه آدریانوپل در سال 1829 به امپراتوری عثمانی، توانست استیلای تمام و کمال خود را در قفقاز و بخش هایی از شرق اروپا، تکمیل نماید.  در نهایت در سال 1878، روسها توانستند به حاکمیت چند صد ساله امپراتوری عثمانی در این مناطق پایان دهند و آن نواحی عملاً جزئی از خاک امپراتوری روسیه تزاری قلمداد گردید.

 

در جنگ با ایران نیز گرانیگاه این نبرد همچنان حمایت از مسیحان ارتدوکس گرجستان و ارمنستان و ماترک آنها بود که به جنگی سخت و سرنوشت ساز میان ایران و امپراتوری روسیه تزاری انجامید که در نهایت بنای ضعف و اضمحلال تدریجی این کشور را فراهم ساخت. در جنگ ده ساله ای که از سال 1803 تا سال 1813 میان دو کشور در گرفت، و یا جنگ های دور دوم که از سال 1826 میان دو کشور شعله ور گردید، حمایت از مسحیان ارمنی و گرجی، دستمایه اصلی حاکمان تزاری روسیه در این جنگ بود. بنابراین تزارهای روسیه در دو قرارداد گلستان در سال 1813، و سپس در عهد نامه ترکمنچای در سال 1828 نوک نیشتر خود را در قفقاز به رگ ایران فرو کردند، و جهش و فوران خون ضعف، رمق ایران را گرفت و در نهایت در قرارداد آخال تپه به سال 1881، با انضمام آسیای میانه، اقتدار ایران را در هم شکسته و بی شک حاکمیت ملی ایران را به حاکمیت دست نشانده روسیه تزاری مبدل ساختند.

 

 

 

گرجستان نقطه امید امپراتوری روسیه تزاری

 

هنگامی که افواج عثمانی ها و ایرانی ها بنای حمله و غارت به ماترک مسحیان گرجی – که از منظر آنها کافربودند - را نهادند، زعامی گرجی چاره ای نمی دیدند تا مگر از هم کیشان خود در روسیه کمک بطلبند. بدین ترتیب برای نخستین بار در سال 1586 سفراي گرجي در مسكو در برابر تزار فئودور ايوانويچ سر تعظيم فرود آورده و بدین سان از تزار روسیه خواستند که ملت آنها را در پناه و حاکمیت خود گرفته تا مگر بدینوسیله و جان و مال شان را نجات دهند.   

اما این درخواست با استقبال شایسته ای مواجه نشد. در روسیه هنوز حکومت سرتاسری قوی تاسیس نشده بود و مبارزه داخلی برای در دست گرفتن قدرت در جریان بود. نخستین بار در تاریخ روسیه، ایوان چهارم سرسلسله ایل روس در 16 ژانویه 1547،  اقدام به تاسیس اولین دولت مستقل روسیه کرد و نام ایوان گروزنی ( ایوان مخوف ) را برای خود برگزید. او با ایجاد رعب و وحشت همراه با قتل و غارت، نامی را از خود به جای گذاشت. او با شکست چند ناحیه ایل نشین که در مجاورت عشیره ایوان مخوف قرار داشت، توانست با یک استراتژی مشخص، اقتصادی قوی را برای ایل خود بوجود آورد و آن راه یافتن به نواحی به مراتب گرمسیری جنوب بود. لذا او توجه خود را به قفقاز و در نهایت رسیدن به هندوستان را پیشه خود ساخت. بنابراین وی در سال 1551 اقدام به تصرف قازان نمود و ساکنان آن را در نهایت قتل و عام نمود و سپس در سال 1553 حاجی ترخان را تصرف کرد و مردمان آنجا را نیز در کمال شقاوت از دم تیغ گزرانید و برای نخستین بار مرزهای جدید روسیه را به جنوب حرکت داد و با دریای خزر هم مرز کرد.

نگاه به جنوب از زمان پادشاهی پتر کبیر از اولویت خاصی برخور دار گردید و این کشور توانست دارای یک دکترین مشخص در حوزه سیاست خارجی خود، بویژه در قفقاز و کشورهای قدرتمند چون عثمانی و ایران باشد .

در آثاری که از او به جای مانده و به وصایای پتر کبیر معروف گردیده، تصویر کافی و جامع ای از دکترین سیاست خارجی او به نمایش می گذارد، در بخش هایی از این وصایا از جمله در ارتباط با رویکرد جدید سیاست خارجی این کشور کاملاً مشخص می باشد، وی در این دکتر خود تصریح می کند:

" دیگر اینکه باید چاره جویی های فراوان کرد که کشور ایران روز بروز تهی دست تر شود و بازرگانی آن تنزل کند. روی همرفته باید همیشه در پی آن بود که ایران رو به ویرانی رود و چنان باید آنرا در حال احتضار نگاهداشت که دولت روسیه هرگاه بخواهد بتواند بی درد سر آنرا از پا در آورد و به اندک فشاری کار خود را بپایان رساند. اما مصلحت نیست که پیش از مرگ حتمی دولت عثمانی، ایران را یک باره بی جان کرد. کشور گرجستان و سرزمین قفقاز رگ حساس ایرانست، همینکه نوک نیشتر استیلای روسیه با آن رگ برسد، فوراً خون ضعف از دل ایران بیرون خواهد رفت و چنان ناتوان خواهد شد که هیچ پزشک حاذقی نتواند آنرا بهبود بخشد. آنگاه دولت عثمانی چون شتری رام ومهار کرده در دست پادشاهان روسیه خواهد بود و نفس آخر را برخواهد آورد، تا در هنگام لزوم بارکشی کند و پس از آنکه دیگر کاری از آن ساخته نشد باید سرش را از تن جدا کرد.

برشما لازمست که بی درنگ کشور گرجستان و سرزمین قفقاز را بگیرید و پادشاه داخلی ایران را دست نشاندة وفرمان بردار خود بکنید.

پس از آن باید آهنگ هندوستان کرد، زیرا که کشوری بسیار بزرگ و بهترین بازار تجارت است و هرگاه بدانجا دست یافتید هر قدر پول که بوسیلة انگلستان بدست می آید می توان مستقیماً از هندوستان فراهم کرد. کلید هندوستان هم سرزمین ترکستان است، تا می توانید باید بسوی بیابانهای قرقیزستان و خیوه و بخارا پیش بروید تا بمقصود نزدیکتر شوید و اما تأمل و تأنی را نباید از دست داد و باید از شتاب کاری خودداری کرد. 2      

 

فرصت زیبنده دیگر برای امپراتوری روسیه در پاییز سال 1769 بدست آمد. در همین سال نیروهای روسی وارد خاک گرجستان شدند. هيراكلي پادشاه كاختي-كارتلي و سلومون پادشاه ايمرتي تصميم گرفتند تا با كاترين بزرگ امپراتیس روسیه، در جنگ بر علیه تركها در سالهاي 1774-1768 هم پيمان شوند. اما بعلت عدم آشنایی افسران روس با خلقیات ویژه ای که مردمان قفقاز داشتند، طولی نکشید که به سبب بعضی از مشکلات دیگر، سربازان روس مجبور شدند تا گرجستان را ترک کنند.

سربازان روسی در سال 1783 براساس قرارداد گئورگیفسکی برای دومین بار وارد خاک گرجستان شدند و برپایه این سند، كاختي-كارتلي  تحت الحمايه امپراطوري روسيه قرار گرفتند، اما بخشی از امپراتوری روسیه قلمداد نمی گردید. لیکن اینبار هم طولی نکشید که افزایش نائزه جنگ مجدد میان امپراتوری روسیه تزاری و عثمانی، سبب شد تا مسکو مجبور شود سربازان کارآزموده خود را از گرجستان خارج کند. تا از آنها در جبهه جنگ با نیروهای امپراتوری عثمانی استفاده شود.

بیش از یک دهه بعد، هنگامی که امپراتوری عثمانی در پی ضربات متعدد روسها به حال نزار افتاده بود، نگاه تزار روسیه به قفقاز و ایران تحولی بینادین یافت، و علائق امپراتوری روسیه تزاری به این نقاط افزایش بنیادین گرفت. الکساندر اول امپراتور روسيه در سال 1799 بنا به درخواست گئورگی (گرگين خان )، پسر و خانشین هیراکلی پادشاه گرجستان، بخش بزرگی از هنگ شکاری 17 روسیه را تحت فرماندهی ایوان لازاروف و کوتاه زمانی پس از آن هنگ پیاده نظام کاباردین تحت ریاست سرتیپ واسیلی گولیاکوف را به سوی تفلیس حرکت داد.

 

بعد از درگذشت آقا محمد خان سر سلسله ایل قاجاریه، و به سلطنت رسیدن فتحعلیشاه ؛ گئورگی (گرگين خان )، پسر و خانشین هیراکلی پادشاه گرجستان که پس از مرگ پدر به سلطنت رسیده بود شروع به سرپیچی از ایران کرد و به همین منظور خواستار آن بود تا حکومت او تحت الحمایه امپراتوری روسیه تزاری قرار گیرد. بدین ترتیب در سال 1801، به تقاضای گئورگی از الکساندر اول امپراتور روسیه، این کشور به روسیه الحاق شد. از این زمان است که حضور نیروهای روسی در منطقه قفقاز تثیبت می شود. اما در حقیقت دو دشمن قدرتمند وجود دارد که برای حضور در منطقه باید منتظر یک رویارویی عظیم با آنها بود. ایران و عثمانی. غایتاً این فرصت در دهه سوم قرن نوزدهم میلادی پدید آمد و سر آخر نتیجه نهایی جنگ به نفع ارتش مدرن و منظم استعماری و نیمه سرمایه داری روسیه رقم خورد و این امپراتوری علاوه بر شکست سخت ایران، و همچنین پس از تجزیه ایران، با وجود تحمیل نوعی کاپیتولاسیون، پایه های انحصار مالی گسترده ای را در ایران بنا نهاد. بنابراین، قفقاز در اواخر قرن نوزدهم  و اوایل قرن بیستم میلادی برای امپراتوری روسیه تزاری نقش بسزایی را در اقتصاد بازی می کرد، نفت از چاههای باکو و کالاهای ارزش افزوده در روسیه و بعضاً در گرجستان تولید می شد و از گرجستان نیز به سایر کشورهای منطقه صادر می گردید. 3

 

هدف امپراتوری روسیه در تصاحب قفقاز و گرجستان تمام نمی شد و مرحله پایانی سناریو نبود، بلکه قفقاز و گرجستان پله ای نخست برای دست یازدیدن به منابع سرشار و کالاهای مرغوب و همچنین بازار های مصرفی گسترده ترکیه، ایران و هندوستان  و شاید مهمتر از همه رسیدن به آبهای گرم بود. بنابراین روس ها همان سیاستی را که در ارتباط با گرجستان به اجرا گذارده بودند در ارتباط با ایران در نظر گرفتند. تضیف ایران در حد یک حکومت در حال احتضار که تنها نقطه امید برای استمرار حاکمیت نظام حاکم بر کشور، حضور پررنگ روسیه در این کشور باشد.

 

نتیجتاً استیلای روسیه بر گرجستان سبب شد تا قدرت و اقتدار سیاسی، اقتصادی و نظامی امپراتوری روسیه عملاً برای نخستین بار در تاریخ این کشور بارور شود، و این کشور را در جایگاه ویژه ای قرار داده  و سکوی مهمی برای ظهور امپراتوری روسیه تزاری گردد. در نهایت تسلط بر قفقاز سبب شد تا دو امپراتوری عثمانی و ایران ضعیف و محتضر گردیده و آخرالامر حکومت ایران وابسته به امپراتوری روسیه تزاری گردد.

 

 

 

استبداد روسیه تزاری و اخوت آزادیخواهان ایران و قفقاز

 

پس از آنکه کلنل ولادیمیر پلاتونوویچ لیاخوف فرمانده بریگارد قزاق با دستور مستقم محمد علی شاه مجلس را به محاصره درآورد و سپس ساختمان مجلس شورای ملی را در روز 23 ژوئن 1908 به توپ بست، عده ای از آزادیخواهان کشته و تعدادی نیز از جمله ملک المتکلمین، میرزا جهانگیر خان و قاضی ارداقی را دستگیر و به باغشاه انتقال داده و تحت شنگجه قرارگرفته بودند، کشته شدند.

طولی نکشید بسیاری از آزادیخواهان که پرچم دار انقلاب مشروطیت و جامعه روشنفکری ایران بودند، از ترس شکنجه و زندان از محل اقامت خود گریخته و مخفی شدند، تعداد قابل توجهی از آنها ناگزیر بودند حتی از ایران بگریزند.

کمتر از یک سال که از استبداد محمد علی شاه بر علیه مشروطه و مجلس شورای ملی می گذشت، و سرکوب به شدت تمام ادامه داشت و همچنین مبارزین و مجاهدین یا به زندان و یا به چوبه دار آویخته می شدند؛ نیروهای بختیاری از جنوب به فرماندهی علیقلی خان سردار اسعد و نیروهای مبازر گیلانی به فرماندهی محمدولی خان تنکابنی، سپهدار اعظم به همراهی با انقلابیون قفقازی که در صفوفی متحد با مبارزین و آزادیخواهان ایرانی قرار گرفته بودند، به سوی تهران حرکت کردند. اردوی شمال و جنوب در حاشیه تهران با یکدیگر تلاقی کرده و با معاضدت و همکاری این نیروها، در روز 19 ژوئیه 1909، انقلابیون و مجاهدین پیروزمندانه به تهران وارد شدند. شاه و اطرافیان او از شدت ترس ناگزیر شدند تا به سفارت روسیه تزاری پناهنده شوند. انقلابیون مشروطه خواه  دوباره مجال حضور یافتند و توانستند خود را وارد عرصه سیاسی و اجتماعی کشور کنند و متعاقباً بلادرنگ در مجلس شورای ملی، محمد علی شاه را از مقام سلطنت خلع کرده و فرزند او احمد میرزا را به جای وی به تخت سلطنت نشاندند.

 

با شکوفایی حکومت نیکلای دوم تزار روسیه، بارقه های امید در میان ایرانیان از میان رفت. تباهی، جامعه ایران را به منتها الیه درجه فناپذیری خود رسانید. صاحبان سرمایه و صنایع، اقتصاد داخلی و منوفاکتوری ها ایران را به ورشکستگی مطلق رسانیده بودند. کشاورزی، گارگاه ها و تجار و دیگر صحبان حرفه و فن ورشکسته و راهی کارخانه های قفقاز می شدند  تا به کار روزمزدی بپردازند. کارخانه های قفقاز به سرعت و توان روزافزونی کالاهای ارزش افزوده خود را برای کشورهای منطقه با نیروهای کار که از کشورهای منطقه برای یافتن قوتی لایموت به آن سامان می رفتند و به بردگی مفرط کشانیده می شدند، تهیه و تولید می کرد.

روشنفکران ایرانی نیز از این گزند روسهای تزاری در آمان نبودند. قزاق های روسی در ایران هر گونه حرکت و اعتراضات اجتماعی و صنفی را با شدت سرکوب می کردند. نمونه این گونه رفتارها، به توپ بستن نمایندگان مردم در مجلس شورای ملی در روز سه شنبه 23 ژوئن 1908 بود.

انقلاب اکتبر 1917 روسیه علاوه بر آنکه جامعه سرکوب شده روسیه را گامی به پیش برد، در آغاز امیدی را نیز به آحاد جامعه ایران داد. کشاروزان، کارگران، واحد های تولیدی و تجار که هر روز به خیل عظیم بیکاران می پیوستند از سرنگونی حکومت تزاری در روسیه استقبال بعمل آوردند.

در روز يکشنبه 13 آوریل 1917، هشتاد و نه نفر از مشاهیر، روشنفکران ایرانی و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای ملی، تلگرافی به مجلس دومای روسیه فرستادند و پیروزی ملت بزرگ روسیه را تبریک گفته و آنرا فی البداهه، به پرتو درخشانی تشبیه کردند که سرانجام جهان را روشن و واپسین تاریکی ها را خود خواهد زدود.

 

طول نکشید که دولت بولشویکی روسیه پس از در دست گرفتن قدرت نگاه خود را به جنوب معطوف کرد. در نخستین گام، شورای کمیسرهای خلق در 3 دسامبر 1917 در بیانیه ای خطاب به مسلمانان روسیه و ملل شرق،- سیاست های - امپریالیزم روسیه تزاری را محکوم کرده و معاهده های استعماری گذشته چون 1907 و 1915 را ملغی اعلام کرده و اعلام نمود که به محض خاتمه جنگ جهانی اول، نیروهای روسیه از ایران خارج خواهند شد و حق ایرانیان را در تعیین سرنوشت خویش خواهند پذیرفت. کمی پس از آن لئو تروتسکی، وزیر امور خارجه اتحاد شوروی، تمامی معاهدات منعقده میان دو کشور را که حقوق ایران را تضییع می کرد باطل ساخته، و نزدیکی خلقها؛ از جمله خلقهای روسیه و ایران را آرزو می کرد.

 

پس از فرار نیروهای ارتش سفید به فرماندهی ژنرال دنیکن به سوی گیلان، و اتحاد با نیروهای انگلیسی در ایران برای مقابله با بلشویک ها، پای نیروهای ارتش سرخ را به شمال ایران گشود. ادامه درگیری نیروهای طرافدار حکومت جدید بولشویکی و ارتش سفیدها در ایران، حضور نیروهای ارتش سرخ در شمال ایران را تسریع کرد. در 19 مه 1919 واحدهای دریایی ارتش سرخ در بندر انزلی پیاده شدند و در اوایل ماه ژوئن همان سال نیز با مساعدت برخی از رهبران نهضت جنگل، جمهوری سوسیالیستی گیلان – چونان اتحاد جماهیری سوسیالیستی شوروی- اعلام استقلال کرد.    

 

همزمان نیز انقلابیون بولشویکی و منشویکی از قفقاز، بویژه از گرجستان گذشته و به شمال ایران در ایالت گیلان سرازیر شدند. اشخاصی چون اورژنیکیدزه و گریگور یقکیان، انقلابیون گیلان از جمله میرزا کوچک خان و نواندیشان کمونیستی را تحت حمایت خود قرار دادند.

در سپتامبر سال 1920، گنگره ملل مشرق در باکو تاسیس و کمنترین در کشور شوراها شکل گرفت. و این امر سبب شد تا جمهوری های قفقاز بعنوان پلاتفرم و بازویی برای  صدور انقلاب کمونیستی به کشورهای ایران، خارومیانه و شبه قاره هند عمل کند. در این دوره نیز دولت نو بنیاد اتحاد شوروی توانست با تسلط بر قفقاز امپراتوری نوین خود را که پس از واژگونی خاندان رومانف ها، به یک کشور فروپاشیده مبدل گشته بود، از نو برپا و استوار سازد.

          

در مناسبات بازرگانی خارجی اتحاد شوروی، ایران در میان کشورهای آسیایی از منزلت و رونق خاصی برخوردار گردید. بانک ایران و شوروی با جدیت شعبات خود را در شهرهای تبریز، انزلی و رشت گشود و بدنبال آن شرکت بازرگانی ایران و شوروی افتتاح گردید. سپس شرکت بازرگانی تولید و صادرات ابرایشم ایران و کمی پس از آن شرکت بازرگانی پنبه ایران و شوروی، شرکت حمل و نقل، شرکت قند ایران و شوروی، شرکت نفت ایران و آذربایجان و شرکت نساجی ایران و شوروی قسمت عمده ای از مواد اولیه و کالاهای بین الواسطه ای اتحاد شوروی را تامین می کرده است. و به همان ترتیب نیز کالاهای ارزش افزوده اتحاد شوروی به ایران صادر می شده است. بطوریکه  در 8 اکتبر 1927، کميساریاي تجارت اتحاد شوروي در بخشي از گزارش خود به مناسبت عقد قرارداد تجارتي ايران و شوروي به همین موضوع  اشاره دارد و متذکر می گردد که  مبلغ داد و ستد تجاري بين ايران و شوروي در سال 1920 دويست و بيست هزار روبل و در سال 1922 دو ميليون و دويست و پنجاه و شش هزار بود. اين مبلغ در طي دو سال 1923 و 1924 به بيست و نه ميليون و هشتصد و بيست و يک هزار بالغ گرديد که پنج درصد در تجارت خارجي اتحاد شوروي را در آن سال اقتصادي شامل مي شد.

 

 

 

انگیزه های اقتصادی اتحاد شوروی در نزدیکی با ایران

 

تجارت خارجی در ایران نیز همانند تجارت داخلی در انحصار بخش های بزرگی از بوژوازی سنتی ایران قرار داشت؛ رضا شاه که پس از تثبیت قدرت خود، در تلاش بود تا گروه های قدرتمند اقصادی دیگر یعنی فئودال ها و بزرگان نیروهایی ایل خانی و به همان تناسب نمایندگان سیاسی آنان از جمله روحانیون متنفذ و رادیکال را از عرصه سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی ایران به حاشیه براند، دست به یک سری از اقداماتی زد. از جمله در حوزه اقتصادی، در سال 1932 قانون انحصارات تجارت خارجی را به تصویب مجلس رسانید و از آن پس امور بازرگانی خارجی ایران نیز شباهت های فراوانی با سیاست های اقتصاد خارجی اتحاد شوروی یافت.

 

پس از مسافرت محمدعلي فروغی وزیر امور خارجه ایران به مسکو و سپس بازدید لو میخائیلویچ كاراخان معاون وزیر خارجه اتحاد شوروی از تهران، تحریم بازرگانی که میان دوکشور در زمان رضا شاه صورت گرفته بود، لغو شد و بدنبال آن موافقتنامه جدیدی در 26 اوت 1935 در لندن به امضای نمایندگان دو کشور رسید. در سال 1938 که مدت موافقتنامه مزبور به پایان می رسید، دولت ایران با پیشنهاد جدیدی که منطبق با منافع ملی دو کشور باشد را پیشنهاد می دهد که این تقاضا مورد مخالفت نماینده دولت اتحاد شوروی قرار می گیرد، در نتیجه روابط بازرگانی میان دو کشور عملاً قطع می شود. از این پس روابط سیاسی در پرتو بحران مراودات اقصادی قرار گرفت و سبب شد که مناسبات میان دو کشور ایران و اتحاد شوروی به سردی و سپس به تیرگی روز افزونی بگراید.

 

در تابستان سال 1931 قانون ممنوعیّت عضویّت و فعالیت در سازمانهای دارای مرام اشتراکی ( مارکسیستی - کمونیستی ) در ایران تصویب و به اجرا گذاشته شد. در ماه های مارس و آوریل 1937 بیش از 300 تن که عموماً روشنفکران ایرانی بودند به ظن ارتباط با محافل کمونیستی قفقاز و یا مقامات شوروی بازداشت و مورد بازجویی قرارگرفتند، در این میان 53 تن، معروف به گروه دکتر تقی ارانی محکوم به حبس تا ده سال گردیدند و متعاقب آن نیز بیشتر ایرانیانی که در قفقاز و آسیای میانه بسر می بردند از سوی مراجع امنیتی و اطلاعاتی شوروی مورد جلب و استفسار قرار گرفتند و تعداد زیادی از آنها از آن کشور اخراج شدند. مشهود است چنین کنش و واکنشی هایی مناسبات دوجانبه میان ایران و اتحاد شوروی را به پایین ترین حد و مدارج خود رسانیده بود و دستگاه های تبلیغاتی در هر یک از کشورها، نظام ایدئولوژیکی دیگری را بشدت مورد حمله و دشنام قرار می دادند.

 

در اثنای جنگ جهانی دوم، اتحاد شوروی عملاً به کشوری با تمامی مشخصات امپراتوری بزرگ عصر تبدیل گشته بود. با اشغال خاک ایران از سوی نیروهای متفقین در اوت 1941؛ تبعید رضا شاه از کشور و سپس آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران همراه با فضای باز سیاسی؛ انقلابیون مارکسیت از قفقاز مجداً به ایران سرازیز شدند و در پس این واقعه مقامات کرملین عملاً درصدد بودند تا بخش هایی از انحصارات گذشته دولت تزاری در ایران را زنده کنند. 

 

نفت کالای استراتژیکی بود که آدلف هلیتر را به قفقاز کشانده بود.تا کنترل معادن استراتژیکی نفت باکو در دریای خزر را در دست گیرد. تا جنگ جهانی دوم قفقاز یگانه کانون تولید و صدور نفت به قاره اروپا بود، نفت عموماَ از چاهای باکو پس از استخراج از طریق واگن های مخصوص حمل به تمامی نقاط اروپا صادر می شد.

کرملین در سپتامبر 1944، گروهی از متخصصان و دیپلمات های ورزیده خود را راهی تهران کرد تا برای کسب و احیا قرار داد خوشتاریا اقدامات مناسبی را انجام دهند. دولت اتحاد شوروی خواستار احیای قرارداد آگاکی خوشتاریا، و دریافت امتیاز نفت شمال از ایران بودند. قراردادی که در سال 1916 در عهد نیکلای دوم، تزار روسیه در ایران بسته شد. بدیهی است که این قرار داد پس از تنظیم قرار داد مودت و دوستی ایران و شوروی در فوریه 1921 کاملاً از حیض انتفاع ساقط شده بود. بنابراین عدم انعطاف ایران باعث می شد تا مسکو به سیاست انتظار و احتضار روی آورد. بدین ترتیب وقتی در ماه مه 1945 پس از پیروزی نیروهای متفقین در جنگ دوم جهانی بر علیه فاشیسم، ایران خواستار تخلیه و خروج نیروهای ارتش سرخ شوروی از کشورش شد؛ کرملین سیاستی را که در ذهن می پرورانید به مرحله اجرا گذاشت و از تخلیه ایران شانه خالی کرد و عملاً به وارد کردن انقلابیون مارکسیت بیشتری از قفقاز پرداخت، تا مگر بدینوسیله با استفاده از اهرم های فشار بتواند به اهداف اقتصادی و استعماری خود دست یابد.

 

زمانیکه ایران درگیر اشغال نیروهای بیگانه روسی، انگلیسی و آمریکاییان بود، برخی از روشنفکران و نیروهای دور اندیش ملی ایران بدرستی می دانستند، که قطعاً دولت های اشغالگر در پایان جنگ خواهند کوشید تا برخی از خواسته های استعماری خود را به ایران تحمیل کنند. لذا در این میانه، نیروهای ملی از دانش و درایت مردی برخوردار شدند که بتواند توقعات قدرت های متجاوز بیگانه را بی اثر سازند. دکتر محمد مصدق، شاخص ترین آنها بود که توانست در سال 1944 قانون منع اعطای امتیاز نفت به بیگانگان را به مجلس ببرد و بدین ترتیب مانع از دادن امتیاز نفت شمال به اتحاد شوروی شود. هنگامیکه تحت فشار اتحاد شوروی در سال 1947، موافقتنامه قوام – سادچیکف در مجلس شورای ملی مطرح شد، با توجه به اینکه دکتر محمد مصدق دیگر اکنون نماینده مجلس شورای ملی نبود، با ارسال پیام هایی شفاهی و کتبی برای نمایندگان مجلس آنها را تشویق به مخالفت و رد موافقتنامه قوام – سادچیکف کرد. در نتیجه چون این قرارداد در مجلس شورای ملی به تصویب نرسید و از حیض انتفاع ساقط شد، ناگزیر روسها مجبور گردیدند تا با سرشکستگی و همچنین با دستان خالی ایران را ترک کنند.

 

 

 

زنگ ها به صدا در می آیند

 

وودرو ويلسون رئيس جمهور ايالات متحده در آغازین هنگامه جنگ جهاني اول پيش بيني كرد كه در آينده اعتبار جهاني هر کشوری به حجم ذخاير نفتی آن بستگی خواهد داشت. اما روزگاری که کینگ هابرت، زمین شناس نامی و مشهور کمپانی شل - که از اعتبار ویژه ای نزد متخصصان نفتی برخوردار است،-  در سال 1956، پیش بینی کرد که تولید نفت در آمریکا تا اوایل دهه 1970 به حداکثر خود خواهد رسید و از آن پس به تدریج کاهش خواهد یافت، یعنی تولید نفت، منحنی ای به شکل یک زنگ خطر به وجود خواهد آورد، برخی از صاحب منصبان سیاسی در کاخ سفید هشدار او را بسی جدی تلقی کردند، همچنین وقوع جنگ اعراب و اسرائیل و هشدارهایی مبنی بر کاهش تولید نفت، بطور آشکار و خلل ناپذیری برندگی این سلاح را نزد مقامات کشورهای غربی بویژه مقامات واشنگتن آشکار ساخت.

اما شاید مهم ترین کابوس ایالات متحدده آمریکا، پیدایش نظام جمهوری اسلامی ایران بود.  آمریکا که در روند انقلاب اسلامی ایران، در یک قمار بزرگ سیاسی و بر اساس اشتباه در محاسبات از بخش مهمی از نفت و گاز ایران محروم مانده بود،-  و سالهای پس از آن نیز روابط خصمانه و بدور از اعتمادی با یکدیگر داشتند،-  متحمل ضربات بزرگی در حوزه انرژی گشت. بنابراین واشنگتن قصد داشت تا از فردای فروپاشی در اتحاد شوروی، منافع انرژی خود را به طور کامل و قابل اعتمادی به پیش ببرد. بدین ترتیب این سیاست در دولت بیل کلینگتون آغاز گردید، اما آنطور که انتظار بود به پیش نرفت لیکن وقتی که دولت جمهوری خواه بوش پسر پای به کاخ سفید نهاد، نشان و نماد حضور گسترده  مدیران و کارپردازان کمپانی های نفتی آمریکایی در جای جای دستگاه دیپلماسی جورج بوش کاملاً برجسته و مشهود بود.

خانواده بوش ها - از دهه 1950 - در مدیریت چند کمپانی نفتی آمریکایی در تگزاس مشارکت داشتند. دیک چنی معاون رئیس جمهوری آمریکا، مدیر عاملی شرکت "هالی برتون" بزرگترین کمپانی نفتی را برعهده داشت. کوندالیزا رایس، مشاور امنیت ملی و سپس وزیر امور خارجه آمریکا، عضو هئیت اجرائی شرکت شورون بود. دونالد ایوانس، وزیر بازرگانی نیز بیش از یک دهه مدیر عامل شرکت تام بروان بود. بنابراین همانطور که پیداست رهبران و مدیران سابق کمپانی های نفتی آمریکایی در دولت جمهوری خواه آقای جورج  دبلیو بوش در مقام های مهم اقتصادی، دفاعی و سیاست خارجی ایالات متحده  آمریکا جای گرفتند.   

همچنین افزایش منحنی تقاضا و مصرف جهانی نفت یکی دیگر از شاخصه های مهم آغازین آخرین دهه قرن بیستم میلادی در کشورهای صنعتی و یا کشورهای رو به توسعه بود که از یک سو  می توانست استحکام گروه نفتی دولت بوش را بیشتر مسنجم و وابسته تر کند. از سوی دیگر تقریبا همین تیم کافی بود جانی تازه و رمقی نو به این انجمن داده تا سیاست های جاری و ناتمام در دولت قبلی، منافع ملی واشنگتن را  براساس طرح  منافع طبقاتی خود در هم آمیخته و به پیش ببرند.

این موضوع کاملاً بدیهی بود، چرا که خود ایالات متحده آمریکا یکی از این کشورها بود که به تنهایی یک چهارم نقت مصرفی جهان را به خود اختصاص می داد.

ماهنامه بریتیش پترولیوم در شماره  اوت 1993 گزارش جالب توجه ای در این باره ارائه می دهد، در این گزارش، آمریکا بزرگترین مصرف کننده انرژی در جهان معرفی می شود که  به تنهایی حدود 25 درصد نفت مصرفی دنیا را در دست دارد. این گزارش در مقام مقایسه یادآوری می کند که مصرف نفت آمریکا در طی سال 1992 میلادی نزدیک به 781 میلیون تن بوده، در صورتیکه که طی همین سال مصرف نفت در کل کشورهای اروپایی غربی 5/623 میلیون تن و در ژاپن و چین یعنی دو کشور پیشرفته و در حال پیشرفت، رویهم رفته 9/386 میلیون تن بوده است.

 

 

 

نفت و گاز دریای خزر غنایم آمریکا از جنگ سرد

 

در هنگامه جنگ سرد، کاخ سفید و کاخ کرملین رهبریت هر یک از دو اردوگاه شرق و غرب را در جهان برعهده داشتند. در دوران جنگ سرد هر یک از طرفین با هر وسیله و ابزاری و یا بواسطه هر موقعیت و فرصتی سعی داشتند تا رقیب خود را با شدت و حدت غیرقابل وصفی مغلوب کنند.

پس از ظهور پروسترویکایِ میخائل گورباچف و عدم توفیق او در اصلاحات حکومتی و سپس فروپاشی اتحاد جماهیری سوسیالیستی شوروی؛ روسیه در چنبره حکومت نالایق بوریس یلتسین و اولیگارشی خانوادگی، حتی تا آستانه تجزیه داخلی پیش رانده شد، فساد حکومتی مردانِ نالایق که بیشتر به فکر غارت دسترنج ملی بودند، تمامی شاخصه های فروپاشی امپراتوری روسیه را عیان ساخته بود. آمریکا که خود را پیروز این رزم جهانی در طول چند دهه می دید، چون فاتحی که با هزینه های فراوان مادی و معنوی، دشمن ایدئولوژیک و اقتصادی خود را مغلوب کرده و به زمین کوبیده باشد، چونان فاتحی اقدام کرد که هر فاتح دیگر اقدام می کرد. دست یازیدن به منافع و منابع طرف مغلوب همواره  طبیعت و نتیجه هر جنگ را تشکیل می داد. یکی از این منابع و یا منافع نیز نفت و گاز دریایی خزر- آسیای میانه و قفقاز بود.

ذخایر سرشار و متنوع این دریایی بسته، یکی از غنایم های بسیار بزرگی بود که مقامات آمریکایی بر اساس مصارف داخلی و کنترل جهانی بر این منابع استراتژیکی، بر آن تاکید قاطعی داشتند. درباره حجم منابع نفت این دریا ارقام متعددی موجود است. حجم نفت دریا خزر تا پیش از فروپاشی اتحاد شوروی، که توسط مقامات رسمی این کشور منتشر می شده است، ارقام و منحنی مختلفی را نشان می داد. ماهنامه انرژی اکونومیست در یکی از شماره های خود می نویسد:

"منابع تحقیقاتی " اتحاد جماهیر شوروی " سابق در نیمه های دهه 1970 برآورد کردند که در زیر دریای خزر 35 میلیارد بشکه نفت ذخیره شده است." 4

 

پس از فروپاشی نظام سانترالیزیم اتحاد شوروی، و آنگاه که امکان دسترسی آزاد و بیشتر به چاهای نفتی دریای خزر از سوی کارشناسان غربی مقدور و ممکن گشت و بسیاری از کمپانی های معظم نفتی را نیز به این نواحی کشانید؛ گزارشات منتشره جدید، در حجم اولیه آن که توسط دانشمندان شوروی ارائه شده بود، تردید بنیادین نشان داده، براساس، " آخرین تحقیقاتی که کارشناسان غربی پس از فروپاشی اتحاد شوروی به عمل آورده اند، نشان می دهد که دریای خزر با بیش از 68 میلیارد بشکه ( 092/9 میلیارد تن ) نفت، پس از خلیج فارس و سیبری مقام سوم را درجهان داراست." 5

 

اما این آمار نقطه پایانی و قطعی ذخایر این دریایی بسته نبوده، بطوریکه اکنون آمار و منحنی دیگری  حجم  ذخایر بیشتری را نشان می دهد. کمپانی نفتی بریتیش پترولیوم که مطالعات و فعالیت‌های اکتشافی و همچنین سرمایه گذاری های گسترده ای را در حوزه نفت و گاز دریای خزر انجام داده است، در گزارشی در سال 2006 با تایید این موضوع، حجم منابع هیدروکربنی این دریای را قطعاً بسا ارقامی بیشتر از این می داند. " این شرکت بزرگ جهان حجم ذخایر تایید شده نفتی در دریای خزر را ۱۸۴‌میلیارد بشکه بیشتر از میزان تایید شده و حجم ذخایر گازی احتمالی را ۲۹۳‌هزار‌میلیارد پای مکعب بیشتر از میزان تایید شده اعلام کرد. " البته در گزارشاتی که پیرامون فعالیت های اکتشافی این کمپانی جلب توجه بیشتری می کند، احتمال اکتشاف بیشتر نفت و گاز در دریای خزر است، بطوریکه " این شرکت پیش‌بینی می‌کند حجم ذخایر نفت و گاز دریای خزر پنج برابر حجم ذخایر کشف شده کنونی باشد که در صورت تحقق این پیش‌بینی و استخراج ذخایر کشورهای اطراف دریای خزر قدرت رقابت بالایی با کشور عربستان سعودی پیدا می‌کنند. حجم ذخایر تایید شده نفت و گاز دریای خزر تا سال ۲۰۱۰ میلادی به ۱۵‌درصد از مجموع ذخایر تایید شده جهان می‌رسد و این منطقه توان تولید روزانه ۴.۱ میلیون بشکه نفت را خواهد داشت." 6

 

آیا باید این مقدار از حجم ثبت شده از نفت و گاز دریای خزر را نهایی شده اعلام کرد و تلاش های دیگری برای کشف و استخراخ آن بعمل نخواهد آمد.  بعد از انتشار گزارش کمپانی نفتی بریتیش پترولیوم در سال 2006، همراه با افزایش قیمت جهانی نفت به محاذات افزایش تقاضا عمومی برای نفت و گاز، دگرباره  توجه به نفت دریای خزر بیشتر از گذشته شده است. 7

 

موضوع از آن جایی جدی می شد که هنوز چین به جهش های بزرگ اقتصادی دست نیافته بود، بنابراین محاسبات منابع غربی در ارتباط با میزان مصرف در جهان بسرعت ارقام تصاعدی را پیمود. بطوریکه ماهنامه لوموند دیپلماتیک در شماره ماه نوامبر 1994، به نقل از " آژانس بین المللی انرژی " برآورد کرده بود که تا سال 2010، میزان مصرف روزانه نفت در جهان حدود 42 درصد افزایش یافته و به از 65 میلیون بشکه به حدود 92 میلیون بشکه در روز خواهد رسید. 8       

 

 

 

توسعه ناتو؛ گرانیگاه چالش روسیه و آمریکا

 

تاثیر نقش ناتو (سازمان پیمان اتلانتیک شمالی) در تضعیف امپراتوری شوروی در دوران جنگ سرد، بر هیچ تحلیلگر و محققی پوشیده نیست. اما تاثیر روند توسعه ناتو به سوی مرزهای جمهوری فدارتیو روسیه، و حضور این سازمان قدرتمند نظامی در داخل جغرافیای اتحاد شوروی سابق – که از آن بعنوان حیات خلوت روسیه نام برده می شود -، فصل دیگری است که بر سلسله مراتب اعصاب روسیه تاثیر بمراتب مخربتری را بجای گذاشته است. روند این واقعه از زمانی آغاز می گردد که رهبران کشورهای عضو ناتو در نشست خود  در روزهای 8 و 9 ژوئیه 1997 در مادرید حضور به هم رساندند تا  در مورد نخستین مرحله گسترش ناتو به سوی شرق – پس از فروپاشی اتحاد شوروی -  به توافق برسند. درست در همین روز و در همین جلسه بود که سران این سازمان موافقت خود با عضویت کشورهای لهستان، مجارستان و چک – از اعضای سابق پیمان ورشو- را در ناتو اعلام کردند. لیکن باز این پایان ماجرا نبود، چرا اینکه رهبران مذکور در اقدامی دیگر در پایان این نشست با انتشار بیانیه ای رسمی اعلام داشتند: که " درهای ناتو همچنان به روی دیگر کشورهای اروپای شرقی و مرکزی که حائز شرایط عضویت شوند، باز خواهد بود" و سران ناتو بر اساس مفاد این بیانیه در جهت جذب اعضای جدید در حوزه کشورهای شرق اروپا وعده دادند تا بار دیگر در سال 1999 برای " بررسی پیشرفت کار" گرد خواهند آمد تا اقدامات مقتضی دیگری را انجام دهند.

البته امضاء این توافق نامه بدون حصول موافقت روسیه امری سخت الوصول می نمود. فراموش نشود بوریس یلتسین کسی که از او بعنوان رئیس جمهوری غربگرا در کاخ کرملین یاد می شود نیز مواففت خود را از پیش با روند توسعه ناتو بعمل آورده بود، او در 27 مه همان سال به همراه رهبران شانزده کشور عضو سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، سندی را تحت عنوان " سند بنیانی در مورد روابط متقابل،همکاری و امنیت بین ناتو و روسیه" در پاریس بامضاء رسانید، که در حقیقت سندی است مبنی بر رضایت رئیس جمهوری روسیه و عدم مخالفت او با توسعه ناتو به سوی شرق قاره اروپا. که قرار بود در ژوئیه 1997 در پایتخت اسپانیا برگزار شود.

  

گسترش ناتو این دشمن روسیه از دیر باز، اسباب جدال فراوانی را نیز در داخل این کشور به همراه آورد، نخست، ناسیونالیست ها، بویژه سوسیال ناسیونالیست هایی که از غرب بدلیل حمایت از جدای طلبان چچنی در عذاب و وحشت بودند به این اعتراضات دامن زدند. بطور مثال الکساندر لبد، ژنرال و سياستمدار پاپوليست و ملی گرای روسيه و نامزد دور پیشین انتخابات رياست جمهوری - که از منظر آراء در مکان سوم قرار داشت - ، به این اقدام واکنش منفی نشان داد. لبد طی مقاله ای که در روزنامه پرطرفدرا ایزوستیا، به چاپ رسانید، امضای سند از سوی بوریس یلتسین، رئیس جمهوری روسیه را مساوی با تسلیم شدن این کشور خواند، وی در این مقاله ادعا کرد که اگر در انتخابات ریاست جمهوری روسیه به پیروزی رسیده بود، بطور قطع با گسترش ناتو، با هر امکان و ابزاری مخالفت می کرد. او در این مقاله اذعان می داشت که توافق نامه مذکور بلی یالتای دومی است که حق و حقوق روسیه در آن نادیده انگاشته و حذف شده است، چراکه او معتقد بود سند فوق از یک سو منافع و حوزه نفوذ آمریکا و ناتو یعنی طرف پیروز در جنگ سرد را مشخص می کند. اما از سوی دیگر منافع مبرم روسیه که طرف بازنده در این جنگ بوده با تمامی حق و حقوق – مسلمِ - خود به کناری گذاشته و تحقیر شده است؛ او استدلال کرد که آری روسیه به این ترتیب سند تسلیم نهایی خود را امضا کرده است. 9        

 

جامعه ملتهب روسیه که در حال گذار از ایدئولوژی کمونیسم به ناسیونالیسم روسی بود، تحت تاثیر چنین وقایع ای به شدت به تلاطم افتاد، بویژه آنکه نیروهای ناسیونالیسم مترصد بودند تا حکومت بوریس یلتسین را که از او بعنوان دولتی نالایق و طرفدار غرب -  که عامل به توپ بستن مجلس این کشور در سال 1993 بود،- را به حاشیه رانده و یا او را از مسند قدرت حذف کنند. اما وقتی حدس و گمان ها مبنی بر حضور ناتو در دالان قفقاز با تفصیل بیشتری به میان آمد، امواج این خبر جامعه ملی گرا روسیه را آنچنان منقلب و ملتهب ساخت، بطوری که انتشار امواج و لزرش های این شوک و پخش حدس و گمان های آن، کرملین را نیز در امان نگذاشت. خبری را که خبرگزاری رویتر از این موضوع مخابره می کند، عمیق تاثیر گذاری این حادثه را روشن می سازد که چگونه رئیس جمهور غربگرای روسیه را نیز متاثر ساخته و او را بدینسان به تلاطم انداخته است تا بلکه واکنش مناسبی را در مقابل جامعه ناسیونالیستی و به هیجان آمده روسیه، نشان دهد.

" رویتر در این باره از قول یلتسین مینویسد: آمریکا از هم اکنون اعلام میکند که قفقاز جزو حوزه نفوذی آن کشور است، اما منافع ما پا به پای افزایش نفوذ واشنگتن در قفقاز کاهش مییابد. وی که در شورای امنیت ملی روسیه سخن می گفت یادآور شد حل و فصل مسائل قفقاز باید با در نظر  گرفتن منافع و امنیت  ملی ما باشد و ما حق داریم از جامعه جهانی در این زمینه انتظار تفاهم داشته باشیم و وزارت خارجه روسیه باید در این زمینه  اقدام کند.

یلتسین یادآور شد که شمال قفقاز همچون بشکه باروت است و هر لحظه ممکن است منفجر گردد. وی از وزارت امور خارجه و سرویس امنیت فدرال ( جانشین کا گ ب ) خواست با یک سیاست هماهنگ، حافظ منافع امنیتی روسیه در قفقاز باشد." 10

 

همچنین در چنین شرایطی نیز یکی دیگر از کارگزاران کرملین از خود واکنش نشان داد. بوریس نمیتسوف معاون اول نخست وزیر و وزیر نفت و گاز روسیه، در یک برنامه پر بیننده تلویزیونی نسبت به صدور نفت دریایی خزر و حضور نظامی نیروهای آمریکایی در این منطقه هشدار داد. خبرگزاری ایتار تاس بنقل از نمیتسوف گزارش می دهد " اگر ما رژیم حقوقی دریای خزر را هم اکنون حل نکنیم به عنوان رهبر دراین منطقه محسوب نمی شویم بلکه بعنوان یک بیگانه خواهیم بود. ... وی گفت من فردا ( امروز) اجلاسی را در این مورد تشکیل خواهم داد و فکر می کنم که ما قطعاً اجازه نخواهیم داد که مانور ناوگان ششم آمریکا و یا هر مانور بزرگ دیگر نظامی در این منطقه انجام گیرد چه رسد به وقوع درگیریها نظامی. وی افزود ما متأسفانه زمان زیادی را تا بحال از دست داده ایم تا آنجا که موقعیت آمریکا دراین منطقه تقویت شده است." 11     

 

اما در گزارشی که روزنامه " روسکی تلگراف" به چاپ رسانید، عمق نگرانی و دل آشوبی جامعه روسیه در آن تبلور وسیعی داشته است. این روزنامه چاپ مسکو در این باره می نویسد: " با فعال شدن شرکتهای خارجی در زمینه انتقال نفت دریای خزر از حوزه قفقاز جنوبی، روسیه به آرامی از دور انتقال نفت این منطقه به اروپا کنار گذاشته میشود." 12

 

 

 

افغانستان پرده نخست " استراتژی جاده ابریشم" کاخ سفید

 

کارگزاران جمهوریخواه کاخ سفید، روزگاری از ریچار نیکسون سلف خود در حزب جمهوریخواه - و رئیس جمهوری پیشین آمریکا- شنیده و آموخته بودند که " کلید فتح آسیای میانه و شرق چین" که منابع نفت و گاز در آن به وفور غلیان می کند و به همان تناسب بازار گسترده ای را برای کالاهای ارزش افزوده تشکیل می دهند، زمانی میسر خواهد شد که بر " افغانستان " سیطره گسترده ای داشته باشند.

 

بنابراین بدنبال صرف هزینه های سنگین در دوره مقاومت و  پس از سقوط دولت مارکسیستی نجیب الله و حاکم شدن مجاهدین افغان، برخلاف انتظار واشنگتن، نه تنها نظمی جامع برکشور که منطبق بر منافع واشنگتن باشد، حاکم نگردید، بلکه هر یک از گروه های مجاهدین افغانی برای افزایش قدرت و ثروت خود، با گروه های رقیب دیگر به جنگ و نزاع  می پرداختند؛ در نتیجه آن نظمی که مورد نظر کارگزاران کاخ سفید بود، به منصه عمل نرسید، و برعکس تمامی گروه های مذکور پی در پی با یکدیگر به جنگ و جدال می پرداختند. از این روی دیر زمانی نگذشت که چندین شرکت نفتی آمریکایی علاقه خود را به برقراری و ایجاد نظم در افغانستان اعلام داشتند. بی شک این گزینه علاوه بر اینکه منطبق با منافع کمپانی های نفتی آمریکایی بود، مقاصد کلان سیاست خارجی و امنیت ملی واشنگتن، بویژه در حوزه تامین انرژی را نیز پوشش کامل می داد.

 

بدین ترتیب طولی نکشید که گروه های مجاهدین افغان – که نتوانسته بودند نظمی را بر کشور حاکم کنند - از دیده گان مقامات سیاسی و امنیتی واشنگتن فروافتاده  و ملا محمد عمر و گروه تحت رهبری او، کاندید در دست گرفتن قدرت در افغانستان شدند تا بلکه بواسطه این گروه " استراتژی جاده ابريشم" قوت گرفته و بدین ترتیب راه برای انتقال نفت و گاز آسیای میانه و دریای خزر به سوی بازاهای مصرفی جهانی، هموار گردد.

داود میر، کاردار افغانستان در فرانسه - در دولت برهان الدین ربانی –  در مصاحبه با ماهنامه "عربی" چاپ پاریس اطلاعات جالب توجهی را ارائه می دهد، وی در این باره اظهار نظر می کند و می گوید: " قدرت گیری سریع طالبان را می توان معلول سه علت دانست: 

- جنگ داخلی افغانستان ( که در سال 1992، پس از آنکه کابل توسط قوای شاه مسعود تسخیر شد، به راه افتاد) .

- توسعه طلبی پاکستان.

- اهمیت اقتصادی منابع سوخت آسیای مرکزی و ضرورت حمل آن از طریق افغانستان. " 

او در ادامه می افزاید:

" پاکستان از طریق « آی. اس.آی» ( I.S.I ) سرویس امنیتی معروفش، جنبش طالبان را خلق کرد. از هم پاشیدگی افغانستان و وجود بیش از 2 میلیون پناهنده افغانی در پاکستان کار پاکستانی ها را آسانتر کرد. تصمیم پاکستان همزمان شد با توجه کمپانی های نفتی آمریکایی به گاز ترکمنستان وراه حیاتی عبور آن به بندر گراچی در پاکستان از طریق افغانستان ولی وزارت امور خارجه آمریکا که روابط خود را به حکمتیار قطع کرده بود سرمایه گذاری در افغانستان را به استقرار رژیمی مشروع در کابل موکول کرد. بدینسان، تعصبات مذهبی طالبان با منافع پاکستان و آمریکا همسو شد. هزینه عملیات طالبان را که حدود 30 میلیون دلار براورد می شود کمپانی نفتی « یونوکال» ( UNOCAL ) می پرداخت. بدین ترتیب طالبان تقریباً تمام شهرهای بزرگ را بدون جنگ، با پول و استفاده از خیانت، تصرف کردند." 13

 

این رویکرد نیز بزودی منافع واشنگتن را تامین نمی کرد، اگر چه طالبان توانسته بودند نظمی قابل توجهی را به افغانستان بازگرداند، اما در این کشور هنوز حکومت واحد و سرتاسری به معنی واقعی کلمه وجود نداشت، گروه های بزرگی از مجاهدین که از قدرت اخراج شده بودند، همچنان سودای بازگشت به قدرت را در سر می پرورانند. چه بسا جنگ های داخلی تا حد قابل توجهی مهار شده بود، لیکن جنگ و ستیز همچنان ادامه داشت. تمامی این موارد به همراه حضور القاعده و بن لادن و طالبان عرب، سبب می شد تا نگاه های شک آمیزی در کاخ سفید،  بر فراز حکومت طالبان در این کشور گسترانیده شود.

طولی نکشید کارشناسانی که مسائل منطقه را رصد می کردند با پروسه جدیدی مواجه شدند، آنها به ناگاه پی بردند که وقایع و اتفاقات جاری نشان می دهد که کاخ سفید پیش از حل کردن معمای- انرژی در-  این بخش از جهان در آسیای میانه، افغانستان را به حال خود نیمه رها کرده و در تلاش است تا "استراتژی جاده ابريشم" را در بخش هایی از قفقاز، به سامان برساند.   

 

بدین ترتیب در روز نوزدهم مارس 1999، كنگره آمريكا در اقدامی که انتظار آن می رفت لایحه ای را بنام "استراتژی جاده ابريشم"  (Silk Road Strategy Act ) بصورت قانون به تصویب رسانید که بر اساس این مصوبه نحوه تامین منافع ایالات متحده آمریکا از کرانه دریای مدیترانه در غرب تا گستره آسیای مرکزی در شرق را شامل می شد. این طرح منافع تجاری آمریکا را بر اساس شاهراه جاده ابریشم ترسیم می کرد که در گذشته کالا و مال الالتجاره را از غرب به شرق و بالعکس جابجا می کردند. در این طرح هدف آن بود تا با کوتاه کردن دستان روسیه، ایران و چین از منطقه علاوه بر بازار مصرف آنها، منابع انرژی کشورها حوزه قفقاز و آسیای میانه در "استراتژی جاده ابريشم"  را در اختیار و انحصار خود داشته باشند. در این طرح، آنگونه که طراحان آن ترسیم کرده بودند، تسلط روسها بر منابع و معابر نفت و گاز شکسته و بزودی و از کنترل او خارج می شد.

 

 

 

جدال موفق برای عبور نفت و گاز دریای خزر

 

در آغاز برای عبور نفت دریای خزر به بازاهای جهانی، چند راه برای کارشناسان امور متصور بود،  خط لوله نخست که البته از مدتی پیش درحال احداث بود، نفت خام را از میدان نفتی تنگیز قزاقستان و از طریق روسیه به بندر نووروسیرسک در دریای سیاه منتقل و از آنجا به سوی جهان خارج صادر می گردید. در مورد خط لوله بعدی، که باعث جدال های گسترده ای نیز شد، دو پیشنهاد مورد تدقیق و توجه بود، نخست خط لوله از طریق مسیر جنوب، که از میانه ایران می گذشت و یا این کشور می توانست از طریق سوآپ، نفت و گاز دریای خزر را به مصرف کنندگان جهانی برساند. تمامی کارشناسان به این نکته تاکید داشتند که عبور نفت و گاز دریای خزر از طریق ایران، مسیری بسیار ارزان و مقرون به صرفه تر است، اما یک نکته مانع آن می شد، جمهوری اسلامی ایران، در اردوگاه جهانی، در ردیف دشمنان غرب محسوب می شد و این عامل بازدارنده ای بود که غرب به هیچ وجه نمی خواست که این امتیاز بزرگ نصیب جمهوری اسلامی ایران شود. اما مسکو در این میانه با به نمایش گذاشتن چهره ای خیر خواهانه ای تلاش داشت تا مانع این کار شود. مقامات کرملین به همکاران آمریکایی خود این موضوع را گوشزد می کردند، اکنون که ایران در کانون ِ دشمنان ِ آمریکا قرار دارد و به حمایت از تروریسم بین المللی می پردازد، پس چه بهتر آنکه آمریکا مسیر اورشیا خود را دنبال کند. مقام آمریکایی در این باره می گوید :" برخی از مقام های روسیه هنوز با مسیر باکو مخالفند، اما مسکو اخیراً به واشنگتن گفته است؛ با این نکته موافق است که نباید به ایران اجازه داد بر مسیرهای انرژی منطقه حاکم شود." 14 بدین ترتیب، مسیر غربی دریای خزر مورد توجه واشنگتن و متحدان غربی او در لندن قرار گرفت که نفت را از طریق خط لوله باکو – جیهان به ترکیه می رساند.

 

مقامات کرملین که حرص و ولع مقامات کاخ سفید را به درستی شناسایی کرده بودند، از همان راهی وارد شدند که بتوانند، بیشترین امتیاز را از واشنگتن دریافت کنند، روسها در این بازی بطور ضمنی با تسلط واشنگتن در حوزه نفت و گاز دریای خزر موافقت نشان دادند، اما به همان ترتیب نیز راههایی پر از سنگ و لاخ را در مقابل آمریکاییان گسترانیدند. یعنی هنگامی که آمریکاییان در بخش های مهمی از گستره قفقاز جولان می دادند، عناصر اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران نیز در آن سامان حضور گسترده ای داشتند. پطر گونچاروف مفسر سیاسی خبرگزاری نووستی، در گزارشی که اطلاعات آن از سوی منابع امنیتی روسیه به تائید رسیده است در این باره می نویسد: " در مدت اخیر ایران بطور قابل توجهی توسعه طلبی اقتصادی خود در آسیای میانه را گسترش داده که منافع روسیه بطور مرسوم در آنجا دیده می شوند. اما مسکو در سکوت با این می سازد و چنین محاسبه می کند که هر چه حضور ایران بیشتر باشد، حضور آمریکا و ترکیه و تا حدی چین کمتر می شود." 15

 

 

 

مخالفت آمریکا با عبور نفت دریایی خزر از خاک ایران

 

آنگاه که شرایط ظاهراً به نفع واشنگتن در جریان بود و شرکت های نفتی آمریکایی سیادت و اقتدار خود را در عرضه نفت و گاز در دریای خزر بازیافتند، اصطکاک منافع مرتباً از یک سو میان آمریکا و از سوی دیگر با روسیه و جمهوری اسلامی ایران موجود بود. روس ها از سیاست مشخصی پیروی می کردند، آنها خود عاقلانه نمی دانستند شخصاً در منازعه با آمریکا وارد شوند، بلکه از درگیری پنهان و آشکار میان واشنگتن و تهران در منطقه بویژه در قفقاز و آسیای میانه سود می جستند. بدین ترتیب مقامات آمریکایی در تلاشی گسترده در پی آن بودند تا منافع جمهوری اسلامی ایران را در منطقه ناکام سازند. کاخ سفید از هر اقدامی که بتواند، هم منافع و هم امکانات تهران را در منطقه محدود سازد، بهره می جست.

سناتور بروان بک، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنای آمریکا " به دولت توصیه کرد سریعاً اقدام کند و جلو مداخله های ایران و روسیه در منطقه دریای خزر را بگیرد. وی گفت دسترسی آمریکا به دریای خزر امری بسیار حیاتی است زیرا منابع انرژی دیگر را در اختیار ما قرار میدهد." 16

 

بنابراین در اقدامی که منطبق بر استراتژی عبور نفت و گاز از دالان قفقاز، و هم آهنگ بر اساس طرح " استراتژی جاده ابریشم" کاخ سفید بود، "« ویلیام دیلی » وزیر بازرگانی آمریکا اظهار عقیده کرده: ایران نبایداز فعالیتهای نفتی در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز سود ببرد." 17 بدین ترتیب خبرگزاری رویتر، در این ارتباط گزارش داد ویلیام دیلی، وزیر بازرگانی آمریکا که در روز 18 ژانویه 1998 در آنکارا بسر می برد، تاکید کرد: چون رژیم ایران حامی تروریسم است و در جهت بی ثباتی منطقه تلاش می کند، نباید هیچ پروژه ای که نفت و گاز دریای خزر را از طریق ایران انتقال می دهد، به اجرا درآید.

ویلیام دیلی تاکید کرد: پروژه های بزرگ اقتصادی این منطقه نباید وسیله پشتیبانی از حکومتهایی مثل حکومت ایران شود که برای دستیابی به سلاح کشتار جمعی و حمایت از تروریسم و بی ثبات کردن منطقه تلاش می کند.

از سوی دیگر آمریکا نیز در تلاش مستمر بود تا به متحدان اروپایی خود نیز این فشار را تحمیل کند تا در حوزه نفت و گاز دریای خزر به جمهوری اسلامی ایران مساعدت مالی نکنند، بلکه برعکس واشنگتن در تلاش بود تا اروپاییان نیز امکانات مالی و تکنولوژیکی خود را به رهبری آمریکا در قفقاز بکار گیرند. "به گزارش رادیو اسرائیل یک مقام ارشد دولتی در آمریکا فاش ساخت دولت واشنگتن تلاش دارد کشورهای اروپائی را متقاعد سازد بجای احداث شاه لوله نفت و گازی که از خاک ایران بگذرد یک شاهراه انرژی از طریق قفقاز، به سوی قاره اروپا بکشند، که با ایران هیچگونه ارتباط نداشته باشد.

معاون وزیرخارجه آمریکا درامور اقتصادی استوارت ایزن اشتات ضمن اعلام این خبر گفت برخی کشورهای اروپائی نسبت به این برنامه تمایل نشان می دهند ولی هیچگونه تعهدی در این زمینه نسپرده اند. در صورت اجرای این برنامه جمهوری اسلامی هر ساله از صدها میلیون دلار درآمد ناشی از حق عبور نفت و گاز جمهوری های مسلمان آسیای میانه به اروپا محروم خواهند شد."18

  

 

 

اسرائیل و نفت دریای خزر

 

کسی چه می دانست روزی که تزار روسیه در پی یافتن چوب گردو، روبرت نوبل، 19  این یهودی زاده متمول را به قفقاز می فرستد تا برای تولید قنداق تفنگ ارتش تزاری روسیه بکوشد، وی با نفت و گاز در آذربایجان آشنا می شود، و تولید و تجارت این کالای استراتژیک را پیشه خود می گرداند. آیا کسی می دانست که وجود این طلای سیاه اسباب جنگ های بزرگ و حتی جنگ جهانی گردیده و موجبات سقوط خاندان رومانف در آن کشور و برخی  قدرت های دیگر از جمله آدلف هیتلر در جهان را رقم خواهد زد؟!

 

در آغاز حکومت لرزان بولشویک ها، آنها نیز نمی توانستند در برابر کمپانی های نفتی غربی از خود مقاومتی شایان توجه نشان دهند. هنگامیکه نظام اتحاد شوروی برقرار بود و کمنترن در آن کشور راه های رهایی از بندهای امپریالیستی را برای مردمان و زحمتکشان همنوع خود، در کشورهای منطقه و قاره های دیگر می جستند، کرملین با کمال میل و رغبت بخش های قابل توجهی از میادین نفتی خود در قفقاز را بر اساس طرح نپ در اختیار کمپانی نفتی سینکلر آمریکایی قرار داده بود. 

اما پس از اینکه حکومت بولشویکی اقتدار خود را در روسیه و سپس در امتداد طول و عرض روسیه برقرار ساخت، کمپانی های نفتی خارجی از جمله کمپانی نفتی سینکلر نیز امتیاز استخراج نفت این کشور را از دست داد، و به طبع آن، انحصار این کالای استراتژیکی نیز در دست کرملین افتاد.

با فروپاشی اتحاد شوروی، و آنگاه تکه و پاره شدن جمهوری های این امپراتوری، بسیاری از قدرت های غربی که خود را پیروز این رزم می دیدند، بخش های قابل ملاحظه ای از غنایم خود را در معادن نفت و گاز دریای خزر، از جمله در نفت و گاز جمهوری آذربایجان شوروی می جستند. در دوره زمامداری ابوالفضل ایلچی بیگ، این ناسیونالیست آذربایجانی که تلاش می کرد تا مناسبات جدی را با کمپانی های نفتی آمریکایی برقرار سازد، این موضوع برای روسیه بسیار سخت می آمد، و مسکو با اعمال فشارها  و در اقدامی، اسباب سرنگونی حکومت ایلچی بیک را فراهم ساخت و او ناگزیر گردید تا از کشور بگریزد.

 

حیدر علی اف، این کمونیست کهنه کار و عضو پولیت بورو حزب کمونست اتحاد شوروی و رئیس کا. گ . ب و دبیر کل حزب کمونیست جمهوری آذربایجان شوروی، با مساعدت کمپانی های نفتی همچون بریتیش پترولیوم – آموکو؛ و بدون مخالفت مسکو به نرمی بقدرت بازگردانیده شد، طولی نکشید که یک کنسرسیوم بین المللی در حوزه نفت و گاز دریای خزر متعلق به جمهوری آذربایجان تشکیل و شروع به کار می کند، متعاقباً  برآورد می شود که کمپانی های نفتی در آذربایجان بالغ بر چهل میلیارد دلار سود تحصیل کرده اند.

کنسرسیوم علاوه بر بی پی – آموکو – که شصت درصد سهام شرکت بین الملی نفت آذربایجان را به خود اختصاص داده بودند، شامل کمپانی های دیگری همچون: یونوکال و مکدرموت پنس اویل و یک کمپانی ترکی نیز می شد.

در سال 1997 نیز الگور معاون بیل كلینتون، رئیس جمهوری وقت آمریکا زمینه مساعدی برای امضای یک قرارداد کلان نفتی - که حجم بسیار زیادی از ذخایر نفتی آذربایجان - را میان کمپانی نفتی شورون  و شرکت ملی نفت جمهوری آذربایجان فراهم آورد.

اسرائیل نیز بنابه حضور صاحب منصبان یهودیان آذربایجانی توانست مناسبات نزدیک و گسترده ای را باکو برقرار سازد، بویژه بحران میان باکو و تهران در چند حوزه نفتی که اختلافات عمیقی را میان  ایران و جمهوری آذربایجان سبب شد و مزید بر علت، حضور نیروهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در جمهوری آذربایجان و ادعای چندین باره مبنی براینکه بخشی از جناح های داخلی جمهوری اسلامی ایران در حال  صدور انقلاب اسلامی و طرح کودتایی در آن کشور است، و مواردی از این دست، مناسبات میان تهران و باکو را به پایین ترین سطوح خود در تاریخ روابط این دو کشور رساند؛ درست وجود مرعی و یا نامرعی همین خطر است که مناسبات باکو و تل آویو را بمرحله استراتژیکی رسانیده است. باکو با دریافت اطلاعات و تسلحیات از تل آویو، سعی می کرد تا ارکان قدرت خود در خاندان علی اف را تداوم داده و تضمین کند.

تل آویو نیز با رشد اقتصادی و بازارهای گسترده ای که در منطقه و جهان یافته، تلاش دارد تا منابع مطمئن و قابل دسترسی به انرژی، بویژه نفت و گاز را برای خود در آینده تضمین کند. در بررسی های بعمل آمده مشخص می شود که " اسرائیل 20% از نفت خود را از معادن آذربایجان در خزر دریافت می کند." 20

 

بنابراین تل آویو برای تضمین امنیت خود و امکان دسترسی آسان و بی دردسر به نفت و گاز دریای خزر، حفظ حاکمیت ملی آذربایجان را از اولویت های سیاست های خارجی و اقتصادی خود برمی شمرد. حال اگر وجود دو وزیر یهودی که گفته می شود دارای گذرنامه های اسرائیلی هستند در دولت میخائیل ساکاشویلی را نیز به این گزارش بیافزایم، تصور این موضوع که امنیت حاکمیت جمهوری آذربایجان و جمهوری گرجستان، مماس با امنیت اسرائیل می گردد، امری به دور از واقعیات نیست. بنابراین، این حدس که تا چه حد واشنگتن همراه با تل آویو، سیاست های خاورمیانه ای و قفقاز خود را با هم منطبق کرده باشند، می تواند قابل پذیرش باشد، و طرح این اتحاد را به مرحله ای حساس و استراتژیکی برساند.

 

پس از جنگ روسیه و گرجستان در ماه اوت سال 2008، مقامات ارشد جمهوری اسلامی نیز در این رابطه موضع دولت متبوعه خود را روشن ساخته و در این میان تهران، مقامات تل آویو را عامل و طراح این واقعه معرفی می کنند. محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی ایران که دیدگاه های بشدت ضد اسرائیلی دارد، در چندین مرحله حاکمان تفلیس را ملامت کرده، و تاکید می کند که اسرائیل در این آوردگاه نقش مهمی داشته است. 21

 

نمی توان با استناد به گفته های رئیس جمهوری ایران که با دارا بودن احساسات ضد اسرائیلِی، شهره عام و خاص است اکتفا کرد و آنرا بعنوان یک مانیفست مورد استفاده قرار داد. اما گزارشات معتبر دیگری از جمله گزارش " انستیتو دولتی تحقیقات دفاعی سوئد" نیز ادعای معادل استدلال رئیس جمهوری اسلامی ایران را می رساند.

" انستیتو دولتی تحقیقات دفاعی سوئد گزارشی در رابطه با جنگ پنج روزه در اوستیای جنوبی منتشر کرد که در آن تحلیلگران سوئدی تایید می کنند که علیرغم حضور 130 مشاور نظامی آمریکایی در گرجستان و برگزاری مانور مشترک Immediate Responce -2008 پیش از حمله گرجستان به اوستیای جنوبی، آمریکا از عملیات تفلیس در اوستیای جنوبی حمایت نکرد. در گزارش خاطر نشان می شود که این مانور نه برای آماده سازی حمله به اوستیای جنوبی و بلکه برای "ایران" بود. ..

طبق اطلاعات این انستیتو، متخصصین نظامی اسرائیلی که تعداد آنها حدود هزار نفر بود، نقشی بزرگ در این راستا ایفا کردند. مولفین گزارش این را غیر ممکن نمی دانند که حتی "برخی از مشاورین اسرائیلی مستقیماً در نبردها حضور داشتند".

 

روزنامه Svenska Dagbladet به نقل از منابعی اسرائیلی اطمینان خاطر می دهد که در بین اسرائیلی ها در گرجستان ژنرال "گال هیرش" نیز وجود داشت که در آماده سازی عملیات اسرائیل در لبنان در سال 2006 میلادی نیز شرکت داشت. گویا هیرش شخصاً حمله به تسخینوالی را آماده کرده بود. سوئدی ها دلیل افزایش توجه تل آویو به گرجستان را چنین توضیح می دهند: 

اسرائیل حمله به ایران را آماده می کند و گرجستان بعنوان سکویی برای حمله انتخاب شد. تفلیس و تل آویو پیشتر توافقنامه ای محرمانه منعقد کرده بودند که طبق آن مقامات گرجستان دو فرودگاه را در اختیار نظامیان اسرائیل قرار دادند و در آنها جنگنده های اسرائیلی مستقر خواهند شد که باید تسلیحات هسته ای ایران را هدف گیرند. در غیر این صورت هواپیماهای اسرائیلی مجبور می شدند به عراق بروند که می توانست مسیر را بسیار طولانی ساخته و مشکلاتی دیپلماتیک را به همراه داشته باشد. یک دلیل دیگر توجه اسرائیل به گرجستان نیز مسئله ترانزیت نفت است. اسرائیل 20% از نفت خود را از معادن آذربایجان در خزر دریافت می کند. طلای سیاه از طریق خط لوله باکو-تفلیس-جیهان منتقل می شود که اسرائیل شدیداً در ثبات آن ذینفع است." 22

 

 

 

چشم انداز میانه

 

هنگامیکه مجریان انقلاب رنگی از یوغ حکومت های الیگارشی خانوادگی در جمهوری های پیشین اتحاد شوروی در مسیر جدایی از وابستگی با مسکو قرار گرفتند، شاید همگان فکر می کردند، که وقایع قابل توجه ای در این ناحیه در جریان است، اما با ورود ريچارد آرميتاژ معاون اول وزير امور خارجه آمريكا به ارمنستان و پس از ديدار با روبرت كوچاريان رئيس جمهور ارمنستان وی " در گفتگو با خبرنگاران در ايراوان گفت كه ايالات متحده آمريكا در قفقاز منافع دارند". 23  او با گفتار صریح خود پرده از رازی را برداشت، رازی که در آن اذعان می شود که بعضی از سیاست پیشگان در این منطقه با واشنگتن داراری استراتژی موازی هستند.

 

بنظر می رسد که طرح این بحث خطای تحلیلی نخواهد بود که گفته شود تاریخ در حال تکرار است، و امروز همان کنش و واکنشی که در گذشته میان دولت ها و امپراتوری های روبه ظهور و یا رو به زوال، در آن پیرامون قفقاز با هم مماس و درگیر بوده اند، اکنون با اندکی تغییر و با حضور غرب بویژه ایالات متحده آمریکا در جریان است. استراتژیست های آمریکایی، از جمله زيبيگنیو برژينسکي از بخش ديگري از آنچه امريکائي ها در این منطقه بدنبال آنند پرده برمي دارد و می گوید : " گرجستان براي ما دسترسي به نفت و به زودي به گاز آذربايجان، درياي خزر و آسياي مرکزي را ميسر مي سازد، در اين چارچوب اين کشور اهميتي استراتژيک دارد." 24


هشدار کرملین، در نشست شوراي وزراي امور خارجه كشورهاي مشترك المنافع بعمل آمد، شورایی که پیش درآمدی برای اجلاس سران جامعه همسود بود، نشستی که قرار بود هفته بعد از آن یعنی اوایل سپتامبر 2005 در قازان روسیه صورت پذیرد، رخ نمود. به عبارت روشنتر " طي اين نشست به كشورهاي متحد سايق بطور واضح فهانده شد كه آن دسته از آنها كه در حوزه نفوذ روسيه باقي بمانند، تمام امتيازات اقتصادي از جمله امكان خريد انرژي به پايين ترين قيمت را حفظ خواهند نمود. به كشورهايي هم كه قصد جهت گيري به سمت غرب را دارند، توصيه شده كه يكبار ديگر به ارزيابي مجدد عواقب تصميمات خويش بپردازند."

تحلیلگران وابسته به کاخ کرملین نگرانند که " قزاقستان و بلاروس كه در آستانه انتخابات رياست جمهوري هستند، قربانيان بعدي انقلابهاي رنگين تحريك شده از سوي غرب گردند".

به عقيده همین تحليلگران " كشورهايي كه در حوزه نفوذ روسيه باقي مانده اند، بايد در برابر غرب حمايت شوند. به عقيده آنان، غرب كه با موفقيت روند تغيير رهبري در اوكراين و گرجستان را اجرا نموده و ولاديمير وارونين،‌ رئيس جمهور مولداوي را نيز به سمت خويش جذب كرده، به همين بسنده نخواهد كرد و به تلاش براي خارج ساختن كشورها يكي پس از ديگري از حوزه نفوذ روسيه ادامه ميدهد. " 25

 

تهران نیز منافع سنتی خود را در منطقه آسیای میانه و بویژه قفقاز دنبال می کند، ایران برای احیای راه ابریشم نیر در تلاش است، این کشور از کریدور "شمال- جنوب" که ایران را به روسیه و اروپا پیوند می دهد، دل بسته است ؛ بنابراین طبیعی است که تهران، قفقاز را علاوه بر حوزه نفوذ اقتصادی خویش، جزء حوزه امنیتی خود نیز می داند. منوچهر متکی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران، نسبت به این موضوع واکنش نشان داده، او هر گونه تحول و طرحی را بدون مشارکت ایران در منطقه قفقاز صورت گیرد، غیر ممکن می داند و معقد است : " قفقاز منطقه يي است که هم مرز با ايران است لذا هرگونه تحولي بدون مشارکت ايران غيرممکن است." او در ادامه افزود که " طرف ايراني همچنان به فعال ساختن نقش خود در منطقه [ قفقاز ] ادامه خواهد داد."  26

 

این چه منافع استراتژیکی است که رئیس دیپلماسی خارجی جمهوری اسلامی ایران از آن سخن به میان می آورد؟ نباید فراموش کرد که ایران اکنون بزرگترین سرمایه گذار در این بخش از منطقه است، و بخش قابل توجه ای از این سرمایه گذاری ها را نه بخش خصوصی بلکه بخش دولتی و یا شبه دولتی از جمله سپاه پاسدران این کشور است که در قفقاز انجام می دهد. روزنامه نزاويسيمايا گازتا، گزارش جالب توجه ای را در این مورد ارائه می دهد، این روزنامه در بخشی از مطالب خود می نویسد: " ايران طرح‌هاي گسترده سرمايه‌گذاري در اقتصاد گرجستان و ارمنستان را بررسي مي‌كند كه ممكن است حدود 1 ميليارد دلار براي تفليس و همين مبلغ براي ايروان در نظر گرفته شود. جهت مقايسه، حجم كلي سرمايه‌گذاري‌هاي روسيه در گرجستان در سال 2006 از 30 ميليون دلار تجاوز نكرده بود ... اگر اين توسعه‌طلبي سرمايه عملي شود، ايران مي‌تواند به مهمترين عامل منطقه‌اي تبديل شود". 27

 

با تمامی این رخدادها، به همراه نجوا و پژواک هایی که از هر دو سوی شرق و غرب به گوش می رسد، گواهی می دهد که جهان می باید عنقریب منتظر خبر و یا واقعه ای جدید باشد، که وقوع  آن امری اجتناب ناپذیر می نماید. از یک سو، ولادیمیر پوتین مرد قدرتمند در تاریخ روسیه و سکاندار کاخ کرملین وعده می دهد که " به تغییرات مثبت در روابط مسکو و واشنگتن پس از روی کار آمدن دولت جدید آمریکا امیدوارست." او " در پاسخ به سوالی در رابطه با اینکه آیا روابط روسیه و آمریکا با روی کار آمدن "باراک اوباما" رئیس جمهور منتخب آمریکا تغییر خواهد یافت یا خیر، گفت: "بسیار امیدواریم که این تغییرات مثبت باشند". 28

 

کرملین در سندی که اهداف و استراتژی امنیت ملی این کشور را تا سال 2020، تبیین و پوشش می دهد، نیز بر همین موضوع تاکید دارد و از آن استقبال می کند. در این سند با توجه به رقیب اصلی قلمداد کردن واشنگتن، اما باز هم بر این نکته تاکید شده است که " روابط مسكو و واشنگتن شاهد تحولاتي مثبت در زمان باراك اوباما، رييس‌جمهور منتخب آمريكا خواهد بود". 29   

 

در سوی دیگر این رابطه مقامات غربی قرار دارند که آنها نیز به نوبه خود سعی دارند تا به نتیجه ای مرضی الطرفین در این میانه برسند، بدین ترتیب است که مقامات سابق غربی به همراه مشاوران و تئوری پردازان آنها در مسکو گرد می آیند تا بنحوی به این بحث رسیدگی کنند. رادیو فردا در این باره گزارش می دهد: "مقام هاى سابق بين المللى روز سه شنبه در نشستى در مسكو، پايتخت روسيه، ابراز اميدوارى كردند كه مسئله هسته اى ايران پس از روى كار آمدن باراك اوباما، رييس جمهور منتخب آمريكا، حل و فصل شود.

در نشست مسكو، ويليام پرى، وزير دفاع سابق آمريكا، نيز اظهار داشت: همكارى قوى ميان مسكو و واشينگتن براى حل و فصل منازعه بر سر برنامه اتمى ايران و ساير بحران هاى بين المللى حياتى است.

آقاى پرى افزود: با دولت جديدى كه در آمريكا روى كار خواهد آمد، فرصتى براى كاهش تنش موجود (در روابط دو كشور) ايجاد خواهد شد. و اگر چنين اتفاقى رخ دهد در نتيجه ما مى توانيم براى حل همه مشكلات از جمله در ارتباط با ايران همكارى با يكديگر را آغاز كنيم ". 30

 

کارشناسان و گزارشگران که موضوعات را رصد می کردند کم و بیش از طرح این موضوع تا حدودی نیز مطلع بودند. بطور مثال پیتر هیوسی، در مقاله ای در واشنگتن تایمز نسبت به آن واکنش نشان می دهد. او گواهی می دهد که" در ماه ژانویه دولت جدید آمریکا باید تصمیمی دشوار اتخاذ کند. از یک سو می توان به روند استقرار سامانه ضد موشکی در لهستان و چک ادامه داده و پارلمان های هر دو کشور را فراخواند که توافقنامه های مربوطه را با آمریکا تصویب کنند. از سوی دیگر می توان این برنامه ها را لغو کرد و بدین ترتیب در برابر روسیه که چنین گامی را برهم زننده تعادل استراتژیک می داند، کوتاه آمد". 31

 

تردیدی نیست که برخی از مقامات اتحادیه اروپا، بویژه مقامات آلمانی حسن نیت خود را در مقابل کرملین به نمایش گذاشتند، تا منافع روسیه بطور قابل ملاحظه ای حفظ شود. از جمله در ارتباط با موضوع پیوستن گرجستان و اوکرایین به پیمان ناتو، رادیو دویچه وله در این ارتباط گزارش می دهد که " در این میان شخصیت‌های سیاسی آلمان نظیر آنگلا مرکل و فرانک والتر اشتاین‌مایر، وزیر امور خارجه، تبدیل به چهره‌های روز رسانه‌های روسی شده‌اند. دلیل این حرکت را هم می‌توان پشتیبانی آلمان از عدم عضویت اوکرائین و گرجستان در ناتو دانست، که در حقیقت نوعی مخالفت با خواست آمریکا به شمار می‌آید".

مقامات سیاسی روسیه نیز از این رویکردی که منافع روسیه را محترم می شمارد استقبال کرده و در واکنشی خرسندانه نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند. دیمیتری روگوزین سفیر روسیه در اتحادیه اروپا با استقبال از این موضوع  " تصمیم اخیر ناتو را به منزله تایید این امر دانست که برای ناتو موضوع روسیه مهم‌تر از در خواست عضویت اوکرائین و گرجستان است. او در همین رابطه گفت: «نیروهای ضد روسی موفق نشدند خواست خودشان را عملی کنند. شکاف و اختلاف نظر در ناتو امری بارز است و این شکاف در صورت گسترش یافتن ناتو عمیق‌تر هم خواهد شد. با وجود تمام دسیسه چینی‌های آمریکا، به خصوص کوندالیزا رایس، تفکرات و عقاید ضد روسی نتوانستند جای خود را باز کنند. این نکته به این معناست که اروپا دست به کار ساختن خواسته‌های سیاسی خود شده است".  32

 

اما تردیدی نیست که واشنگتن در تغییر و تحولاتی که پس از انتخابات ریاست جمهوری در آن کشور صورت پذیرفته عملاً سیاست های خارجی خود را تا حدود قابل توجه ای منعطف تر نموده است.

 

بدین ترتیب سران کشورهای غربی کمال حسن نیت خود را در میدان قفقاز به نمایش گذشتند، اگر چه زبانی واحدی از آن سو به گوش نمی رسد، اما سیگنال هایی که از آن سو به این طرف فرستاده می شود به شکل محسوسی نشان از حسن نیت دارد، در پیغام ارسال شده، عقب نشینی غرب در حوزه قفقاز بویژه گرجستان کاملاً مشهود و ملموس  است.

کوندالیزا رایس، وزیر خارجه آمریکا در روز چهارشنبه، 27 نوامبر گفت: " واشینگتن در گردهمایی ِ هفته آینده وزیران و نمایندگان ناتو در بروکسل، در مورد پیوستن اوکرائین و گرجستان به ناتو پافشاری نخواهد کرد". 33

 

این سیگنال نیز به مسکو رسیده است، که در واشنگتن رجال سیاسی و کارپردازان سیاست خارجی این کشور بنحو قابل قبولی حاضر به نوعی سازش و مدارا در عرصه مناسبات بین المللی هستند. نیکلای زلوبین مدیر برنامه های روسیه و آسیای مرکز اطلاعات دفاعی آمریکا، بنقل از تحلیلگران آمریکایی می نویسد: " اگر لازم باشد که گرجستان را با ایران تعویض کنند، آمریکا به این امر دست خواهد زد. چرا که بلندپروازی های هسته ای ایران برای کاخ سفید به مراتب مهم تر از بلندپروازی های سیاسی تفلیس است. ژئوپلیتیک یعنی همین ". 34

 

اما نباید به این موضوع خوش بین بود، چرا که سکه روی دیگری نیز دارد. سیاست کوره راهی است خمیده و پیچ اندر پیج که قرار گرفتن در آغاز جاده بررسی آن، امکان نگاهی شفاف در انتها را بدرستی میسر نمی سازد. بنابراین نباید تنها به این دیدگاه بسندیده کرد و خطر یک رویارویی عظیم میان قدرت های بزرگ جهانی و یا منطقه ای را که برحسب منافع ملی و طبقاتی آنها سرچشمه می گیرد را از ذهن دور داشت.      

در مقاله ای بنام "آمریکا آماده جنگ جدید در قفقاز می شود" دمیتری یفستافیف، کارشناس برجسته سیاسی روس نظر دیگری را ابراز می دارد، او در باره احتمال از سرگیر جنگی گسترده تر در منطقه سخن به میان می آورد و می گوید: " بیمه آمریکا در برابر ریسک های نظامی حاد شدن اوضاع در حوزه دریای سیاه را در نظر دارد. در آستانه زمستان و بهار ممکن است میخائیل ساآکاشویلی رئیس جمهور گرجستان سعی کند که جایگاه رو به افول خود بر سر قدرت را نجات داده و جنگ جدیدی را آغاز کند. که این بار ایالات متحده کنار نخواهد ماند". 35

 

این گزارش پژواک سندی است که کارشناسان ارشد کاخ کرملین نیز آنرا تایید می کنند. کاخ کرملین در سندی که اهداف و استراتژی امنیت ملی این کشور را تا سال 2020، تبیین و پوشش می دهد، نیز بر همین موضوع تاکید دارد. در این سند همچنین به موضوع شروع یک جنگ بزرگ تاکید شده است. " بر اساس اين سند عنوان شده است كه جهان طي سال‌هاي آينده با جنگ‌هايي بر سر منابع انرژي روبرو خواهد شد". گزارش سند استراتژی امنیت ملی روسیه ادامه می دهد :" اين جنگ‌ها در نزديكي مرزهاي روسيه يا مرزهاي هم‌پيمانانش رخ خواهد داد. تهيه‌كنندگان اين سند اعلام كرده‌اند كه تنش در مناطق درگير افزايش خواهد يافت و احتمالا اين درگيري‌ها وارد كشورهايي در آسيا و آفريقا، شبه جزيره كره و نيز ادامه‌ي خشونت‌ها در افغانستان و عراق مي‌شود". 36

 

به هر ترتیب روشن است، در صفحه ای که از آن بنام تاریخ نام برده می شود، قدرتهای معظم همواره  بر حسب توان و امکانات خود، منابع و حوزه نفوذ خود را روشن و مشخص می سازند، اگر فرض شود سکوت غرب بویژه ایالات متحده آمریکا در جنگ گرجستان نشان از ابراز رضایت مندی از تعیین حوزه مناطق نفوذ و رها کردن گرجستان به حال خود و دست کشیدن از دالان قفقاز و نفت و گاز دریای خزر تلقی گردد، در سوی دیگر آن بلاانقطاع سوالی پیش روی قرار می گیرد که حوزه نفوذ و منافع ایالات متحده آمریکا در این ره اورد کجا و کدام خواهد بود؟ پاسخ این سوال راهگشای مهمی خواهد بود که می تواند تا حدود قابل توجه ای ما را به وقایعه ای که ممکن است عنقریب بوقوع بپوندد، راهنما سازد. هرالد تریبیون، کوشش دارد تا گوشه ای از زاویه تاریک را آشکار سازد. این روزنامه در این ارتباط می نویسد: " فرانسوي‌ها ‌بسيار مايلند تا آمريكا هم در كنفرانس تابستان سال آتي [ 2009] كه درباره" ساختار امنيتي جديد در اروپا" است و با پيشنهاد ‌و شركت روسيه و كشورهاي اروپايي خواهد بود شركت كند. اين كنفرانس كه در آن درباره امنيت جامع اروپا، حضور ‌ناتو و عضويت كشورهايي چون اوكراين و گرجستان در اين سازمان امنيتي- نظامي و نيز درباره استقرار سپر ‌دفاع موشكي آمريكا در اروپا بحث خواهد شد، بهترين موقعيت و فرصت ممكن است تا ايالات متحده و اروپا در ‌ازاي دادن برخي امتيازات به روسيه نظر مساعد اين كشور را در همراهي با برنامه‌هاي آمريكا و اروپا درباره ‌برنامه هسته اي ايران، جلب كنند ".‌‌ 37

 

 

 

نتیجه سخن

 

واقعه 11 سپتامبر 2001، این فرصت زیبنده را به مقامات جمهوریخواه در کاخ سفید داد تا از آن استفاده هوشمندانه لازم را ببرند. بدین ترتیب، نخست افغانستان – که بنا به اظهارات ریچارد نیکسون " کلید فتح " آسیا و چین است. –  در 7 اکتبر 2001مورد هجوم نیروهای ائتلاف بین المللی به رهبری ایالات متحده آمریکا – که ناتو آنرا مدیریت می کرد -قرار گرفت  و آنگاه در 20 مارس 2003، عراق نیز بواسطه اقدامات نظامی به سرنوشتی مشابه گرفتار آمد.

کاخ سفید همچنین علاقه خود را از قفقاز، یعنی قطعه استراتژیک از پازل " استراتژی جاده ابریشم" پنهان نمی داشت. انقلاب های رنگین در صربستان ( 2000)، گرجستان ( 2003)، اکرایین ( 2004) و قرقیزستان(۲۰۰۵) نیز به این رویای جمهوریخواهان آمریکایی و سپس همفکران انگلیسی آنها جامعه عمل پوشانید. لیکن دیری نپاید که شکست انقلاب لاله در اندیجان ِ ازبکستان در 13 مه 2005 و سپس مرگ صفر مراد نیازوف رئیس جمهوری خودشیفته ترکمنستان، در 21 دسامبر 2006، و کمی پس از آن اعتراضات آتشین ولادیمیر پوتین در چهل و سومین کنفرانس سیاست امنیتی در مونیخ ِ آلمان در 10 فوریه 2007، سپس اجرای مانور سازمان همکاری های شانگهای در چلیابینسک روسیه در اوت 2007، که در اطراف رشته کوههای اورال برگزار گردید، بدنبال آن اقدام کاوشگران روسی در همان سال برای تصاحب نفت و گاز در قطب یخ زده شمال 38 و سپس آزمایش "پدر همه بمب ها" ی دنیا، 39  توسط روسها در سپتامبر 2007، و در نهایت با بحرکت در آوردن ناوگان های دور برد استراتژیکی هوایی و دریایی در همان سال، مجموعه این اقدامات را می توان به ظهور امپراتوری نوین روسیه مربوط دانست و طبیعتاً استراتژی جاده ابریشم با چالش های جدی مواجه گردید. اما کابوس واقعی آمریکا با شکست این کشور در پروژه استراتژی " خاورمیانه بزرگ " رقم خورد. یعنی هنگامیکه  ادامه جنگ 33 روزه – اسرائیل و حزب الله در اوت  2006  بنا به اصرار کوندالیزا رایس ، وزیر خارجه کابینه بوش، و با این استدلال که ما در این جنگ مبارک و بزرگ " شاهد درد زایمان خاورمیانه جدید هستیم "، به یکباره  نتوانست نوزاد "خاورمیانه  بزرگ " خود را به صحت و سلامت به دنیا آورد، این امر باعث تأسف و تألم شدید رئیس دیپلماسی خارجی کاخ سفید و سایر مقامات واشنگتن واقع شد و استراتژی واشنگتن را با مشکلات و معضلات جدی مواجه ساخت.

 

جهان در طول 2 قرن اخیر با تغییرات مدام جغرافیایی مواجه بوده است. هر تغییر جغرافیایی پس از اصطکاک و درگیر شدن منافع قدرت های بزرگ پدیدار شد، بویژه پس از پایان دوجنگ بزرگ جهانی، مرزهای جهانی ترک عظیمی برداشته و قدرت های بزرگ در پی مصاف خونین، مرزهای جغرافیایی را براساس منافع و امنیت ملی خود تعریف و ترسیم کردند.  اما در اثنای پایان جنگ جهانی دوم، جهان با تعریف جدیدی روبرو گردید. بطوریکه این کره خاکی با تمامی متعلقات و مباشران سیاسی و دولتمران آن در کنفرانس یالتا (4 تا 11 نوامبر 1945 ) بصورت عمومی میان مسکو، واشنگتن  و لندن تقسیم شد.

جهان تا پایان دهه 1980 عملاً براساس همین تعریف ژئوپولتیک در جریان بود. اما با دگردیسی در اتحاد شوروی، و با فروپاشی اردوگاه سوسیالیزم و فائق آمدن ایالات متحده آمریکا بعنوان یگانه ابرقدرت جهانی، این کشور کوشید تاجغرافیای سیاسی را- با سخت افزارهای جنگی و یا نرم افزارهای انقلابات رنگین- آنگونه که منطبق بر منافع و امنیتی ملی این کشور است، تعریف، ترسیم و در نهایت آنرا اجرا کند.  

در حالیکه روسیه اکنون از خواب گران زمستانی خود بیدار شده و سیاست سازان کاخ کرملین دگرباره همچون دهه 1950 قد برافراشته و منافع ملی خویش را در خارج از جغرافیای سیاسی خود می جوید. جهان گویی به اوایل دهه 1950 گام نهاده است. اما در این میان یک حلقه مفقوده ای وجود دارد که نام نامشخص آن "یالتا جدید" با تسمیه احتمالی دیگر است.

 

انتظار می رود امروزه سیاست های خارجی آمریکا در دولت باراک اوباما دچار دگرگونی رادیکالی شود و در نتیجه انتظار می رود که در این راستا نزم افزارها و پالسی های جدیدیی بکار برده شوند؛ بطور قطع مقامات کاخ سفید از حزب دمکرات آمریکا که معمار و بنیانگذاران اصلی " استراتژی جاده ابریشم" بوده اند، بعید بنظر می رسد، که این استراتژی را - که در امتداد امنیت و استراتژی ملی این کشور حرکت می کند،- به کناری گذاشته و از آن به سهولت گذر کنند. با توجه به اینکه در دو سوی این مجادله دو شخصیتی بر قدرت تکیه زده اند، که هر یک از آنها بیشترین آرا را در تاریخ ریاست جمهوری آمریکا بدست آورده  و دیگری مقام نخست در رهبری تاریخ روسیه را به خود اختصاص داده است، و هر یک از این دو مقام، از قدرت منحصر بفردی  در نزد افکار عمومی کشورهای خود برخوردار هستند، که بواسطه این مقام و موقعیت عقب نشینی از مواضع خود را پسندیده نمی بینند. بنابراین بنظر می رسد و یا انتظار می رود که جدال ها به مراحل حساس خود نزدیکتر شوند و یا اینکه در یک معماری جدید، با یالتای دیگری حوزه نفوذ هر یک از قدرت های مذکور به لحاظ حقوق بین المللی روشن و دقیقتر شود.

 

بنابر این عدم توفیق ایالات متحده آمریکا در طرح " خاورمیانه بزرگ" و شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه در تابستان 2006، و ظهور امپراتوری نوین روسیه در سال 2007 و همچنین شکست و هزيمت میخائیل ساکاشویلی در بازپس گیری اوستیای جنوبی و آبخازیا در تابستان 2008 را آیا باید در طرح شکست ایالات متحده آمریکا در " استراتژی جاده ابریشم" ارزیابی کرد؟  آیا جنگ گرجستان بخش نهایی جنگ بر سر تسلط و کنترل منابع هیدروکربنی و راههای ترانزیتی آن قلمداد گردیده و یا بخش آغازین این حرکت به حساب می آید؟ و سوال اساسی و مهم تر این است که اگر این جنگ و غائله در حقیقت فاتح و مغلوب مشخصی نداشت و در تعیین خط و مرزبندی ژئواستراتژیکی در این منطقه ژئواکونومیکی، هنوز مرزهای جغرافیایی و ژئوپولیتیکی همچون " یالتای جدیدی " به معنی واقعی کلمه شکل نیافته و تعریف نشده است. سوالی که برای هر تحلیلگر و کنکاشگری مطرح می شود، این است که: " بعد از گرجستان نوبت چه کشوریست؟"  

 

 

حسین زربخش

دسامبر 2008

hossein105@hotmail.com

 

 

منابع:

 

1- حاکمان صفویی، بویژه شاه عباس می خواستند تا با کشتار مردم گرجستان -  که در حقیقت حکومت مستقل خود را جستجو می کردند،-  آوازه این کشتار به گوش تمامی اقوامی که تحت حاکمیت دولت مرکزی قرار داشته اند، رسیده تا بدینوسیله هر گونه درخواستی برای حکومتی رسمی و مستقل، با کشتار و قتل و غارت روبرو خواهند شد.

2- سعید نفیسی؛ تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران  ص 266 

3- حتی قرآن چاپی نیز در گرجستان طبع و سپس به بسیاری از کشورهای اسلامی منطقه از جمله به ایران صادر می شد.

4- برگرفته از ماهنامه انرژی اکونومیست دسامبر 1996

5- دکتر مهدی مظفری، نشریه آیینه، تیر 1374 برابر جولای 1994

6- روزنامه دنياي اقتصاد دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۷ برابر 13 اکتبر 2008 شماره 1640 صفحه 4

7- در گزارش مشترکی که شركت‌های "گازپروم" و "لوک اویل" روسی در ماه مه 2008 به انتشار رساندند و خبرگزاری روسی نووستی آن را انتشار داده ، عنوان شده است که موسسه مشترک "سنتر کاسپ نفت و گاز" که توسط دوکمپانی مذکور و بر اساس اصل شراکتی میان آنها تاسیس شده، یک میدان نفت و گازی عظیم در ساختار "مرکزی" دریای خزر کشف كرده است. این ساختار در بخش مرکزی خزر میانی در مرز میان روسیه و قزاقستان قرار دارد. این میدان در اولین حفاری‌های اکتشافی کشف شده است. به گزارش نووستی، ساختار مذکور در محدوده بخش روسی آب‌های دریای خزر در مسافت ۱۵۰کیلومتر از سواحل ماخاچ قلعه قرار دارد. "

نفت تایمز  شنبه 31 مه 2008

http://www.nafttimes.com/index.php?mod=article&cat=exploration&article=2291

8- "پیش بینی می شود در سال 2010 میلادی تولید نفت خام در جهان معادل 6/91میلیون بشکه در روز و تولید گاز طبیعی معادل 5/116 هزار میلیارد پاي مکعب در سال باشد این در حالی است که در سال 2005 میلادی مجموع نفت خام تولید شده در جهان معادل 08/81میلیون بشکه در روز و گاز طبیعی معادل 534/97 هزار میلیارد پاي مکعب در هر سال بوده است."

روزنامه دنياي اقتصاد دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۷ برابر 13 اکتبر 2008 شماره 1640 صفحه 4

9- الکساندر لبد، ژنرال و سياستمدار پاپوليست و ملی گرای روسيه و نامزد پيشين انتخابات رياست جمهوری، فرماندار ۵۲ ساله کراسنويارسک، در روز 28 آوریل 2002 که برای افتتاح يک پيست جديد اسکی و مجموعه تقريحی آن سوار بر هلی کوپتر می رفت، بدنبال سانحه هوائی به همراه 7 نفر دیگر از همراهانش در سيبری کشته شد.

10- نیمروز جمعه 7 شهریور 1376 برابر 29 اوت 1997  شماره 431   

11- اطلاعات بین الملی سه شنبه 27 آبان 1376  برابر  18 نوامبر 1997 شماره 864

12- نیمروز  جمعه 10 بهمن 1376 برابر 30 ژانويه 1998  شماره 452 

13- " مصاحبه سفیر افغانستان در ارتباط با شرکت نفتی کونکو و طالبان" کیهان لندن  13 دی 1375   شماره 638  

این دیدگاه از سوی دیگر از طرف عناصر طالبان نیز تائید می شود که مقامات آمریکایی در به قدرت رساندن، ملا عمر و گروه طالبان مساعی فراوانی می نمودند." مولوی معصوم افغانی، سفیر طالبان در پاکستان در سال 1997 گفت که دولت آمریکا به طالبان اطمینان داده زمانی خواهد رسید که نمایندگی افغانستان در سازمان ملل و مسئولیت سفارت این کشور در واشنگتن به این گروه واگذار شود."

اطلاعات بین المللی 5 آذر 1380 صفحه 3 شماره 1819  

14- اطلاعات بین المللی پنجشنبه 17 اردیبهشت 1377 برابر 7 مه 1998  شماره 964   

15- خبرگزرای نووستی روسیه  دوشنبه 15 اکتبر 2007 برابر 23 مهر 1386 

http://pe.rian.ru/analitic/20071015/83867515.html

همچنین رئیس سازمان جاسوسی روسیه گفت که سازمان جاسوسی ترکیه درمناطق جمهوری های شوروی سابق مشغول گرد آوری اطاعات اقتصادی است. "نیکلای پاتروشف؛گفت که عناصر اطلاعاتی و امنیتی  ترکیه مترصد ایجاد رابطه با مقامات سیاسی و تجار بزرگ و مقامات اطلاعاتی و امنیتی پاکستان سعی در بدست آوردن اطلاعات نظامی ورابطه روسیه با دگر کشورها هستند. برای اطلاع بیشتر به لینک زیر می توان مراجعه کرد:

http://pe.rian.ru/defense_safety/20071010/83272142.html

16- نیمروز  جمعه 3 مرداد 1367 برابر 25 جولای 1997 شماره 426  

17- اطلاعات بین المللی دوشنبه 13 بهمن 1376 برابر 2 فوریه 1998  شماره 910

18- نمیروز جمعه 8 اسفند 1376 برابر 28 فوریه 1998   شماره 456

19- در سال 1873 روبرت نوبل ( برادر آلبرت نوبل مخترع دینامیت و پایه گذار صلح نوبل) در جستجوی چوب گردو برای قنداق تفنگ ارتش تزاری [ روسیه] به این منطقه رفت و مشاهده کرد که در باکو، در ساحل دریای خزر، مردم محل نوعی صنعت ابتدایی نفت به راه انداخته اند. نوبل در آنجا مهمترین شرکت نفتی منطقه را پایه گذاشت. در اواخر قرن نوزدهم باکو به صورت اولین تولید کننده نفت جهان درآمد و تا نیمه قرن بیستم همچنان مهمترین تامین کننده نفت اروپا باقی ماند.

کیهان لندن  پنجشنبه 6 شهریور 1376 برابر 28 اوت 1997  شماره 671

20- خبرگزاری ریا نووستی روسیه 02 مهر 1387  برابر 23 سپتامبر 2008

http://www.iraniantribune.com/readf.php?fn=MghSyasi/Isr-Ir-Osteya-28-09-08.htm

21- وی در ارتباط با حمله گرجستان به اوستیای جنوبی از جمله گفت: "ما با تمام ملتهای منطقه دوست هستیم، با ملت گرجستان هم روابط تاریخی و عمیق داریم. فکر می کنیم مدیران گرجستان باید یک مقدار با دقت بیشتر و با درایت صحنه را مدیریت می کردند و اجازه نمی دادند که کشورها و قدرتهای بیرون از منطقه در امور گرجستان دخالت کنند. ما اطلاعاتی داریم که صهیونیستها در ماجرا خیلی فعال بودند. توصیه ما این است که دیگران خارج از منطقه دخالت نکنند و اجازه بدهند که کشورهای منطقه مسئله را خودشان حل و فصل کنند."

این موضوع پس از جنگ 8 اوت 2008 گرجستان و روسیه، از سوی احمدی نژاد گفته شده است

بی بی سی جمعه 29 اوت 2008 برابر 08 شهریور 1387

http://www.iraniantribune.com/readf.php?fn=MghSyasi/Ahmadinezhad-Georgia-Isr-29-08-08.htm

22- خبرگزاری ریا نووستی روسیه 02 مهر 1387  برابر 23 سپتامبر 2008

http://www.iraniantribune.com/readf.php?fn=MghSyasi/Isr-Ir-Osteya-28-09-08.htm

23- راشیا نیوز 27 مارس 2004

http://russiannews.ru/pers2/iran_news.php?act=news_by_id&news_id=6033

24- مقاله " بازگشت روسیه "  سپتامبر ٢٠٠٨   نويسنده : Serge HALIMI   دبیر هيئت تحريريه لوموند ديپلوما تيک

http://ir.mondediplo.com/imprimer.php3?id_article=1307

25- http://russiannews.ru/pers2/iran_news.php?act=news_by_id&news_id=16276

26- اعتماد  يکشنبه ۳ آذر ۱۳۸۷ برابر 23 نوامبر 2008 شماره 1827

http://www.iraniantribune.com/readf.php?fn=MghSyasi/Motaki-Kafgaz-23-11-08.htm

" كريدور شمال-جنوب ابتدا در نشست وزراي حمل ونقل سال 1993 كشورهاي اروپايي در شهر هلسينكي مطرح شد. در اين نشست، اعضا كريدوري را تصويب كردند به نام كريدور شمال -جنوب كه از شمال اروپا شروع و پس از گذشت از طريق ايران، به هند و كشورهاي جنوب شرقي آسيا وصل مي شد. اما تا سال 2000 اين پروژه مسكوت ماند، تا اينكه كشورهاي هند، ايران و روسيه اقدام به احياي اين پروژه كردند ".

 لازم به یاد آوری است "مسافت كريدور شمال - جنوب بالغ بر 8500 كيلومتر خواهد بود كه اين مسير از مسير كانال سوئز 40 درصد كوتاه تر و 30 درصد ارزان تر است ".

مصاحبه با محمدجواد عطرچيان، مديركل دفتر ترانزيت و پايانه هاي مرزي؛ ماهنامه اقتصاد ايران، شماره 67، شهريور1383

http://www.iraneconomics.net/fa/articles.asp?id=433

27-  http://www.rusiran.com/archives/001490.php

لوان آساتياني سفير گرجستان در جمهوري اسلامي ايران این موضوع را تائید می کند، وی در بخشی از مصاحبه خود می گوید: " كه تجار ايراني حاضرند در اقتصاد گرجستان 1 ميليارد دلار سرمايه‌گذاري بكنند. به گفته سفير، طرفين مشغول مذاكرات درباره ايجاد رژيم كامله الوداد در زمينه حمل و نقل است. براي گرجستان بازار ايران كه كشور بزرگي با جمعيت 70 ميليوني است، جالب است".

http://www.rusiran.com/archives/001490.php

سایت دیپلماسی ایران پنجشنبه 7 تير 1386 

http://www.irdiplomacy.ir/index.php?Lang=fa&Page=24&TypeId=8&ArticleId=275&Action=ArticleBodyView

همچنین گلا بژواشویلی وزیر امور خارجه گرجستان طی دیدار خود از اسرائیل و گفتگو با "بنیامین نتانیاهو" رهبر اپوزیسیون دست راستی اسرائیل گفت: "گرجستان مجبور است ایران را به عنوان همسایه نزدیک خود که کشوری مقتدر و یکی از سرمایه گذاران اصلی در اقتصاد در گرجستان، به حساب آورد".

خبرگزاری آران  پنج شنبه 3 آبان ماه 1386 برابر 25 اکتبر 2007 شماره خبر: 2534 

http://www.arannews.ir/fa/ContentDetail/?ID=dj23l277vp&Type=351

28- خبرگزاری ریا نووستی روسیه پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۷ برابر 04 دسامبر 2008

http://www.iraniantribune.com/readf.php?fn=MghSyasi/Potin-nezami-04-12-08.htm

29- ایسنا جمعه 6 دي ۱۳۸۷ برابر 26 دسامبر 2008 كد خبر: 03506 – 8710

http://www.iraniantribune.com/readf.php?fn=MghTahlili/Rus-estrategie-26-12-08.htm

30- رادیو فردا  سه شنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۷ برابر 09 دسامبر 2008

http://www.iraniantribune.com/readf.php?fn=MghSyasi/neshstMosko-USA-Rus-09-12-08.htm

31- خبرگزاری ریا نووستی روسیه  چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۷ برابر 03 دسامبر 2008  

http://www.iraniantribune.com/readf.php?fn=MghSyasi/WT-tahdidIr-03-12-08.htm

32- رادیو دویچه وله صدای آلمان چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۷ برابر 03 دسامبر 2008   

http://www.iraniantribune.com/readf.php?fn=MghSyasi/Nato-Rus-kafkaz-03-12-08.htm

33- رادیو فردا  پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۸۷ برابر 27 نوامبر 2008

http://www.radiofarda.com/news/2008/11/27.html?item=474705

34- خبرگزاری ریا نووستی روسیه  سه شنبه 12 اوت 2008 برابر 22 مرداد 1387 

http://www.iraniantribune.com/readf.php?fn=MghSyasi/Nezavismaya-Geor-Ir-USA-12-08-08.htm

35- خبرگزاری ریا نووستی روسیه  سه شنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۷ برابر 02 دسامبر 2008

http://www.iraniantribune.com/readf.php?fn=MghSyasi/USA-Kafkaz-02-12-08.htm

36- ایسنا جمعه 6 دي ۱۳۸۷ برابر 26 دسامبر 2008 كد خبر: 03506 – 8710

http://www.iraniantribune.com/readf.php?fn=MghTahlili/Rus-estrategie-26-12-08.htm

37- آفتاب یزد  چهارشنبه 6 آذر 1387 برابر 26 نوامبر 2008 - شماره : 2508 

http://www.iraniantribune.com/readf.php?fn=MghSyasi/HeralTribuen-EU-Obama-26-11-08.htm

38- موسسه تحقیقات زمین شناسی ایالات متحده (USGS) در گزارشی، ذخایر نفت منطقه قطب شمال را حدود نود میلیارد بشکه، یعنی سیزده درصد از ذخایر شناسایی شده نفت در جهان، تخمین زده و گفته است که میزان گاز طبیعی قابل استخراج این منطقه نیز بیش از یکهزار و ششصد تریلیون فوت مکعب و مایعات گازی آن نیز بیش از چهل میلیارد بشکه تخمین زده شده است

برای اطلاع بیشتر می توان به آدرس زیرین مراجعه کرد:

بی بی سی  پنج شنبه 03 مرداد 1387 برابر  24 ژوئيه 2008

http://www.bbc.co.uk/persian/business/story/2008/07/080724_he-alaska-oil.shtml

39- تاکنون قوی ترین بمب خلا متعلق به آمریکایی ها بود که چهارسال پیش آن را در ایالات متحده "مادر همه بمب ها" نامیدند. روس ها علیرغم دشمن جانی خود بمب مذکور را "پدر همه بمب ها" نام گذاری کردند. البته "پدر" از نظر درجه حرارت دو برابر، از نظر قدرت چهار برابر و از نظر مساحت تحت پوشش بیست برابر  پیشتر از "مادر" است".

خبرگزاری نووستی روسیه  پنج شنبه 13 سپتامبر 2007  برابر 22 شهریور 1386

http://pe.rian.ru/articles/20070913/78519151.html