کامبيز قائم مقام

جّل الخالق!

هم دنبال سر افرازي قاتل و هم افتخار به مقتول!

 

دنياي غريبي است. هفته پيش عکس احمدي نژاد را پهلوي بيوه دکتر حسين فاطمي ديدم و تکان خوردم. ولي پس از چند روز فکر کردم مسئله قديمي است و به آن نبايد بپردازم ولي امروز متوجه شدم که اين نکته نه تنها قديمي نمي شود بلکه اين سيستم فکري نظام است که از هر جرياني سوء استفاده کند لذا فکر مي کنم هر بار و هميشه بايد بااينگونه اپورتونيسم سياسي برخورد نمود.

 

جمهوري اسلامي براي کسب اعتبار و يا بدنام کردن يک نهضت متوسل به هر دري مي شود. تز جديد آشتي قاتل و مفتول آقاي رئيس جمهور بصورت يک روند درآمده است. همه مي دانند که اين رژيم از بدو پيدايش ضد ملي بود و دشمني خود را با دکتر مصدق از خميني گرفته تا بهشتي بدون رودربايستي وبا وقاحت تمام انجام مي دادند. زندان و شکنجه و اعدام مّليون بخشي از حرکتهاي ضد مردمي اين رژيم بوده است و امروز مراسم عکسبرداري با بيوه دکتر فاطمي آن روي سکّه برنامه و نقشه هاي صد ملي را بروز داده است . ناگهان از شجاعت و مبارزه آن مرد سخن مي گويد. در جاي ديگر پس از مرگ دکتر سحابي، رهبر خامنه اي از تقواي آن مرد سخن گفت، ولي هرگز اجازه مراسم سالگرد و ياد بود براي آن زنده ياد را بخانواده و دوستانش نداد. و امسال قبل از شروع مراسم مجلس را با ماموران امنيتي پر کردند. هر چه فکر کردم چه لغتي براي اين حضرات پيدا کنم که بددهني نباشد بجز اپورتونيستهاي بي خجالت و وقيح نيافتم چون اپورتونيست کسي است که افکارش بر مبناي اقتضاي زمان تغيير مي کند. آنچه بسر بازرگان در بدو "حکومت اسلامي" آوردند هنوز بخوبي در ياد مردم مانده است و بدنبال آن هرگز نگذاشتند سالگردي براي آن زنده ياد برگزار شود. بازرگان اولين نخست وزير اين حکومت بود. دکتر سنجابي هم که زماني وزير خارجه آنها بود در نهايت کهولت سن از مرزهاي ايران فرار کرد که مبادا آدمکشان جمهوري اسلامي آنها را نابود کنند. پس از چندي بخاطر اعتراض جبهه ملي با قانون قصاص آن را "مرتد" و غيرقانوني اعلام کردند و رهبران سالخورده شان را به زندانهاي قرون وسطايي خود فرستادند. بگير و ببند تا امروز ادامه دارد. بدن داريوش و پروانه فروهر را شبانه سوراخ سوراخ کردند و امروز قاتلين آنها سرافراز از آدمکشي به مشاغل خود ادامه مي دهند. و سه نفر از آدمکشان قتل هاي زنجيره اي وزارت کشور، اطلاعات و... را بعهده دارند. در خارج از کشور دکتر شاپور بختيار را با چاقوي نان بري سربريدند و عبدالرحمان برومند را شکمش را دريدند. اين بخشي از رفتار جنايتکارانه اين آقايان با نهضت ملي وشخصيت هاي وفادار به نهضت ملي ايران بوده است. حالا گربه شد عابد و زاهد و مسلمانا و بيوه دکتر فاطمي را در معرض نمايش مي گذارند تا شايد توسط او و بنام حسين فاطمي براي خود اعتباري کسب کنند. جالب اينجاست که زن و فرزند فاطمي در طول اين پنجاه سال با وجود اينکه در خارج از کشور زندگي مي کردند حتي يک جمله عليه حکومت شاه، که دکتر فاطمي را تيرباران نمود، ننوشتند و هرگز کسي آنها را در مبارزات گسترده ضدرژيم شاه نديد چون خرج زندگي و تحصيل آنها توسط رژيم شاه پرداخت مي شد. بهر حال بنظر مي آمد که بيوه دکتر فاطمي و فرزند فاطمي در سکوت مي گذرانند حتي بعد از سرنگوني شاه باز چيزي از ايشان نشنيديم. اين خانم در عين حال دختر سرتيپ سطوتي بود و خواهرش همسر سپهبد رحيمي که در يک محاکمه قلابي توسط اين اقايان محکوم و اعدام گرديد. جالب اينجاست دکترفاطمي و سپهبد رحيمي متعلق به دو دنياي جداي فکري بودند که پايه هاي تفکرشان از اينجا تا خورشيد از هم متفاوت بود ولي سرنوشت انها يکي بود هر دو در دادگاه مسخره دستوري محکوم بمرگ شدند. تعجب اينجاست که خانم فاطمي چه زود دچار فراموشي شدند. جمهوري اسلامي با اين اسامي شطرنج بازي مي کند. نام خيابان مصدق را به ولي عصر تبديل نمود و خياباني را بنام فاطمي نام گذاري نمود که نشان دهد با مصدق رابطه اي ندارند و فاطمي را در مقابل مصدق علم کرده باشند. يادشان رفته است که دکتر حسين فاطمي در آخرين دقايق زندگي فرياد زنده باد مصدق کشيد و بدنش توسط جوخه اعدام شاهنشاهي سوراخ سوراخ شد. کمدي به اينجا ختم نمي شود. عبدخدايي آن فدايي اسلام مشهور که در مراسم خاکسپاري يا يادبود محمد مسعود فاطمي را مورد سوءقصد قرار داد، و شکمش را چنان با گلوله دريد که دکتر فاطمي حتي بجلوي جوخه تيرباران هم با برون کارد برده شد، بعدها نماينده مجلسي شد که رئيس جمهور حکومتش به دکتر فاطمي افتخار مي کند. هم اسباب سرافرازي قاتل و هم افتخار به مقتول: حکومت شتر گاو پلنگ ساخته اند! آقاي عبد خدائي، قاتل دکتر فاطمي امروز نه تنها از آزادي برخوردار است بلکه از سردمداران اين رژيم است. فقط شما اعتبار اين خانم را ببينيد که با قاتلين شوهرش عکسبرداري مي کند. قرار نيست که همسر دکتر فاطمي داراي همان اعتباري باشد که دکتر فاطمي داشت. دکتر فاطمي تا دم مرگ از گلوله عبدخدايي رنج کشيد و هرگز اثرات آن سوءقصد التيام نيافت. من نميدانم چه لغتي استفاده کنم که مطلب را فحاشي تلقي نکنند ولي کلمه بي چشم و رو معني خاصي دارد و در تاريخ ما به کسانيکه بدون شرم به عمل قبيح خود افتخار مي کنند گفته مي شود. شما نمي توانيد هم به قاتل ارج نهيد و او را در صدر مجلس بنشانيد. قاتلي که بدنبال ترساندن وزير خارجه ملي و شجاع نهضت ملي او را مورد سوئ قصد قرار نداده بلکه براي از بين بردن او کمر بسته است. حالا بايد از آقاي احمدي نژاد پرسيد که اين تناقض در گفتار و رفتار را با چه تزويري ميخواهد بپوشاند. از احمدي نژاد گذشته اين دوروئي را جلو تر "جمهوري اسلامي" نيز انجام داده است و از آنها هم بايد پرسيد: شما چگونه قاتل فاطمي که مورد افتخار شماست و نام خيابان مهمي از پايتخت را هم بنام او کرده ايد و امروزه حتي بيوه او را هم مورد احترام قرار ميدهيد! را مورد احترام قرار داديد و او را در صدر مجلس نشانده ايد. و او را در جايگاه نمايندگي مجلس قرار داديد؟ اين همه عزت و سر افرازي "جمهوري اسلامي" ساخته به چه جهت پيدا شد؟ بالا تر از "احترامات وافتخارات" "جمهوري اسلامي" ساخته عبدخدائي که بخاطر مضروب ساختن فاطمي باين افتخارات و سرافرازي هاي نائل آمده، مراد او سيد مجتبي نواب صفوي، دستور دهنده قتل هاي سياسي بسياري و از جمله قتل احمد کسروي و زخم پرعارضه و پر درد قهرمان ملي ايران دکتر حسين فاطمي است. آقاي خميني عکس او را بالاي سرش قرار داده بود و تمبر او را همچون قهرمانان ملي بچاپ رساندند. ولي مردم ما باهوش تر از آنند که ماسک اين جنايتکاران را نشناسند. کار به اينجا ختم نمي شود. در روزنامه آفتاب مصاحبه اي در اين رابطه با عباس سليمي نمين انجام ميدهند. آنچه احمدي نژاد نتوانسته بگويد را ايشان بجاي او ادا مي کند.

 

سليمي مي گويد: "اگر امروز ملت ايران شان بيشتر از مصدق براي دکتر فاطمي قائل است به خاطر اين است که موضع او بيشتر حفظ مصالح مردم و تامين کننده منافع آنها بوده است." با کمال وقاحت مصدق را در مقابل فاطمي قرار مي دهد که مصدق به حفظ مصالح مردم معتقد نبود ولي فاطمي بود. معلوم نيست چطور دکتر فاطمي ديوانه شده و به اين مرد به عنوان قهرمان و رهبر خود تا دم مرگ وفادار مانده بود. اپورتونيسم احمدي نژاد و سليمي اجازه نمي دهد به آن توجه کنند. در جايي ديگر سليمي مي گويد "مصدق هرگز ضدديکتاتوري نبود" پس چرا که تمام نوشته ها و سخنرانيهاي دکتر مصدق بنام ملت ايران است و جمله مشهور او "اگر زندگي توام با آزادي و استقلال نباشد بقدر پشيزي ارزش نخواهد داشت" که مثل خار در چشم اين گردانندگان است را بخواهند ناديده بگيرند. گر چه عجيب نيست که دلقکها در صحنه نقشهاي مختلفي را بازي مي کنند و تمام ناموس و شئونات ملي را به مسخره گرفته اند، انتخابات قلابي برقرار مي کنند، زنان را بخاطر روسري بالا رفته در خيابانها مي کشند و مي زنند، زنداهايشان پر از آزاديخواهان است حالا ميگويند مصدق به اندازه کافي دمکرات نبود اگر مصدق مثل ايشان آدم مي کشت و ابتدايي ترين حقوق مردم را زير پا مي گذاشت آن وقت مي توانست دمکرات منش باشد. ولي همه اين شعبده بازي ها فايده اي ندارد. آدمکش، آدمکش است حتي اگر پرچم «آزادي» بردارد و از بيوه قهرمان مردم ايران استفاده سياسي کند.

 

کامبيز قائم مقام - لوس انجلس

۱۵اوريل ۲۰۰٨

 
   

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .