|
||
|
||
آيا ايران سرنوشت لبنان را به دست گرفته است؟
يوشکا فيشر، وزير سابق امور خارجهي آلمان، ايران را به تلاش براي تسلط بر منطقه و صحنهگرداني حوادث لبنان متهم کرده است.ولي آيا ايران توان شرکت در يک درگيري منطقهاي را دارد و اصولاَ مناسبات حزبالله با ايران چگونه است؟ يوشکا فيشر، وزير سابق امور خارجهي آلمان در يادداشتي که در يک روزنامه معتبر آلماني به چاپ رسيد، ايران را به تلاش براي سلطهگري در منطقه متهم کرد.
وي همچنين از يک «جنگ وکالتي» از سوي حزب الله و به وکالت از ايران نام برد که در صورت پيش رفتن ميتواند به يک جنگ تمام عيار تبديل شود.
مهران براتي، تحليلگر سياسي مقيم آلمان و عضو اتحاد جمهوريخواهان اما معتقد است که ايران تنها در پي قدرتنمايي است و توان به راه انداختن يک جنگ را از نظر نظامي و اقتصادي ندارد.
به اعتقاد وي همچنين اختيار کامل حزب الله آنگونه که يوشکا فيشر معتقد است در دست ايران نيست.
دويچهوله: آقاي براتي، يوشکا فيشر جزو سياستمداران آلمانياي هست که هميشه خواهان رفتار مسالمتآميز با ايران بوده و موضعگيريهايش در مورد ايران هميشه خيلي ملايم بوده است. اظهارات اخير يوشکا فيشر را در مورد نقش ايران در بحران لبنان چطور ميشود تفسير کرد؟
مهران براتي: در مورد لبنان خب ايشان نظري دارد، مبني بر اين که الان دارد يک جنگ جانشيني انجام ميگيرد. يعني در لبنان و هم در عراق الان جنگي است که نيروهاي داخلي اين کشورها بجاي ايران دارند انجام ميدهند، با اسراييل و با کشورهاي عربي و در نهايت با دنياي غرب. بنابراين او فکر ميکند که چون اين جنگ بهر صورت و در نهايت تعادل و توازن نيروهاي منطقهاي را بهم ميزند و در رابطه با موقعيت استراتژيکي هم که ايران دارد، ديگر اين بهم خوردن تعادل و توازن مربوط به منطقه نميشود، بلکه يک جنبهي جهاني دارد و خطر درگيري نظامي ميان ايران و دنياي غرب، بويژه آمريکا و همراه آنها هم اسراييل، هست که آنوقت عواقب چنين جنگي ديگر به نظر ايشان غيرقابل کنترل خواهد بود. چنانچه از طريق اهرمهاي ديپلماتيک راهي پيدا نشود که دامنهي اين اختلاف و کشمکش محدود بشود.
آقاي فيشر صحبت از جنگ وکالتي کرده است، شما هم به آن اشاره کرديد و در مورد وقوع يک جنگ بزرگ هشدار داده است. اين احتمال را واقعا خودتان شخصا چقدر قوي ميدانيد؟
ايران فکر ميکند که بايد رهبري سياسي دنياي اسلام را در دست بگيرد، چون رهبري مذهبي را نميتواند به دليلي، که همه ميدانند، در دست بگيرد. براي اين هم کوشش زياد ميکند. اما يک واقعيت در اينجا هست که اگر تا بحال کشورهاي ضعيف عربي فقط تکيهشان به آمريکا بوده، الان تک تک اين کشورها دارند با پيمان آتلانتيک شمالي، يعني با ۲۶ کشور که عضو اين پيمان هستند، پيمانهاي همکاريهاي امنيتي ميبندند. يعني ديگر الان مسئلهي آمريکا در خاورميانه نيست، مسئله حضور تمامي کشورهاي غربي به اضافهي کشورهاي اروپاي شرقي که جديدا به پيمان آتلانتيک شمالي پيوستهاند و منافع استراتژيک اينها از نظر تامين منابع سوختيشان و ديگر منافع سياسيشان است در اين منطقه. در اين شرايط ايران کشوري است با يک بودجه بسيار محدود. با اين بودجه محدود، ايران فقط ميتواند از طريق جنگهاي نامتقارن، يعني جنگهايي چريکي، جنگهاي تروريستي، حرکاتي که شبه تروريستي هستند، از اين طريق ميتواند مزاحمت ايجاد بکند يا خودش را بعنوان نيرو در اين کشورها مطرح بکند. ولي بودجهي نظامي ايران بودجهي بسيار محدودي است، مثل بودجهي نظامي اسراييل نيست. از نظر اقتصادي، ايران توانايي اين که تبديل به يک ارتش مترادف و مدرن امروزي بشود را ندارد. شما مانور نيروهاي هوايي ايران را در همين چند هفته پيش حتما متوجه شديد. ۱۶۰ - ۱۵۰ هواپيماهايي که در آسمان بودند همه از نوع اف ۴ و اف ۱۴ آمريکايي بودند که اکثرا به نوعي تعمير و دستکاري شدهاند. اينها هواپيماهايي هستند که اصلا در هيچ جايي امکان جنگ ندارند. بنابراين ايران فقط ميتواند الان از طريق همين نيروهاي مشابه نيروهاي مقتدا صدر در عراق يا نيروهاي مشابه در لبنان و سوريه و در عربستان سعودي، جنگ نامتقارن بکند. ولي براي ايران هم چنين امکاني وجود ندارد، چون ايران بهر صورت يک دولتـ کشور است. نيروهايي که در ايران جمهوري اسلامي را تشکيل ميدهند، همه يکسو و يک جهت در سياست نيستند.
همين چند وقت پيش آقاي حسن روحاني سخنراني کرده بود در مورد صدور انقلاب در شوراي امنيت ملي. ايشان گفته بود که از سال ۱۳۶۴ دو نيرو درون شوراي امنيت ملي باهم صحبت داشتند، رودررويي داشتند. يک نيرو که ميگفت ما انقلاب را از طرق مختلف به ديگر کشورهاي اسلامي صادر کنيم. نيروي ديگر ميگفت ما توجهمان به ساختن داخلي و توسعه اقتصادي اين مملکت باشد. اين مسئله تا زمان آمدن آقاي خاتمي ادامه داشته است، و ايشان ميگويد نيروها ۵۰- ۵۰ بودند در شوراي امنيت ملي. بعد از آمدن آقاي خاتمي اين مسئله قطع ميشود و بعد از آمدن آقاي احمدينژاد دوباره اين بحث درميگيرد در شکلي ديگر. ولي اين به آن معنا نيست که اين بتواند در ايران تبديل به سياستي بشود که همه جناحهاي حکومت و نظام پشتاش باشند.
ايران مدعي قدرت است و غرب هم اين قدرت را قبول دارد. غرب هم قبول دارد که ايران يک نيروي منطقهاي و يک قدرت بزرگ منطقهاي است، فقط نوع حضور ايران را در کشورهاي منطقه نميپذيرد. نوع غيرشفاف حضور ايران، نوع اعمالگري سياسي و مستقيم و غيرمستقيم را در اين منطقه نميپذيرد. ايجاد ناآراميهاي سياسي را نميپذيرد. وگرنه چنانچه ايران بپذيرد که در اين منطقه کشورهاي عربي هستند با حمايت آمريکا و آمريکا و کشورهاي عربي سر يک ميز با ايران بنشينند و ايران حاضر به پذيرش اين مسئله باشد، فکر ميکنم دنياي غرب نقش مهم ايران را به لحاظ سياسي پذيرفته و ميپذيرد.
با توجه به ترکيب پيچيدهي نيروهاي داخل لبنان، يعني نيروهاي مسيحي، نيروهاي مسلمان و بين خود نيروهاي مسلمان، حداقل دو دستهاي که وجود دارند و اين که گروههاي نظامي و شبه نظامي و غيرنظامي زيادي در داخل لبنان هستند، واقعا چقدر ميشود بحران داخلي لبنان را به نيروهاي خارجي مثل ايران و سوريه نسبت داد؟
مسئلهي لبنان مسئلهي جديدي نيست که با جمهوري اسلامي بوجود آمده باشد. پانزده سال در لبنان جنگ داخلي بوده است. از ۱۹۷۵ و اقلا تا ۹۱- ۱۹۹۰. بعد هم اشغال جنوب لبنان توسط ارتش اسراييل بوده است و همکاري بخشي از نيروهاي مسيحي ارتش، و بيرون از ارتش با اسراييل بوده است. ايجاد احزاب جديد و نيروهاي جديد در اين کشور بوده است. حزب امل شيعي بوجود آمده، حزباله بوجود آمده است. در آنطرف هم در نيروهاي مسيحي انشعاب بوجود آمده است. نيروهاي مسيحي ماروني يکدسته در اکثريت دولت هستند، يکدسته در برابرشان و در واقع اپوزيسيون هستند و نيروهاي ديگر هم يک ترکيب ثابت ندارند.
بنابراين وضعي که آنجا الان هست و بوجود آمده است، يک قسمتاش برميگردد به اين که اين کشور نتوانسته است تبديل به دولت - کشور بشود و عوامل بيروني کمک کردهاند به اين مسئله که اين کشور نبودن و ملت نشدن همينطور ادامه پيدا بکند تا به امروز. وضع جديدي هم که الان پيش آمده اين است که در حقيقت دولت مرکزي آمده و از اين طريق به نوعي تحريک کرده است و خواسته است سرنوشت خودش را بعنوان دولت با حزبالله روشن بکند که بالاخره دولت شما هستيد يا ما. خب، در اين درگيري ظاهرا الان حزبالله برنده شده است.
ولي من فکرم اين است که اين حزبالله هم، بخصوص رهبري آن، ميداند که عواقب اين که بخواهد به کلي قدرت را در لبنان در دست بگيرد، بسيار بسيار گسترده خواهد بود و جنگ پايانناپذيري خواهد بود. من حدسم اين نيست که الان حزبالله خواهان يک چنين درگيري گستردهاياست. و در حقيقت صحبت آقاي فيشر اين است که حزبالله دارد به اصطلاح نمايندگي ايران را ميکند يا فرمانبر ايران است در لبنان. ولي حدس من اين نيست. اين يک نيرويي است آنجا مستقل براي خودش که از ايران استفاده و يا سوءاستفاده ميکند، همانطور که ايران از حزبالله براي اهداف خودش استفاده و سوءاستفاده ميکند. ولي اين که سرنوشت لبنان به دست ايران است، اين برداشتي است که ايشان دارد، من چنين برداشتي ندارم.
مصاحبهگر: دويچه وله ميترا شجاعي
|
||
تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - اروپا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد . |