خطری
كه آینده
جمهوری اسلامی
را تهدید میكند
گفتوگوی «تابناك»
با سید محمد
خاتمی
اشاره: با
وجود آن كه این
روزها بحثهای
سیاسی پیرامون
آمدن یا نیامدن
سید محمد خاتمی
به انتخابات
دهم ریاست
جمهوری مطرح
است، وی از
گفتوگوی سیاسی
پرهیز دارد
و صرفا حاضر
است درباره
مسائل فكری به
گفتوگو بنشیند.
از همین رو، همزمان
با یکصد و دومین
سالگرد نهضت
مشروطه، پرسشهای
«تابناك» درباره موضوع
مردمسالاری و
جایگاه آن در
نظام جمهوری
اسلامی برای
او فرستاده
شده و رئیسجمهور
سابق ایران كه
این روزها، كمی
با فراغت بیشتر
در یكی از ساختمانهای
نزدیك جماران
روزگار میگذراند،
با حوصله به
آنها پاسخ
مكتوب میدهد.
نكته جالب
البته این است
كه رئیس دولت
موسوم به
اصلاحات، خود را اصولگرا
میداند و
البته بخش
جالبتر گفتوگو
به رابطه او
با رهبری انقلاب
در هشت سالی
برمیگردد
كه عهدهدار
بالاترین
مقام اجرایی
كشور بود.
تابناك: با گذشت بیش از
صد سال از
مشروطه، آیا
مردمسالاری و
دمكراسی را در
نظام سیاسی ایران نهادینه
شده میبینید
یا هنوز هم
نهالی است كه
ممكن است ریشهكن شود؟
خاتمی: مشروطیت فراز بلندی
است از حركت
ملت ایران در
جهت حاكمیت بر
سرنوشت خود و
مهار دیو استبداد
كه طی دو قرن
اخیر با
وابستگی به بیگانه،
ویرانگرتر از
گذشته نیز شده
بود و در خور
توجه اینكه
عالمان روشنبین
دین تبیینكننده
مشروطیت و در
عین حال مبلغ
و راهبر جامعه
به سوی
استقرار آن
بودهاند. هرچند
آنچه در عمل
اتفاق افتاد،
آن نبود كه آن
بزرگواران كه بیانگر
و نماینده
خواست تاریخی
ملت بودند، میخواستند
و دیری نپایید
كه حركت
شكوهمند و تاریخی مردم سر از یكی
از نفسگیرترین
دیكتاتوریها
درآورد كه
هرچند تظاهر میكرد به مشروطیت
پایبند است ولی
آن را به كلی
از محتوا تهی
كرد و طبعا
دمكراسی كه
باید یكی از
آثار مشروطیت
باشد، در ایران
هیچگاه پایدار
نشد كه دخالت بیگانه در این
امر بیاثر
نبود؛ هرچند
عمدتا ناشی از
عدم آمادگی
جامعه برای
نگاهداری و
نگاهبانی از چیزی
بود كه برای
آن هزینه سنگینی
پرداخته شده
بود.
مردمسالاری
یك امر سفارشی
و عاریتی نیست،
بلكه باید از متن وجدان و
اراده جامعه
برخیزد و همان
خواست و اراده
راه را بر
راهزنان ببندد.
ولی این
نكته را نیز
ناگفته
نگذارم كه بیتردید،
خواست مردم ما، مردمسالاری
بوده است و آن
دسته از
عالمان روشنبین
دینی كه نماینده راستین جریانی
هستند كه میتوان
نام آن را «روشنفكری
دینی» نهاد،
به درستی دریافته
بودند كه هم ریشههای
فرهنگی جامعه
و هم شرایط
تاریخی، هیچ
نظامی را
كه سازگار با
دین و آیین
مردم نباشد،
برنمیتابد و
چنانكه بارها گفتهام، در
كشوری مثل ایران
و به طور كلی
در همه كشورهای
اسلامی، آزادی
و دمكراسی نیز
تنها بر بستر
دین و سازگار
با آن میتواند
مستقر شود و یكی
از
اشتباهات
بزرگ
روشنفكران غیردینی،
عدم تفطن به این
امر بوده است.
البته تنها
خواست، كافی نیست.
باید شرایط
تاریخی و
اجتماعی نیز
فراهم باشد و برای فراهم
آمدن این شرایط
در جوامعی مثل
جامعه ما
حكومت به
عنوان واسطه تاریخی میتواند
نقش داشته
باشد و زمینههای
استقرار و پایدار
شدن دمكراسی را فراهم
آورد، به شرط
اینكه:
اولا: حكومت
با دین و
فرهنگ جامعه
همراه باشد.
ثانیا: واقعا
به مردمسالاری
معتقد باشد.
دو شرطی
كه پس از
مشروطیت هیچگاه
در حكومتها
نبود؛ یعنی
حكومت درست در
نقطه مقابل
خواست دینی و
اجتماعی
مردم، غیرمتكی
بر اراده مردم
و وابسته به بیگانه بود
ـ هم ذهنا و هم
عملا.
بنابراین
میتوان گفت
كه حركت مردم
به سوی مردمسالاری
در ایران دستكم
یكصد سال است
كه وجود دارد
و از خواست
تاریخی مردم
سرچشمه میگیرد، ولی نه تنها
هنوز پایدار
نشده، بلكه با
آفتها و
موانع بزرگی نیز روبهروست. هرچند
بر این باورم
كه انقلاب
اسلامی،
بلندترین
فراز از این حركت تاریخی
است كه خواست
تاریخی ملت را
همسو با هویت
تاریخی و
فرهنگی ملت متجلی كرده
و آزادی و
دمكراسی را از
پایگاه دین
خواسته است و
پیشنهاد نظامی
را با عنوان «جمهوری
اسلامی» داده
است و از این
جهت، انقلاب
اسلامی وجهه
كمال یافته
نهضت مشروطیت
است، ولی
موانع تاریخی
و مشكلات درونی
و بیرونی هماكنون
نیز رهزن است
و باید هشیار
بود و نباید
گذاشت تا كسانی
كه
به هیچوچه
مردمسالاری
را باور
ندارند، بلكه
آن را پدیدهای
غیراسلامی و غیردینی به
شمار میآورند
و اسلام را به
گونهای میفهمند
و میخواهند
كه
با مردمسالاری
در تضاد است،
ابتكار عمل را
در دست داشته
باشد و بر سر جمهوری
اسلامی، همان
آورند كه بر
سر مشروطیت
آمد و منجر به
نظامی شد كه
هم
با دین و
هم با آزادی و
دمكراسی
ناسازگار بود.
اگر دیروز
به نام تجدد
و برای معارضه
با عقبماندگی
با دین مبارزه
میشد، امروز
به نام دین و
ادعای معارضه
با بیگانه با
آزادی و مردمسالاری
مقابله میشود.
تكیه مدام
من بر «جمهوری
اسلامی» و
تلاش برای
نهادینه كردن
گفتمان مردمسالاری سازگار با دین
و نشاندن آن
در متن وجدان
جامعه كه در این
سالها صورت گرفته و
متأسفانه،
چند سالی است
كه این حركت،
طنین كمتری پیدا
كرده است، از
همین جا ناشی
میشود.
اما این
نكته را نیز
تذكر دهم كه
وقتی ملتی به یك
خواست تاریخی
رسید، هیچگاه
مسیر خود را
عوض نمیكند. ممكن
است، بدفهمیها
و كجرفتاریها
در راه این
خواست مانع ایجاد
كند، ولی این
مانع میتواند
آنچه را كه میشد
ارزان و آسان
به دست آورد،
پرهزینهتر و دیریابتر
كند. اما از
خدا میخواهم
كه جامعه به
جانبی نرود كه
احساس كند آنچه
هست، كاملا با
خواست تاریخی
او معارض است
و از جمهوری
اسلامی زده
شود و به سوی
الگویی دیگر
برود.
تابناك: یكی از ویژگیهای
مهم تثبیت
دمكراسی، تبدیل
آن به مؤلفهای
پایدار در فرهنگ
جامعه است، آیا
این اتفاق در
ایران رخ داده
و اعتقاد به
مردمسالاری نیز جایگاهی
مانند
اعتقادات و
سنتهای دینی یا
ملی یافته
است؟
خاتمی: به
نظر من، تشبیه
دمكراسی به
اعتقادات و
سنتهای دینی
و ملی، نادرست
است.
اینها از
دو مقولهاند.
منتهی دمكراسی
همچون هر امر
اجتماعی، اگر
نامأنوس و غیرمألوف
با اعتقادها و
سنتها باشد،
نمیتواند پایدار
شود. دمكراسی شیوهای از
حكومت و مدیریت
اجتماعی است
كه به نظر من
بدیل مطلوبی
ندارد. منتهی
نباید تصور كنیم
كه تنها یك
مصداق و الگو
دارد و آن
همان است كه
در
جای دیگر
جهان (غرب) تجربه
شده است. تاریخ
ما شرایط
فرهنگی و
اجتماعی و زمان
و مكانی كه در
آن به سر میبریم،
با غرب متفاوت
است و سرایت
دادن پدیدهای
كه با شرایط
تاریخی و
فرهنگی ویژهای
سازگار است،
به جایی كه شرایط
متفاوت دارد،
نه تنها به
لحاظ علمی
نادرست است
بلكه عملا نیز
ناممكن است.
ما چارهای
نداریم كه
دمكراسی را
سازگار با
موازین دینی و
فرهنگی خود بخواهیم. طبعا
هم در آن الگو (دمكراسی
مطلوب) باید
سازگاری آن را
با دین و فرهنگ
در نظر بگیریم
و هم دین و فرهنگ
را به صورتی
تفهیم كنیم كه
با اصول پایه
دمكراسی (نه لیبرال
دمكراسی) سازگار
باشد؛ امری كه
معتقدم حضرت
امام به
درستی به آن
تفطن داشتند و
در قانون اساسی
ما نیز به
گونهای روشن منعكس است. مهم
این است كه
دستاندركاران
امر، واقعا
قانون اساسی
را قبول داشته
باشند و به
همان راهی
بروند كه
معتقدم راه
امام است.
تابناك: با
توجه به اینكه
جنابعالی و دیگر
مسئولان دولت
اصلاحات،
رفتارهای
صورت گرفته
در انتخابات
اخیر را بیسابقه
ارزیابی كردید،
عملكرد دولت
اصلاحات را
در ایجاد
توسعه پایدار
سیاسی و ارتقای
ظرفیتهای
دمكراتیك
نظام چگونه ارزیابی میكنید؟
خاتمی: دولت
به معنی اخص
آن، بخشی از
حاكمیت است و
نمیتوان
توقع همه كار
و همه چیز را
از او داشت؛
هرچند در نظامهای
استبدادی، دولت
همهكاره است
و در نتیجه،
اصلا تفكیك
قوا در آن معنی
ندارد و یك
وجه مهم تمایز
یك نظام استبدادی
از غیراستبدادی
هم همین است. در
چنین وضعی،
قوه اجرایی
قوه قاهره است
و قوه دیگری
وجود ندارد كه
بتوان از تفكیك
صحبت كرد.
در جوامعی
مثل ما،
اگر دولت
طرفدار حاكمیت
مردم بر
سرنوشت خود
بوده و بكوشد
تا ظرفیتهای نهفته را
بارور كند كه
خود مردم
پاسدار حاكمیت
خود باشند،
حركت تاریخی
را
تسهیل و
تسریع میكند.
فكر نمیكنم
تردیدی در
اعتقاد دولتی (كه
شما آن را
دولت اصلاحات
مینامید) به
آزادی و تفكیك
قوا و ترویج
آن و نیز تلاش برای ایجاد
و گسترش
نهادهای مدنی
كه هستههای
اولیه و مطمئن
نظام مردمسالارند،
وجود داشته
باشد هرچند كه
در این راه با
دو نوع مانع روبهرو بود
كه با وجود
اختلاف بسیار
زیاد، آنها در
یك نقطه مشترك
بودند و آن
اینكه «دین» و «آزادی»
(كه جانمایه
نظام مردمسالار
است) با هم ناسازگارند،
منتهی یكی میگفت
تا دین بماند
آزادی باید
سركوب شود و دیگری میگفت برای
اینكه آزادی
باشد، دین باید
از صحنه حیات
اجتماعی بیرون رانده شود و
این از
اقتضائات و
شرایط تاریخی
ـ اجتماعی
ماست كه باید
نسبت به آن
تدبیر درست
صورت گیرد. من
بارها گفتهام
كه مراد از
آزادی،
احترام به
حقوق اساسی
مردم و توجه
به محدودیتهایی
است كه قدرت
متمركز باید
داشته باشد،
نه ولنگاریهای
اخلاقی و دینی
و اجتماعی ولی
آنچه را كه به
عنوان مانع
نام بردم، میكوشید
تا ندای آزادیخواهی
به معنی
ذكرشده را نادیده انگاشتن
موازین اخلاقی
و شرعی به
شمار آورد. امروز
هم میگویم كه
برای پاسداری
از جمهوری
اسلامی باید
رأی و نظر
آزاد مردم
مبنا باشد و
تجلیگاه آن،
انتخابات
است؛ خطری كه
به نظر من
وجود دارد،
تبدیل نظارت
كه برای حفظ و پاسداری
از حق و رأی
مردم است، به
قیمومیت بر
مردم است.
ناگفته پیداست كه
نمیتوان
تنها به مسئله
آزادیهای
مردم اندیشید
و از جهات و نیازهای دیگر
جامعه به ویژه
توسعه همهجانبه
و پایدار توأم
با تأمین عدالت،
غافل ماند.
ارزیابی
عملكرد دولت
گذشته در زمینههای
سیاسی، اقتصادی
و فرهنگی و بینالمللی
چندان پوشیده
نیست. نمیگویم
عیب و كمبود در كار ما
نبوده است، ولی
در مقایسه با
آنچه بر دیروز
این دولت و به
ویژه فردای
آن گذشته است. قضاوت
در این باب
كار دشواری نیست
و كم و بیش
مطالبی گفته
شده است، ولی
وقتی نمیگذارند
صدای شما به
جایی برسد و
صداهای بلندی همواره در
صدد تخطئه شما
هستند، چه میتوان
كرد؟!
تابناك: با
توجه به آنكه
حضرت امام(ره) هم
تئوریسین نظریه
ولایت مطلقه
فقیه و هم حامی
اصلی
مردمسالاری
در نظام
بودند،
ارتباط این دو
مفهوم را
چگونه میبینید
و آیا تقابل ایجاد
شده توسط برخی
از صاحبنظران
میان جمهوریت
و اسلامیت
نظام، صرفا صوری
و انتزاعی
است؟
خاتمی: اگر
دچار این
اشتباه فاحش
نشویم كه «دمكراسی»
را عین «لیبرال
دمكراسی» میداند،
تركیب «جمهوری
اسلامی» را
تركیبی
متناقض و نیز
جمع میان «ولایت فقیه» و «مردمسالاری»
را ناممكن
نخواهیم دید.
حضرت امام
از میان همه شیوههای
ممكن و متصور
و تجربه شده،
حكومت جمهوری
اسلامی را پیشنهاد كردند و ولایت
فقیه در جمهوری
اسلامی جایگاه
ویژهای دارد.
اگر
مقومات دمكراسی
را انتخابی
بودن مناصب،
مسئولیت هر
مقام در برابر
مردم و نهادهای مردمی و
امكان جابهجایی
مقامات بدون
توسل به زور
با نظر مردم
بدانیم، این هم در جمهوری
اسلامی و از
جمله در مورد
ولایت فقیه
وجود دارد و
به لحاظ تئوری
در این زمینه
مشكلی نیست. تعیین
رهبری توسط
مجلسی است كه
موجودیت و اعتبار
خود را از رأی
مردم به دست میآورد
و این نهاد بر
امر رهبری
نظارت دارد
و میتواند
بررسی و پرسش
كند و حتی حق
عزل دارد.
البته
بسته به اینكه
جمهوری را
چگونه تعریف
كنیم و با چه دیدی
به اسلام كه
بناست در امر اداره جامعه
دخالت داشته
باشد بنگریم،
داوری ما در
باب نسبت میان
جمهوریت و
اسلامیت
متفاوت خواهد
بود، ولی به
نظر من بنا بر
قانون اساسی
كه مبنای نظم
ماست ـیا باید
باشد ـ تعارضی
وجود ندارد.
تابناك: نظریه
دمكراسی
مسلمانان
مشابه دمكراسی
مسیحیان با
مردمسالاری دینی
تفاوت ماهوی
دارد؟
خاتمی: نمیدانم
مرادتان از
دمكراسی
مسلمانان و
دمكراسی مسیحیان
چیست. مسیحیت
از
دوران صدر
خود تاكنون،
داعیه دخالت
در سپهر حیات
اجتماعی و سیاسی
نداشته است
و اگر مواردی
در تاریخ رخ
داده، استثنا
بوده است. هرچند
كه در این روزها،
احزاب و تشكلهای
مدرنی داریم
كه به شكلی
خود را منتسب
به مسیحیت میدانند،
ولی اسلام از
آغاز مدعی
حكومت بود و
از زمان خود
حضرت پیامبر(ص) تأسیس
نظام سیاسی
كرد و اینك در
زمان غیبت معصوم
هستیم. هرچند
برای زمان معصوم
هم میتوان به
حد كافی دلیل
آورد كه رضایت
مردم و ابتناء
حكومت و مشروعیت
دخالت حكومت
در امور، به
رأی و نظر
مردم اهمیت و
مدخلیت داشته است، ولی به
هر حال آنچه
امروز پذیرفتهایم
و به آن رأی
دادهایم، «جمهوری اسلامی» است
ـ در پرانتز
بگویم كه وقتی
میگوییم
جمهوری اسلامی،
به آن معنی نیست
كه غیرمسلمان
در جامعه و
حكومت پایگاهی
ندارند كه جای
بحث آن اینجا
نیست ـ تجربه
دمكراسی
سازگار با دین
در سایه
انقلاب اسلامی
در دوران ما
مطرح شده و
آنچه مهم است،
این دغدغه است
كه آیا این
تجربه میتواند الگویی باشد
برای كسانی كه
بهترین شیوه
را در میان شیوههای
حكومتی دمكراسی
میدانند و در
عین حال به دیانت
و ارزشها و
آموزشهای دین
خدا پایبندند؟
تابناك: با
توجه به آنكه
ابداع واژه
حماسه دوم
خرداد از سوی
رهبر انقلاب
صورت گرفت و
ایشان بارها
از تئوری مردمسالاری
دینی دفاع
كردند، آیا
تفاوتی میان مبانی نظری
اصلاحات و
تفكرات رهبری
وجود دارد؟ در
این شرایط،
عملكرد گروههایی
از اصلاحطلبان
را كه به شدت
مورد نقد رهبری
قرار گرفته
است، چگونه
ارزیابی میكنید؟
خاتمی: این
پرسش را باید
از معظمله
پرسید. البته
این تعبیر شما
را درست نمیدانم كه عملكرد
گروههای
اصلاحطلب به
شدت مورد نقد
ایشان قرار
گرفته است. ایشان
نسبت به خیلی
مسائل نقد و
نظر داشتهاند.
حق ایشان هم
هست و در نظام جمهوری
اسلامی رهبری
جایگاه والا
دارد و انتظام
امور بستگی به
رعایت این جایگاه
دارد.
من برای
اصلاحطلبی
نظر و رأی خود
را دارم كه
بارها بر آن تأكید كردهام
و طبعا كسانی
از مدعیان
اصولگرایی
ممكن است با
آن موافق نباشند،
همان گونه كه
كسانی از مدعیان
اصلاحطلبی
هم ممكن است
با آن مخالف باشند ولی
مهم این است
كه آرا و
نظراتی مطرح و
به رأی گذاشته
شده و مورد استقبال
مردم قرار
گرفته است. دمكراسی،
قانون و انصاف
ایجاب میكند
كه به آن
احترام
گذاشته شود و
اگر نشده است،
مشكل را باید
در جای دیگر
دانست.
تابناك: مواضع
شما نسبت به
مبانی
اصولگرایی چیست؟
آیا مرزی میان
خود و اصولگرایان
قایل هستید؟
خاتمی: انسان
متعادل و مسئول،
نمیتواند
صاحب اصول و
موازین مشخص و
قابل دفاع نباشد.
به یك معنی
همه ما
اصولگراییم یا
باید باشیم،
ولی مهم این
است كه اصول
و ارزشها چیست
و نحوه پایبندی
به آن به چه
معنی است؟
آنچه نگرانكننده
است، این است
كه چه بسا
فروع جای اصول
را بگیرد و سلیقهها عین حقیقت و
اصل به حساب آید
و چه بسا،
اصول و ارزشها
در پای سلیقهها
و كجتابیها
قربانی شود.
ما امروز
در حوزه مسائل
اجتماعی صحبت
میكنیم و
مهمترین اصل
در این حوزه،
دفاع صادقانه
و جدی از
جمهوری اسلامی
است كه حاصل
گرانسنگ
انقلاب اسلامی
است و برای
آن، هزینههای
مادی و معنوی فراوانی
پرداخته شده
است. چه كسانی
از این نمونه
و نماد با تن
دادن به همه لوازم آن،
از جمله جایگاه
والای رأی
مردم و
برخورداری
آنان از حقوق
اساسی و پیشرفت
همهجانبه
كشور ـ كه
خانه ملت و
ظرف نظام ماست
- صادقانه
دفاع میكنند؟
تابناك: با توجه به عملكرد
هشت ساله دولت
اصلاحات به
عنوان یك جناح
و جریان سیاسی، آیا فرصت تغییر
استراتژیك در
گفتمان اصلاحطلبی
و تبدیل آن به یك
حركت ملی و
نه صرفا جناحی
را احساس نمیكنید؟
خاتمی: از گفتمان
فراوان صحبت میشود.
گفتمان غیر از
شعار است و جا
افتادن آن،
سفارش نیست.
باید از متن
وجدان جامعه
برخیزد. رهبران
اصلاحگر و
روشنبین و راستین كسانی
هستند كه با
درك شرایط
زمان و مكان و
نیازهای مبرم
و خواست و مصلحت
جامعه، مطلبی
را بیان و تبیین
میكنند و
جامعه به آن میگراید
یا
احساس میكند
كه حرف دل او
زده میشود. گفتمان
اصلاحطلبی
از آن جمله
است و این
گفتمان نه
متعلق به من
است و نه من آن
را پدید آوردهام.
اگر هنری هست،
درك موقعیت و
شناخت شرایط و
موقعیتها و
درك مصلحت و
مسیر سرنوشت جامعه است و
خدا را
سپاسگزارم كه
مورد استقبال
قرار گرفت و هیاهوها
هم
واقعیت را
تغییر نمیدهد.
رویارو قرار
گرفتن با آن،
دو اثر دارد؛ یكی اینكه
شور و امید را
در جامعه كاهش
میدهد و خدای
ناخواسته از بین میبرد و دیگر
آنكه حكومت
پایگاه مردمی
خود را از دست
میدهد، به ویژه اگر شعارهایی
مطرح شود كه
در عمل، خلاف
آن تحقق یابد. البته
شعارها، اصول، استراتژی و
حتی برنامههای
اصلاحطلبانه
هم باید
برخوردار از
انعطاف اصلاحطلبانه
و در نتیجه
اصلاحپذیر
باشد.
تابناك: تعامل خود با رهبری
انقلاب در
دولت را چگونه
ارزیابی میكنید،
این تعامل از
سوی هر دو
جریان
اصولگرایان
تندرو و اصلاحطلبان
افراطی مورد
انتقاد واقع
شده است، آیا
این تعامل
دارای مبانی
نظری و الگوی
رفتاری بوده و
یا صرفا بر پایه
ویژگیهای
شخصی پدید
آمده است؟
خاتمی: نمیدانم
مرادتان از
انتقاد دو جریان
از تعامل رهبری
انقلاب با
دولت اصلاحات
چیست. شاید
برخیها توقع
بیجا داشتند و
عدهای نیز میخواستند القا كنند
كه رهبری از
دولت و مواضع
آن ناراضیاند
كه هر دو بیجاست.
صرف نظر از
جنبههای شخصی
ارتباط كه
همواره خوب
بوده است،
رهبری دارای
جایگاه ویژهای
در نظام هستند.
طبیعی است كه
در موارد
مختلف، بحث و
گفتوگوی
آزاد و بیتكلف
وجود داشت. در
این مورد یا
تفاهم حاصل
بود یا اگر
اختلاف نظری باقی میماند،
بر اساس تعهدی
كه وجود داشت،
ملاك عمل نظر
رهبری بود. فكر نمیكنم از
این جهت مشكلی
فیمابین وجود
داشته باشد.
تابناك: آینده
نظام جمهوری
اسلامی و تبدیل
آن به یك الگوی
سیاسی را
چگونه میبینید؟
چه تغییرات
ساختاری و
رفتاری برای
رسیدن به این
الگو نیاز داریم؟
خاتمی: مهمترین
رسالت انقلابی،
دینی و ملی،
تلاش برای ارایه
الگویی است كه
با نام «جمهوری
اسلامی» مطرح
شده است. اینكه
به نام اسلام
و سازگار با
موازین آن،
نظام جمهوری
اسلامی به
عنوان مناسبترین
راهكار
انتظام امور
جامعه انتخاب
شد، یك پدیده
نو بود و باید
نشان داده شود
كه وقتی دینداران
مدعی دخالت
دین در امور سیاسی
و اجتماعی
هستند، در عین
حال در روزگار
حاضر به سر میبرند
كه شرایط و
اقتضائات آن
را درك كردهاند،
میتوانند
الگویی را ارایه
كنند كه ضمن
سازگاری با
موازین دینی
با حاكمیت
مردم بر
سرنوشت و ابتناء
دولت بر رأی و
نظر مردم و
مسئولیت
حاكمان در
مقابل ملت و
حق و توان ملت
و جامعه برای
بازخواست از
حاكمان و حتی
جابجایی آنان
سازگار است و
این نظام
در عین حال
عدالت را نه
تنها در عرصه
اقتصادی بلكه
در همه عرصههای سیاسی و
اجتماعی نیز
پاس میدارد و
زمینه پیشرفت
همهجانبه
ملك و ملت و افزودن قدرت
مادی و معنوی
و فنی جامعه و
بهرهگیری از
همه
دستاوردهای
بشری را
فراهم میآورد.
حال اگر
بدفهمی یا كجرفتاری
وجود داشته
باشد كه جمهوریت
و نیز سازگاری
آن را با دین
انكار كند، باید
این را انحراف
بزرگ و منشأ
مشكلات بزرگ
دانست. من
اعتقاد دارم
كه در ژرفای
اختلافهای
طبیعی موجود
یك نقطه بسیار
حساس و مهم
وجود دارد كه
حل نشدن آن، آینده
جامعه و نظام
ما را تهدید میكند
و آن اینكه آیا
این الگو،
همان است كه
مردم میخواستند
و امام آن را بیان
میكردند و به
نحوی در قانون
اساسی ما
منعكس است؟
آیا در این
الگو میزان رأی
ملت است و یا
كسانی یا
نهادهایی حق دستكاری در
این رأی و
انتخاب شیوههایی
را دارند كه
سبب دلسردی
مردم از حضور
و ابراز رأی میشود؟
آیا در اینجا
لوازم حق حاكمیت
مردم بر سرنوشت كه آزادی به
معنی درست
كلمه از مهمترین
آنهاست، تأمین
میشود؟ آیا
جامعه بناست
با شعار اداره
شود یا واقعا
راهكارهای عینی
و علمی برای پیشرفت
و توسعه،
اعتلای جایگاه
ایران و بالا
بردن مكانت
ملت در داخل و
خارج و افزودن
حرمت آنان در
عرصه جهانی و
افزایش ضریب امنیت
ملی و تأمین آینده مردم وجود
دارد؟
طبیعی است
كه اعتقاد یا
عدم اعتقاد به
این امر هر
كدام موجب
ساختارهای
متناسب با آن
و نیز رفتارهای
مناسب با آن
خواهد شد و سرنوشت
و آینده كشور
در گرو نهادینه
شدن ساختار و
رفتار بر اساس
این امر خواهد
بود.