تجربه قيام ملی سی تير و کودتا 28 مرداد

پاسخی به آقای آریانپور

رضا آذرخش

 12 مرداد 1387 

        
اکثر ما ايرانی ها خود را سياستمدار و تحليل گر مسائل سياسی داخلی و بين المللی ميدانيم.
من معتقد هستم هرکس حق دارد نظر و عقيده خود را آزادانه بيان کند.اما اگر اظهار نظر در يک محفل سياسی يا در وسايل ارتباط جمعی راديو، تلويزيون، روزنامه ها ويا سايت های الکترونيکی باشد گوينده گان و يا نويسندگان بايد نظر خود را بر مبنای واقعيات و اسناد معتبر ارائه دهند تا بتواند مقبوليت عام به دست بياورد.
در هفته گذشته به مناسبت روز قيام ملی سی تير، نوشتاری در سايت خبرگزاری جبهه ملی خارج از کشور بود که برحسب معمول پس از چند روز مواجه با نوشته انتقادی هموطن ديگری ميگردد.
قضاوت درباره اين دو نوشته به عهده خوانندگان آنها است. اما چون تقريبا شش دهه از آن دو رخداد ميگذرد، با توجه به اين که اکثريت ايرانيان مخصوصا جوانان امروز در جريان آن دو رخداد نبوده اند لازم است در مورد نوشتاری که ادعا شده است :
«
در سی ام تير و انقلاب 1357 ملت با رهبر هم صدا و هم عقيده بودند لذا پيروزی به سهولت بدست آمد ولی در 28 مرداد 1332 چون ملت از رهبر جدا بود ( بايد علت را جستجو کرد، از متن نوشتار منتقد) در نتيجه يک اقليت کوچکی از چاقو کشان و زنان ..... و نيرو های انتظامی و عاملان مزدور خريداری شده موفق گرديدند که به آسانی ملت، رهبر وجيه المله خود را ازدست بدهد»!
با احترام به حق اين هموطن برای ابراز نظريات خويش، سطوری چند از تاريخ مستند دوران نهضت ملی را برای آگاهی هموطنانی که در جريان نهضت ملی و کودتای 28 مرداد نبوده اند عرضه ميشوند تا خوانندگان بتوانند قضاوت منصفانه ای در اين مورد داشته باشند.
به اعتقاد نويسنده منتقد، حادثه 28 مرداد 1332 بدين جهت اتفاق افتاد که رهبر نهضت ملی واجد مشخصات و خصايص لازم برای رهبری نبوده است زيرا پيروزی نهضت ها را مربوط به اين ميداند که:
«
عامل اول - وجود يک رهبر دلسوز، مبتکر، مبرا از هرگونه آلودگی، نترس، شجاع، محبوب القلوب و فردی که تابع احساسات خود قرار نگيرد و دستوراتش بر پايه منطق و دانش و گرفتن تجربه از اشتباهات گذشته صادر شده باشد
به زبان روشن و واضح چون نهضت ملی به گفته نويسنده نتوانست به پيروزی برسد به همين علت ميخواهد علت را جستجو کند! بنابراين به نظر او رهبر نهضت ملی واجد صفات مثبتی که منتقد مينويسد نبوده و به زبان ساده تر دارای صفاتی منفی بوده که يک رهبر نميبايست داشته باشد تا بتواند به پيروزی برسد. هرچند مردم هستند که ميتوانند در اين مورد قضاوت کنند اما برای اينکه بدانيم اين ادعا که دکتر مصدق از مردم جدا شده بود درست است يا نه ، و آيا مردم دکتر مصدق را به عنوان يک رهبر واجد صلاحيت ميدانستند يا از او قطع اميد کرده بودند بهترين وصادق ترين شواهد مدارک مستندی از روند نهضت ملی ، توطئه های داخلی و بين المللی و نقش شخصيت ها در روند آن است.
۵
شهريور ۱۳۳۱
پيام مشترک ترومن ، چرچيل
جناب آقای دکتر محمد مصدق نخست وزير
اينجانبان تلگراف های واصله از سفارت های کبرای خود را درايران درباره مذاکرات اخيری که با جنابعالی به عمل آمده است و همچنين يادداشتی را که در هفتم اوت ۱۹۵۱ (۱۶ مرداد ۱۳۳۱ ) به عنوان دولت علياحضرت ملکه انگليس ارسال داشته بوديد مورد مطالعه قرار داديم به نظر اين جانبان اين مطلب روشن است که حل رضايت بخش مسأله نفت مستلزم اقدام فوری از طرف هر سه دولت خواهد بود.
اينک پيشنهاد اقداماتی را که دولتين ما حاضر هستند به عمل آورند به ضميمه ارسال ميداريم و صميمانه اميدواريم که مورد تصويب آن جناب واقع شود ومنتج به حل رضايت بخش موضوع گردد.
محرک ما احساسات دوستی صميمانه و تاريخی است که نسبت به کشور و ملت ايران داريم و قلباً آرزومنديم هرچه زود تر موجبات حل سريع و منصفانه اختلاف کنونی را فراهم سازيم.
هری ترومن وينستون چرچيل
متن پيشنهادهای سه گانه
اول - موضوع غرامتی که بابت ملی شدن مؤسسات شرکت نفت انگليس و ايران واقع در ايران تعيين خواهند شد بايد پرداخت شود با در نظر گرفتن وضع حقوقی طرفين که بلافاصاله قبل از ملی شدن موجود بوده است و با توجه به کليه دعاوی و دعاوی متقابله طرفين به ديوان بين المللی دادگستری ارجاع خواهد شد.
دوم - نمايندگان مناسبی ازطرف دولت ايران وشرکت نفت انگليس وايران تعيين خواهند شد که با يکديگر مذاکره کنند و ترتيب جريان نفت را از ايران به بازارهای دنيا بدهند.
سوم - چنانچه دولت ايران با پيشنهاد های مندرجه در دو بند بالا موافقت فرمايند :
الف - نمايندگان شرکت نفت انگليس و ايران برای حمل نفتی که هم اکنون در ايران ذخيره است اقدام به تهيه وسايل لازم خواهند نمود و همين که موافقت هايی درباره قيمت حاصل شود و شرايط فنی برای بارگيری اجازه دهند بابت هرمقدار نفتی که بتوان هرچه زودتر حمل کرد پرداخت مقتضضی به عمل خواهد آمد.
ب - دولت علياحضرت ملکه انگلستان پاره ای از تضييقات موجود را که نسبت به صادرات کالا به ايران و استفاده از وجوه استرلينگ به عمل آورده مرتفع خواهد ساخت.
ج -- دولت کشورهای متحد امريکا فورا مبلغ ۱۰ ميليون دلار بلاعوض به دولت ايران برای کمک در رفع مشکلات مالی آن دولت خواهد پرداخت.
(
متن قراردادی که به ملت ايران ديکته ميشود و نويسنده منتقد با زبانی سياستمدارانه مينويسد دکتر مصدق بايد آن را قبول ميکرد تا رهبری باشد که واجد صلاحيت رهبری است.)
قرارداد مخصوص برای ارجاع موضوع غرامت شرکت سابق به حکميت ديوان لاهه
دولت کشور بريتانيای کبير وايرلند شمالی از يکطرف و دولت شاهنشاهی ايران ازطرف ديگر موافقت نموده اند که موضوع غرامتی را که بايد بابت ملی شدن مؤسسات شرکت نفت انگليس و ايران واقع در کشور ايران پرداخت شود با رعايت وضع حقوقی طرفين که بلافاسله قبل از ملی شدن موجود بوده و با توجه به کليه دعاوی متقابله طرفين به حکميت رجوع نمايند.
اين قرارداد به تصويب دو کشور حواهد رسيد و سند تصويب هر چه زود تر در تهران مبادله خواهد شد. پس از مبادله اسناد تصويب اين قرار داد ممکن است از طرف هريک از طرفين به ديوان دادگستری بين المللی اعلام گردد.
درتصديق مراتب فوق امضا کنندگان که ازطرف دولت های مربوطه خود اجازه واختيار دارند ذيل قرارداد حاضر را امضاء نموده اند.
دراين روزدردو نسخه به انگليسی وفارسی تنظيم ومتن هردو دارای اعتبار مساوی خواهند بود.
رفراندوم و علل آن
بعد از پيروزی ملت ايران در شورای امنيت و ديوان بين المللی دادگستری و عقد قراردادهای فروش نفت با شرکت های نفتی ايتاليا و ژاپون و رأی دادگاه های ونيز و توکيو به نفع ايران عليرغم تحريم شرکت سابق نفت ، دولت انگليس به عوامل داخلی خود شاه ، ارتش و مجلس متوسل ميگردد.
بعد از قيام ملی سی تير 1331 مخالفين نهضت ملی ايران موقتا فعاليت های علنی خود را متوقف می سازند.
دوره شانزدهم مجلس شورای ملی به پايان ميرسد و انتخابات دوره هفدهم قبل از مسافرت دکتر مصدق برای دفاع از حق ملت ايران به لاهه شروع ميشود. عليرغم عدم دخالت دولت در انتخابات و واگذاری انجمن های انتخابات به اهالی هرمحل و تعيين اعضاء هيأت نظارت به قيد قرعه، معهذا نفوذ فئودال ها ، خوانين و دخالت های پنهانی دربار با سوء استفاده از آزادی انتخابات علاوه بر اعمال نفوذ درتعيين اعضای انجمن های نظارت در پاره ای از نقاط کشور که اعضای انجمن ها حاضر به قبول درخواست های غير قانونی نميشدند با ايجاد شورش و قتل و کشتار اعضای انجمن و فرمانداران مانع از برگزاری انتخابات ميگرديدند تا بتوانند با فرستادن مهره های دست نشانده، نهضت را به بن بست برسانند تا دکتر مصدق ناچار به استعفا شود.
با موفقيت نسبی دولت دکتر مصدق در متعادل ساختن بودجه کشور عليرغم تحريم اقتصادی انگلستان و بلوکه شدن دارائی های دولت ايران در بانک های انگليس، انگلستان که اميد خود را در سطح بين المللی از دست ميدهد و از ورشکستگی دولت ايران نيز نااميد ميشود، بار ديگر به عوامل داخلی خويش متوسل ميگردد. شورش های مسلحانه ايلات بختياری در جنوب، شورش در بعضی از نقاط فارس، خرابکاری و بلوا در کارخانه ها و دواير دولتی به وسيله اعضای حزب توده که با همکاری عوامل انگليس همچون برادران رشيديان با هدف به اعتصاب کشانيدن کارگران و کارکنان دولت آغازميشود.
در اين زمان چند نفر از نمايندگان فراکسيون نهضت ملی که از جبهه ملی جدا ميشوند به مخالفين می پيودند. آنها برای گمراه ساختن توده مردم نخست شروع به مخالفت با اعضای کابينه کرده، سپس لبه تيز حملات خود را متوجه دکتر مصدق مينمايند.
علی زهری عضو فراکسيون نجات نهضت که از دکتر بقائی، شمس قنات آبادی و زهری تشکيل شده به بهانه اينکه متهمين و شرکای قتل سرتيپ افشار طوس در زندان مورد شکنجه قرار گرفته اند، بعد از اين که آيت الله کاشانی نتوانست رأی کافی برای ادامه رياست مجلس بدست آورد در تاريخ 10 تير ماه 1332 دکتر مصدق را استيضاح مينمايد و همزمان مير اشرافی به عنوان اينکه دکتر مصدق ميخواهد اساس حکومت مشروطه را بهم بزند وحسين مکی که با تبانی مخالفين به عنوان بازرس مالی بانک ملی انتخاب شده بود به بهانه اينکه دولت بدون اجازه مجلس شورای ملی اسکناس چاپ کرده است اعلام ميدارند که بعد از استيضاح زهری آنها نيز قصد دارند دولت را استيضاح نمايند.
حايری زاده هر روز به بهانه ای در مجلس شخص مصدق را زير حملات خود قرار داده او را عامل انگلستان می نامد.
با توجه به اينکه دکتر مصدق برای مقابله با تحريم های دولت انگليس و تأمين منابعی که بتوانند از دست دادن درآمد نفت را جبران کنند و حقوق کارکنان به موقع پرداخت شود نياز به همکاری مجلسين برای طرح برنامه های اصلاحات اساسی خود دارد که لازمه آن وجود محيطی آرام و دور از تنش ميباشد. او نياز به همکاری مجلسی دارد که از خواسته های مردم پشتيبانی کند و به دولت در رفع مشکلات موجود ياری رساند. اما وجود چند نماينده منحرف، مجلس شورای ملی تبديل به پناه گاهی برای روزنامه نگاران مخالف و توطئه گران ميشود وهر روز سدی دربرابر دولت قرار ميدهد که نهايتا به سقوط دولت منجر شود. بدين جهت دکتر مصدق از مردم دعوت ميکند برای ادامه کار يا انحلال مجلس دوره هفدهم نظر خويش را با شرکت در يک رفراندوم اعلام دارند.
نخستين عکس العمل از جانب آيت الله کاشانی است که ميخواهد با سوء استفاده از اعتقادات مذهبی مردم آنها را از شرکت در رفراندوم باز دارد.
۸
مرداد ۱۳۳۲
اعلاميه دوم آيت الله کاشانی درمورد رفراندوم
هموطنان عزيز و برادران عزيزم ضمن اعلاميه قبلی ازمفاسد و مضار رفراندم شرحی متذکر و همه مستحضر گرديده و توجه داريد که عمل به آن چه ضررهائی برای ديانت و ملت و مشروطيت و مملکت در بر دارد ، با اين حال دوره خود را وسيله انقراض ديانت و استقلال مملکت وملت قرارندهيد و طوق رقيت و اسارت و بندگی را به گردن خود نگذاريد. شرکت در رفراندم خانه برانداز که با نقشه اجانب طرح ريزی شده مغبوض حضرت ولی عصرعجل الله فرجه و حرام است و البته هيچ مسلمان وطن خواهی شرکت نخواهد کرد.
گر چه ممکن است بعضی اشخاص غافل وبی اطلاع از حقايق ومضار آن وخائنين وطن فروش برای انجام مقاصد شوم ديگران دررفراندم شرکت کنند يا آن که دولت صندوق ها را از رأی قلابی پر کند علی ايحال عمل رفراندوم برخلاف قانون اساسی ومنافی مصلحت ملت و مملکت بوده و هيچ گونه اثر قانونی ندارد درخاتمه آنچه جدم حسين ابن علی فرمود به هموطنان عزيز گوشزد می نمايم ، مردم اگر دين و خوف از قيامت نداريد آزاد مرد باشيد. سيد ابوالقاسم کاشانی
نامه آيت الله بهبهانی به دکتر مصدق درمورد رفراندوم
حضرت اشرف آقای دکتر مصدق ، محترما به عرض ميرساند غوغای رجوع به افکارعمومی که يک مملکت را متشنج و افکار را متزلزل کرده و ايجاد يک انقلاب روحی در تمام طبقات نموده است اين ضعيف را هم مثل ساير افراد ملت متحير نموده است. اينکه تاکنون عرضی نکرده بودم تصور ميشد که خود حضرت عالی با حسن نيت از اين کار منصرف واقدام به چنين امر خطيری که مستلزم مراتب وخيمه است نخواهند فرمود واگر گاهی اظهاراتی ميشده حمل بر تصميم قطعی نميکرد.
اينک مشاهده ميشود که حقيقتا بنا به انجام اين کار داريد ، تصور ميکنم حضرتعالی با ملاحظه حالت اينجانب که مراحل پايان عمر را ميگذراند بيانات داعی را که محض خيرخواهی و مصالح ملت ومملکت است حمل برغير حقايق بفرمائيد. با اختياراتی که داريد وبا تعطيل قهری مجلس و تسلط بر عموم اوضاع مملکت موجبی تصور نميشد که اقدام به انحلال مجلس ازراهی که در قوانين مملکت پيش بينی نشده و سابقه ندارد و مخالف افکار عامه مردم است بفرمائيد. با آنکه اينجانب مدتی است از دخالت درامورسياسی خودداری دارم ولی به جهت حفظ نواميس دينی و ملت و مملکت و ايفاء به وظايف مقامی عرض ميکنم که اين عمل اساس مشروطيت را متزلزل وباعث ضعف وانحلال ابدی مجلس و قانون اساسی است و به نحوی که اطلاع دارم در نظر مردم نظير مجلس مؤسسان اخير است. محمد الموسوی بهبهانی
12
مرداد 1332
مصاحبه آيت الله کاشانی
امروز آيت الله کاشانی در مصاحبه ای با خبرنگاران اظهار داشت : آقايان من در ايران سه دفعه برای نگاهداری دولت آقای دکتر مصدق اقدام به تعطيل عمومی کردم. مخصوصا در روز سی ام تير سال گذشته که آقای دکتر مصدق در تهران نبودند در مقابل زور ايستادگی کردم و حريف را از پای درآوردم. آقايان مقصود ما از مبارزه قطع نفوذ انگليس و اصلاح امور مملکت بود و از وقتی که آقای دکتر مصدق مصدر کار بوده اند هيچ گونه اصلاحاتی در شؤن مختلف کشور به عمل نيامده است ، بلکه روز بروز وضع بد تر شده و حکومت دمکراسی شده است منحصرا برای تبليغات از دولت خويش قرار داده و صد ها بلند گو در خيابان ها براه انداخته و مردم را به رفراندوم تشويق ميکند و اگر اقليت بخواهد اين عمل را انجام دهد مأمورين انتظامی جلوگيری ميکنند. چند شب است که بنا به خواهش مردم درمنزل من جلسات سخنرانی منعقد ميشود و به دستور دولت احزاب تحت حمايت ومأمورين فرمانداری نظامی به منزل من حمله ميکنند و عده ای را مجروح مينمايند چنانچه ديشب از پشت بام به منزل من حمله شد و يک نفر در پامنار که عضو مجمع مسلمانان مجاهد بود کشته شد. از امروز صبح مأمورين اطراف منزل مرا احاطه کرده اند. مقصود من از اين مصاحبه اين است که به دنيا اعلام کنم عمليات رفراندوم که تحت حمايت مأمورين نظامی انجام گيرد قانونی نيست.ايران که بعد از شهريور ۲۰ بوجود آمده بود مبدل به ديکتاتوری شديد گرديد.
فراکسيون های آزادی به رهبری حايری زاده و فراکسيون نجات نهضت به رهبری دکتر بقائی نيز از مردم دعوت ميمايند در رفراندومی که مخالف قانون اساسی است شرکت ننمايند.
۲۳
فروردين ۱۳۳۲
نفوذ تراست های نفتی در دولت امريکا
موريس کلارک مفسر سياسی فرانسوی در مجله تايمز مينويسد:
شرکت های نفتی امريکايی در دوره حکومت دموکرات ها تأثير بزرگی در سياست امريکا داشتند و دولت امريکا تا اندازه ای از نظرات شرکت های نفتی الهام ميگرفتند ورويه خود را با توصيه ها و نظرات کارتل های نفتی تطبيق ميکردند، ولی در دوره جمهوريخواهان موقعی که ايزينهاور به رياست جمهوری انتخاب شد چند نفر از رؤسای شرکت های نفتی مشاغل حساسی در دولت بدست آوردند و در حقيقت آنها که تاکنون بجای اينکه نظرات خود را به دولت توصيه کنند خودشان اداره کننده امور شده اند. يکی از نتايج اساسی اين پيش آمد اين است که دولت امريکا درصدد برآمده که بهر قيمت باشد از فقدان و از دست دادن منابع نفتی خاور ميانه جلوگيری کند.
۱۷
مرداد ۱۳۳۲
نطق رئيس جمهور امريکا در مورد رفراندوم ايران و کشورهای خاور دور
آيزنهاور رئيس جمهور امريکا در گزارش ساليانه خود در مجمع عمومی فرمانداران و نمايندگان سراسر امريکا در مورد ايران اظهار داشت دولت امريکا تصميم دارد راه پيشرفت کمونيست ها را در ايران وکشورهای ديگر مسدود کند، در باره اندونزی و هندوچين ميگويد که نگرانی امريکا اين است که کشور های مزبور مورد تهديد کمونيست ها قرار گيرند اين عمل تهديدی نسبت به سايرکشورهای آسيا است و برای امريکا بسيارخطرناک است. ايران نيز از اين لحاظ با ساير کشورهای آسيا در يک رديف و دارای همان وضعيت ميباشد. اگر جبهه دموکراسی، کشورهای آسيا و منابع خام کشورهايی نظير هندوچين و بيرمانی و غيره را از دست بدهد چطور ممکن است سرزمين پر ثروت اندونزی و مواد خام هنگفت آن کشور را که برای دنيای آزاد کمال اهميت را دارد نگاهداری نمايد؟
در ضمن اگر اخبار ايران را که در جرايد صبح چاپ شده خوانده باشيد متوجه شده ايد که آقای دکتر مصدق توانست بر پارلمان فايق آيد و موفق شد خود را ازمخالفت های پارلمان خلاص و آسوده سازد. آقای دکتر مصدق البته در اين اقدام خود از حزب کمونيست ايران استفاده کرده و کمک گرفته است .
بطوری که اشاره کردم تهديد کمونيست ها نسبت به کشورهای آسيا اساسا برای امريکا شوم و خطرناک است و امريکا ناچار بايستی اين راه را در هرجا باشد مسدود کند و اين کار دير يا زود بايستی انجام گردد و امريکا جلو توسعه کمونيستی را در قاره آسيا بگيرد و راه پيشرفت آنها را مسدود کند.
رفراندوم از ديدگاه دو روزنامه
روزنامه تايمز نيز درمورد رفراندم ايران نوشته است از وضع کار های دکتر مصدق چنين استنباط ميشود که نخست وزير ايران در راه استقرار يک ديکتاتوری پيش ميرود ولی حقيقت اين است که دکتر مصدق با رفراندومی که برای اولين بار در ايران عملی گرديد ميخواست عملا نشان دهد که اراده مردم مافوق همه قوانين است و مردم ميتوانند با اراده خود هر اصل و قانونی را تغيير داده و لغو کنند.
روزنامه فرانسوی « لو پاريزين » مينويسد اگر بخواهيم ريشه اصلی رفراندوم را که در ايران صورت گرفته جستجو کنيم بايد به سراغ نامه های متبادل ميان آيزنهاور و آقای دکتر مصدق مخصوصا آخرين يادداشت جوابيه رئيس جمهور امريکا به نخست وزير ايران برويم و ريشه اقدامات دولت ايران به رفراندوم را در آن نامه آيزنهاور که با تعجب فراوان ملت ايران مواجه شد جستجو نمائيم
مذاکرات محرمانه بين انگليس و امريکا
خبرگذاری عرب - ديروز در واشنگتن اين مسأله فاش گرديد که در نتيجه مذاکرات محرمانه دولتين انگليس و امريکا چرچيل حاضر شده است درصورتی که آيزنهاور در موضوع نفت ايران صريحا پشتيبان انگلستان شود و از دادن کمک به ايران صرفنظر نمايد از نظر خود درمورد دفاع و تسلط بر مديترانه دست بردارد. محافل مطلع واشنگتن اظهار عقيده ميکنند که آيزنهاور بالاخره در برابر تمهيدات چرچيل نتوانست مقاومت کند و سياست امريکا در ايران را در جهت منافع امريکا تغيير داده است.
روزنامه مصری جمهوری نير در شماره ديروز خود نوشته است يادداشت جوابيه آيزنهاور به نخست وزير ايران که صريحا اظهار داشته بود که امريکا از کمک به ايران خودداری ميکند بيش از آنچه برای ايرانيان زيانبار باشد برای امريکا زيان خواهد داشت. اين اقدام آيزنهاور غير عاقلانه بود که اميد ايرانی ها را به بی طرفی امريکا قطع کرد. آيزنهاورشايد امروزمتوجه نباشد چه اقدام خلاف مصلحتی کرده ولی بزودی خواهد فهميد که در طولانی مدت چه لطمه بزرگی بر مصالح حقيقی امريکا در خاور ميانه وارد کرده است
۲۳
مرداد ۱۳۳۲
اعلاميه وزارت کشور درباره نتيجه انتخابات رفراندم در سراسر کشور
در اجرای تصويب نامه شماره ۱۴۱۶۰ مورخ ۴ مرداد ۱۳۳۲ دولت ايران مربوط به مراجعه به آراء عمومی درباره انحلال يا ابقاء مجلس هفدهم وزارت کشور به اطلاع هم ميهنان محترم ميرساند که نتيجه اخذ آراء همه پرسی نقاط کشور به استثنای دو بخش دشتياری و پژمان بلوچستان که تاکنون به اين وزارت اعلام نگرديده است. چون در نقاط مذکور وسايل مخابرات موجود نيست وصول گزارش اخذ رأی در آن دو جا نسبت به مراکزی که واجد وسايل مخابرات باشند مدتی طول ميکشد و آراء دو محل مذکور تأثيری در نتيجه امر ندارد وزارت کشور به استناد تصميمی که هيأت محترم وزيران در جلسه ۲۱ مرداد ۱۳۳۲ در اين باب اتخاذ کرده اند اعلام ميدارد:
در مراجعه به آراء عمومی در شهرستان تهران و ساير شهرستان های کشور دو ميليون چهل و چهار هزار و پانصد و نود شش رأی اخذ شده است که دو ميليون چهل و چهار هزار سيصد و هشتاد ونه رأی موافق با انحلال مجلس هفدهم و هزارودويست و هفت رأی مخالف با انحلال مجلس هفدهم ميباشد.
پيام دکتر مصدق
هموطنان عزيز ، با شرکت خود در همه پرسی در مورد انحلال يا ابقاء مجلس هفدهم علاقه خويش را به نهضت ملی نشان داده ايد سپاس گزاری خود را به شما هموطنان عزيز تقديم ميدارم. اين پيش آمد يک بار ديگر ثابت کرد که ملت ايران هرگزازهدف اصلی خود روی گردان نيست وبهرقيمت که باشد وبا هرمشکلی که پيش بيايد ازنيمه راه مبارزه برنخواهد گشت.
کسانی که تصور ميکردند با سخت گيری و فشار ميتوان در مقابل اراده ملت ايران ايستادگی کرد و اين ملت را از ادامه طريقی که برای نجات خود در پيش گرفته است بازداشت با اين رفراندوم و نتيجه ای که از آن بدست آمده به اشتباه خود پی برده اند. در اين رفراندوم ملت ايران به انحلال مجلس هفدهم رأی داد و دولت را تأييد و تقويت کرد. البته مجلسی که نتواند وظايف خود را انجام دهد و به جای پيروی از اراده ملت سدی در راه پيشرفت آمال او باشد نماينده ملت نيست و بايد با آراء عمومی منحل گردد تا راه برای مجلسی که بتواند با آمال ملی همآهنگی و همکاری کند باز شود.
بيگا نگان هرچه ميخواهند بگويند ولی در نظر کسانی که از نزديک شاهد قضايا بودند و شور و جنبش مشتاقانه شما هموطنان عزيز را در اين رفراندوم به چشم ديده اند گفته های اجانب جز سعی باطلی در مبارزه با اراده ملت ايران چيزی تغيير نخواهد شد. عده ای از بيگانگان ميکوشند تا هر قدمی که ملت ايران در راه وصول به آمال خويش برميدارد آن را سوء تعبير کنند و به صورتی غير از آنچه هست جلوه دهند زيرا خوب ميدانند که اگر بر ملل عالم معلوم شود که مردم ايران عموما دست بدست هم داده يکدل و يک زبان مصمم هستند که دست سياست اجنبی را از کشور خود قطع و کوتاه نمايند يقينا همگی اهل جهان با ملت ايران در اين مبارزه هم آهنگ و همدم خواهند شد و اين همان است که عده معينی ازآن بيمناک هستند وچون خواه و ناخواه می بينند که افکار عمومی دنيا با ما همراهی ميکنند می کوشند تا بهر طريقی که هست اين نيروی معنوی را از کمک و پشتيبانی ما باز دارند. رويه ای که اخيرا بعضی از سياستمداران جهان در پيش گرفته اند تا قيام ملی ما را نتيجه علل و عوامل ديگری غير از آنچه هست در انظار جهانيان جلوه گر سازند بهترين شاهد اين مدعا است.
ملت ايران ميگويد ساليان دراز در قيد اسارت اجانب گرفتار بودم و حاصل دسترنج ما را غارت گران بيگانه به تاراج ميبردند ، پس از تحمل اين همه ظلم و تعدی اکنون به نويد آنچه در منشور ملل متحد راجع به حقوق و حدود ملل عنوان شده و به اميد وعده هايی که دول بزرگ نسبت به رعايت حقوق ملل ضعيف داده اند درصدد برآمديم از ثروت طبيعی خود استفاده کرده ريشه فقر و بی عدالتی های اجتماعی را از سرزمين وطن خود براندازيم و با ساير ملل آزاد جهان درراه حفظ صلح همدوش و همقدم وظايف خود را انجام دهيم. ولی بعضی از اجانب که برخلاف انصاف نميخواهند گوش خود را با اين صدای ملت محروم ايران آشنا کنند هنگامی که می بينند نه تنها بدون کمک و مساعدت آنها بلکه در مقابل فشار و تعدی بعضی از آنها باز هم ملت ايران ايستادگی ميکند ، چون نميخواهند باور کنند که اکنون يک حکومت ملی زمام امور کشور را بدست دارد.
همانطور که عرض کردم ميکوشند تا دست عوامل ديگری را دراين نهضت مقدس دخيل نشان دهند شايد بدين طريق افکار عمومی دنيا راکه هميشه پشتيبان ما بوده است از هدف واقعی نهضت ملی ايران منحرف نمايند. ولی اطمينان دارم که مردم آزاده جهان پس از آن همه مصائب که در جنگ اخير براثر اشتباهات سياستمداران خود ديده اند ديگر حاضر نخواهند شد به سهولت نظير همان گونه اشتباهات را تحمل کنند بلکه با عافيت انديشی وعلاقمندی به حفظ صلح جهان بی شک مساعی ملت ايران را دراين راه ازنظردور نخواهند داشت واز مساعدت معنوی نسبت به اين ملت برای خاتمه دادن به محروميت های اجتماعی خود که نتيجه مستقيم سوء سياست اجانب است دريغ نخواهند نمود.
در خاتمه اميدوارم اتحاد کلمه و اتفاق عموم افراد ملت مشکلاتی را که در پيش داريم از ميان بردارد و مجلسی که بتواند در اين قيام مقدس با ملت همراه و همقدم باشد با کمال آزادی از طرف ملت انتخاب گردد و زمام امور را در دست بگيرد و نهال نهضت ملی را به ثمر برساند و آزادی ما در احيای استقلال عظمت ديرين کشور باستانی بدست فرزندان مبارز و مجاهد اين آب و خاک به حصول بپيوندد.
4
تير 1332
از کتاب کودتا در کودتا نوشته کروميت روزولت مأمور اجرای طرح آژاکس)
قرار است درساعت يازده بامداد کرميت روزولت مأمور سازمان مرکزی اطلاعاتی امريکا طرح براندازی دولت دکتر مصدق را در برنامه ای زير نام رمزی « عمليات آجاکس » که با همکاری دوايت آيزنهاور ، وينستون چرچيل، محمد رضا پهلوی ، آنتونی ايدن ، جان فاستر دالس و مأمورين سيا و وزارت امور خارجه و اطلاعات انگليس تدوين شده بررسی و موافقت نهائی آيزنهاور را برای اجرای آن بدست آورند.
شرکت کنندگان در جلسه تصميم گيری عبارت هستند از:
جان فاستر دالس وزير امور خارجه ايالات متحده امريکا ، ژنرال والتر بيدل اسميت معاون وزارت امور خارجه ، بيدل فريمن معاون وزارت امور خارجه ، دکتر ماتيوز و رابرت ريچاردسون باوی (استاد روابط بين المللی دردانشگاه هاروارد و مدير برنامه ريزی در وزارت امور خارجه در سالهای ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۸ و معاون سيا در زمان حکومت کارتر) هنری بايرود سفير امريکا در کشورهای ( مصر ، آفريقای جنوبی ، افغانستان ، برمه ، فيليپين و پاکستان) ، رابرت مورفی معاون وزارت امور خارجه ، چارلز ويلسون وزير دفاع ، لوئی هندرسن سفير کبير امريکا در ايران و کرميت روزولت رئيس بخش خاورميانه و افريقا در سازمان اطلاعات امريکا ( سيا ) که بايد همآهنگ کننده و مأمور اجرای طرح در ايران باشد .
دالس بعد از مطالعه گزارش کرميت روزولت که با همکاری و تأييد دولت انگلستان ، شرکت نفت و عمال ايرانی انگليس که نقشی عوامل اجرائی طرح در ايران را بعهده خواهند داشت تنظيم شده است اظهار ميدارد « اين گزارش نشان ميدهد که چگونه ما از شر مصدق ديوانه خلاص ميشويم
روزولت در پاسخ ميگويد « ما بعد از تصويب و تأييد شما ميخواهيم اقدام کنيم و همان طوری که ميدانيد ما تأييد انگلستان را هم گرفته ايم. و به مجرد اينکه تأييد شما را بدست آوريم ميتوانيم با شاه تماس بگيريم ، بنابراين اميدواريم که اين تصويب را امروز بدست آوريم و زمان بيشتری را از دست ندهيم. »
کرميت روزولت در ادامه ميگويد « بعد از اينکه مصدق انگليسی ها را از ايران بيرون کرد، انگليس ها عواملی را که در تهران داشتند در اختيار ما گذاردند از آن جمله برادران نوسی و کامرون « پدر و برادران رشيديان » ميباشند که دارای عوامل اطلاعاتی واجرائی خيابانی قابل ملاحظه ای هستند. علاوه بر آن آقای گالاگان يکی از مقامات عاليرتبه شرکت نفت ايران و انگليس است که به منظور حفظ منافع بريتانيا با ما همکاری خواهد نمود و ديگری گوردن و آقای هنری مونتاگ ميباشند که برای ايجاد تماس راديوئی بين ما در تهران با جهان خارج، در قبرس اقامت خواهند کرد.
افسر ايرانی که بايد جانشين نخست وزير فعلی گردد نيز انتخاب شده و هر دو کشور امريکا و انگليس و همچنين شاه ايران با اين انتخاب موافق ميباشند.
بعد از اظهار نظر ها و بحث بين اعضای شرکت کننده فاستر دالس بسوی ميز کار خود ميرود و ازهمه حاضرين ميخواهد که از اطاق بيرون بروند ، به احتمال قوی او با کاخ سفيد صحبت خواهد کرد و قرار خواهد گذارد که موافقت رئيس جمهور دوايت آيزنهاور را بدست آورد.
نگاهی به گذشته و روند کار تا تصويب طرح توسط رئيس جمهور امريکا
در پائيز سال ۱۹۵۱ بلافاصله بعد ازاخراج انگليس ها از ايران چرجيل و ايدن تصميم ميگيرند فکری را که حتی قبل از تصويب قانون ملی شدن نفت در ذهن داشتند به موقع اجرا درآورند. در نوامبر ۱۹۵۲ وقتی از تهران به امريکا برميگشتم برای اولين بار سرجان کوچران از طرف شرکت نفت انگليس وايران با من تماس ميگيرد و فکر سرنگون کردن حکومت دکتر مصدق را با من درميان ميگذارد ، من به آن ها ميگويم اين امربايد قبلا به دولت امريکا گزارش داده شود و در حال حاضر با وجود ترومن و آچسن امکان اين کار وجود ندارد، اما اگر جمهوری خواهان ان وارد کاخ سفيد شوند ممکن است موافقت کنند. آن ها ميگفتند که اين برنامه با همکاری شاه ، نه درجهت خلاف او بکار گرفته خواهد شد.
شاه اعتقاد نداشت که ملی کردن نفت در جهت پيشرفت کشور ميباشد. ولی با توجه به شرايط حاکم مخالفت خود را با برنامه دکتر مصدق نميتوانست اعلام کند. در سپتامبر ۱۹۵۲ ترومن و چرچيل پيشنهاد مشترکی که حاوی راه حل بحران نفت بود برای دکتر مصدق ارسال ميدارند که مورد موافقت او قرار نميگيرد. در ۲۲ اکتبر روابط سياسی ايران با انگليس قطع ميشود. من يک هفته بعد در تهران بودم و در سر راه خود به امريکا در لندن توقف کردم که به اولين مذاکره برای براندازی دکتر مصدق مبدل گرديد.
در اواسط سال ۱۹۵۳ ملت در قضاوت خود نسبت به مصدق يک تغيير کلی داد و عده زيادی از طرفداران مصدق ازاو روی برگرداندند. درماه ژوئن حوادث پيشرفت بيشتری کرد. «آيزنهاوربه دکتر مصدق اطلاع داد که اگربحران نفت حل نشود امريکا نخواهد توانست افزايش کمک مالی به ايران را که دکتر مصدق درخواست کرده بود عملی سازد
ما و ايرانی های در ارتباط با ما به دنبال فرصت مناسبی بوديم تا با يافتن زمان مناسب مبارزه مشترک را برای براندازی آغازکنيم. همزمان نمايندگان شرکت نفت به واشنگتن آمدند تا درباره چگونگی اجرای طرح مذاکره کنيم. در جلسه ای که با حضور دالس و نمايندگان انگليس تشکيل شد من اظهار داشتم چون تاکنون آجاکس تأييد نهائی خود را اعلام نکرده ما درارتباط مستقيم با شاه نبوديم ولی حالا آنچه مسلم است ما بايد تمام پشتيبانی خود را متوجه کسی کنيم که بايد جانشين دکتر مصدق شود و شخص مورد نظر سپهبد فضل الله زاهدی خواهد بود
فکر کردم ميبايستی به شاه اطمينان دهيم که غرب نه تنها مخالف او نيست بلکه پشتيبان او ميباشد. گوردن سامرست انگليسی به هنگام خدمت در ايران با اشرف خواهر دو قلوی شاه آشنا شده بود. اشرف زير فشار دکتر مصدق از ايران خارج شده و در سوئيس اقامت داشت. گوردون پيشنهاد کرد که خودش و يک نفر از ما در سوئيس با اشرف تماس بگيريم و به او بگوئيم که امريکا و انگليس قصد دارند از برادرش حمايت کنند برای اينکه اين موضوع به شاه اطلاع داده شود بايد او به تهران برگردد و موضوع را با برادرش درميان بگذارد.
ازطرف ما سرگرد چارلز ماسون برای اين مأموريت در نظرگرفته شد. چارلزاين پيشنهاد را با خوشحالی پذيرفت. در اولين ملاقات با اشرف گوردون بدون مقدمه گفت « والاحضرتا انگليس و امريکا مايل هستند به برادر شما کمک کنند تا مصدق ياغی را سر جايش بنشانند » .
والاحضرت با هيجان زياد پيشنهاد را قبول کرد و گفت برای طرح موضوع من هرچه زود تر به تهران خواهم رفت. ورود اشرف به تهران از طرف مطبوعات طرفدار مصدق با مخالفت و انتقاد شديد روبرو شد و شاه اعلام داشت که اشرف بدون اجازه او وارد ايران شده است. و وقتی که به ملاقات شاه رفت هر دونگران بودند که ممکن است به طريقی هر دو نفر تحت نظر باشند. اشرف بعد از چند روز مجبور شد از تهران خارج شود.
پيغام رسان بعدی ژنرال شوارتسکف بود که از سال ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۸ فرمانده ژاندارمری ايران بود. او به بهانه مسافرت دور دنيا به تهران وارد شد و اظهار داشت که ميخواهد دوستان قديمی خود را به بيند ولی هيچ يک از روزنامه های طرفدار دولت و حزب توده اين دليل را قبول نداشتند. او تقاضای شرفيابی کرد که مورد موافقت شاه قرارگرفت ولی زمانی که به کاخ شاه ميرفت شاه می ترسيد که اطاق ها تحت کنترل باشند بدين جهت پيشنهاد کرد در زمين چمن کاخ مذاکره نمايند.
شاهنشاه از شوارتسکف به مناسبت اعتمادی که ايالات متحده به او کرده است تشکر کرد واز پشتيبانی سخاوتمندانه آنها ابراز قدردانی نمود ولی همانطور که شوارتسکف هم قبول داشت موقعيت بسيار سخت و حساس بود.
درمورد شوارتسکف و فعاليت هايش در ايران شايعات زيادی به وجود آمد. لئونارد موسلی بنا به نوشته سپهبد ارفع درکتاب « در حکومت پنج پادشاه » ميگويد « ژنرال با يک پاسپورت سياسی و تعدادی چمدان حاوی مليون ها دلار وارد ايران شد. شوارتسکف ابتدا با سپهبد حسن ارفع سپس با سپهبد زاهدی و درآخر با شاه ملاقات مينمايد. مصدق در برابر ملاقات های شوارتسکف مخصوصا ملاقات با شاه عکس العمل نشان داد. او ناچار در برابر شبکه غارت گران بين المللی و عوامل بی مغز جهانی متوسل به رفراندوم شد و مجلس را منحل نمود تا بتواند قدرت لازم را برای مبارزه در اختيار داشته باشد.
شوارتسکف قبل از ترک ايران به منزل هرمان آمد تا گزارشات لازم را در اختيار من بگذارد. او به من توصيه کرد که من شخصا بايد با شاهنشاه ملاقات کنم. من خود ميدانستم که ملاقات خصوصی من با شاه ميتوانست بسياری از مشکلات موجود را از ميان بردارد.
در دو هفته ورودم به تهران ، آهنگ رويداد ها و حوادث سرعت گرفت. دونالد ويلبر يکی از بهترين تاريخ نويسان جنگ دوم جهانی و طراح اول کودتا در مورد شروع اين دوره حياتی مينويسد «در اين برهه از زمان از نظر مخبرين بين المللی مصدق ديگر يک نوحه سرا نبود بلکه درکارسنجش وراهنمائی افکار عمومی آدم نخبه ای بشمار ميآمد . طرفداران مؤثرش وی را رها کرده بودند زيرا يا به آنها توهين کرده بود و يا نتوانسته بود پاداشی را که در مقابل حمايت از او انتظار داشتند به آنها بدهد. جبهه ملی به مصدق به عنوان سمبل عاطفی يک ايران تجديد حيات يافته نگاه ميکرد. مصدق با بيرون راندن عمال شرکت نفت ايران و انگليس و سياستمداران انگليسی روحيه ملی واعتماد به نفس را که مدت ها فقدان آن در ايران به چشم ميخورد زنده نمود».
تا اواخر ژوئيه عناصر زيادی خود را از جبهه ملی کنار کشيدند. از آن جمله ميتوان دکتر مظفر بقائی و مکی را نام برد. عده زيادی از روحانيون از جمله آيت الله کاشانی به مخالفت با مصدق پرداختند. همزمان درمجلس حملات به دولت زيادتر شد. در ۲۵ ژوئيه برای اتخاذ تصميم در مورد ابقا و يا انحلال مجلس فرمان رفراندوم را صادر نمود. درانتخابات آزاد آينده امکان داشت حزب توده برنده شود و اين موضوع ميتوانست وضع را از کنترل وی خارج نمايد. خوشبختانه برای ما او ديگرمجبور نبود با اين مشکل مواجه شود زيرا قبل از شروع انتخابات مقدمات کار ما آماده شده بود.
قبل از ورود ژنرال شوارتسکف وخروج فوری وی از تهران ، هرمن ومن با نمايندگان اصلی شرکت نفت انگليس و ايران و ( برادران رشيديان ) تماس گرفتيم. قرار بر اين گذارده شد که ما دونفرطرف آنها باشيم. تنها سه ايرانی ازهويت اصلی من در ارتباط با عمليات اطلاع داشتند که عبارت بودند ازشاه و زاهدی و مصطفی ويسی ، آنها کاملا مواظب بودند که من شناخته نشوم.
دراين زمان ملاقات با شاه ضروری شده بود وزمان آن فرا رسيده بود. با برادران رشيديان مذاکره کردم که چگونه ميتوان اين ملاقات را انجام داد. آنها گفتند که خواهند توانست مقدمات اين ملاقات را فراهم سازند. در نتيجه من و بيل هرمان تشخيص داديم که شرکت نفت ايران و انگليس و سيا عوامل مشترکی دارند که با شاه در تماس هستند. هرمان به آنها گفت « اگر نتوانيم ملاقات با شاه را عملی سازيم شايد درهيچ مورد ديگری نيزموفق نشويم ».
شنبه اول ماه آگست (۱۰ مرداد ۱۳۳۲)
چند دقيقه قبل از نيمه شب ماشينی در مقابل در باغ منرل هرمن توقف کرد و راننده بدون توجه و کنجکاوی و بدون يک کلمه حرف زدن در را باز کرد و من در صندلی عقب نشستم. موقعی که به دروازه قصر رسيدم زيرصندلی رفتم و پتوئی را که قبلا روی صندلی گذارده بودند روی خود کشيدم. گارد اجازه داد ماشين وارد شود ، و وقتی توقف کرد هيکل لاغری از پله های قصر پائين آمد و پهلوی من روی صندلی نشست. من پتو را کنار زدم تا جای کافی برای او باشد. من فورا شاه را شناختم و او نيز مرا شناخت، دستش را به طرف من دراز کرد و گفت « شب به خير آقای روزولت ، من نميتوانم بگويم انتظار داشتم شما را به بينم ولی خيلی از اين ملاقات خوشبختم » پاسخ دادم من خوشحالم که مرا شناختيد ، اين موضوع تقديم استوار نامه مرا آسان تر ميکند. در اين ملاقات متوجه شدم که شاه نيز زاهدی را برای جانشينی مصدق انتخاب کرده است ولی موضوعی را که بايد روشن ميکردم اين بود که من درآنجا ازطرف رئيس جمهورامريکا ونخست وزيرانگليس چرچيل حضور يافته بودم.
قرار بود پرزيدنت آيزنهاور اين موضوع را طی نطقی که در۲۴ ساعت آينده در سانفرانسيسکوايراد ميکند با بيان جمله خاصی تأييد نمايد و چرچيل هم طوری ترتيب داده بود که در اعلام ساعت برنامه ( بی . بی . سی) به جای اينکه بگويند حالا نيمه شب است بگويند حالا « درست » نيمه شب است.
در صحبت با او مثل اين بود که دو دوست با يکديگر صحبت ميکنند و هيچ يک پيش بينی مشکلاتی را که ممکن است در اين معامله وجود داشته باشند نميکنند. پس از مدتی مذاکره ، شاه راننده را صدا کرد و بعد از خداحافظی به همان ترتيب که آمده بودم از قصر خارج شدم. شب بعد نيز به همين ترتيب ملاقات انجام گرديد و شاه گفت« من فکر ميکنم که رؤسای شما موافقت دارند که فضل الله زاهدی را به جای مصدق نخست وزير نمايم »
پس از آن درباره مطالب مهم ديگری صحبت کرديم . ما موافقت کرديم زاهدی جانشين مصدق شود و بعد موافقت شد که او خودش کابينه اش را انتخاب کند . شاه گفت ما بايد نقشه بکشيم، خطر جدی نبايد پيش بيايد و درنقشه خود امکان وجود خطر را هم پيش بينی کنيم. بايد جائی را برای رفتن ازتهران درصورت شکست برنامه درنظر داشته باشيم. بعد از بررسی چند محل شاه گفت من فکر ميکنم اين کاری است که بايد انجام دهم ، موقعی که فرمان خلع مصدق و انتخاب زاهدی را امضا کردم بايد به سواحل خزر پرواز کنم و اگر از بد شانسی همه چيز مرتب پيش نرفت من و ملکه مستقيما به بغداد پرواز خواهيم کرد. از آن جا ميتوانيم وضعيت را بررسی کرده و تصميم بگيريم که در چه موقعيتی ميتوانيم برگرديم.
درآخر صحبت با شاه در تمام موارد اساسی از قبيل طرز عمل ، تدابير جنگی و کارها که با هم توافق کرديم قول داديم که فرمان ها حتما آماده شوند و اوروز بعد آن ها را امضا کند و آخرين کاراين بود که شاه بعد ازامضا باتفاق ملکه به سواحل دريای خزرپروازکند ومنتظر نتيجه بماند.
در پايان سعی کردم مضمون پيامی که ميبايست آيزنهاور در سانفرانسيسکو به نشانه پشتيبانی از طرح بيان ميکرد و بعلتی فراموش شده بود را در غالب کلماتی دلفريب درآورده ارائه کنم اعليحضرتا ، امروز تلگرافی از واشنگتن داشتم ، پرزيدنت آيزنهاور اين پيام را برای شما فرستاده است : « آرزو ميکنم خدا همراه اعليحضرت شاهنشاه باشد. اگر پهلوی ها و روزولت ها با همکاری همديگر نتوانند اين مشکل کوچک را حل کنند ديگر در هيچ کجا اميدی وجود نخواهد داشت. من کاملا اعتقاد دارم که شما اين کار را انجام خواهيد داد».
اين آخرين نقشه ما بود و پس از آن من از کاخ خارج شده و به منزل هرمان برگشتم.
ساعت حدود ۵ بامداد بود که با صدای فرياد هرمان از خواب بيدار شدم و متوجه شدم قبل از اينکه فرمان توسط برادران رشيديان به قصر رسانده شود شاه به طرف سواحل خزر پرواز کرده است! با سرهنگ نصيری فرمانده گارد شاهی تماس گرفتيم و به او گفتيم بايد فرمان را برای امضاء شاه به شمال ببرد. او نيز چنين کرد و فرمان ها را به امضاء شاه رسانيد و در شب ۱۲ آگست فرمان ها پس از امضای شاه توسط سرهنگ نصيری پس از عبور از کوه ها به ما رسانيده شد ، حال نوبت ما بود که اقدام کنيم اما متوجه شديم به علت تعطيلات تا سه شنبه شب نميتوانيم کاری بکنيم.
پانزده آگست فرا رسيد. ما در خانه بيل بوديم و فرمان ها در دست سرهنگ نصيری ، لحظات به سختی ميگذشت، هيجان به بی نهايت رسيده بود ، اميدوار بوديم که انتظار ما با يک تلفن از طرف سرهنگ نصيری با اعلام اينکه دادن فرمان ها به مصدق و زاهدی با موفقيت انجام شده پايان يابد. ما ميتوانستيم صدای چرخ تانک ها را بشنويم. اين صدا ها برای مدتی ادامه يافتند و بعد کاملا متوقف شدند. بايد حالا به ما تلفن ميشد و اعلام ميگرديد که همه چيز طبق نقشه پيش رفته است ولی خبری از تلفن نشد. شب از نيمه گذشته بود ، با وجود دير وقت بيل شروع کرد به تلفن زدن به دوستان مختلف که ازخانه هايشان ميتوانستند خيابان تخت جمشيد را به بينند، آنها خبری نداشتند ولی يکی که خانه اش نزديک خانه مصدق بود گفت که ميتواند تانک ها و ماشين های پر از سرباز را دراطراف خانه مصدق به بيند. البته نميتوانست تشخيص دهد تانک ها متعلق به کدام دسته هستند.
هنگام سحر راديو را روشن کرديم تا ساعت۶ صدائی از آن بر نميخاست ، ساعت ۷ شروع به کار کرد اول مارش نظامی نواخت و سپس پيامی به فارسی فرستاد که ما تنها کلمه « مصدق » را تشخيص داديم. يکی از افرادی که ميتوانست ترجمه کند گفت راديو اعلام نمود ازطرف شاه و عوامل خارجی کوششی انجام شد که آقای دکتر مصدق را از نخست وزيری بردارند.
چه پيش آمده بود؟ بهرحال متوجه شديم خيانت يک افسر جوان که ما هرگز نتوانستيم او را شناسائی کنيم مقامات دولت مصدق را از نقشه ما آگاه نموده بود.
واقعه بدين ترتيب اتفاق افتاد ساعت ۱۰و نيم شب سرهنگ نصيری با گروه کوچکی مجهز به تانک از قصر سعد آباد حرکت کرده و با کمی تأخير ساعت ۱۱ به حوالی خانه دکتر مصدق در خيابان کاخ ميرسد. بعد از اينکه سخنگوی راديو اعلام ميدارد که دولت فرمان دستگيری زاهدی را صادر کرده است ما به فکر افتاديم که محل او را تغيير دهيم با عجله به مخفی گاه سپهبد رفته او را در ماشين يکی از افراد سفارت قرار داديم و در زير پتو او را مخفی کرده به زير زمين خانه بيل که نزديک سفارت بود منتقل کرديم.
صبح روز بعد توده ای ها با پشتيبانی زياد روسيه به خيابان ها ريختند ، با وجودی که تعداد آنها از چند هزار نفر تجاور نميکرد ، اغراق نيست اگر گفته شود که همه خيابان ها را تصرف کرده بودند و با شادی و هياهو مجسمه های رضا شاه و اعليحضرت را پائين آوردند.
( «
در کتاب مبارزه برای کنترل ايران» جان سيمپسون درمورد آمدن شوارتسکف و حادثه بعد از شکست کودتای ۲۵ مرداد مينويسد « پولی که به وسيله ژنرال نورمن شوارتسکف به ايران آورده شده بود با کمک برادران رشيديان بين لمپن ها تقسيم گرديد و آنها طبق دستور درحالی که فرياد زنده باد مصدق می کشيدند مجسمه ها را به پائين کشيدند و به مساجد حمله کردند و همان ها چند روز بعد با عنوان اينکه کمونيست ها در حال گرفتن کشور هستند شروع به تظاهرات به نفع شاه کردند »).
در همين احوال لوئی هندرسن بيچاره که الزاما به سوئيس تبعيد شده بود کاملا از پيشرفت کارها بی خبر مانده بود و رسما از آمريکا و سيا خبری به او داده نميشد. پنج روز از روزی که ما قبلا تصميم گرفته بوديم عمليات انجام بشود گذشته بود بدون اينکه خبری به او داده شده باشد. روز ۱۶ اوت که پيام دکتر مصدق به ملت را شنيد و بعد هم خبر رفتن شاه از ايران را دريافت کرد وقت را تلف نکرد و به تهران پرواز نمود. در پاسخ به او که « من چه بايد بکنم؟ » گفتم که همه چيز تحت کنترل است و در دو يا سه روز آينده کارها به نفع ما پيش خواهد رفت ضمنا فرمانده لشگراصفهان نيزبا ما همراهی خواهد کردوبا نيروی کافی بطرف تهران حرکت ميکند.
به او پيشنهاد کردم « شايد بهتر باشد به ملاقات دکتر مصدق برويد چون حالا که اين جا هستيد نميتوانيد از اين کار امتناع کنيد.» سفير سؤال کرد اگر از من راجع به حمايت آمريکا از شاه پرسيد چه بگويم؟ « بايد بگوئيد از آنجائی که امريکائيان نميخواهند در مسائل داخلی کشورهای ديگر دخالت کنند مجبورند به شخصی که قانونا پادشاه است احترام بگذارند وعلاقمند باشند »
روز سه شنبه درحالی که تمام عوامل در جهت کمک به شاه بودند هندرسن نزد مردی رفت که هنوز ادعا ميکرد نخست وزير است . پير مرد با عصبانيت به او گفت « چرا شما امريکائی ها درباره مملکت من اين گونه صحبت ميکنيد؟ چرا از اينجا انتقاد ميکنيد؟ چرا سعی ميکنيد بر ضد اين مملکت از مرد ستم گری که نابخردانه و در نهايت پستی به کشورهای بيگانه فرار کرده اين طور حمايت کنيد؟ اين کار بسيار نادرست است و شما حق نداريد در هيچ موردی به ما فشار بياوريد به خصوص درمورد مردی که در حال حاضر يک ياغی است ».
هندرسن گفت « هم ميهنان من از اينکه مردی که برای آنها به صورت رهبر يک کشور دوست ميباشد به تبعيد فرستاده شود بسيار ناراحت هستند ». ( طبق گفته نزديکان نخست وزير که بعد ها اعلام گرديد، دکتر مصدق با پرخاش به لوئی هندرسن ميگويد من فردا مداخله امريکا در امور ايران را به ملت ايران اعلام داشته و اگر اين رويه تغيير نکند با امريکا قطع رابطه خواهم نمود).
۲۸
مرداد ۱۳۳۲
کودتای دوم
روز چهارشنبه فرا ميرسد ، برادران رشيديان حمايت غول های زورخانه را به همراهان خود اضافه کردند که حالا در شمال بازار جمع شده بودند ، اين هيکل های بزرگ به طرف غرب حرکت کردند و مدام فرياد ميزدند « زنده باد شاه » اگر ماشين ها بوق نميزدند و عکس شاه را نداشتندآنها به رانندگان دستور ميدادند يک اسکناس يک تومانی پشت برف پاک کن ها بگذارند.
مردان زور خانه در جلو مردم در حرکت بودند و همه فرياد ميزدند « زنده باد شاه ». بيل به من گفت فکر نميکنی وقت آن باشد که سپهبد زاهدی را از مخفی گاه بيرون بياوريم تا جمعيت را رهبری کند؟
مدتی سکوت برقرار بود و وضع راديو هم غيرعادی بود اما پس از مدتی باز فرياد زنده باد شاه، زنده باد شاه را از راديو می شنيديم و بالاخره شنيديم که راديو ميگويد «اوامر شاه جهت خلع مصدق از مقام نخست وزيری انجام شد و نخست وزير جديد فضل الله زاهدی اکنون در دقترش مستقر شده است ، اعليحضرت همايون شاهنشاه در راه بازگشت به ايران هستند».
با شنيدن اين خبر برای آوردن زاهدی روانه شدم تا او را به محلی که برای فرماندهی مناسب تر تشخيص ميدادم ببرم قبل از آنکه به زير زمينی که زاهدی در آن بود برسم ، وقتی از در سفارت خارج شدم عده ای را ديدم که به طرف خانه مصدق روان هستند . در ميان آنها گيلانشاه فرمانده هوائی را نيز ديدم او هم مرا شناخت. ما به سختی در بين جمعيت خود را به يکديگر رسانديم من به او گفتم يک تانک بردار تا من هم زاهدی را به تو تحويل بدهم. سؤال کرد او الان کجاست؟ بدون تأمل جای زاهدی را به او گفتم و به طرف مخفی گاه سپهبد روانه شدم وقتی زاهدی آماده شد گيلانشاه نيز خود را به آنجا رسانيد.
ظاهرا دو سه تانک و تعدادی موتور سوار در آنجا بودند و زاهدی را به طرف اداره راديو ميبردند. در اين موقع هنوز مردم فرياد ميزدند و به طرف خانه مصدق ميرفتند وقتی به آنجا رسيدند مصدق پير از آنجا فرار کرده بود. در اين موقع کار ديگری نداشتم به منزل بيل رفته و همگی در آنجا جمع شده و با نوشيدن ودکا پيروزی خود را جشن گرفتيم.
آقای پير فرار کرده بود فضل الله زاهدی نحست وزير قانونی در باشگاه افسران مستقر گرديد و اعضای کابينه خود را انتخاب ميکرد و پس از انتخاب ليست آنها را به شاهنشاه تلگراف نمود. از اردشير زاهدی خواستيم ما را همراهی کند و سپس بازو به بازو و رقص کنان بطرف خانه سفير براه افتاديم. لوئی هندرسون در کنار استخر خانه خود منتظر ما بود او ميدانست که ما حامل خبرهای خوبی هستيم زيرا يک بطر شامپاين را در يخ حاضر کرده بود و ما همگی به سلامتی آيزنهاور، وينستون چرچيل و شاه شامپاين را نوشيديم. موقعی که بطر شامپاين تمام شده اردشير لوئی را در آغوش گرفت و گفت که مرا برای ديدن اعضای کابينه جديد ميبرد ، لوئی لبخندی زد و با خوشحالی ما را بدرقه کرد.
در باشگاه افسران عده زيادی جمع شده بودند همه از غريبه و آشنا مرا در آغوش گرفته و بوسيدند. تمام اين صحنه ها برای من ياد آور شبی بود که فرمان های صادره توسط شاه را از سواحل دريای خزر بخانه بيل آوردند.، بعد از ياد آوری اين خاطرات شروع به صحبت کردم « دوستان ، ايرانيان ، تقاضا ميکنم توجه فرمائيد ، من ازمحبت و صميميت فراوان شما خيلی متشکرم. يک مسأله بايد برای همه شما روشن باشد و آن اين است که شما به امريکا و انگليس هيچ گونه دينی نداريد و ما هيچ چيزی از شما نميخواهيم و نخواهيم خواست، مگر آنکه خود شما بخواهيد و در آن صورت از طرف خود و کشور متحدمان با امتنان و تشکر قبول خواهيم کرد.
بازگشت شاه
روز ۲۲ آگست ( ۳۱ مرداد ) شاه با پيروزی به تهران بازگشت. در هنگام ورود به وسيله نخست وزير فضل الله زاهدی و تمام اعضای هيأت دولت و ديپلمات ها وطبقات مختلف مردم و ورزشکاران مورد استقبال قرار گرفت. من به سفارت برگشتم. لوئی هندرسن خبرداد که مصدق شب گذشته خود را به پليس معرفی کرده است . ما نميدانستيم با او و رياحی و بقيه که به پادشاهشان خيانت کرده بودند چه بايد ميکرديم؟ شب بعد می بايد راه حلش را می يافتم.
بار ديگر يک شنبه ۲۳ آگست ( اول شهريور ) به قصر رفتم. اين مرتبه با ماشين سفارت، گارد دم در به من سلام نظامی داد. او در دفعات قبل هيچ گونه عکس العملی نشان نميداد. وقتی به اطاق شاهنشاه راهنمائی شدم شاه در آنجا منتظر من بود. شاه موقرانه گفت « من تاج و تختم را از برکت خداوند ، ملتم و ارتشم و شما دارم » . سپس گيلاس را برداشت و به سلامتی من دستش را بلند کرد و منهم همين کار را کردم و هر دو آن را نوشيديم بعدا خنديد و گفت خيلی خوشحالم از اينکه شما را اينجا می بينم ، خيلی بهتر از داخل ماشين و خيابان باغ است ». همانطور که ميدانيد نخست وزير جديد دوست بسيار خوب شما است و به زودی خواهد آمد، آيا موضوعی هست که ميل داشته باشيد قبل از آمدن او راجع به آن صحبت کنيم؟
پاسخ دادم من ميل دارم بدانم آيا جنابعالی درمورد مصدق ، رياحی و ديگران که بر عليه شما توطئه کرده بودند فکر کرده ايد؟
اعليحضرت با قاطعيت جواب داد « من خيلی درباره اش فکر کرده ام همان طوری که ميدانيد مصدق قبل از ورود من خودش را تسليم کرده است او را محاکمه خواهند کرد و اگر دادگاه پيشنهاد مرا قبول کند به سه سال حبس در بازداشتگاه و يا در دهکده اش محکوم خواهد شد. بعد از آن مدت هم آزاد خواهد بود ازمنزل بيرون بيايد ولی از دهکده اش نبايد خارج شود. رياحی هم به سه سال زندان محکوم خواهد شد و بعد هم آزاد ميشود تا هرکاری جز خيانت که دلش ميخواهد بکند. چند نفر ديگر هم تنبيهات مشابهی خواهند داشت. فقط يک استثنا است و آن هم حسين فاطمی است که هنوز او را پيدا نکرده اند ولی بالاخره پيدا خواهد شد ، رفتار او خيلی توهين آميز بود او حزب توده را وادار کرد تا مجسمه های من و پدرم را سرنگون کنند، موقعی که پيدايش کنم او را اعدام خواهم کرد.
سپس فضل الله زاهدی آمد و پس از مدتی گفتگو ، گفتم ديروز نيز در باشگاه افسران گفته ام که ايران به هيچ وجه به من و يا آمريکائی ها وانگليس ها که مرا فرستادند بدهکاری ندارد. تشکر مختصر را قبول داريم ولی هيچ نوع بدهکاری نداريد. آنچه که ما انجام داديم در جهت منافع کلی ما بود و نتيجه آن پاداش ما خواهد بود.
قرارداد کنسرسيوم
نوشته ولز هانگن در نيويورک تايمز
ايران و۸ کمپانی نفتی امروز قراردادی را تدوين کرده اند که به اختلافات طولانی مدت ، نفت ايران خاتمه خواهد داد.
به اظهار مقامات شرکت های نفتی و هيأت نمايندگی ايران ! با اين قرارداد منافع ايران از منابع نفتی در سه سال آينده حداقل به ۴۲۰ مليون دلار خواهد رسيد.
بعد ازامضای قرارداد ، آيزنهاور تبريکات وخوشحالی خود را طی پيامی به اطلاع شاه رسانيد « با امضای قرارداد فضای مناسبی برای پيشرفت اقتصادی و ثبات در کشور شما بوجود خواهد آمد.» دالاس وزير امور خارجه موافقت نامه را موفقيتی برای همه جهان آزاد اعلام داشت و وزير امور خارجه انگليس و شرکت نفت انگليس و ايران نيز آن را به عنوان قرارداد رضايت بخشی ستودند.
کنسرسيوم بين المللی نفت از۸ شرکت نفتی مشتمل ازبزرگترين شرکت های نفتی دنيا ميباشد که کليه عمليات استخراج ، تصفيه و بازاريابی نفت ملی شده ايران را به عهده دارند و تقريبا نصف سود خالص به دولت ايران پرداخت خواهد شد.
همزمان اعلام ميگردد که دولت ايران مبلغ ۷۰ ميليون دلار به عنوان غرامت به شرکت نفت انگليس بابت تأسيساتی که در سال ۱۹۵۱ ملی شده است خواهد پرداخت ( دولت ايران همچنين متعهد ميشود که ازکليه دعاوی قبلی خود ازسال های گذشته که درقانون اجرائی طرز ملی شدن نفت به تصويب رسيده صرفنظر کند)
(
بندی از قرارداد که مغاير با حاکميت ملی ايران و قانون اساسی ميباشد).
«
جزء ب - هيچ گونه اقدام قانون گذاری يا اداری اعم از مستقيم يا غير مستقيم و يا عمل ديگری از هر قبيل از طرف ايران يا مقامات دولتی در ايران ( اعم از مرکزی يا محلی) اين قرارداد را الغاء نخواهد نمود و در مقررات آن اصلاح يا تغييری به عمل نخواهد آورد و مانع و مخل حسن اجرای مقررات آن نخواهد بود ».*
شرکت های نفتی تشکيل دهنده کنسرسيوم عبارتند از استاندارد اويل کمپانی آو نيوجرسی، استاندار اويل آو کاليفرنيا ، سوکونی واکيوم ، تکزاس کمپانی و گالف اويل کورپوريشن (شرکت های نفتی امريکائی) و شرکت های ديگرعبارتند از آنگلو - ايرانين اويل کمپانی، رويال داچ شل و شرکت نفت فرانسوی فرانسيس دس پتروليوم.
قرارداد نفت ايران و کنسرسيوم که به عنوان يک پيمان قانونی قلمداد ميگردد توسط دکتر علی امينی وزير دارائی ايران که رئيس گروه مذاکره کننده ايرانی نيز ميباشد و هاوارد پيج معاون مديرعامل استاندارد اويل کمپانی و سرپرست نمايندگان کنسرسيوم امضا شده است.
توافق نامه پرداخت غرامت توسط دکتر امينی و سر راجر استيونس سفير بريتانيا و اچ . ای . اسنو رئيس هيأت مديره شرکت نفت ايران و انگليس امضا ميگردد.
هريک ازشرکت های نفت امريکائی ۸% و مجموعا ۴۰% ، شرکت نفت انگليس ۴۰% رويال داچ۱۴% شرکت فرانسوی ۶% از سهام را به خود اختصاص داده اند.
شرکت های نفتی غير از شرکت نفت انگليس و ايران که ۶۰% سهام را به دست آورده اند به عنوان سهيم شدن در منافع نفت ايران مبلغی که با توافق طرفين فاش نشده است به شرکت نفت انگليس می پردازند.
اين پرداخت ها که به عنوان غرامت به شرکت نفت انگليس پرداخت ميگردد بابت تأسيساتی است که از سال ۱۹۰۹ در اختيار آن کمپانی قرار داشته است.
هردو قرارداد کنسرسيوم و غرامت به شرکت نفت انگليس بايد درجلسه ۲ شهريور( 2۴ آگست) به تصويب مجلس شورای ملی ايران برسد و پيمان کنسرسيوم نيز بايد به توافق هيأت مديره هريک ازشرکت های عضو کنسرسيوم رسانيده شود.
انعقاد قرار داد مزبور و حل مسأله نفت ايران که يکی از ناخوشايند ترين رخداد های بعد از جنگ در خاور ميانه ميباشد موفقيت بزرگی برای دنيای آزاد و پيروزی قابل وصفی برای ديپلماسی مشترک امريکا و انگليس بوده است.
قرارداد کنسرسيوم و توافق نامه غرامت امروز طی تشريفاتی در کاخ الاهيه در شمال تهران که سابقا محل سکونت نماينده رسمی شرکت نفت ايران و انگليس بود به امضا خواهد رسيد. در بيانيه مشترک توسط پيج و امينی پيش بينی شده است که « مقادير زيادی ازنفت ايران مجددا در طی دو ماه آينده به طرف بازارهای دنيا روانه خواهد شد»
کنسرسيوم نفت متعهد ميگردد که طی سه سال آينده حداقل ۸۰ مليون متر مکعب برابر ۵۰۰ مليون بشکه نفت خام و تصفيه شده برای صادرات و ۵ مليون متر مکعب نيز برای مصارف داخلی توليد نمايد.
درصورتی که مجلس شورای ملی قرارداد را تصويب نمايد ، قسمت اعظم پرداخت های کنسرسيوم به ايران با ليره استرلينگ خواهد بود و خزانه داری انگليس امتيازاتی را که ايران قبل از ملی شدن صنايع نفت برخوردار بود مجددا برقرار خواهد کرد. درقرارداد مشترکی که امروز به امضا دکترامينی وهيأت نمايندگی انگليس رسيد دولت انگلستان همچنين محدوديت هائی را که نسبت به دولت ايران به سبب ملی شدن صنايع نفت ايران درباره ايران اعمال کرده بود لغو خواهد نمود!
نوشته ای از ارواند آبراها ميان در مورد کودتای 28 مرداد 1332
روز 28 مرداد تيپ های سلطنت طلب و نيز پليس که به دستور دولت برای برقراری نظم به سمت نواحی مرکزی تهران حرکت نمودند. تيپ اول زرهی طرفدار سلطنت با 32 تانک که بنزين گيری هم کرده بودند جزئی از اين گروه بودند. ولی تيپ کوهستانی پشتيبان دولت هنوز در پادگان مانده بود.
تيپ های سلطنت طلب به محض ورود به شهر سريعا طرح تنظيم شده کودتا را اجرا کردند آنها مراکز ارتباطی اصلی و ايستگاه راديو را اشغال کرده، خطوط تلفن بازار و تيپ کوهستانی سوم را قطع نمودند، زندانيان گارد سلطنتی را که در سلطنت آباد بودند و نيز سردسته های اراذل را که بعد از حادثه 9 اسفند دستگير و هنوز دادگاه های نظامی نتيجه محاکمات آنها را تعيين نکرده بود و همچنين قاتلين سرتيپ افشار طوس رئيس شهربانی دکتر مصدق را آزاد کردند و رئيس ستاد مشترک و تعدادی از وزيران مهم را دستگير نمودند.
آنها به طرف منزل نخست وزير که فقط 3 تانک از آن حفاظت می نمود حرکت کرده و بعد از مقاومت شديد نگهبانان که به فرماندهی سرهنگ ممتاز تا آخرين فشنگ از خانه نخست وزير دفاع ميکردند ، خانه محل کار نخست وزير و خانه مجاور را که محل سکونت دکتر غلامحسين مصدق فرزند نخست وزير و خانواده اش بود و خانه روبرو را که متعلق به دکتر مصدق ولی در اجاره اصل چهار ترومن بود با خاک يکسان کرده و به آتش کشيدند.
هنوز گرد و غبار کودتا فرو ننشسته بود که آيزنهاور در کاخ سفيد اعلام داشت « ارتش وطن پرست همراه با مردم به دليل بيزاری از کمونيزم! و عشق به سلطنت کشور را نجات دادند».
***
به دنبال اجرای طرح کودتا عليه ملت ايران کودتا های سيا در آرژانتين و گواتما به وقوع پيوست.
آنچه منجر به فاجعه دردناک کودتا شد برخلاف نوشته منتقد ، جدائی ملت از رهبر خود نبود بلکه توطئه ای بود که به مدت سه سال بعد از عدم تصويب لايحه الحاقی گلشائيان - گس در مجلس پانزدهم به وسيله اداره اطلاعات انگلستان، تراست های نفتی ، شاه و عوامل داخلی انگلستان در ايران و نهايتا عمليات اجرائی توسط سيا و ارتش شاهنشاهی ايران و لمپن های مزدور اجرا گرديد و منحرفين از نهضت نيز هموار کنندگان راه مجريان شدند که نام ننگين آنها تا ابد در تاريخ ايران خواهد ماند.
هرچند هرگز نام شرکت کنندگان و عوامل اجرائی پنهانی آن در ايران فاش نگرديد، اما هم شاه و هم طراحان کودتای ظاهرا موفق ، کفاره آن را پرداخته و می پردازند. ( پاسخ به تاريخ شاه، گويای روزهای زجرآوری است که پاداش خيانت به ملت را آشکار ميسازد).
تاريخ ملت ايران هرگز آن فاجعه وجهانيان ساليان دراز پی آمد های آن را از ياد نخواهند برد.
در خاتمه، باور دارم اگر پژوهشگری درمورد تاريخ کشوری سخن ميگويد و يا نوشتاری عرضه ميدارد بايد همه واقعيات را در نظر داشته باشد. همانگونه که نويسندگان آزاده وحقيقت جو چنين ميکنند. تقليب حقايق خيانت به بشريت و اعتماد انسان ها است. نوشته هائی که در آن ها تاريخ وقايع و ملت ها تحريف شده باشد و واقعيات وارونه جلوه داده شوند ورق پاره ها و سخنان بی ارزشی بيش نخواهند بود.
رضا آذرخش

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
درسهائی که ملت ایران می تواند از خیزش ملی سی ام تیر فرا گیرد

نوشته آقای حمید رضا خادم را تحت عنوان : " خیزش ملی سی ام تیر و پیروزی ملت در برابر استبداد و استعمار" مطالعه نمودم.
در این نوشته به نکات بسیار مهم و حساسی اشاره شده است که ضمن آنکه سئوال برانگیزند، می توان از آن ها به نتایج حساسی دست یافت.
ایشان نوشته اند:
"
حدود یک سال و چهار ماه پس از ملی شدن صنعت نفت و رهایی ملت ایران از یوغ استعمار ، خیزشی اصیل و خودجوش در کشور رخ داد که می توان آن را به عنوان یکی از مهمترین اتفاقات حاصل از اراده ملت و اوج تاثیرگذاری آنان بر تحولات سیاسی و سرنوشت ایران دانست ، چراکه ملت ایران به رهبری دکتر محمد مصدق در یک جناح و دربار با حمایت دولت های غربی و استعمارگر در جناح دیگر ، مبارزه ای نابرابر را آغاز نمودند ولی این اراده ملت و موج ملی گرایی بود که با پیروزی خود این روز را برای همیشه در تاریخ ایران به ثبت رساند ."


مردم ایران . . . در روز سی ام تیر دست به اعتصابی گسترده و فراگیر زدند و چنان سطح شهرها و خیابانها را پر کردند که دیگر حکومت تاب مقاومت در برابر آنرا نداشت چراکه اینبار اعتصاب و اعتراض بجز تهران به شهرهای مشهد ، اسپهان ، آبادان ، همدان ، تبریز ، شیراز و ... نیز کشانده شده بود . . .
. . .
اینبار دکتر مصدق به پشتوانه ملت ایران با اقتدار به نخست وزیری بازگشت و از این ابزار با قدرت در جهت تامین منافع ملی و حقوق ملت استفاده کرد .

در نوشته ذکر شده در بالا ، برمیخوریم به کلمه " مبارزه ای نابرابر" !
هنگامیکه اکثریت ملت ایران در یک جناح قرار گرفته و مبارزه مردمی را شروع می کنند، دیگر نمی توان آنرا مبارزه نابرابر خواند. در طول تاریخ قرن گذشته بارها قدرت غیر قابل تصور این نیروی مردمی را در کشورمان و دیگر کشورها مشاهده کردیم. به عنوان نمونه به ذکر چند مورد از آن می پردازیم:
1-
در دوران انقلاب سال 1357 و گرد آمدن میلیونها ملت ایران در راهپیمائی های ضد رژیم شاهنشاهی ، شاه قدرتمند ایران که تصور می کرد ارتشش پنمجمین قدرت نظامی جهان است، از مشاهده نیروی عظیم همبستگی مردم ایران چنان نگران گردید که اجباراً از طریق تلویزیون با ملت ایران روبرو شد و اظهار داشت : "صدای انقلاب ملت ایران را شنیدم" و در ادامه صحبت هایش وعده همه گونه اصلاحات را به ملت ایران می دهد.
2-
پیش از جنگ جهانی دوم، پس از تجاوز نیروهای نظامی یکی از ابر قدرت های آنروز جهان یعنی اتحاد جماهیر شوروی به فنلاند چند میلیون جمعیتی، اتحاد یک پارچه ملت فنلاند برای دفاع از سرزمین مقدس خود، نیروهای نظامی متجاوز روسها را با شکست مفتحضانه به بیرون راند.
3-
اتحاد یکپارچه سیاه پوستانی که به صورت برده برای قرنها در خدمت سفید پوستان نژاد پرست کشورافریقای جنوبی قرار گرفته بودند؛ در تحت رهبری ماندلا سیاهپوستی که حدود 30 سال در زندانهای سفید پوستان آن کشور بسر برده بود توانستند بدون خونریزی و کشت وکشتار به حکومت آپارتید سفید پوستان خاتمه داده ودرصلح و صفا در کنار اربابان قبلی خود کشورشان را اداره کنند.
4-
کشور لهستان که پس از پایان جنگ جهانی دوم به صورت یکی از اقمار کشور اتحاد جماهیر شوروی در آمده بود، در سال 1989 با خیزشی به رهبری لخ والسا Lech Walesa و همبستگی ملت لهستان بنام "Solidarity " ، نه تجربه قيام ملی سی تير 1331 و 28 مرداد 1332
تنها موفق شدند خود را از چنگال رژیم کمونیستی که به آنها تحمیل شده بود نجات دهند بلکه پس از بدست آوردن استقلال دوباره خود ، سایر کشورهای اروپای شرقی که مشابه لهستان در دام اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفته بودند از الگوی لخ والسا و مردم لهستان پیروی کرده و رژیم سوسیالیستی خود را بدور انداختند.
در سی ام تیر وانقلاب ،1357 ملت با رهبر هم صدا و هم عقیده بود، لذا پیروزی به سهولت بدست آمد. ولی در 28 مرداد 1332 چون ملت از رهبر جدا بود ( باید علت را جستجو کرد)؛ در نتیجه یک اقلیت کوچکی از چاقوکشان و زنان هرجائی و نیروهای انتظامی وعاملان مزدور خریداری شده موفق گردیدند که به آسانی ملت، رهبروجیه المله خود را از دست بدهد!

با ذکر این چند نمونه می توان نتیجه گرفت که برای مبارزه علیه خودکامگان ، ستمکاران ، دیکتاتور ها و زورگویان، دو عامل اساسی و حیاتی مورد نیاز است:
عامل اول - وجود یک رهبر دلسوز، مبتکر، مبرا از هر آلودگی، نترس ،شجاع ، محبوب القلوب و فردی که تابع احساسات خود قرار نگرفته و دستوراتش بر پایه منطق و دانش وگرفتن تجربه از اشتباهات گذشته صادر شده باشد.
عامل دوم - ملتی که بخاطر همبستگی با هم وطنان خود برای بدست آوردن حق و حقوق انسانی و حقوق بشری خود آمادگی داشته وحاضر به پشتیبانی از رهبر خود و جانفشانی در راه رسیدن به هدفهای ملت باشد.
بنابر این هرزمان ملت ایران توانست به دو عامل فوق دست یابد، مطمئناً به خواسته هایش که در یکصد سال گذشته بدنبالشان روان بوده ولی تا به امروز موفق نشده است حتی به نزدیکی آن برسد، دست خواهد یافت.
خوشبختانه در یکسال گذشته در میان مبارزان داخل کشور به افراد ی بر میخوریم که بیشتر شرایط یک رهبر واقعی دروجودشان مشاهده می شود. حال اگر جنبش دانشجویان در پیوند با سایر جنبش های اجتماعی – سیاسی ( چون زنان، کارگران، بازاریان، دهقانان،فرهنگیان کارمندان دولتی و بخش خصوصی و غیره) در تحت یک رهبری واجد شرایط، تبدیل به یک جنبش همگانی منسجم و متحد ،گردد، در آن صورت می تواند به آنچنان نیرویی بدل شود که فشاراجتماعی لازم را برای ایجاد یک جامعه مدنی سالم و انتخابات آزاد, برای هموطنان ایرانی ما بهمراه داشته باشد.

با آرزوی دستیابی هرجه زودتر به دو عامل مورد نظر
امیر هوشنگ آریان پور

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خیزش ملی سی ام تیر و پیروزی ملت در برابر استبداد و استعمار(حمیدرضا خادم)

27
تیر 1387



حدود یک سال و چهار ماه پس از ملی شدن صنعت نفت و رهایی ملت ایران از یوغ استعمار ، خیزشی اصیل و خودجوش در کشور رخ داد که می توان آن را به عنوان یکی از مهمترین اتفاقات حاصل از اراده ملت و اوج تاثیرگذاری آنان بر تحولات سیاسی و سرنوشت ایران دانست ، چراکه ملت ایران به رهبری دکتر محمد مصدق در یک جناح و دربار با حمایت دولت های غربی و استعمارگر در جناح دیگر ، مبارزه ای نابرابر را آغاز نمودند ولی این اراده ملت و موج ملی گرایی بود که با پیروزی خود این روز را برای همیشه در تاریخ ایران به ثبت رساند .

گذری بر سی تیر

در اواسط تیر ماه و پس از انتخابات مجلس شورای ملی و استقرار نمایندگان مجلس هفدهم به ریاست سید حسن امامی در مجلس و کارشکنی های آنان و دربار در راه نهضت ملی براه افتاده ، دکتر محمد مصدق با توجه به رد درخواست لایحه اختیارات و وزارت جنگ با ارسال متن : چون در نتیجه تجربیاتی که در دولت سابق بدست آمده پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب میکند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصا عهده دار شود و این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشد ، البته بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملا مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند . با وضع فعلی ، ممکن نیست مبارزه ای را که ملت ایران شروع کرده است پیروزمندانه خاتمه دهد . از سمت نخست وزیری استعفا کرد .محمد رضا شاه با دریافت این متن که گویی در انتظار آن لحظه شماری می کرد ، بلافاصله استعفای دکتر مصدق را پذیرفت و با توجه به مشاوره رایزن سفارت انگلیس ساموئل فام و سفیر آمریکا هندرسن هر چند مخالف نخست وزیری قوام السلطنه بود ولی با قول قوام در این باره که در انتخاب کابینه حتما بر طبق صلاحدید شاه اقدام خواهد شد با نخست وزیری وی موافقت و مجلس نیز در جلسه غیر علنی در تاریخ بیست و شش تیرماه 1331 به نخست وزیری قوام رای مثبت داد. در روز بعد که خبر نخست وزیری احمد قوام در همه جا منتشر گردید وی طی اعلامیه شدید اللحنی که از طریق رادیو با این متن منتشر شد : ایران دچار دردی عمیق شده و با داروهای مخدر درمان پذیر نیست ... من به همان اندازه که از عوامفریبی در امور سیاسی بیزارم در مسائل مذهبی نیز از ریا و سالوس منزجرم . کسانیکه به بهانه مبارزه با افراطیون سرخ ، ارتجاع سیاه را تقویت نموده اند لطمه شدیدی به آزادی وارد ساخته زحمات بانیان مشروطیت را بهدر داده اند . رای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من خلل نمایند و در راهی که در پیش دارم مانع بتراشند یا نظم عمومی را بر هم بزنند . اینگونه آشوبگران با شدیدترین عکس العمل از طرف من روبرو خواهند شد و چنانکه در گذشته نشان داده ام بدون ملاحظه از احدی و بدون توجه به نام و موقعیت مخالفین کیفر اعمالشان را در کنارشان می گذارم . حتی ممکن است تا جایی بروم که با اکثریت پارلمان دست به تشکیل محاکم انقلابی زده روزی صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بی شفقت قانون قرین تیره روزی سازم . به عموم اعلام می کنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است . کشتی بان را سیاستی دگر آمد باعث واکنش شدید ملت ایران شد و بر این اساس بود که آیت الله کاشانی در پاسخ به اعلامیه قوام طی مصاحبه ای اظهار داشت : سیاستی که قرون متمادی دولت های مزدور را بر سر کار میآورد بالاخره حکومت مصدق را که بزرگترین سد راه خیانت خود میدانست بر کنار و در صدد برآمد عنصری را که در دامان دیکتاتوری و استبداد پرورش یافته و تاریخ حیات سیاسی او پر از خیانت و ظلم و جور است و بارها امتحان خود را داده و دادگاه ملی حکم مرگ و قطع حیات سیاسی او را صادر کرده است برای چندمین بار بر مسند خدمتگزاران واقعی گمارد. احمد قوام باید بداند در سرزمینی که مردم رنجدیدهء آن پس از سالها رنج و تعب، شانه از زیر دیکتاتوری بیرون کشیده اند نباید رسما" اختناق افکار و عقاید را اعلام و مردم را به اعدام دسته جمعی تهدید نماید. من صریحا" میگویم که بر عموم برادران مسلمان لازمست که در راه این جهاد اکبر کمر همت محکم بر بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در بدست آوردن قدرت و سیطرهء گذشته محال است و ملت مسلمان ایران به هیچ یک از بیگانگان اجازه نخواهد دادکه بدست مزدوران آزمایش شده، استقلال آنها پایمال و نام پرعظمت و افتخاری را که ملت ایران در اثر مبارزهء مقدس خود بدست آورده است مبدل به ذلت و سرشکستگی شود.

مردم ایران که پس از استعفای دکتر مصدق بخش هایی از بازار را تعطیل نموده و دست به اعتصاب و اعتراض زده بودند و در تمامی ایران بصورت پراکنده با نیروهای نظامی درگیر بودند در روز سی ام تیر دست به اعتصابی گسترده و فراگیر زدند و چنان سطح شهرها و خیابانها را پر کردند که دیگر حکومت تاب مقاومت در برابر آنرا نداشت چراکه اینبار اعتصاب و اعتراض بجز تهران به شهرهای مشهد ، اسپهان ، آبادان ، همدان ، تبریز ، شیراز و ... نیز کشانده شده بود . دهها نفر از مبارزان نهضت ملی ایران در این روز به دست نیروهای نظامی به شهادت رسیدند ولی مجاهدت ها و رشادتهای ملت ایران در نهایت به نتیجه رسید و محمد رضا شاه ، قوام را وادار به استعفا نمود و مجددا مصدق با کسب اکثریت آرا توسط مجلس به نخست وزیری منصوب و در ماده واحده ای به اتفاق آرا تصویب کرد که قیام سی ام تیر که در سراسر کشور صورت گرفت قیام مقدس ملی نام میگیرد و شهدای آن شهدای ملی خواهند بود .

اینبار دکتر مصدق به پشتوانه ملت ایران با اقتدار به نخست وزیری بازگشت و از این ابزار با قدرت در جهت تامین منافع ملی و حقوق ملت استفاده کرد . وی در بازگشت به خواسته های خود رسید ، کفیل وزارت جنگ شد و نام آنرا به وزارت دفاع تغییر داد ، وزارت بهداری را با کاهش هزینه های دربار تقویت کرد ، شاه را از ارتباط مستقیم با دیپلماتهای خارجی منع ساخت ، مطبوعات را آزاد و در جهت آزادی بیان و پیشبرد مردمسالاری از هیچ کوششی دریغ نکرد ، افراد وابسته را از کابینه اخراج کرد و اشرف خواهر شاه را مجبور به ترک ایران نمود . و این بود شرایط و امتیازهایی که برای دولت ملی مصدق پس از قیام سی ام تیر بوجود آمد .

دکتر مصدق در روز سی ام تیر خطاب به مردم که در برابر منزل وی تجمع کرده بودند با چشم گریان گفت :

ای کاش مرده بودم و ملت ایران را اینچنین عزادار نمی دیدم ... ای مردم ، من به جرات می گویم استقلال ایران از دست رفته بود ولی شما با رشادت خود آنرا گرفتید .

اسامی شهدای سی تیر در تهران

رضا ایوبی ارغند ـ حسن نیکو سخن ـ عباس لـًولـًو ـ محمود عموئی ـ نوروز کفائی ـ مرتضی دستخوش نیکو ـ صفر حنیفه رحفانی ـ قدرت سلیمی ـ اسمعیل عینک چی ـ هوشنگ رضیان ـ غلامحسین صادقی ـ محرم رستمی ـ اسمعیل وزیری ـ امیر بیجار ـ جبار رشیدی ـ حبیب شوقی رضوانی ـ سعدی اسکندری ـ پرویز رجائی و چهار نفر گمنام.

مصدق در وصيت نامه اش خواسته بود که در ابن بابويه ، در کنار کسانی که در سی ام تيرماه از دولت او دفاع کرده و به شهادت رسیده بودند ، دفن شود ولی این امر با مخالفت شدید دربار تحقق نیافت .

یاد و خاطرشان گرامی و راهشان پررهرو باد

 

http://www.jminews.com/news/fa/?mi=13&ni=4774