اسرائیل- آمریکا و انتخابات ریاست جمهوری


امیر هوشنگ آریان پور

این روزها بخاطر انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، اظهارات و صحبتهائی که از دوکاندید ریاست جمهوری و معاونان و دفاتر تبلیغاتی آنها واز طرفدارانشان شنیده می شود، انسان رامات و مبهوت می کند که چگونه میتوان تا این حد سیاه را سفید و شب را روز و حقیقت را دروغ جلوه داد. شوربختانه تعداد زیادی از مردم این گونه دروغها را کور کورانه پذیرفته و بدون اعتراض و یا نشان دادن عکس العملی آن دروغها را به عنوان حقایقی انکار ناپذیر قبول می کنند!؟
به چند مورد آن اشاره می کنم:
خانم پایلین می گوید:  “Israel is the strongest and best allies in the Middle East for America

در مقابل سناتور بایدن جواب می دهد:  No one in the united state Senate has been a better friend of Israel than Joe Biden?

خانم پایلین جواب می دهد:  We both love Israel!?

(معنی "Ally" بفارسی هم پیمان، متحد و متفق است و به انگلیسی:  A sovereign or state associated with another by treaty or league. )


1-   در 60 سال گذشته که کشور آمریکا بدون قید و شرط با تمام امکاناتی که در دسترس داشته است چون کمک های مالی سالیانه که بالغ بر 6 الی 7 بیلیون دلاری، ارسال آخرین سلاح پیشرفته از نوع موشک های پیشرفته، موشک ضد موشک پاتریوت، انواع هواپیماهای جنگنده، سیستمهای دفاعی رادار و بمب های هسته ای، وادار کردن کشور آلمان به ساختن چند فروند زیردریایی اقیانوس پیما که قادر به پرتاب موشک های مجهز به بمب هسته ای می باشند بدون دریافت یک دینار از اسرائیل ، اعزام نیروهای نظامی آمریکا به منظور پشتیبانی ازاسرائیل و جلوگیری از نفوذ مالکین فلسطینی قبلی این سرزمین ها که توسط اسرائیل اشغال شده است و استقرار آن نیروها در لبنان، که متاسفانه منجر به بمب گذاری و نابودی تعداد زیادی از نظامیان آمریکایی گردید، و و و.
2-  در مقابل این همه بذل و بخشش دولتهای آمریکا در 60 سال گذشته ؛ و نامیدن کشور اسرائیل بعنوان پشتیبان و قدرتمند ترین دوست آمریکا؛ آیا نبایستی سئوال کرد که اسرائیل در این 60 سال، بعنوان متحد و متفق، چه کمکی به آمریکا کرده است (جز ایجاد درد سر) که مستحق دریافت چنین لقبی و چنین کمکهایی بلاعوضی بوده باشد ؟! آیا نیروهای نظامی اسرائیل در جنگهائی که دولتهای آمریکا سبب بروزش در سطح جهانی شده اند شرکت داشته است!؟ آیا به ویتنام، افغانستان و عراق نیرو فرستاده است؟! آیا نیروهای نظامی اسرائیلی به بوزنیا، دارفور و سایر کشورهای افریقائی که آمریکا در آنها درگیر بوده است اعزام شده اند؟! پس می توان به این نتیجه رسید که کشور اسرائیل در حقیقت متحد و متفق آمریکا نبوده و بلکه بصورت یک پایگاه نظامی چون: گوانتانامو یا اوکیناوا و یا بحرین می باشد، و سرمایه گذاری آمریکا در آن کشور برای روز مبادا در نظر گرفته شده است!
3-  بعنوان متحد و متفق میتوان ازکشور کانادا نام برد، که بدون قید و شرط و بدون دریافت کمترین کمکی از آمریکا، راساً بهترین دوست و یار و یاور آمریکا بوده و در اغلب مواقع سعی نموده است برای رفع مشکلات فراوان آمریکا ( چون تامین بخشی از نیاز نفتی و گازی و چوب و داروی ارزان قیمت، و، و) قدم برداشته و کمک کند. پس چرا خانم پایلین اظهار نمی کند که

Canada"  " I love در حالیکه ایالت آلاسکا در احاطه کانادا است و هر موقع ایشان میل به مسافرت به سرزمین اصلی آمریکا را می کند، اجباراً بایستی از فضای هوایی کانادا عبور کند. ما آکاه هستیم که کانادا داوطلبانه نفت مورد نیاز آمریکا را تامین می کند و ضمناً الگوی اقتصادی و اجتماعی آمریکا را پیروی کرده و مرزهای شمالی آمریکا را امن نگاه داشته است. بنابراین شاید این گونه کمکهای کانادا به آمریکا برای خانم پایلین یک امر عادی تلقی شده است، که دیگر نیازی به بیان جمله دوست داشتن آن کشور ندارد. 4- چرا خانم پایلین کشورعربستان سعودی را که بیش از پنجاه سال است ذخایر نفتی خود را خالصانه و مخلصانه در اختیار آمریکا گذاشته است و به هر سازی که آمریکا نواخته است خوش رقصی خود را نشان داده است، عشق خود را نشان نداده و آن کشور را دوست و پشتیبان آمریکا خطاب نمی کند ؟!
علت مشخص است، سران آمریکا، سلطان عربستان سعودی و خانواده اش که ضمناً اداره کشور بدست آنها انجام می گیرد؛ را به عنوان نوکر و دست نشانده خود دانسته و البته هیچ اربابی اظهار نمی کند که نوکرش را دوست دارد! ضمن اینکه هر لحظه انتظار دارند، که سران عربستان نیز شروع به سرپیچی نماید؛ عیناً به همانگونه که در رژیم قبلی ایران، شاه شروع به سر پیچی از آمریکا را نمود ودر عراق صدام حسین از حرف شنوی آمریکا دست برداشت و در پاکستان همین چند هفته پیش، ژنرال پرویز مشرف فیلش یاد هندوستان را کرد، و در نتیجه منم منم کردن،هر سه نفر آنها بدون توجه به سوابق خدمتی گذشته شان، برکنارو دونفر اول نابود و باید منتظر نابودی نفر سوم نیز باشیم؛ به این علت خانم پایلین و آقای بایدن نمی توانند در حضور میلیونها شهروند آمریکایی کلمه دوست داشتن را برای ابراز احساسات خود نسبت به کشور عربستان سعودی ابراز کرده و آن کشور را پشتیبان و دوست آمریکا خطاب کنند!
5-  اصولاٌ اظهار جمله: "من و شما هردو عاشق اسرائیل هستیم!" بنظر من کار درست و عاقلانه ای نیست. آیا خانم پایلین بخاطرشخصیت استثنائی و خدمات اجتماعی و انسانی کشوراسرائیل بجامعه بشریت، عاشق آن کشور شده اند؟! آیا اسرائیل در 60 سال گذشته نشان داده است که در تمام موارد طرفدار و پشتیبان حق و حقیقت و مراعات کردن بدون قید و شرط اصول حقوق بشر بوده است!؟ آیا اسرائیل از تجاوز بزورو مصادره سرزمینهای فلسطین که برابر اصول مصوبه سازمان ملل به فلسطینی ها واگذار شده بود ( که در حقیقت از روز اول متعلق به فلسطینی ها بوده است) خود داری کرده است؛ که در نتیجه خانم پایلین را وادار به دوست داشتن بدون قید و شرط،کشور اسرائیل کرده است!؟ البته ممکن است دوستی خانم پایلین نسبت به اسرائیل در نتیجه اعتقادات شدید مذهبی او باشد! ولی برای یک خانم سیاستمدار که ممکن است روزی رئیس جمهور آمریکا شود و با توجه به اصل جدائی دین از حکومت که در صدر اصول قانون اساسی آمریکا قرار گرفته است، احساسات مذهبی و شخصی نبایستی در تصمیم گیری های سیاسی فرد تاثیر گذار باشد.
6-  اصولاٌ انتخاب رئیس جمهور و معاونش در آمریکا چه ربطی می تواند به عاشق اسرائیل بودن و تنفر از ایران، کره شمالی و لیبی داشتن، دارد؟!
چرا مسائل فراوان داخلی آمریکا تابعی از مسائل خارجی شده اند!؟ شعر زیر به بهترین وجهی، وضع فعلی آمریکا را بیان می کند:
تو که براوج فلک چه دانی چیست

 که ندانی که در سرایت کیست؟!
7-  خانم پایلین در جواب آقای بایدن که اظهار کرده بود " ما باید برابر یک برنامه تنظیم شده ای از عراق خارج شویم" اظهار می کند: " خروج از عراق به معنی برافراشتن پرچم سفید رنگ تسلیم در جنگ است!" ( White flag of surrender ) و آمریکا باید در آنجا بماند!
خانم پایلین، راجع به کدام جنگ صحبت می کنید؟! در 5 سال گذشته در چه زمانی دولت آمریکا به کشور عراق رسماً اعلان جنگ داده است؟! عمل آمریکا و بمباران کشور عراق و ویران کردن آنچه در طول زمان در آن کشور ستمدیده و استعمار شده بوجود آمده بود، با ورود صد هاهزار نیروهای نظامی آمریکا و باصطلاح "متحدینش" که هیچکدام از آنها نیز به عراق اعلان جنگ نداده بودند، و در حقیقت ورود آنها به داخل سرزمین عراق، یک تجاوز مسلحانه به یک کشور دیگری تلقی می گردد، بوده است.
برای ثبوت عرایضم کافی است که به عملیات مردم عراق علیه نیروهای تجاوزکارآمریکایی، که باعث نابودی بیش از 4200 سرباز بیگناه آمریکایی وزخمی و معلول شدن بالغ بر 50 هزار جوان آمریکایی ( از کشته شدن بیش از صد هزار مردم بیگناه عراق و سرگردان شدن میلیونها عراقی، صحبت نمی کنم) در 5 سال گذشته شده است توجه کنید. بنابر این ادامه ماندن نیروهای نظامی آمریکا در عراق ، نه تنها تعداد کشته شدگان و معلولین آمریکایی را هر روز بیشتر خواهد نمود، بلکه هزینه های جنگی مربوطه خزانه خالی دولت فدرال آمریکا را از آنجه که هست خالی تر خواهد نمود و از همه مهمتر تتمه آبرویی که برای آمریکا ممکن است در میان کشور های جهان یاقی مانده باشد نیز از بین خواهد رفت .
بنابر این تنها راه فرار از این مخمصه ای که با دروغگوئی های پرزیدنت بوش و معاونش چینی شروع گردید، خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق است.
8- طبق گزارش مقامات نظامی آمریکا در عراق، آمریکایی ها ادعا می کنند، بالغ بر 400 هزار عراقی را برای ارتش عراق تربیت کرده اند! اگر این 400 هزار نفر نتوانند آرامش را به عراق برگردانده و اوضاع عراق را بحالت عادی در آورند، و نیاز به باقی ماندن نیروهای نظامی آمریکا در عراق ضروری تشخیص داده اند، در آنصورت باید بررسی نمود که با وجود ارسال دموکراسی در کوله پشتی سربازان آمریکایی و هزینه کردن بالغ بر 700 میلیارد دلار ، اگرکشور آمریکا تا بحال نتوانسته است مشکل عراق را حل کند؛ پس میتوان نتیجه گرفت که مشکل کار در چیزهای دیگری است که تا این لحظه سیاست مداران آمریکایی نخواسته اند به آن پی ببرند؟! چگونه ممکن است در مراکز آموزش نظامی آمریکا ( Boot Camps ) در مدتی کمتر از 4 ماه جوانان سویل را که داوطلب خدمت در ارتش آمریکا شده اند تربیت کرده و بلافاصله پس از این دوره کوتاه به جبهه جنگ اعزام می کنند؛ ولی چگونه است که در 5 سال گذشته آمریکا نتوانسته است جوانان عراقی را برای خدمت در ارتش عراق بگونه ای تربیت کند که بتوانند آرامش و امنیت را بکشورشان بازگردانند!؟
9-  مطلب دیگری که خانم پایلین در اکثر مصاحبه ها و سخنرانیهایش به آن اشاره می کند،بهره برداری اززندانی بودن آقای سناتور ماکین و معرفی او بعنوان یک قهرمان جنگی است! یکی نیست به این خانم حالی کند که درگیری آمریکا در ویتنام عیناً مشابه در گیری آمریکا در عراق است و هر دو آنها تجاوز غیر قانونی کشورآمریکا بدون "اعلان جنگ " بوده است و لا غیر.
سقوط هواپیمای جنگی ناخدا ماکین در هانوی که تنها هدفش بمباران و کشتار مردم بیگاه ویتنام بود، از دید هر انسان بیطرفی ،عیناً مشابه عمل چند تروریست و یا خرابکار است که مثلاً در لندن خیال منفجر کردن ایستگاه راه آهن را داشته و یا با دزدیدن چند فروند هواپیما، دو آسمان خراش نیویورک و بخشی از ساختمان وزارت دفاع آمریکا یعنی پنتاگون را نابودنموده اند. آیا ما می توانیم یک تروریست را قهرمان جنگی خطاب کنیم؟!
آیا ما می توانیم تروریست های زندانی در زندان مخوف گوانتاناما بای را زندانی سیاسی خطاب کنیم؟! بهمان گونه نمیتوان ناخدا ماکین را یک زندانی جنگی دانست، ومهمتر آنکه، او بخواهد از زندانی شدنش در ویتنام برای انتخاب شدن بعنوان رئیس جمهور آمریکا بهر گیری کند! ؟
ممکن است بعضی ها اعتراض کنند که در ارتش زیردستان موظف اند که دستورات مافوق را اطاعت کنند، لذا ناخدا ماکین برابر دستورات صادره عمل کرده است! خوشبختانه در اغلب ارتش های جهان چنین نیست و افراد حق دارند از دستورات سرپیچی نمایند اگر تشخیص دهند دستورات مافوق مراعات همه اصول و قوانین جنگی را نکرده است. کمااینکه چندی قبل نظامیان اسرائیلی که ماموریت یافته بودند که به قلع و قمع گروهی از غیر نظامیان فلسطینی بپردازند، از اجرای دستور خودداری نمودند. در ارتش جمهوری اسلامی ایران نیزچنین است:
بند ب ماده 6 قانون ارتش جمهوری اسلامی صریحاً میگوید :
"
دستور فرمانده در صورتي كه مغاير با دستورات مسلم شرع، فرمانهاي فرماندهي كل و حاكميت نظام وقوانين جمهوري اسلامي ايران باشند، لازمالاجرا نیست ".
آیا در قرن بیست و یکم هنوز تصور سناتور ماکین در مورد درگیری آمریکا در ویتنام همان است که در سه دهه قبل بوده و فکر می کند درگیری آمریکا در ویتنام کار درستی بوده است!؟
تاکید او برای ماندن نیروهای نظامی در عراق، نشان دهنده علاقمندی او است که تصور می کند با پیروزی در عراق، شاید آمریکا بتواند جبران شکست ویتنام را از خاطره ها بزداید!؟
10- در جای دیگر، خانم پایلین ادعا می کند که سناتور اوباما تجربه و تخصص لازم را برای عهده دار شدن مقام فرماندهی کل قوا در آمریکا ندارد و این تنها سناتور ماکین است که بخاطر سالها خدمت در ارتش و پنجسال و نیمی که در زندان انفرادی در ویتنام بسر برده و فرصت داشته است که فکر کند، که اگر روزی روزگاری فرمانده کل قوا شود، چگونه خواهد توانست وظایف فرماندهی کل قوا را بخوبی انجام دهد!! در حالیکه همین خانم در مصاحبه خود پس از اشاره به اینکه نظر سناتور ماکین و خودش اینستکه نیروهای نظامی آمریکا بایستی در عراق باقی مانده و نه تنها تعدادشان کم نشود بلکه
رو به ازدیاد نیزبرود، تا آمریکا به پیروزی نهائی خود دست یابد؛ او بلافاصله اشاره کرده است که اگر حرف من و ماکین را باور ندارید ، بهتر است به اظهارات ژنرال "پتراوس" که همین پیشنهاد را کرده است توجه کنید!؟
خانم پایلین ، پس بنا به اظهارات خودتان این ژنرالها و مشاوران نظامی آمریکا هستند که به رئیس جمهور دیکته می کنند چه بکند و چه نکند، در این صورت تجربه شخصی رئیس جمهور در امور نظامی نمی تواند یکی از شروط انتخابش بعنوان فرمانده کل قوا بوده باشد، و با بهره گیری از مشاوران نظامی با تجربه هر فردی می تواند در مقام ریاست جمهوری امریکا قرار گرفته، و "فرمانده کل قوای" خوبی باشد، بشرطیکه تابع احساسات خود قرار نگیرد.
ضمناً توان اداره کشور یا اداره جنگ یا دستکم درک مسائل نظامی ربطی به درست بودن یا درست نبودن سیاست جاری ندارد. تصمیم به جنگ یا هدف گذاری آن سیاست راهبردی است. آگر سناتور ماکین با سیاست راهبردی کنونی موافق است این ربطی به تجربه و درک مسائل نظامی ندارد، زیرا می توان یک نابغه نظامی بود ولی تصمیم سیاسی اشتباهی گرفت و کشور را درگیر اقدام نظامی ناسودمند کرد. از سوی دیگر تجربه ممکن است دلیل درست بودن تصمیم نباشد، چون تجربه ممکن است در شرایط نادرست ایجاد شده باشد و یک آدم کم تجربه دستکم با ذهن خشکیده وارد معرکه نمی شود. ما این مسئله را در میان دوستان ایرانی خود نیزداریم که سالها تکرار یک روش را تجربه می خوانند!
11-  مطلب دیگری که خانم پایلین بارها در صحبتهای خود به آن اشاره نمود، تجربیات فراوانی است که در سمت شهردار شهر کوچک 5469 نفری " واسیلا" در آلاسکا و مقام فرمانداری ایالت آلاسکا با جمعیتی حدود 626932 نفر( جمعیت آلاسکا کمتر از جمعیت واشنگتن دی سی است) کسب کرده است!به عنوان نمونه بچند مورد آن اشاره می شود:
من در آلاسکا از مردم مالیات ایالتی دریافت نمی کنم. ( منظورش Personal income Tax و Sales tax است) علت پر واضح است چون مالیاتی که از شرکتهای نفتی در آلاسکا دریافت می گردد به تنهایی جوابگوی 80 در صد کل هزینه های این ایالت کم جمعیت و کم خرج است،و بقیه بودجه ایالتی از طریق مالیات از شرکتهای ماهیگیری که مجموعاً بزرگترین منبع تولید ماهی در آمریکا است تامین می گردد. دیگر چه نیازی است که از سایر مردم مالیاتی گرفته شود!؟ علت برقراری قانون نگرفتن مالیات از ساکنان آلاسکا فقط بخاطر سرمای سخت زمستان، درشش ماه از سال وتعطیلی و بقولی در خواب بسربردن همه ساکنان آلاسکا و بسته شدن اکثر فروشگاه های شهرها چون آنکورایج و جونو و واسیلا و غیره در آن شش ماه ومسافرت صاحبانش به سایر نقاط آمریکا بوده است. ضمن اینکه خانم پایلین مسئول قطع مالیات نبوده بلکه فرمانداران قبلی آلاسکا چنین تصمیمی را گرفته اند؛ حال او می خواهد از آن بهره برداری کند!
ولی آیا خانم پایلین می تواند این روش قطع دریافت مالیات را در سایر ایالات آمریکا بکار برد؟ اگر چنین است ، چگونه می خواهد بودجه کشور آمریکا را تامین کند؟! همه ایالات آمریکا که ذخابر نفتی وامکان صید ماهی فراوان ندارند؟!
13- مقایسه مسئولیتهای اداری خانم پایلین به عنوان شهردار یک شهر کوچک و یا فرماندار آلاسکا، مشابه آنست که صاحب یک مغازه بقالی سر گذر بخواهد مسئولیت ها و وظایف بقالی خود را با شرکت های عظیم چند صد بیلیون دلاری چون جنرال موتورز، اگزان، و امثالهم همطراز بداند!!
مقایسه مسئولیت های مشاغل پیش پا افتاده خانم پایلین و امتیاز دادن به آقای ماکین بخاطر زندانی شدن ودر نتیجه کسب تجربه برای تصدی دو شغل بسیار مهم و حساس چون ریاست جمهوری و جانشینی اش بنظر من بیشتر شبیه یک شوخی است تا حقیقت. اگر چنین است پس هر زندانی جنگی وهرمعلول جنگی بایستی بتواند خود را مستحق کاندیدای ریاست جمهوری دانسته و هر بقالی ادعای جانشینی ریاست جمهوری آمریکا را داشته باشد!
سناتور ماکین و خانم فرماندار پایلین باید بدانند که دنیا در حال تغییر است؛ در چند سال گذشته خیلی از کشور ها فروپاشیدند و کشور های جدیدی بوجود آمدند! آمریکا بهیچوجه نمی تواند با روش و با سیستمی که در قرن بیستم بر دنیا سروری می کرد، در قرن بیست و یکم نیز بهمان ترتیب ادامه دهد.

 11
اکتبر 2008