سه پرسش، پیش روی اصلاح طلبان

 صدیقه وسمقی

 اصلاح طلبان و به ویژه آنان که خاتمی

 را به حضور در انتخابات فرا می خوانند

، برای این سه پرسش باید پاسخ مشخص

 و روشنی باشند

۱-اگر خاتمی رد صلاحیت شود چه خواهید کرد؟

۲- اگر در انتخابات تقلب شود چه خواهید کرد؟

 ۳- اگر خاتمی رئیس جمهور شود چه خواهید کرد؟

اصلاح طلبان و به ویژه آنان که خاتمی را به حضور در انتخابات فرا می خوانند، برای سه پرسش فوق باید دارای پاسخ مشخص و روشنی باشند و مهمتر از آن، باید در باره آن پاسخ اتفاق نظر داشته باشند. درغیر این صورت نه تنها حضور آنان به حل بحران در کشور کمک نخواهد کرد، بلکه به تضعیف جریان اصلاح طلبی و جنبش و سرخوردگی هواداران این دو جریان منجر خواهد شد. نه فقط خاتمی، بلکه بیشتر و پیش تر از او دعوت کنندگان وی باید برای این پرسشها پاسخ عملی وقاطعی داشته باشند. انتخابات در کشور ما از یکسو به دلیل قوانین نادرست به ابزاری در دست حاکمیت بدل شده، و از سوی دیگر به دلیل فقدان صفت امانت داری و آزادگی در حاکمان و دست اندرکاران اصلی امور، سلامت نسبی خود را ازدست داده است . اعتراض به نتیجه انتخابات ۸۸ هنوز ادامه دارد. اگر اصلاح طلبان بخواهند از طریق صندوق انتخابات به حل بحران و نابسامانی کشور کمک کنند نباید بدون برنامه و آمادگی لازم در شرایط کنونی وارد بازی انتخابات شوند. اگر سیاست واحد برای گذر از مراحل یاد شده در سوالات مذکوروجود نداشته باشد، در هر مرحله اصلاح طلبان دچار چند دستگی و آسیب شده وگام نهادن در این مسیر دستاوردی برای آنان نخواهد داشت. در برابر هر یک از سوالات سه گانه گزینه هائی وجود دارد که شاید برای بسیاری این سوال مطرح باشد که هنگام رسیدن به هر یک از مراحل یاد شده مجموعه اصلاح طلبان کدامیک را بر خواهند گزید. به گمان نگارنده وجود ابهام در پاسخ این پرسش‌ها دغدغه مهم سید محمد خاتمی و حتی هاشمی رفسنجانی می تواند باشد. به راستی خاتمی و هواداران او هنگام رویاروئی با مراحل مذکور کدام گزینه را برخواهند گزید؟ اگر خاتمی رد صلاحیت شود آیا او و هوادارانش نظر شورای نگهبان را خواهند پذیرفت و یا به آن اعتراض خواهند کرد؟ اگر گزینه اعتراض را برگزینند، چگونه اعتراض خواهند کرد؟ با صدور بیانیه؟ با حضور در خیابان؟ با اعلام عدم مشروعیت انتخابات به دلیل آزاد نبودن آن و عدم حضور جریان‌های سیاسی موثر و نامزدهای مورد نظر آنها ؟و یا هیچکدام!

مطمئنا جریان اصلاحات با قبول نظر شورای نگهبان در صورت رد صلاحیت خاتمی، راه به جائی نخواهد برد، چراکه در اینصورت اصلاح طلبان باید با سکوت در خانه بنشینندونتیجه انتخابات مهندسی شده و غیر آزاد را بپذیرند. اکتفا به صدور بیانیه نیز اعتراض موثری به شمار نمی رود. در میان گزینه‌های مذکور اعتراض خیابانی و اعلام عدم مشروعیت نتیجه انتخابات می تواند کنش موثری باشد که البته می دانیم در شرایط امنیتی و نظامی حاضر ، امکان تظاهرات خیابانی نیز از مردم سلب شده است. دراین میان گزینه آخر باقی می ماند. آیا دعوت کنندگان خاتمی حاضرند در صورت رد صلاحیت وی اعلام کنند که نتیجه انتخابات را مشروع نمی دانند تا بدین ترتیب حاکمیت را بیش از پیش با بحران مشروعیت روبرو سازند؟ در صورت وجود گزینه دیگر، مطرح کردن آن مفید خواهد بود.

حال فرض کنیم که خاتمی از سد شورای نگهبان عبور کردو تایید صلاحیت شد- که احتمال آن کم نیست – در اینصورت وی وارد فاز انتخابات خواهد شد، انتخاباتی که صندوق‌های آن در اختیار دولت و جناح رهبری است و اصلاح طلبان هیچگونه دسترسی و نظارت بر صندوق‌ها جهت صیانت از آرا ندارند. صندوق‌ها در انتخابات آینده در اختیار دو جناح از سه جناح رقیب است، یکی جناح دولت که هزاران میلیارد تومان پول ملت را برده و پاسخگو نیست. دولتی که برای روی کار آمدن آن بنا بر اعتقاد طرفداران جنبش سبز و رهبران آن و نیز گزارش رئیس سازمان بازرسی کل کشور به یکی از سران ارشد نظام، میلیون‌ها رای مردم جا به جا شده است. جناح دیگر جناح رهبری است که در طول هشت سال گذشته همسو وهمدست جناح دولت بوده و مسئولیت آن در نابسامانی‌های کشور کمتر از مسئولیت دولت نیست. حال اگر از صندوق انتخابات کاندیدای رهبری بیرون آمد، درحالیکه نظرسنجی‌ها و برآوردهای اصلاح طلبان حاکی از آن باشد که خاتمی صاحب اکثریت آراست، اصلاح طلبان چگونه با نتیجه انتخابات برخورد خواهند کرد؟ در شرایطی که اصلاح طبان نظارتی بر صندوق‌ها ندارند و نظرسنجی‌های رسمی نیز وجود ندارد، اساسا این امکان برای اصلاح طلبان وجود نخواهد داشت که به مناقشه در باره نتیجه انتخابات بپردازند. با توجه به اینکه صندوق‌ها در اختیار دو جناح رقیب است و با عنایت به سابقه سوء این دو جناح در حفظ امانات مردم، بعید به نظر می رسد که کاندیدای اصلاح طلبان از صندوق بیرون آید حتی اگر حائز اکثریت آرا باشد. به ویژه آنکه مهندسی آرا در صورت سه قطبی بودن انتخابات برای حاکمیت میسر تر است از همین رو در صورت تایید صلاحیت خاتمی بعید به نظر می رسد که نامزد شاخص جناح دولت تایید صلاحیت نشود.فرض کنیم خاتمی، مشائی و قالیباف رقبای اصلی انتخابات آینده باشند که می توانند جمعیت زیادی را به پای صندوق‌ها بیاورند. در اینصورت ممکن است خاتمی و مشائی در دور اول رقابت حذف شوند و یا یکی از آندو در دور اول حذف شده، دیگری وارد رقابت با قالیباف در دور دوم شود. آیا خاتمی به چنین رقابتی تن خواهد داد؟ اگر خاتمی شکست بخورد، امکان اعتراض در شرایط حاضر از او سلب می شود زیرا اصلاح طلبان نه در بدنه قدرت به صندوق‌ها دسترسی دارند ونه دارای ساز و کار مدنی لازم برای نظارت بر انتخابات و صندوق‌ها هستند. در چنین شرایطی اگر آنان بر اساس قراین و شواهد از بروز تقلب در انتخابات اطمینان پیدا کنند، به راستی چه خواهند کرد؟ آیا خاتمی همانند موسوی و کروبی و رهنورد اعتراض کرده، به حصر و حبس تن خواهد داد؟ آیا آنان که خاتمی را به میدان فرا می خوانندبه حمایت از او و صیانت از رای مردم برخواهند خاست؟ به گمان نگارنده اعتراض به نتیجه انتخابات اینبار به دلایلی که ذکر شد سخت تر از سال ۸۸ خواهد بود. لذا به نظر می رسد اصلاح طلبان نتجه انتخابات آینده را هر چه باشد نا گزیرباید بپذیرند. سلب امکان نظارت و اعتراض از اصلاح طلبان، خود امکان مهندسی آرا و عدم پیروزی اصلاح طلبان را افزایش می دهد.

برخی معتقدندحضور در انتخابات به باز شدن فضای سیاسی کمک می کند. اما اکنون کمتر از دو ماه به انتخابات مانده و هیچ نشانه‌ای از باز شدن فضا ملاحظه نمی شود. به علاوه باز شدن احتمالی و موقت فضا در آستانه انتخابات سود چندانی برای جریان اصلاحات ندارد و بیشتر موجب گرم شدن تنور انتخابات می شود که در آن نانی برای اصلاح طلبان پخته نمی شود.

حال فرض کنیم خاتمی به احتمال ضعیف از دو مرحله یاد شده عبور کرد و رئیس جمهور شد که البته این پیروزی موجب بسی خشنودی و امیدواری خواهد شد. اگرچه پیروزی خاتمی در انتخابات فی نفسه می تواند آثار مبارکی داشته باشد، اما خارج کردن کشور از شرایط بغرنج داخلی و خارجی کنونی نیازمند سیاست‌های متفاوت و توان رویاروئی با جناح حاکم است که سد اصلی در برابر اصلاح امور کشور به شمار می رود. جناحی که رهبری در راس آن قرار دارد واز سخنان هاشمی رفسنجانی که از آگاه‌ترین افراد نسبت به دیدگاه‌های واقعی رهبری است، چنین به دست می آید که امکان تغییر در نگاه رهبری وجود ندارد چرا که وی اساسا منکر وجود بحران و مشکل در کشور است.

به نظر می رسد نخستین گامی که اصلاح طلبان باید بردارند – با توجه به مشی مسالمت آمیزو اصلاح طلبانه که به آن معتقدند – تفهیم این واقعیت به حاکمیت است که کشور با بحران روبروست و سیاسیت‌های کلان داخلی و خارجی و حتی بسیاری از سیاسیت‌های خرد نیز نادرست و شکست خورده است. مادامی که حاکمیت این واقعیت را نپذیرفته باشد امکان تعامل و همکاری میان اصلاح طلبان و حاکمیت در جهت اصلاح امور کشور وجود ندارد. به نظر می رسد اصلاح طلبان نتوانند این واقعیت را با شرکت در انتخابات تفهیم کنند اما شاید با عدم شرکت در انتخابات زمینه‌ای برای تفهیم این واقعیت ایجاد کنند، چرا که:

۱ – عدم مشارکت در انتخابات اعتراض به سیاست‌های حاکم بر کشور به ویژه سیاست‌های نادرست انتخاباتی است. ۲ – در صورت عدم شرکت اصلاح طلبان، انتخابات دوقطبی شده، مهندسی آن سخت تر می شود . بویژه آنکه هر دو رقیب در صحنه به صندوق‌ها دسترسی دارند. ۳- اگر مشائی رد صلاحیت نشود، با بهره گیری از روشهای تبلیغی متفاوت می تواند یک رقیب جدی برای نامزد رهبری باشد واحتمال بدست آوردن اکثریت آرا برای وی وجود دارد .

۴ – در صورت پیروزی مشائی اگر شورای نگهبان و حاکمیت نتیجه انتخابات را تغییر دهند با جناح دولت کنونی درگیر خواهند شد و این جناح نظامی - امنیتی را به یک اپوزیسیون آزار دهنده تبدیل خواهد کرد.

۵ – درصورت عدم تغییر نتیجه انتخابات و پیروزی مشائی، حاکمیت برای چند سال دیگر با چالشی فرساینده در درون خود مواجه خواهد شد. بعلاوه چالش بسیاری از روحانیون و مراجع نیز با حاکمیت افزایش خواهد یافت.

۶ – در صورت رد صلاحیت مشائی - که احتمال آن با عدم شرکت چهره‌های شاخص اصلاح طلبان افزایش می یابد – نیز حاکمیت با جناح نظامی امنیتی دولت کنونی که مجری انتخابات است وارد یک چالش جدی خواهد شد که ممکن است تبعات آن برای حاکمیت ناگوار باشد. بعلاوه در اینصورت انتخابات غیر رقابتی و یک قطبی خواهد شد که درصد شرکت کنندگان در آن کاهش خواهد یافت.

اصلاح طلبان با حضور خود در انتخابات به حاکمیت کمک می کنند تا با کمترین هزینه جناح دولت را که ۸ سال با هزینه سنگین بر کشور تحمیل کرده از دور بازی خارج کند و بدین ترتیب از اصلاح طلبان به عنوان یک ابزار بهره برداری نماید در حالیکه حاکمیت باید با نتایج عملکرد و سیاسیت‌های غلط خود روبرو شده، آنها را باور کند و بپذیرد که اداره صحیح یک کشور بزرگ و کسب اعتبار برای آن نیازمند تغییر اساسی در سیاست‌های فعلی است. تا هنگامیکه حاکمیت فعلی نتایج عملکرد خود را منفی نداند جایی برای اصلاح طلبان در این حاکمیت وجود ندارد. حال اینکه در صورت عدم مشارکت در انتخابات، رفتار سیاسی اصلاح طلبان چگونه باید باشد موضوعی است مهم که اصلاح طلبان در صورت اتخاذ تصمیم برای عدم مشارکت باید به آن بپردازند.