سرگذشت بودجه


بودجه­ریزی یا برنامه­ریزی بودجه سالانه به شیوه امروزی در ایران دیرینه­ای چهل ساله دارد. از نظر تاریخی تنظیم بودجه سالانه در دستور کار دولت­ها و مجلس­های پس از انقلاب مشروطه قرار گرفت، ولی به دلیل فراهم نبودن زمینه­های علمی و تجربی و نیز نارسا بودن اطلاعات مالی و اقتصادی بودجه­های تنظیم شده بسیار ناکارآمد بود. تا آنکه درسال ۱۳۲۷هجری شمسی برای طراحی برنامه عمرانی اول اداره­ای به نام «دفترکل برنامه» تأسیس شد و در یک فرایند تکامل تدریجی به سارمان برنامه و بودجه تغییر نام داده و به­عنوان دستگاه مسئول تنظیم بودجه سالانه شناخته شد. تدوین بودجه سالانه به شکل امروزی عملاً از سال ۱۳۵۱ آغاز شد زیرا در این سال قانون برنامه و بودجه به­تصویب مجلس شورای ملی رسید و سازمان برنامه و بودجه از آن زمان کار تنظیم و تدوین بودجه به شکل قانونی را همه ساله انجام می­دهد. بودجه سالانه برنامه یکساله دولت برای اداره کشور است که همه ساله با پیش­بینی درآمدها و برآورد هزینه­ها برای سال آینده تنظیم می­شود و پس از سیر مراحل تصویب در مجلس و ابلاغ به دولت لازم­الاجرا می­گردد. برنامه­های عمرانی پیش از انقلاب اسلامی که در سالهای پس از انقلاب با عنوان برنامه­های پنج­ ساله توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شناخته شده­اند در واقع برنامه­های میان مدتی هستند که بودجه­های سالانه باید در راستای آنها و برای تحقق اهداف پیش­بینی شده در آنها تدوین یابند. همه ساله به­ویژه در سالهای اخیر تب بودجه در ماههای پایانی سال بروز می­کند و گاه رسانه­ای می­شود و ناخواسته نگرانی­هایی را به مردم القاء می­کند و شاید این پرسش­ها را نیز به دنبال داشته باشد :

­- اگر بودجه در پایان سال تصویب نشود چه خواهد شد ؟

- در سالهایی که اصلاً بودجه­ریزی معمول نبود کشور چگونه اداره می­شد ؟

برای پاسخ به این پرسش­ها کمی به گذشته بر می­گردیم ، به سالهای پیش از انقلاب مشروطه. در آن زمان حکومت سلطنتی مطلقه برقرار بود و قانون اساسی وجود نداشت. بسیاری از وظایف که به­موجب قانون اساسی به دولت محول شده است مانند آموزش­وپرورش عمومی، بهداشت عمومی، راه ­وترابری، و حمایت از اموری همچون کشاورزی و صنایع و مانند آن به عهده دولت نبود. وظایف دولت به شکل­ سنتی عمدتاً امور خزانه­داری، نظامی ، انتظامی ، امنیتی و قضایی بود که همه زیر نظر صدراعظم و با پرداخت هزینه­ها از خزانه انجام می­گرفت و کابینه وزرا مانند امروز وجود نداشت. البته میرزاحسین­خان سپهسالار صدراعظم ناصرالدین شاه ، که در سفرهای فرنگ همراه شاه بود ، پس از بازگشت از سفر دوم به شاه پیشنهاد کرد که در ایران نیز همچون دول راقیه کابینه­ای از وزرا تشکیل گردد و هریک از امور مهمه به وزیری سپرده شود. شاه نیز پذیرفت و نخست کابینه­ای با چهار وزارتخانه تشکیل شد و در دولت­های بعدی شمار وزارتخانه­ها رفته رفته افزایش یافت. در این دوره برای کنترل دخل و خرج دولت درهریک از ولایات کسانی با عنوان «مستوفی» عایدات دولت را گردآوری و در دفترچه­هایی به­نام «کتابچه جمع» می­نوشتند و به پایتخت می­فرستادند. عایدات دولت در این کتابچه­ها بطور عمده مالیات بر زمین­های کشاورزی، دام و احشام، پیشه­وران و بازرگانان و خراج عمومی و نیز گمرکات و انحصارات دولتی بود. هزینه­ها نیز عمدتاً پرداخت مواجب به مأموران دولتی و مستمری­های برقرار شده برای اشخاص مانند شاهزادگان و وابستگان به دربار و امثال آن بود. برای نمونه بررسی همان کتابچه­های جمع مستوفیان نشان می­دهد که در سال ۱۲۸۰ هجری شمسی بیش از دو سوم درآمدهای دولت از محل مالیات و کمتر از یک سوم آن از محل گمرکات و انحصارات دولتی بوده است. البته این نکته را نیز باید درنظر داشت که در آن سالها جمع کل بودجه دولتی تنها در حدود ۲٪ تولید ناخالص داخلی کشور بود. تولید ناخالص داخلی به زبان ساده ارزش افزوده کل فعالیت­های اقتصادی کشور می­باشد. در آن زمان بافت جمعیتی کشور روستایی و ساختار اقتصادی کشور نیز برپایه تولید کشاورزی بود. به بیان دیگر وزن اقتصادی دولت بسیار ناچیز بود و دولت صرفاً یک نهاد سیاسی برای اداره کشور به­شمار می­رفت. از عمده تحولات این دوره می­توان به اقدامات میرزا ابوالقاسم قائم­ مقام و پس از وی امیرکبیر اشاره کرد. میرزا ابوالقاسم قائم مقام برای آنکه دخل و خرج کشور را به نظم در آورد مواجب و مستمری­ها را کاهش داد و حتی برای دربار و شاه حقوق ثابت برقرار نمود. امیرکبیر نیز همین راه را دنبال کرد و تا توانست از میزان مستمری­ها کاست و یا حذف نمود. افزون بر این شیوه ستمگرانه دریافت مالیات­ها را بهبود بخشید و گمرگ را تحت اداره دولت درآورد و از اجاره آن به اشخاص جلوگیری نمود.

پس از انقلاب مشروطه کابینه­هایی با تعداد ورازتخانه­های بیشتر تشکیل شد که هریک به­موجب قانون اساسی وظایفی بر­عهده داشتند و می­بایست در برابر مجلس پاسخگو باشند. ولی نمایندگان مجلس در این دوره­ ابزارهای حقوقی و قانونی کافی برای نظارت بر دولت در اختیار نداشتند. برای مثال قانون مشخصی برای استخدام در دولت و پرداخت حقوق به کارکنان دولت نبود. هر وزیری با سلیقه خود کسانی را استخدام می­کرد و برای آنها مواجب تعیین می­کرد. مجلس با کوشش فراوان یک قانون استخدام با سیستم طبقه­بندی مشاغل بسیار ساده و ابتدایی و سطوح پرداخت حقوق به کارکنان هرطبقه را تهیه و در سال ۱۳۰۱ تصویب کرد که تا پیش از قانون استخدام کشوری در سال ۱۳۴۵ در دست اجرا بود. همچنین با الگوگیری از قوانین مالیه عمومی و شیوه انجام محاسبات عمومی در کشورهای اروپایی اقداماتی انجام گرفت که زمینه ساز تنظیم و تدوین بودجه در سالهای بعد گردید. با مثالی دیگر به چگونگی اداره کشور در این دوره می­پردازیم. در زمان نمایندگان دوره دوم مجلس صنیع­الدوله وزیر دارایی وقت طرحی با عنوان «طرح بودجه کل» برای سال ۱۲۹۰ هجری شمسی تنظیم کرده بود که می­توان گفت چارچوب کلی بودجه از حیث درآمدها و هزینه­ها به سبک و سیاق امروزی را داشت، ولی در یک ترور سیاسی کشته شد و فرصت نیافت بودجه را به مجلس ارائه کند. وزیر پس از وی بودجه را به ­نام صنیع­الدوله به­مجلس تقدیم کرد. در این بودجه بخشی از درآمدهای دولت به­صورت جنسی شامل گندم و جو و برنج منظور شده بود ! . هزینه­ها نیز به تفکیک هشت وزارتخانه آن دوره تنظیم یافته بود. با اینهمه این بودجه به تصویب مجلس نرسید. روی­هم رفته در سالهای آغازین انقلاب مشروطه به دلیل ناکافی بودن دانش اقتصادی در کشور و نارسایی اطلاعات مالی و ابزارهای قانونی مانند مالیه و محاسبات عمومی، بودجه­های سالانه­ای که با دشواری فراوان تهیه و تنظیم می­شد بسیار نارسا بود و کوشش نمایندگان دوره­های اول و دوم مجلس برای نظارت بر کار دولت به جایی نمی­رسید. حتی اداره امور اقتصادی کشور از قبیل خزانه­داری و رسیدگی به درآمد گمرکات و انحصارات بر عهده مستشارانی چون مورگان شوستر و مُرنارد و دکتر میلسپو و غیره سپرده می­شد. از این رو آشنایی بیشتر با دانش اقتصاد و شفاف سازی در سیستم اقتصادی کشور امری حیاتی بود و در این راستا اقداماتی نیز انجام گرفت که شرح آن در این مقال نمی­گنجد و فقط به اختصار می­توان گفت که با همکاری وزارت دارایی و سازمان برنامه سابق همه ساله بودجه­هایی تنظیم می­شد که تا حدودی امکان نظارت نمایندگان مردم بر اقدامات دولت را فراهم می­کرد. برای مثال تا پیش از سال ۱۳۴۰ بودجه سالانه از دو بخش بودجه عادی و بودجه عمرانی تشکیل می­شد. بودجه عادی شامل هزینه­های جاری دولت مانند پرداخت حقوق به کارکنان دولت بود که توسط وزارت دارایی تنظیم می­شد، ولی بودجه عمرانی شامل هزینه ساخت سد و جاده و راه آهن و فرودگاه و نیروگاه و صنایع دولتی و مانند آن را سازمان برنامه سابق تنظیم می­کرد. از سال ۱۳۴۳ به بعد هردو بخش بودجه عادی و عمرانی برعهده سازمان برنامه سابق قرار گرفت.

اکنون برای پاسخ به پرسش­هایی که در بالا مطرح شد، علاوه بر سیر تاریخی بودجه نویسی باید به چند نکته مهم نیز توجه کرد :

۱.  با گذشت زمان و رشد درآمدهای مستقیم دولت از قبیل فروش نفت و گاز از یکسو و گسترش وظایف دولت از سوی دیگر، بودجه کشور نه تنها مانند گذشته درصد کوچکی از تولید ناخالص داخلی نیست، بلکه بخش بزرگتری از اقتصاد کشور را دربر می­گیرد. از این رو هرگونه سهل­انگاری درتنظیم بودجه­های دقیق وکامل سالانه و نیز تدوین هدفمند برنامه­های پنجساله توسعه، موجبات کاهش نظارت نمایندگان مردم بر فعالیت­های دولت را فراهم ساخته و اتلاف هنگفت منابع کشور را در پی خواهد داشت. برآوردها نشان می­دهد که در سالهای اخیر بودجه کل کشور به حدود ۸۰٪ تولید ناخالص داخلی رسیده است که به علت برخی عدم شفافیت­ها ممکن است اثبات آن قدری مشکل باشد. اکنون بهتر می­توان دریافت که تمامی جدّ و جهد رجالی چون میرزا ابوالقاسم قائم­مقام و امیرکبیر تنها برای نظارت بر دودرصد اقتصاد کل کشور بوده است، که البته این قیاس چیزی از اهمیت کوششها و مجاهدات این بزرگمردان تاریخی نمی­کاهد.

۲ . امروزه در بیشتر کشورها درآمدهای دولت عمدتاً از محل دریافت مالیات­ از مردم و بخش خصوصی تأمین می­شود. به بیان دیگر دولت یک ساختار حقوقی با روبنایی سیاسی است و توان اقتصادی مستقلی از خود ندارد، مگر برخی درآمدهای انحصاری که مبلغ آن چشمگیر نیست. اقتصاد کشورها یعنی بیشتر تولیدات کشاورزی و صنعتی و خدماتی عمدتاً در دست مردم و بخش خصوصی آنهاست. دولت­ها از مردم مالیات می­گیرند و برای مردم خرج می­کنند، و می­باید به همان اندازه در برابر مالیات دهندگان مسئول و پاسخگو باشند. نقش مجالس نمایندگان مردم نیز نظارت بر همین مسئولیت و پاسخگویی است. در ایران نیز تا پیش از افزایش درآمدهای نفتی و عمده شدن آن در کل درآمدهای دولت چنین بود، که به نمونه آن در سال ۱۲۸۰ اشاره شد. درکشورهایی که دولت رأساً درآمد دارد ، مانند درآمد نفت و گاز در ایران و یا دیگر کشورهای نفتی، دولت به درآمدهای خود وابستگی بیشتری دارد تا مالیاتی که از مردم می­گیرد. یکی از پی­آمدهای یک چنین اقتصادهای تک محصولی نفتی شکل نگرفتن یک نظام مالیاتی عادلانه و قانونمند است که از یکسو بر گرده اقشار کم درآمد فشار بیشتری می­آورد و از سوی دیگر زمینه گریز از پرداخت مالیات را برای مؤدیان پردرآمد فراهم می­سازد. از این رو در اقتصادهایی که نقش دولت چشمگیرتر و سنگین­تر است شیوه برنامه­ریزی بودجه و فرایند تصویب آن در مجلس لاجرم قدری متفاوت خواهد بود. در این شیوه خلاصه کردن بودجه نه تنها کار درستی نیست، بلکه هرچه مشروح­تر تهیه شود و پیوست­ها و دنباله­های آن هرچه ریزتر و مفصل­تر باشد به شفافیت آن کمک بیشتری خواهد کرد. درآمد نفت و گاز که می­تواند در یک بند از اقلام درآمد دولت خلاصه شود، اگرچه رأساً توسط دولت استحصال می­شود ولی یک سرمایه ملی و متعلق به این نسل و نسل­های آینده است. همچنین به یاد می­آوریم که در سالهای آغازین انقلاب اسلامی سخن از رهایی کشور از اقتصاد تک محصولی بود و انتظار می­رفت اهداف کمی وکیفی برنامه­های پنجساله توسعه که هدایت کننده روند بودجه­های سالانه می­باشند در این راستا تهیه و تدوین یابند، ولی گویا کم­کم فراموش شد.

اکنون خواننده گرامی می­تواند با توضیحات بسیار کوتاه و گذرایی که از سرگذشت بودجه داده شد، دو پرسش آغاز این نوشتار را در ذهن خود مرور نموده و پاسخ­های درخوری برای آنها بیابد. این پرسش­ها در همه کشورها پیش می­آید، برای نمونه همین چند ماه پیش و در روزهای پایانی سال گذشته میلادی در کشور آمریکا نیز برخی از موارد در بودجه تعیین تکلیف نشده بود که نگرانی­هایی را دامن زد و رسانه­ای شد. برای رفع نگرانی مردم رئیس جمهور کشور که به مرخصی پایان سال رفته بود به جلسات کنگره فراخوانده شد تا مسأله با فوریت حل و فصل گردد.

ضیاء صباح

تهران- ۴ آبان ۱۳۹۲

 



تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .