انتخاب حق
توست
احمد باطبی
جمعه
۲۲ خرداد ۱۳۸۸
وقتی که دستت از
ایران کوتاه
باشد ، راهی
نداری به جر
اینکه به
یوتیوب پناه ببری ، فیلم
های
تلویزیونی ،
تبلیغاتی و
خصوصاَ کلیپ
های تهیه شده
با
موبایل ، روزهایی
را به یادم می
آورد که تازه
وارد سالهای
جوانی شده
بودم . انتخابات
دور اول آقای
خاتمی . میل
مردم برای ایجاد
تغییر و آزادی
های فردی و
اجتماعی باعث
شده بود همه
ما به دنبال انتخابات
باشیم . دوازده سال پیش ،
امیدوار و
علاقه مند
بودم تا کشوری
بهتر داشته
باشیم . مثل حالای شما . آن
روزها همه
معتقد بودند
دوم خرداد روز
تاریخی ملت
ایران است .
آمدن آقای
خاتمی برای
دست کم من مثل
رویا بود ،
پدرم گفت تو
منتظر تحول
جدیدی هستی ؟
و لبخند تلخی
زد و رفت . طولی
نکشید که
معنای لبخند
تلخ پدرم
را که حاصل
تجربه سالهای
عمرش بود ،
دیدم .
در آن سالها
مثل حالای شما
هر روزنامه ای
را از چپ و
راست
میخواندم . میتینگ
و سخنرانی
نبود که از دستم
در برود ،
تشنه دانستن . تشنه
آموختن . جامعه
و دولت مدام
از مفاهیمی
جدید صجبت
میکردند . در
روزنامه ها
میشد ماهیت
این کلمات
جدید را فهمید
، اما در عمل لمس
آن دشوار بود
، دمکراسی ، جامعه مدنی
، آزادی ،
برابری ،
جامعه متکثر ،
و… اما لابلای
همین شعار ها بود که به
ماهیت نهاد
قدرت در ایران
پی بردم . وقتی
در روزگار
طلایی مطبوعات
در ایران ،
روشنفکران و
مبارزان یکی یکی
توسط تیم های
حذف فیزیکی وزارت
اطلاعات در
سلسله قتل های
زنجیره ای حذف
شدند ، داستان
شکل دیگری پیدا
کرد ، گویی
سیلی خورده
باشم .
قتل های
زنجیره ای
نعره مافیای
قدرت بود که
در هیاهوی
جامعه مدنی به گوش رسید . نعره
ای که
نمایانگر
روزهای سیاه
سالهای دهه
شصت بود . مطبوعات
آن دوران ، و
خصوصا
روزنامه
نگاران فعال
به تکاپو
افتادند ، از ظرفیت ها
استفاده
کردند تا چهره
واقعی این
مافیا را نشان
بدهند ، اولین هزینه آن
روز ها بسته
شدن روزنامه
ها از جمله روزنامه
سلام بود . بستن روزنامه
سلام به دلیل
انتشار نامه
ای از سعید امامی
متهم ردیف اول
قتل های زنجیره
ای . بستن
روزنامه سلام
یعنی جرقه
داستان ۱۸ تیر .
مافیای قدرت
در ضربه شصتی
به مدعیان
جامعه مدنی
ازنیروهای
شبه نظامی بسیج
و انصار حزب
الله استفاده
کرد تا دانشجویان
معترض به بستن
روزنامه سلام
را سرکوب کنند
. بعدش را هم که
خودت میدانی.
دوسال از
اصلاحات
گذشته بود . تصور
میکردیم که با
وجود دولت
آقای خاتمی شعار های
مان نظیر حقوق
شهروندی و
قانون گرایی
به طور نسبی
محقق شده است
، با زندانبان
ها به بحث می
پرداختیم . از
حقوق انسانی
مان در زمان
بازداشت و
دادگاه حرف
میزدیم . اما
باز هم افسوس ! همان
روز های اول
مافیای قدرت چهره
عریانتری به
ما نشان داد . و
ما فهمیدیم که
تنها
قربانیانی
هستیم که در
بازی دولت
پنهان و آشکار
، گوشت دم توپ
هستیم . مهم
نیست دانشجو
باشی ، کارگر ، یا
معلم . مهم
بازی است که
هزینه
میخواهد . در
کمیته مشترک
ضد
خرابکاری
وزارت
اطلاعات دولت
آقای خاتمی ،
به خود آقای
خاتمی فحش
میدادند و
در پی پرونده
سازی برای
نزدیکان او
بودند . میگفتند
خاتمی به شما
رو
داده و توقعتان
را زیاد کرده .در
اوج روزهای
اصلاحات ، ما
در زندان ها تحت فشار
بودیم که
بگوییم از
آمریکا ،
اسرائیل و … پول
میگرفتیم تا
در
تهران
آشوب به پا
کنیم . از عزت
الله سحابی ،
مصطفی تاج
زاده ، و سعید حجاریان و … دستور
میگرفتیم که
پولهای
دریافتی را
چطور در راستای
بر
اندازی
جکومت ولایت
فقیه خرج کنیم
. در دادگاه به
قاضی حقانی ( سلیمی ) گفتم
شما خودتان هم
میدانید که ما
این کار را نکردیم
. او نگاه
مقتدرانه ای
کرد و گفت ، ما
هم میدانیم که
شما این کار
ها را نکردید
، اما امروز انقلاب دارد
به سویی منحرف
میشود که باید
جلوی آن را
گرفت ، اگر ما
شما را آزاد
کنیم نیروهای
انقلابی سر
خورده میشوند .
سیلی دوم را
هم آنجا خوردم .
آن روزها من
هم مثل امروز
شما بودم . علاقه
مند به رشد و
سربلندی
ایران عزیز
. تشنه
دموکراسی و
آزادی . اما
همان جامعه
مدنی ،
دموکراسی و
آزادی و … یک
سوم از عمرم
را گرفت . هرچند
هرگز پشیمان
نیستم اما
سرخوردگی
تنها نصیب
من نشد . دهها
روزنامه بسته
و دهها
روزنامه نگار
زندانی شدند . قوانینی
نظیر قانون
مطبوعات و
تعریف جرم سیاسی
با حکم حکومتی
در نطفه خفه شدند . اما
حاصل آن چه
بود به جز
ظهور دولت نهم
؟
روزی از
آقای خاتمی
پرسیدم چرا
برای ما که در زندان
ماندیم کاری
نکردید ؟ مگر ما
به هواداری
شما از شعار
های اصلاحات دفاع
نکردیم؟
ایشان بخشی از مشکلات آن
روزها را
برایم تعریف
کردند ، بعد ها
تایید همان
حرف ها را در جاهایی
مختلف نظیر
خاطرات آقای
ناطق نوری دیدم
. او راست
میگفت . کاری
از
دستش
ساخته نبود . واقعیت
امر این بود
که قدرت اصلی
و اراده کشور
در دست رئیس
جمهور نیست . او
نمیتوانست
تمام
انتظارات ما
را تامین کند .
در ایران ما
، صاحب قدرت
رئیس دولت
نیست . این
واقعیت است . تا
زمانی که مافیای
قدرت تصمیم به
تغییر نگیرد ،
هیچ چیز تغییر
نمیکند . با
دانستن این
واقعیت سیلی
سوم را هم
خوردم .
گویی که از
ارتفاع زیادی
به پایین
افتاده باشم
به خودم آمدم . حالا دولت
اصلاحات بعد
از هشت سال
باید میرفت و
به جای آن
دولت ارزشی
دکتر احمدی
نژاد می آمد . اگر
هم حرفی میزدی
تف سربالا بود
. چرا که کیهان
همان مطلب
را بر میداشت
و بر علیه
خودت و
دوستانت و راهی
که در این
سالها جوانی ات را صرفش
کردی استفاده
میکند . توان
روحی ، و جسمی
ات رو به
پایان است ، و بروز
مشکلات خصوصی
، و خانوادگی
بیشتر شده اند
. پدر و مادر
پیر و فرسوده
شده و دیگر
توان آمدن به
زندان برای
ملاقاتت را
ندارند . دولت
جدید تو را
دشمن میداند و
دولت قدیم بی
مصرف ! از
مسئولین دولت
اصلاحات دیگر کسی
به تلفن شما
هم جواب
نمیدهد . چون
دیگر تاریخ
مصرفت تمام
شده بود . در
مجموع شرایط
به شکلی شد که
من و بسیاری
دیگر در
تصمیمی اجباری
، بدون برنامه
، و با
دستپاچگی از
کشور خارج
شدیم . تا هم
آنهایی که با
رای ، تلاشها
و پشتیبانی ما
قدرت را در
دولت اصلاحات
به دست گرفتند
، و هم مافیای
قدرت ما را
عامل آمریکا
بنامند و بگویند
او از اولش هم
آمریکایی بود
و حالا به
آغوش آمریکا
برگشت .
فارغ از
اینکه اگر در
سال هفتاد و
شش اصلاحاتی
هم آمد که
امروز دیگران شعارش را
بدهند ،
مدعیان آن
گامهایشان را
بر گرده
آدمهایی نظیر
عزت ابراهیم
نژاد ، اکبر
محمدی ، و … و من
گذاشته اند . آنها
برایشان بهتر
است که
بعداز
استفاده از
توان و انرژی
و جوانی ما همصدا
با کیهان ، ما
را عامل بیگانه
بنامند . به هر
حال جامعه
جوان است و
امروز برای
انتخابات
میشود دهها
جوان پاک و پر
شور و پر
انرژی مثل
سالهای جوانی
احمد باطبی
پیدا کرد .
برادر و
خواهر
نازنینم ! تو
امروز ، جایی
ایستادی که من
۱۲ سال پیش ایستاده
بودم . فراموش
نکن که در ایران
دو نهاد قدرت
وجود دارد . نهاد قدرت آشکار
یا همان که تو
امروز
میخواهی به آن
رای بدهی و
نهاد قدرت
پنهان که
بازیگردان
این ماجرا است
. آقای احمدی
نژاد بیراه هم
نمیگوید وقتی
حرف از
مافیا میزند . این
مافیا همانی
است که امروز
تو را وادار
کرده که شال سبز بپوشی و
برای مهندس
موسوی و
دیگران تبلیغ
کنی
.
هیچ تحلیل
گر منصفی مدعی
این موضوع
نخواهد بود که
امروز رفتار
جامعه ایران
چه در قالب
جمعی ، و چه به
صورت فردی مبتنی
بر تحلیل صحیح
و عقلانیت کامل است
. بحران
اقتصادی ،
تورم بیست و
شش درصدی این
چهار سال ،
عدم استقلال
نهاد های
قضایی ، عدم
وجود ان جی او
های مستقل از
دولت و نهاد
های نظارتی
نظیر مطبوعات
آزاد ، عدم
امنیت اجتماعی
، دخالت حکومت
در حوزه های خصوصی
شهروندان و … نمایانگر
جامعه ای
بیمار است که
اجازه زندگی صحیح مبتنی بر
الگوهای
استاندارد
شهروند مدرن
امروز را از
افراد جامعه
میگیرد . طبعاَ
نتیجه این
خواهد بود که
عموم اقشار و
لایه های
اجتماعی هدف و اولویت اول
خود را به
رفتن دولت
آقای احمدی نژاد
قرار دهند . آینده
و تحلیل مربوط
به آن در
اولویت بعدی
شان باشد . اما
سوال اینجاست
که جایگزین چه کسی
خواهد بود و
ماهیتاَ چقدر توانایی
و انگیزه
تعییر شرایط و
انطباق آن
را با
استاندارد
های مدرن
امروزی دارد ؟
اهمیت این
موضوع بلا
تردید اگر بیشتر
از اولویت اول
نباشد ، کمتر
هم نیست .
ظهور دولت
نهم و چرایی
آن داستان
دیگری دارد ،
اما عملکرد
ناصحیح آن باعث
گردیده که
جامعه ایران
به شکل جدی در
فکر تغییر
شرایط کنونی
باشد . شاید
به جرآت بتوان
گفت که یکی از
اصلی ترین مؤلفه
های تهییج و
تشویق مردم به شرکت در
انتخابات ،
ترساندن مردم
از چهارسال
گذشته و تکرار
آن باشد . نگرانی
امریست طبیعی
اما این سو
ماجرای دیگری
است . خواهان
واقعی تغییر کسی
است که ریشه
فساد را نشانه
میرود .
نمیگویم
تحریم کن و یا
رآی بده ،
اساسا َ تعیین
تکلیف برای
مردم کار من
نیست . هرچه
تمصمیم بگیری
برای من فرقی
ندارد . توان و
اراده فردی من به
عنوان یک هم
وطن ، برای
رسیدن به
جامعه ای آزاد
مترقی هر جا
که باشم ، پشتیبان
توست . حتی
اگر تصمیمت
اشتباه باشد . قوی
باش و با
عتماد به نفس
. فقط فراموش
نکن که کجا
قرار داری ، و
با چه سیستمی
طرف حساب هستی . اگر
فکر میکنی که
باید شرکت کنی
، حق انتخاب با
توست . شاید
تحلیل داری که
شرکت نکردن در
انتخابات
معادل آمدن
آقای احمدی
نژاد است ، و واقعاَ تصمیم به
رآی دادن داری
. انتخاب کن . اما
فراموش نکن که
توانایی و
درستی و
سلامت فرد
انتخاب شونده
برای ریاست
جمهوری تآثیر
چندانی در کلیت
ماجرا ندارد
. این همان
بازی ای است
که مافیای
قدرت طراحی کرده
تا تو بازیگر
آن
باشی . و
چقدر هم من و
تو تا به امروز
نقشمان را خوب
ایفا کردیم . چرا
که
مافیای
قدرت شرایط بد
و بد تر را
برایمان ترتیب
داده است . مهم
فرد انتخاب شونده نیست . مافیا
آنچنان صحنه
را طراحی کرده
که مجبور باشی
این انتخابات را با سیستم
معیوبش
بپذیری . این
انتخابات
معیوب هم بخشی
از سیستم بروکراسی
، مافیایی
حکومت اسلامی
است.
مراقب باش. این
بار انتخاب ،
انتخاب خودت
است . و اینبار
انتخاب تو خاتمی
نیست که چهار
سال بعد محبور
به مهاجرت
بشوی و بیایی
به غربت پیش
من
و بگویی
اشتباه کردم،
او گولمان زد. تمام
کاندیدا ها
شفاف در مورد اعتقادات و
برنامه
هایشان حرف
میزنند . میتوانی
بفهمی میزان
صداقت و یا تمایلشان
به تغییر چقدر
است. اگر
تصمیم گرفتی از
این ظرفیت کم
استفاده کنی ،
چشمت را باز و
با آینده نگری
انتخاب کن.
اما برادر و
خواهرم . بهترین
انتخاب تو هم
شاید تغییر ی
ایجاد کند ، اما راه
نجات تو نیست . مشکل
قانون اساسی ،
و ساختار
بروکراتیک
قدرت در ایران
است ، نه آدم
ها . رئیس
جمهور هر کسی
که باشد رابطه
نهاد قدرت با مردم همین
است . به آینده
با دیدی واقع
گرایانه نگاه
کن . امیدوار
باش
. اما جو
زده نشو . انتظار
بی مورد
نداشته باش تا
وقتی که با
واقعیت مواجه شدی سر خورده
نشوی . سعی کن
در ادامه
نمایش سناریو
را از دست
مافیا بقاپی و آن را
مناسب با شآن
، لیاقت و
هویت اصیلت
عوض کنی .
http://www.autnews.ws/archives/1388,03,00027263/print/