چهارشنبه ۱۳م آذر ۱۳۸۷

 

جنبش دانشجویی؛ هم تحریم، هم حمایت

 

مجید توکلی

 

کمتر از ۲۰۰ روز تا انتخابات ریاست جمهوری دهم باقی مانده است و تنور این انتخابات به همت سیاستمداران و چشم انتظاران حکومتداری مطلوب از سویی و مریدان قدرت و کرسی نشینان نافعِ حق عموم از سویی دیگر، روشن و گرم مانده است. در این ایام ساکنان و همت پیشگان دیده بانی جامعه مدنی نیز به اجبار نگاه و توجه مردمان، وجه نظر و جهد عمل خویش را در مسیر رو به سرانجام انتخابات، در یافت نتایجی در تحقق رسالت ها و آرمان های جنبش دانشجویی قرار داده اند.

 وضعیت ویژه کشور در فروپاشی بنیان های اقتصادی و اجتماعی در تزلزل ساختار سیاسی و حاکمیت ایران در سیمای این روزهای جامعه ما گویا و عیان است؛ فقر مهلک، فساد رایج و تبعیض غالب که بر وخامت معیشت و زوال اخلاق مدنی مردمان می افزاید، دیگر منتظر گفتار تاکسی نشینان و اتوبوس سواران نیست که دلخوری و رنجوری در هر کوی و برزن صورت می پذیرد. اگرچه این همه گفت و شنود معطوف به عمل و همت اصلاح و تغییری نیست که آسیب شناسی آن مجالی دیگر را می طلبد. ولی اجماع اهل نظر در شرایط ویژه کشور در میان جمهور ملت با گفتار نخبگان که اندیشمندش در تبعید است، آزاداندیشش در زندان است، استاد و دانشجو را محکوم به اخراج از دانشگاه کرده و بازداشت دانشجویان، توقیف نشریات، عدم چاپ کتب، سانسور شدید رسانه ای و مونولوگ مصر حاکمیت را به عینه دیده است، تکمیل می گردد.

 جنبش دانشجویی پس از انقلاب ۵۷ با توجه به پرچم داریِ اصلاح و تغییر در ساختار حاکمیت پیشین و تخصص و تعهد ویژه ای که ساختار جدید بدان محتاج بود، وارد عرصه حکومتداری و سیاست ورزی گردید و تا سال ها این ارتباط حاضرانِ در حاکمیت و دانشجویان حتی تا بعد از انقلاب فرهنگی که دیگر تکثر آرا و اختلافات ایدئولوژیک هم وجود نداشت، باقی ماند. ولی چند سالی که گذشت و پس از جنگ شرایط موجود کم کم فعال دانشجویی را از جایگاه ناصواب خویش به منزل تحقق رسالت های اصیل برگرداند تا با بازخوانی آرمان ها و بازسازی تشکیلاتی در تحقق آرمان هایش بکوشد. بنابراین رویه پیشین تنها تشکل دانشجویی فراگیر (دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی دانشجویان) تغییر یافت. در همان زمان زایش تشکل های جدیدی در دانشگاه ها نیز صورت پذیرفت و در ادامه آن نیز نگرانی طیف مسلط حاکمیت پس از تصفیه های دهه ۶۰ به ورود بسیج در دانشگاه ها منجر گردید و تا به امروز نیز تشکل های مختلف در تناسب با عمل حاکمیت به گونه ای از رفتار و تغییرات حول آرمان های خود پرداخته اند.

 اتفاقات دهه ۷۰، جنبش دانشجویی را که وقادی و نقادی را ماهیتاً و اصالتاً با خود به همراه داشت، به سمت و سوی رقیب حاکمیت و مخالف ساختار موجود پیش راند.

امروز جدای از تشکل های خود ساخته حاکمیت و سربازان و سرسپردگان مرید قدرت و گردآمده به دور ارزش های جعل شده حاکمیت در ۳۰ سال حکومتداری، جنبش دانشجویی همچنان مورد خشم صاحبان قدرت و مستبدین حاکم است.

جنبش دانشجویی امروز خود را دیده بان جامعه مدنی و به عنوان حلقه واصل بین عموم مردم و سایر نخبگان می داند و همین امر وظیفه ای در تحقق بخشی به آرمان های دیرینه یک ملت و آرمان های امروزین جنبش دانشجویی (که منتج از تعامل با مردمان سرزمینش است) به ایشان اعطا می نماید. خواست آزادی، حکومتی دموکراتیک و رعایت موازین حقوق بشر در کنار برقراری صلح، عدالت، قانون گرایی، استقلال، حفظ تمامیت ارضی و امنیت و رفاه ایرانیان و توسعه و پیشرفت ایران، بی هیچ کم و کاست، غالب شعار و عمل جنبش دانشجویی است و این بیان دانشجویان امروز مورد سرکوب و برخورد حاکمان است تا در قضاوت درباره جنبش دانشجویی دقت بیشتری داشته باشیم.

 تجربه دو دهه اخیر فعالیت دانشجویان در بستر سیاسی و اجتماعی ایران و نسبت ایشان با قدرت و سیاستمداران و حاکمان امروز و در آستانه انتخاباتی ویژه که می تواند پاسخ گوی بسیاری از ابهامات و سوالات پیش روی جنبش دانشجویی و جامعه ایران باشد، موجب گردیده است در مورد نسبت جنبش دانشجویی و انتخابات ریاست جمهوری دهم مطالب بسیاری بیان گردد.

جنبش دانشجویی همچنان پس از سال ها حیات (در ایران و سایر کشورهای دنیا) نخواسته مشی انتفادی خود را رها کند و همین مشی انتقادی در بررسی دقیق امور و بیانِ خالی از ترس و مصلحت است که نگاه ویژه ای را به جنبش دانشجویی ایجاد کرده است. همچنین جوانی جنبش دانشجویی و امکانات کم ایشان در اموری چون حکومتداری موجب گردیده است که نگاه به جنبش دانشجویی به عنوان مدیر در امور کلان جامعه و برنامه ریز شیوه ی حکومتداری نباشد. بنابراین جنبش دانشجویی در حفظ فاصله خود از قدرت به رسالت وقادی و نقادی حاکمیت و حاکمان پرداخته و با نزدیکی به مردم و نمایندگی خواست عمومی به بیان اصلاحات و تغییرات مورد نظر می پردازد.

 حال اگر شرایط ویژه ای چون سال ۷۶ در اوج گیری مخالفت، پس از به نتیجه نرسیدن انتقادات در فقدان جبهه ای منسجم و آلترناتیو مقتدر درون ساختار حاکمیت و فقر برنامه ریزی گروه های مختلف، حضور در جبهه سیاستمداران را برای دانشجویان ایجاب می کند تا دانشجویان علی رغم رسالت خویش به طرح برنامه و یافت کاندیدایی صالح و حمایت از او بپردازند، تکرار آن رویه در امروز جامعه و شرایط سیاسی موجود دقت بیشتری را می طلبد. در عین حال باید توجه داشت که رفتار سال ۷۶ جنبش دانشجویی با پذیرش فقرهای دانایی و توانایی خود، با تلاش و توجه ویژه و در نسبت با سایر کنشگران توانسته ثابت کند این میزان فقر، آنچنان در معادلات جامعه ایران قابل توجه نیست و جنبش دانشجویی در صورت خواست و تمرکز و همت ویژه می تواند در خارج از حوزه ای که از او انتظار می رود به کنشگری فعالانه و ثمربخش بپردازد.

 سال ها پس از حمایت از یک کاندیدا و نشاندن او بر کرسی ریاست جمهوری، عدم شجاعت و صداقت آن فرد و عدم حمایت متقابل او از جنبش دانشجویی در تاخت و تاز قوم خردگریز و آزادی ستیز و خشونت پرور به حریم دانشگاه، اتفاقات دیگری را شکل داد. وجود دولتی با شعارهای منطبق بر خواستهای جنبش دانشجویی نتوانست به تحقق آرمان هایی چون آزادی، دموکراسی و … یاری رساند. بنابراین دانشجویان در بازخواست مورد حمایت قرار گرفتگان دیروز خود در بی ثمری همت دیروز خود و ثمر ندهی دولت اصلاحات پی بردند و بنابراین درمان و چاره را در تغییراتی اساسی در ساختار حاکمیت ایران و تشکیل یا پیوند با مخالفان یا آلترناتیو حاکمیت ایران دیدند. بنابراین عبور از دولت اصلاحات و خروج از پذیرش حاکمیت جمهوری اسلامی در رفتارهای سال های ۷۹ و ۸۱ در انتخابات سال ۸۴ به بیانِ تحریم انتخابات رسید که امری بدیهی و قابل انتظار بود.

 تحریم انتخابات، دو سویه ی رفتار سلبی و رفتار ایجابی جنبش دانشجویی بود. جنبش دانشجویی در وقادی و دیده بانی جامعه و در راستای مشی انتقادی خود، ساختار موجود را مثمرثمر نمی دانست و سعی در نشان دادن عدم مشروعیت و مقبولیت ساختار موجود در رفتاری مبیّن نافرمانی مدنی چون تحریم انتخابات در عدم مشارکت عمومی و عدم حضور مردم در همایش های حکومتی داشت. این نافرمانی و این مشروعیت زدایی از حاکمیت می توانست در داخل و در خارج از ایران منجر به نتایج فراوانی گردد. چه بسا که جنگ های صورت پذیرفته در کشورهای همسایه و اتفاقات ساری و جاری در نهادهای بین المللی در طرح ایده تحریم بی تاثیر نبوده است. البته این رفتار عدم شرکت در سال همبستگی ملی و مشارکت عمومی و بیان تحریم در نه گفتن و دهن کجی به خیره سران و مصلحت سنجان و فرصت طلبان دولت اصلاحات - آنانی که در جایگاه مدیریت ناسی شعارها و حامیان شده بودند - نیز مورد هدف بوده است.

 از دیگر سوی جنبش دانشجویی ضروری می دانست وجه نظر و جهد عمل خویش را معطوف به آرمان های خود مصروف دارد. دموکراسی سال ها بود که از اصلی ترین آرمان های جنبش دانشجویی معرفی می شد و انتخابات نیز به عنوان رکن اساسی و مهمی از دموکراسی خواهی دانشجویان، باید به شکلی تعقیب و حمایت می شد. انتخابات به شکل تحریف شده و فاجعه آمیزی در بستر حاکمیت ایران صورت می پذیرفت و نهادینه شدن آن می توانست مرگ دموکراسی را در ایران رقم بزند. بنابراین نه گفتن به چنین انتخاباتِ فرمایشی و غیرآزادی در ایران می بایست به شکلی صورت می پذیرفت تا مبادا آرمان عزیز و محترمی چون دموکراسی به سلاخی تحریف نگاری اندیشه ی ایدئولوژیکِ اسلامی نامِ جمهوری اسلامی درآید. حال آنکه فقط ارزشی چون دموکراسی فقط در خطر نبود که در پی و به پشتوانه انتخابات غیرآزاد و فرمایشی، ارزش های فراوانی چون آزادی، حقوق بشر، قانون گرایی، عدالت، صلح و … نیز در خطر بودند. چه بسا گفت صادقانه و صریح تندروانِ بنیادگرا در غیرضرور دانستن دموکراسی و پذیرش عموم (اصل جمهوریت) و غربی و غیر مشروع دانستن حاکمیت دموکراتیک، اگر حاکم می شد، این نگاه در جنبش دانشجویی متعاقب سوءاستفاده از انتخابات و به تحریف رفتن ارزش دموکراسی به بیانِ تحریم منجر نمی شد.

 بنابراین شرایط ویژه سال های ابتدایی دهه ۸۰ لزوم پاسخ به منفعت اندیشان جبهه اصلاحات و ارزش مداری و احترام به آرمان های اصیل یک ملت و جنبش دانشجویی، بیان تحریم انتخابات را موجب گردید. اگرچه در عدم معرفی لازم ماهیت و اهداف تحریم و سرخوردگی سیاسی آن روزهای جامعه ی ایران، نتوانست جایگاه واقعی خود را بیابد و شاید احتیاج به کار و توجه بیشتری برای بیان مجدد داشته باشد.

 اما امروز جنبش دانشجویی همچنان مشی انتقادی و ناصوابی برنامه ریزی کلان خود را می داند و ارزش مداری و دموکراسی خواهی را رها نکرده است. با این اوصاف جنبش دانشجویی در پاسخ به ۲۲ خرداد ۸۸ چه خواهد گفت؟ آیا شرایط کشور آن قدر بحرانی است که دانشجو فراتر از رسالت ها و جایگاه خود به طرح برنامه ای برای حکومتداری بپردازد و اگر کاندیدایی را نیز درخور اجرای آن برنامه و شایسته و درخور سپردن سرمایه اجتماعی خود و مردمان سرزمینش بیابد، از او حمایت کند و یا فقط برنامه مطلوب حکومتداری خوب را بیان کرده و نیازهای جامعه را نیز در کنار آن می آورد، خواه کسی بر اجرای آن همت بَرَد یا نه، بی تردید در ۲۰۰ روز آتی پاسخ خواهد یافت. همچنین باید دید پاسخ به مشروعیت زدایی از حاکمیتِ ولاییِ امروزی که جنبش دانشجویی در نا سالمی آن تردیدی ندارد و همچنین دفاع از دموکراسی و سایر آرمان ها و ارزش های جنبش دانشجویی در کجا قرار می گیرد.

 جنبش دانشجویی در این سال ها پس از گذراندن تجارب متعدد و متنوع، میزان دانایی و توانایی خود را نیک شناخته است و هشدار توهم دانایی و توهم توانایی را جدی گرفته و توانسته به بازشناسی نیروی جنبشی خود بپردازد. شرایط فقر کنونی جامعه ما در همه عرصه ها، که ناتوانی و نادانی نسبی سایر کنشگران بر امور جامعه از اقتصاد و امر معیشت مردمان گرفته تا بیان ایدئولوژی و اصول حاکمیت و حتی در ارتباط با دیگر کشورها را نشان می دهد، بر ضعف های جنبش دانشجویی غامض می گردد و فقرهای دانشجویان در دانایی و توانایی را معمول و متعارف می شمارد تا ایشان را در طرح برنامه ای کلان تشویق و در ایجاد راهبرد و منشوری جامع از خواست ها و عمل ها یاری رساند. چه بسا نگاه به پتانسیل های جنبش دانشجویی ادعا را فراتر می برد و حمایت و برنامه دهی را علی رغم جایگاه راستین در ساختار و کشوری بر طریق صحت در امور کلان، موجه می داند.

 اما جنبش دانشجویی در برابر آرمان های بزرگ و اصیلش نمی تواند معامله گرایانه و کاسب منشانه برخورد نماید. دفاع از دموکراسی را به هیچ شکل نمی توان رها کرد. حال نگاه به شرایط جهانی به ویژه استقرار دولت اوباما در کاخ سفید در تصمیم نهایی جنبش دانشجویی که هنوز ماه ها برای آن فرصت دارد، (و نباید عجله کند) موثر خواهد بود.

در پایان به عنوان یک پیشنهاد در ادامه مسیر تصمیم گیری جنبش دانشجویی پیرامون انتخابات ریاست جمهوری دهم، فارغ از برنامه دهی و برنامه محوری یا حمایت از کاندیدایی خاص یا تحریم انتخابات و دعوت به عدم مشارکت یا عدم مشارکتی منفعلانه یا … ، تفکیک دو مسئله؛ ۱. کاندیداتوری و حمایت از یک برنامه یا فرد و ۲. دفاع از دموکراسی و ساختاری دموکراتیک، حائز اهمیت است. چه بسا در عدم متقاعد کردن عموم بر یک نظر با بیان های مناسب در مشی نقادانه و آرمانگرایانه ی جنبش دانشجویی، جمعِ تحریم انتخابات و حمایت از یک کاندیدا مقدور باشد. تحریم یک انتخاباتِ غیرآزاد و فرمایشی، در نه گفتن به حاکمیت ولایی و مشروعیت زدایی از آن و دفاع از دموکراسی اصیل و ارزش های دموکراتیک و حمایت از برنامه ای صحیح و حتی فردی صالح در معرفی مطلوب ها به جامعه.

برگرفته از "امیرکبیر"