وادارشان کنیم به پرسش‌های ما پاسخ بدهند

جنبش سبز ایران

جمعه ۲۷ بهمن ۹۱

اگر اقتدارگرایان می‌توانند بر حکمرانیِ خودکامه‌ی خود ادامه دهند فقط به دلیل سرکوب و حصر و زندان نیست، بلکه به این دلیل نیز هست که آنها ما را وادار می‌کنند به پرسش‌های آنها پاسخ دهیم و به جامعه القا می‌کنند که پرسش‌های مهم، آن پرسش‌هایی است که آنها پیش می‌کشند. احمدی‌نژاد یا لاریجانی؟ قالیباف یا معین؟ انتخابات مهندسی شده یا صحنه‌آرایی شده؟ طائب یا سعیدی؟ یک لحظه بیندیشیم که پاسخ به کدام یک از این پرسش‌ها مشکلی را از مشکلات ما مردم حل خواهد کرد؟ هیچ‌یک. اینک کنشگرانی از جنبش سبز مصمم شده‌اند جهتِ چرخش این نوع پرسشگری منحوس و باطل را تغییر دهند و پرسش‌های واقعی و کارساز و زندگی بخش و رهایی‌آفرین را در مقابل پرسش‌های آنها قرار دهند. در کارزاری به نام "چهارشنبه‌ی چرا؟".

پرسش‌های ما پرسش‌های ما برخواسته از زندگی روزمره‌مان، از دغدغه‌‌ای که برای فرزندان و خانواده و میهن‌مان داریم می‌گویند: "چرا یکم هوا برای نفس کشیدن نیست؟ چرا شیر و ماست و چای و پنیر یکباره انقدر گرون شده؟ چرا رونق از کسب و کارامون رفته؟ چرا کار سخت گیر میاد، اگر گیر بیاد؟ چرا آینده تار و مبهم به نظر میاد؟ چرا سایۀ جنگ بالای سرمونه و اثر تحریم تو زندگیمون؟ چرا نمیشه یه شب سر آسوده به بالین گذاشت؟ بی‌دغدغه. چرا دارو نایاب شده؟ چرا حالا که دارو نایاب شده، پورشه‌ها بیشتر شدن؟ چرا اختلاف طبقاتی انقدر زیاد شده؟ چرا بچه‌هامون انقدر سخت و دیر ازدواج می‌کنن و انقدر راحت و زود طلاق می‌گیرن؟ چرا نمیشه خونه‌دار شد؟ چرا پول و پس‌اندازمون بی‌ارزش شده؟" (۱) آنچه برای ما مهم است وادار کردن دولت و حکومت است به پاسخ گفتن به دلایل فساد گسترده‌ای که هر روز خبری از آن درز می‌کند و چندی بعد بی نتیجه به چاهِ وِیل فراموشی انداخته می‌شود: "چرا ۳۰۰۰ میلیارد تومن اختلاس تو یه بانکی که همۀ سرمایه‌ش ۲۰۰۰ میلیارد تومنه رخ میده؟ چرا آقای خامنه‌ای به مطبوعات دستور میده موضوع رو کش ندن؟ چرا دزدی و زورگیری اینهمه زیاد شده؟ چرا سرقت ماشین از پارسال ۴۳ درصد بیشتر شده؟ چرا سبزی خوردن شده کیلویی ۲۰۰۰ تومان؟ چرا انقدر دعوا و بدخلقی تو شهر زیاد شده؟ چرا اینهمه آدم آبرودار می‌بینیم که تو سطل‌های زباله سرک می‌کشن؟ چرا صدا و سیمای ایران، دلسوز سرمازده‌های اروپا و آمریکای شمالیه ولی زلزله‌زده‌های ورزقان و خیابان‌خواب‌های زیر پل پارک‌وی رو نمی‌بینه؟ چرا وزیر آموزش و پرورش به‌جای عذرخواهی و مسولیت‌پذیری، تمسخر می‌کنه؟ چرا بزرگترین آروزی یه عالمه ایرانی، یکبار دیگه ایران رو دیدنه؟ چرا وکالت و دفاع از حق جرم شده؟ چرا نسرین ستوده زندونیه؟ چرا دخترش ممنوع الخروج شده؟ چرا جعفر پناهی دیگه نباید فیلم بسازه؟ چرا اینهمه دانشجو و روزنامه‌نگار و استاد و وکیل تو زندونه؟ چرا هاله سحابی تو تشییع جنازه پدرش که فقط برای این خاک دل سوزونده بود کشته میشه؟ چرا هدی صابر انقدر به اعتصاب غذاش تو زندون ادامه میده تا به دیدار حق می‌رسه؟"

چرا وزیر آموزش و پرورش به‌جای عذرخواهی و مسولیت‌پذیری، تمسخر می‌کنه؟ چرا بزرگترین آروزی یه عالمه ایرانی، یکبار دیگه ایران رو دیدنه؟ چرا وکالت و دفاع از حق جرم شده؟ چرا نسرین ستوده زندونیه؟ چرا دخترش ممنوع الخروج شده؟ چرا جعفر پناهی دیگه نباید فیلم بسازه؟

اما پرسش‌های ما فقط برخاسته از تجربه‌ی روزمره‌مان نیست. درست است که ناکارآمدی دولت و حکومت در تأمین حداقل‌های زندگی برای ما شهروندان این کشور باعث شده است که بیشتر اوقات ما در دست‌و پنجه نرم‌کردن با مشکلات معیشتی و حیاتی صرف شود، اما ما تجارب میان مدت و بلند مدت‌تری نیز داریم که همگی زمینه‌های پرسشگری‌ای را فراهم آورده‌اند. ما می بینیم و می‌دانیم که منشاء بسیاری از مشکلات امروزی ما از سرپیچی اقتدارگرایان از رعایت قانون و گردن نگذاشتن به رأی مردم است: "چرا سی سال بعد از بزرگترین انقلاب این سرزمین برای آزادی، بزرگترین آرزومون کمترین آزادیه؟ چرا مجلس مستقیما از احمدی‌نژاد سوال نمی‌کنه، با اینهمه خرابی که بار آورده؟ چرا آقای خامنه‌ای از مجلس تقاضا می‌کنه سوال از احمدی‌نژاد رو ادامه ندن؟ چرا هیچ‌ وقت نفهمیدیم بصیرت دقیقاً چیه؟ چرا درخواست انتخابات آزاد، فتنه است؟ چرا دیدگاه‌های آقای خامنه‌ای به احمدی‌نژاد نزدیک‌تره؟ چرا مجلس خبرگان هیچ توضیحی از آقای خامنه‌ای نمی‌خواد؟ چرا اینهمه آدم تو خیابونا و بازداشتگاه‌هایی مثل کهریزک کشته شدن تا احمدی‌نژاد رییس جمهور بمونه و خانه و کشورمون رو به تباهی بکشه؟ چرا میرحسین و کروبی ابتدا رأی‌شون و بعد خودشون دزدیده شد؟ چرا این دو نفر بی‌هیچ ضابطه و محکمه‌ای دو ساله تو حصر و بازداشتن؟ چرا جزای انتقاد و سوال، حصر و زندونه و پاداش اختلاس و فساد معاونت رییس‌جمهور؟ چرا احمدی‌نژاد هنوز رییس‌جمهوره و میرحسین و کروبی که این روزا رو با ادامۀ ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد پیش‌بینی کرده بودن تو حصرن؟ بی‌محکمه، بی‌ضابطه، بی‌ملاقاتی. چرا هاشمی از وقتی گفت باید از مردم دلجویی بشه دیگه نمازجمعه نمیاد؟ چرا خاتمی که هشت سال رییس جمهور همین نظام بوده و بخاطر کارایی که کرده هنوزم خیلی از مردم دوستش دارن نمی‌تونه کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بشه؟"

پرسشگریِ ما فقط پرسش‌های ما نیستند که متفاوتند و واقعی و ملموس. بلکه پرسشگری ما نیز با پرسشگری آنها تفاوت دارد.

چرا احمدی‌نژاد هنوز رییس‌جمهوره و میرحسین و کروبی که این روزا رو با ادامۀ ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد پیش‌بینی کرده بودن تو حصرن؟ بی‌محکمه، بی‌ضابطه، بی‌ملاقاتی. چرا هاشمی از وقتی گفت باید از مردم دلجویی بشه دیگه نمازجمعه نمیاد؟ چرا خاتمی که هشت سال رییس جمهور همین نظام بوده و بخاطر کارایی که کرده هنوزم خیلی از مردم دوستش دارن نمی‌تونه کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بشه؟

پرسشگری آنها پرسش افرادی است که خود را بالاتر از مردم می‌دانند و از آن مقام رفیعی که برای خود قائلند به جامعه می‌نگرند. پرسشگری ما اما هماهنگ و همسو و همراه با جامعه است. نشانه‌اش هم آن است که همانطور که در فراخوان کارزار "چهارشنبه چرا؟" آمده است: "هر روز همۀ ما، همۀ این چراها رو بارها و بارها از خودمون، دوستامون و هم مسیری هامون تو تاکسی می‌پرسیم. چرا یه بار همه‌مون این سوال‌ها رو از حکومت نپرسیم؟ چرا از اونی که باید بپرسیم نپرسیم؟". از این رو نه فقط باید پرسش‌های خود را جدی بگیریم و اقتدارگرایان را وادار کنیم تا به آنها پاسخ بدهند، بلکه باید پرسشگری‌مان را نیز جدی بگیریم. باید "هر جایی که بودی این سوال رو از آدم‌های اطرافت بپرس؛ توی تاکسی، توی سینما، توی محل کار، توی بقالی، و از همه مهم‌تر توی خیابون‌های شهر میعادگاه آشنای همیشگی؛ هر لحظه و هر مکانی که احساس کردی امکان پرسیدن و همدلی فراهمه. اگه خواستی من رو توی جمعیت پیدا کنی، دنبال نگاه پرسشگر آشنایی بگرد که مشتاق رسیدن به جواب برای سوال‌های مشترکی‌است که داریم".

سرنوشت‌مان را از سر بنویسیم آن دسته از کنشگران جنبش سبز که کارزار "چهارشنبه‌ی چرا" را تدارک دیده‌اند خواسته‌اند که یکدیگر را به این کارزار دعوت کنیم.

هر جایی که بودی این سوال رو از آدم‌های اطرافت بپرس؛ توی تاکسی، توی سینما، توی محل کار، توی بقالی، و از همه مهم‌تر توی خیابون‌های شهر میعادگاه آشنای همیشگی؛ هر لحظه و هر مکانی که احساس کردی امکان پرسیدن و همدلی فراهمه.

خواسته ‌اند که "چراها رو از هم دیگه و از اونایی که باید، بپرسیم". خواسته‌اند که همراه شویم و با "بازنویسی"، "کپی گرفتن"، "ایمیل" زدن و "به‌اشتراک گذاشتن" این دعوت، حداقل ۱۰ همشهریِ همدل دیگه رو همراه کنیم: "همین امروز. دستهامون رو باید برای رسیدن به خواسته‌هامون به کار بندازیم و پاهامون رو برای نزدیک‌تر شدن به آینده‌ای بهتر هم مسیر کنیم. یه مردمی دلش برای خودش نسوخت، دل هیچکس براش نسوخت؛ تو آلودگی و آوارگی و بندگی و بیچارگی مرد. رستگاری و شادی بالاخره سرنوشت مردمی شد که همدل بودن و برای رسیدن به خواسته‌هاشون همراه شدن". باز باید سرنوشت از سر نوشت.

(۱) تمامی نوشته‌های داخل گیومه از متنِ بیانیه‌ی کارزار گرفته شده است.