کنشگران مدنی باید به فراتر از انتخابات بیاندیشند
گفتگوی  نیوشا صارمی با سهراب رزاقی

نیوشا صارمی: بیش از سه سال از حضور اعتراضی مردم ایران و سرکوب شدید آنان می‌گذرد. در آستانه آغاز سال ۹۲ و در پیش بودن یک انتخابات ریاست جمهوری دیگر، جامعه مدنی ایران را در چه وضعیتی می‌بینید؟

سهراب رزاقی: از منظر‌ها و رویکردهای مختلف می‌توان به ترسیم وضعیت جامعه مدنی پرداخت. ولی قبل از ورود به بحث، لازم است مشخص کنیم مقصود و منظور ما از جامعه مدنی چیست چرا که امروزه تعابیر و تفاسیر متعددی در باب جامعه مدنی مطرح می‌شود. اگر نتوانیم جامعه مدنی را به درستی مفهوم‌بندی کنیم این مفهوم در حد یک شعار سیاسی باقی خواهد ماند. وضعیتی که اکنون مفهوم جامعه مدنی در جامعه ایرانی در بین بسیاری از کنشگران مدنی بویژه نیروهای سیاسی بدان دچار شده است.

منظور من از جامعه مدنی، عرصه‌ای از جامعه است که در آن جنبش‌ها، گروه‌ها و نیروهای اجتماعی مستقل و خود سازمان یافته برای تحدید قدرت سیاسی، قدرت یابی شهروندان، دفاع از حقوق بشر، حقوق شهروندان و دفاع از منافع صنفیشان فعالیت می‌کنند.
من فکر می‌کنم برای ترسیم وضعیت جامعه مدنی، باید از چهره‌های متعدد جامعه مدنی در جامعه ایرانی سخن گفت. چرا که معتقدم جامعه مدنی یک پدیده همگن و منسجم نیست، بلکه مانند همه پدیده‌های اجتماعی دارای چهره‌های متعددی است، چهره‌های آشکارو پنهان. ترسیم هریک از چهره‌های جامعه مدنی، می‌تواند مارا در فهم پیچیدگی‌های جامعه مدنی یاری نماید واین نکته را باید اضافه کنم که هریک از چهره‌ها، تنها بخشی از واقعیت جامعه مدنی را توضیح می‌دهد نه تمام واقعیت آن را؛ و هر یک از آن وجوه نیز، کارویژه یا کارویژه‌هایی را در سطح جامعه برعهده دارند. شناخت هر یک از وجوه آن می‌تواند ما را در شناخت ماهیت جامعه مدنی، میزان توانایی و اثر بخشی آن در تحولات ودگرگونی‌های اجتماعی جامعه ایرانی و ترسیم نقشه راه در برنامه یا برنامه‌های جامعه مدنی سازی یاری رساند.
با این مقدمه و از این منظر اگر بخواهیم به ترسیم وضعیت جامعه مدنی در ایران بپردازیم، ما می‌توانیم حداقل از سه چهره جامعه مدنی سخن بگوییم؛ گرچه ممکن است برخی از چهره‌ها با چهره‌های دیگر در برخی از موارد همپوشانی‌هایی هم داشته باشند.
اولین چهره جامعه مدنی، وجه تکنیکی و ابزاری آنست که مهم‌ترین کارویژه‌اش، خدماتی بودن آنست وشکل سازمانیشان در برگیرنده اشکالی از انجمن‌های سنتی و مدرن است که شامل سازمان‌های خیریه ای، بهداشتی و درمانی می‌باشد. این وجه جامعه مدنی بخش بزرگی از سپهرعمومی را اشغال کرده است. این وجه جامعه مدنی از قدمت تاریخی برخوردار است و سابقه دیرینه در تاریخ ایران زمین دارد و دارای پایگاه نسبتا گسترده اجتماعی است. مهم‌ترین مشخصه این وجه جامعه مدنی، بی‌تفاوتی سیاسی و سیاست گریزی آن است و نماد جامعه مدنی "در خود" در جامعه ایرانی است. جامعه‌ای که نسبت به نقش و مسئولیت اجتماعی و سیاسی خود آگاه نیست و سیاست انزواگزینی را پیشه نموده است. این وجه جامعه مدنی در طول چند سال گذشته کمترین آسیب را بخود دیده و همچنان به فعالیت‌های امدادی و خیریه‌ای خود ادامه می‌دهد.

در سه سال گذشته - بعد از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ - دولت ایران از یک سو تهاجم گسترده‌ای علیه جامعه مدنی مستقل سامان داده و تلاش می‌کند تمامی اشکال و مظاهر جامعه مدنی مستقل را تخریب و نابود کند. اما از سوی دیگر به شدت در حال ساختن جامعه مدنی موردنظرش است وبرنامه‌های متعدد ظرفیت سازی را برای توانمند سازی کنشگران و سازمان‌های جامعه مدنی وابسته در اقصی نقاط ایران به اجرا در آورده است.

دومین چهره‌ای که از جامعه مدنی در ایران می‌توان از آن سخن گفت جامعه مدنی به مثابه ابزار سلطه است. دولت در کنار ابزار سرکوب و دستگاه‌های ایدئولوژیک خود از جامعه مدنی به مثابه ابزار سلطه و مشروعیت بخشی به سیاست‌ها و برنامه‌های خود بهره می‌گیرد. برخی از پژوهشگران این وجه جامعه مدنی را "جامعه مدنی زرد" می‌نامند جامعه مدنی‌ای که توسط مؤسسات و دستگاه‌های دولتی ساخته شده و مهم‌ترین کارویژه این وجه جامعه مدنی، پیشبرد برنامه‌ها و سیاستهای دولت در عرصه مدنی، تسخیر فضاهای مدنی و عمومی، و سخن گفتن به دروغ به نام جامعه مدنی ایران در مجامع و اجلاس‌های بین المللی مانند شورای حقوق بشر، اجلاس زنان، ریو + ۲۰ و... است. همچنین آنان، باز تولید کننده گفتارهای ایدئولوژیک وروابط و مناسبات حاکم بر دولت در عرصه جامعه مدنی هستند.
در سه سال گذشته - بعد از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ - دولت ایران از یک سو تهاجم گسترده‌ای علیه جامعه مدنی مستقل سامان داده و تلاش می‌کند تمامی اشکال و مظاهر جامعه مدنی مستقل را تخریب و نابود کند. اما از سوی دیگر به شدت در حال ساختن جامعه مدنی موردنظرش است وبرنامه‌های متعدد ظرفیت سازی را برای توانمند سازی کنشگران و سازمان‌های جامعه مدنی وابسته در اقصی نقاط ایران به اجرا در آورده است. متأسفانه در این پروژه، آژانس‌های سازمان ملل متحد در ایران نیز به کمک دولت شتافته ونقش مهمی را در فربه ساختن جامعه مدنی به مثابه ابزار سلطه برعهده گرفته‌اند و تمامی برنامه‌های خود را در ایران از طریق سازمانهای جامعه مدنی وابسته به دولت به اجرا گذاشته‌اند. گرچه جامعه مدنی زرد، پدیده جدیدی در تاریخ ایران معاصرنیست و همواره بخشی از جامعه مدنی را تسخیر نموده است اما در سه سال اخیر روند جامعه مدنی سازی از سوی دولت وارد فاز جدیدی شده است که بصورت نظام‌مند به پیش می‌رود. به عنوان مثال در سال ۸۴ فقط تنها ۲۴۰۰ کانون فرهنگی وابسته به مساجد در کشور فعال بودند اما در پایان دولت نهم در سال ۸۸ تعداد آن‌ها به ۶ هزار افزایش یافت اما ظرف سه سال اخیر بر اساس آمار رسمی منتشر شده در حدود ۱۵ هزار کانونهای فرهنگی وابسته به مساجد در اقصی نقاط کشور تاسیس و فعالیت می‌کنند.

سومین چهره، وجه رهایی بخشی و برابری جامعه مدنی است. در این وجه، به جامعه مدنی به مثابه یک نیروی اجتماعی و حامل تغییربرای ایجاد جامعه مبتنی بر عدالت، بدون تبعیض و خشنونت و... نگریسته می‌شود. در این چهره جامعه مدنی "در خود" به جامعه مدنی "برای خود" ارتقاء یافته و جامعه مدنی به نقش و مسئولیت اجتماعی - سیاسی خویش آگاهی داشته و برای آن پیکار می‌کند.

سومین چهره، وجه رهایی بخشی و برابری جامعه مدنی است. در این وجه، به جامعه مدنی به مثابه یک نیروی اجتماعی و حامل تغییربرای ایجاد جامعه مبتنی بر عدالت، بدون تبعیض و خشنونت و... نگریسته می‌شود. در این چهره جامعه مدنی "در خود" به جامعه مدنی "برای خود" ارتقاء یافته و جامعه مدنی به نقش و مسئولیت اجتماعی - سیاسی خویش آگاهی داشته و برای آن پیکار می‌کند. گفتمان‌های مسلط براین وجه جامعه مدنی، گفتمان‌های دموکراسی، حقوق بشر و صلح است. مهم‌ترین کارویژه‌اش، دفاع از حقوق انسانی، صنفی و بسط زندگی انجمنی است. این چهره جامعه مدنی در برگیرنده بقایای سازمانهای جامعه مدنی در دهه ۷۰ و ۸۰، جنبش‌های زنان، دانشجویان، کارگران و جنبش حقوق مدنی - سیاسی ایران یعنی جنبش سبز است. علی‌رغم سرکوب گسترده با قبض و بسط‌هایی، با امید وناامیدی‌هایی به حیات و پیکار خود، همچنان ادامه می‌دهند.
در سه سال گذشته این وجه جامعه مدنی بیشترین آسیب‌ها را دیده و بیشترین هزینه را پرداخت نموده است و بخش بزرگی از آن تخریب شده است و تعداد زیادی از انجمن‌ها و سازمان‌هایی مدنی که در دو دهه اخیر به ویژه در دوران آزاد سیاسی تاسیس شده بودند از بین رفته‌اند به عبارت دیگر در این دوران بدلیل فضای نظامی - امنیتی مسلط بر جامعه، ما شاهد مرگ خاموش صد‌ها انجمن در ایران هستیم تنها در سال ۱۳۹۰، بیش از ۸۹ سازمان و انجمن در ایران منحل شده‌اند. بدون اینکه صدایی از آنان در جایی منعکس شود. اما با تمام سرکوب‌ها، بازداشت کردن و زندانی کردن فعالان مدنی، پلمپ و انحلال خودسرانه سازمان‌های جامعه مدنی من معتقدم هنوزجامعه مدنی همچنان زنده است و دچار جوانمرگی نشده است به خاطر همین وجه هم هست که ما می‌بینیم حکومت همچنان پروژه جامعه مدنی هراسی را دنبال می‌کند حجم زیادی از سرمایه گذاری‌ها و برنامه‌های خود را معطوف به این عرصه نموده است.

شما می‌گویید جامعه مدنی معترض هنوز وجود دارد. این جامعه مدنی چه کنش‌های مدنی انجام می‌دهد؟ آیا این کنش‌ها قابل رصد هستند؟

از مهم‌ترین اقدامات کنشگران و فعالان مدنی در شرایط کنونی آنست که ابتدا تجزیه تحلیل دقیقی از وضعیت جامعه مدنی - آرایش نیرو‌ها، شرایط محیطی، نیروهای پیشبرنده و نیروهای سد کنند و بعبارت دیگر دشمنان جامعه مدنی - در جامعه ایرانی داشته باشیم.

یکی از تحولات مهم در عرصه جامعه مدنی درسال‌های اخیر، دگردیسی در شکل کنش‌های مدنی است. در سه سال گذشته، ما شاهد بازگشت "محفلیسم" به عنوان مهم‌ترین شکل فعالیت دربین کنشگران مدنی هستیم، گرچه هم‌زمان اشکالی ازفعالیت جامعه مدنی زیرزمینی نیز در جامعه ایرانی پدیدار گشته است. دراینجا لازم است برای درک بهتر کنش‌های مدنی، اشاره‌ای داشته باشم به سنخ‌شناسی از اشکال فعالیت مدنی در سی سال اخیر، از این منظر اگر بخواهم تبارشناسی‌ای از فعالیت مدنی انجام دهم می‌بایست ازچهار گونه فعالیت و پیکارمدنی در جامعه ایرانی سخن گفت. اولین شکل فعالیت و پیکار مدنی در دهه ۶۰ همزمان با سرکوب گسترده نیروهای سیاسی، جنگ عراق و ایران، حاکمیت پوپولیسم و هیجانات انقلابی آغاز می‌گردد که بصورت "محفلی، زیرزمینی، نشست‌های دوستانه و خانگی" است.
دومین شکل فعالیت‌های مدنی مربوط می‌شود به دهه ۷۰ و نیمه اول دهه ۸۰ همزمان با پایان جنگ عراق و ایران، باز گشت گفتمان توسعه، فروکش کردن هیجانات انقلابی و نهایتا آغاز دوران آزادسازی سیاسی (۱۳۸۴ - ۱۳۷۶) در جامعه ایرانی است در این دوران، کنش‌های مدنی "سازمان یافته وانجمنی" جایگزین فعالیت‌های مدنی محفلی می‌شود. در این دوران، علیرغم محدودیتهای فراوان، تعداد زیادی از انجمن‌ها و سازمانهای جامعه مدنی در اقصی نقاط ایران زمین، ظهور و بروز می‌یابند.
اما پس از نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و با روی کار آمدن یک طبقه جدید سیاسی در ایران و بازگشت مجدد پوپولیسم در عرصه سیاست و... سومین شکل کنشگری مدنی در بین کنشگران مدنی رواج می‌یابد. فعالیت‌های مدنی به صورت "شبکه‌ای و جنبشی" در دنیای مجازی و واقعی جایگزین فعالیت‌های مدنی سازمان یافته می‌شود.
اما با انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و حوادث پس از آن و با سر کوب گسترده کنشگران جامعه مدنی و نیروهای سیاسی وانقباض جامعه مدنی و جامعه سیاسی، کنشگران مدنی به ناچار به شکل فعالیت مدنی دردهه ۶۰ بازگشت نموده وفعالیت‌های مدنی به شکل محفلی و زیرزمینی و مجازی را در دستور کار قرار می‌دهند و به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهند.

یعنی به اعتقاد شما جامعه مدنی در ایران ضعیف شده ولی همچنان به راه خود ادامه می‌دهد؟

گر چه این تحریم‌ها با هدف تغییر سیاست و رفتار دولت اعمال شده است اما می‌بینیم بیشترین تاثیر روی طبقه متوسط فرهنگی و جامعه ایرانی داشته است و باعث می‌شود این طبقه روز به روز بیشتر به حاشیه رانده شود‌‌ همان پروژه ایی که این دولت از ابتدای بقدرت آنرا دنبال می‌کرده است.

بلی، در اشکال سازمانی و شبکه‌ای تا حدود زیادی تضعیف شده است. ولی به این معنا نیست که به کلی نابود شده باشد. این خاصیت جامعه است که وقتی تحت فشار و سرکوب قرار می‌گیرد شکل فعالیت اجتماعی خود را تغییر می‌دهد. من معتقدم در حال حاضر شکل فعالیت و پیکار اجتماعی عوض شده گرچه ضرباتی جدی‌ هم خورده ولی در عین حال این ضربات باعث شده جامعه مدنی نسبت به گذشته تنومند‌تر بشود. چون جامعه مدنی در گذشته در برخی از عرصه‌ها، کاغذی بود و گلخانه‌ای رشد کرده بود؛ به ویژه در در دهه هفتاد و نیمه اول هشتاد. اما ضربات چند سال اخیر باعث شده که جامعه مدنی ما یک مقدار از حالت گلخانه‌ای بیرون بیاید و تنومند بشود گرچه گستردگی قبل را ندارد و محدود‌تر شده اما این تنومند شدنش آینده مثبتی را برای آن ترسیم خواهد کرد.
انتخاباتی دیگر در راه است اما وضعیت و مختصات ایران کاملا دگرگون شده است. احتمالا رقابت به معنای سال ۸۸ وجود نخواهد داشت و حتی از حداقل آزادی‌های معمول انتخاباتی در جامعه خبری نخواهد بود. دو تن از رهبران سیاسی محبوب و تاثیر گذار در حصر به سر می‌برند و بسیاری از فعالان سیاسی و مدنی یا در زندان هستند یا به خارج از کشور کوچ کرده‌اند. در این شرایط بروز کنش‌های مدنی ممکن است؟ چگونه در این شرایط می‌توان به جامعه مدنی ایران کمک رساند؟
من معتقدم فعالان و کنشگران مدنی و سیاسی می‌بایست به فرا‌تر از انتخابات بیندیشند چون انتخابات در جامعه‌ای معنا دارد که حداقل‌هایی از حق دسترسی و گردش آزاد اطلاعات، آزادی بیان، حق تجمع و آزادی انجمن‌ها در آن و جود داشته باشد. به همین خاطر بنظر من مهم‌ترین پروژه ما ایرانیان برای گذار و تحکیم دموکراسی، جامعه مدنی و جامعه مدنی سازی است در شرایط کنونی کنشگران و فعالان مدنی ضمن بازسازی و مرمت جامعه مدنی تخریب شده و می‌بایست نقشه راهی را برای گذار از جامعه مدنی ضعیف به جامعه مدنی قوی تدوین نمایند.

به طور مشخص برای تقویت جامعه مدنی چه می‌توان کرد؟

نکته پایانی دگرگونی و دگردیسی است که در زبان حال رخ دادن است. زبان سیاسی سنتی تقریبا کارایی‌اش را از دست داده و زبان جدیدی دارد جایگزین می‌شود که می‌توانیم آنرا زبان مدنی بنامیم از این منظر‌ها به روند‌ها بنگریم می‌توان در بطن بدبینی به آینده خوش بین بود.

یکی از مهم‌ترین اقدامات کنشگران و فعالان مدنی در شرایط کنونی آنست که ابتدا تجزیه تحلیل دقیقی از وضعیت جامعه مدنی - آرایش نیرو‌ها، شرایط محیطی، نیروهای پیشبرنده و نیروهای سد کنند و بعبارت دیگر دشمنان جامعه مدنی - در جامعه ایرانی داشته باشیم. نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که آنان می‌بایست از گام برداشتن همچون خواب‌گرد‌ها در عرصه جامعه مدنی پرهیز نمایند، به عبارت دیگر باید دارای استراتژی مشخصی برای برون رفت وضعیت کنونی داشته باشند اگر استراتژی نداشته باشند دنباله روی استراتژی دیگران خواهند شد. از این رو پیشنهاد می‌شود که کنشگران و فعالان مدنی در داخل و خارج کشور به تدوین و بکارگیری استراتژی‌های موثریی برای ظرفیت سازی و توانمند سازی کنشگران و سازمان‌های جامعه مدنی، تواناسازی محیط وترویج و حمایتگری (Advocacy) ایده جامعه مدنی، تاسیس و راه اندازی مراکز مبادله دانش و تجربه و..... را در دستور کار خود قرار دهند.

پیش شرط رسیدن به شرایط لازمی که برای قدرتمند شدن جامعه مدنی برشمردید، چیست؟

پیش شرط اصلی قدرتمند شدن جامعه مدنی به عوامل معتددی بستگی دارد می‌توان به پیش شرط‌هایی چون توسعه یافتگی یا توسعه نیافتگی حاملان جامعه مدنی، خلق ادبیات، واژگان، زبان و هویت جدید از سوی کنشگران مدنی، ماهیت دولت، میزان انسجام و پراکندگی نیروهای اجتماعی، میزان منابع و امکانات در دسترس فعالان جامعه مدنی، شرایط محیط سیاسی و اجتماعی و میزان سرمایه اجتماعی، رابطه جامعه مدنی با دیگر نیرو‌ها و بخش‌های جامعه و ارتباط با دنیای خارج و بهره گیری از دنیای مجازی و... اشاره کرد.

بسیاری از جامعه‌شناسان معتقدند که جامعه مدنی و طبقه متوسط به هم متصل هستند. شما هم این نکته را قبول دارید؟ نقش طبقه متوسط در قوت و ضعف جامعه مدنی چیست؟

در سال‌های پس از انقلاب، افزایش نرخ رشد جمعیت، گسترش مراکز آموزش عالی در اقصا نقاط کشور و بالا رفتن سطح سواد باعث پیدایش طبقه متوسط فرهنگی در ایران شد و این طبقه روزبه‌روز در حال فربه ترشدن است و هر روز بر مطالبات آن نیز افزوده می‌شود. با گسترش طبقهٔ متوسط فرهنگی سطح آگاهی عمومی نسبت به نقش و کارکرد جامعهٔ مدنی بالا رفته و باعث قدرت‌یابی نسبی شهروندان شده است.
امروز حامل و بازیگر اصلی جنبش اعتراضی سبز، نیز طبقه ‌ی متوسط فرهنگی است. طبقه متوسط فرهنگی در حال گذار از طبقهٔ در خود به طبقهٔ بر خود است و تلاش می‌کند نقش و رسالت خود را درتحولات و دگرگونی‌های اجتماعی جامعه ایرانی ایفا کند.
طبقه متوسط فرهنگی در دهه‌های اخیر توانسته در ساختار قدرت، جایگاه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مهمی به‌دست آورد. تاکنون جامعهٔ مدنی در ایران اساسا بر بستری رشد کرده است که طبقه‌ متوسط گسترانیده است. حرکت‌های اعتراضی زنان، دانشجویان و جوانان و روشنفکران از این طبقه برمی‌خیزند. طبقهٔ متوسط فرهنگی جدید در ایران آماده‌ترین طبقه برای پذیرش دموکراسی، حقوق بشر و صلح است. این طبقه بیشترین دسترسی را به رسانه‌ها دارد و از قابلیت و امکان‌های غیرقابل مقایسه‌ای برای الگوسازی رفتاری و گفتاری در جامعهٔ ایرانی برخوردار است. فرهنگی که ساخته و می‌سازد، رقیب اصلی فرهنگی است که ایدئولوژی مسلط بر جامعهٔ ایرانی تحمیل می‌کند. بیشترین تحقیر فرهنگی از طرف حاکمیت اسلامی، از ابتدای شکل‌گیری آن متوجه این طبقه ‌ی بوده است. اما در عین حال این طبقه در طی سی سال اخیر، بیشترین فرسایش را در بنای فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی ایجاد کرده است.

با توجه به اینکه شما طبقه متوسط را موتور محرک جامعه مدنی می‌دانید، آیا به نظر شما در چند سال اخیر این موتور ضعیف‌تر شده است؟

به نظرم انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ و تثبیت آن در انتخابات ۱۳۸۸ با اعمال تقلب گسترده باعث به قدرت رسیدن و تثبیت یک طبقه جدید سیاسی در جامعه ایرانی شده است، اتفاقی که باعث شکل‌گیری دولت پادگانی، بازگشت دوبارهٔ پوپولیسم به عرصه سیاست، مسلط شدن گفتمان ایدئولوژیک، برجامعه ایرانی شد. مهم‌ترین خصم این طبقه جدید سیاسی، طبقه متوسط فرهنگی است و مهم‌ترین پروژه آنان نابودی و اگر نتوانند تا به آخر ان پروژه را ادامه دهند حداقل به حاشیه راندن طبقهٔ متوسط فرهنگی است. چرا که آنان طبقه متوسط را مهم‌ترین مانع در برابر سیاست‌ها و برنامه‌های خود می‌پندارند. از این رو آنان با اجرای سیاست‌ها و برنامه معتدد پوپولیستی تلاش کرده‌اند تا طبقه متوسط فرهنگی را در جامعه ایرانی تضعیف نموده و به حاشیه برانند. به نظر من تا حد زیادی دراجرای این سیاست‌های موفق بوده‌اند و طبقه متوسط فرهنگی نسبت به دهه گذشته تضعیف شده است.

مهم‌ترین تضعیف‌کننده‌های طبقه متوسط چه عواملی هستند؟

تضعیف طبقه متوسط فرهنگی را می‌توان به چند دسته عوامل نسبت داد. یک دسته عوامل برمی‌گردد به سیاست‌ها و برنامه‌های پوپولیستی که این طبقه جدید سیاسی با به قدرت رسیدن در ایران به اجرا در آورده است که نتیجه آن گسترده‌تر شدن فقر در جامعه است و دیگری اعمال تحریم‌های گسترده شورای امنیت و تحریم‌های یک جانبه از سوی دولت آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ایران است. گر چه این تحریم‌ها با هدف تغییر سیاست و رفتار دولت اعمال شده است اما می‌بینیم بیشترین تاثیر روی طبقه متوسط فرهنگی و جامعه ایرانی داشته است و باعث می‌شود این طبقه روز به روز بیشتر به حاشیه رانده شود‌‌ همان پروژه ایی که این دولت از ابتدای بقدرت آنرا دنبال می‌کرده است.

گفتید تحریم‌ها حکومت را برای سرکوب جامعه مدنی قدرتمند‌تر کرده است. چطورتحریم که با هدف تضعیف دولت وضع شده چنین شرایطی را به وجود آورده است؟

بله، همینطور است. تحریم‌ها از یک سو موجب انحصار و تمرکز قدرت در حکومت شده و دولت همه منابع قدرت اقتصادی، سیاسی و.. را بلعیده و به یک قدرت مطلقه به معنای دقیق کلمه تبدیل شده است. با این توجیه که می‌خواهیم با تحریم‌ها مقابله کنیم. من فکر می‌کنم این تحریم‌ها نه تنها به نفع مردم ایران نیست بلکه منجربه فربه شدن حکومت و دستاویزی برای سرکوب گسترده جامعه مدنی شده است. از سوی دیگر با گسترده شده فقر در جامعه طبقه متوسط بیش از بیش آسیب دیده از این منظر تحریم‌ها به نفع جامعه مدنی و جنبش دموکرسی خواه در ایران نیست و موجب به حاشیه راندن طبقه متوسط در آینده می‌شود.

دورنمای شما از کنش‌های مدنی در ایران چیست؟ آیا به موفقیت جامعه مدنی ایران در دستیابی به مطالباتش در شرایط فعلی امیدوارید؟

من در بطن بدبینی گسترده‌، نسبت به آینده خوشبینم. گرچه بسیاری از کنش‌گران مدنی یا به زندان رفتند و یا از کشور خارج شدند یا سکوت پیشه کرده‌اند. اما نسل سومی از کنشگران سیاسی در حال شکل گیری است که می‌توان براساس نوع فعالیت‌ها و استراتژی‌های بکار می‌گیرند می‌توان به آینده خوشبین بود. چرا که آنان به دنبال رهایی اجتماعی هستند نه رهایی سیاسی. عامل دیگر تحولات عمیقی در ضمیر جامعه ایرانی در حال رخ دادن است که در اینجا فرصت گفتگو درباره آن نیست اما این تغییرات در ضمیر جامعه بیانگر گسترده شدن و عمق یافتن پروژه دمکراسی و جامعه مدنی در جامعه ایرانی است. و نکته پایانی دگرگونی و دگردیسی است که در زبان حال رخ دادن است. زبان سیاسی سنتی تقریبا کارایی‌اش را از دست داده و زبان جدیدی دارد جایگزین می‌شود که می‌توانیم آنرا زبان مدنی بنامیم از این منظر‌ها به روند‌ها بنگریم می‌توان در بطن بدبینی به آینده خوش بین بود.

 فروردین ۹۲