یاد و خدمات دکتر غلامحسین صدیقی، ایراندوست آزاده، دمکرات و یار وفادار دکتر مصدق را بزرگ بداریم

در یکی از روزهای بهار 57 دکتر صدیقی، استاد جامعه شناسی در کلاس درس سرگرم درس بود که یکی از دانشجویان می‌پرسد:


«
استاد این روزها در كشور انقلابی آغاز شده است، شما چرا مثل دكتر شریعتی از انقلاب سخن نمی‌ گویید و فقط به جزوه‌ های خودتان چسبیده‌اید؟»

استاد كه انتظار چنین رفتاری را نداشت همچنان كه گوش می‌ داد، آرایش دیگری گرفت و خطابه درس را رها كرد و گفت:
 «آقای مهدوی می‌توانید بگویید آقای شریعتی و آن انقلابی كه شما می‌گویید چه می‌گویند و چه می‌خواهند؟»

آقای مهدوی گفت :»استاد آن ها همه همراه مردم و رهبران روحانی به دنبال انقلاب هستند و آزادی و عدالت می‌خواهند«
 
استاد گفت :» آقای مهدوی از درون هیچ انقلابی آزادی و عدالت بیرون نیامده است، انقلاب‌ها شبیه جنگ‌های داخلی می‌مانند كه اگر گروهی به گروهی دیگر پیروز شوند، آن گروه شكست خورده را سركوب خواهند كرد و سپس هر كس كه منتقد یا مخالف شان باشد، آنان را نیز سركوب خواهند كرد تا از بین بروند زیرا كه همراه انقلاب نه عدالتی پدید می‌آید و نیز امكان ظهور آزادی، بخصوص آن كه رهبران آن انقلاب اگر آقایان روحانیون باشند و سپاه آن انقلاب مردم مسلمان ایران، آنگاه بدترین انقلاب جهان روی خواهد داد.«

و سپس با حالت پرسشی به آقای مهدوی نگاه كرد و گفت:
«آقای مهدوی می‌دانی اگر این آقایانی كه شما از آن ها نام می‌برید یعنی روحانیون به حكومت برسند چه خواهند كرد؟ من می‌گویم:

"آنچه اعراب و مغول‌ها جدا جدا كردند، اینان یكجا خواهند كرد" و همه را حتی آقای دكتر شریعتی را كه من شخصا توصیه كردم در دانشگاه مشهد استخدامش كنند را نیز از تیغ خواهند گذراند، اینها را من از روی تجارب تاریخی ایران و جهان می‌گویم و حتی خواهم كوشید كه از وقوع چنین حادثه‌ای پیشگیری شود.»
 
 
 

 

غلامحسین صدیقی در آذرماه ۱۲۸۴ در محله سرچشمه تهران به دنیا آمد

دکتر صدیقی در اسفند ۱۳۱۶ درجه دکتری را از دانشگاه پاریس دریافت کرد

مهمترین خدمت علمی و فرهنگی دکتر صدیقی تأسیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی در دانشگاه تهران در ۱۳۲۷ بود که در ۱۳۵۱ به دانشکده علوم اجتماعی تبدیل شد

او از بنیانگذاران کنگرهٔ هزاره ابو علی سینا بود

در روزهای انقلاب شاه به او پیشنهاد نخست‌وزیری داد. دکتر صدیقی از شاه خواست که از سلطنت کناره بگیرد و قدرت خود را به شورای سلطنت واگذار کند. شاه این پیشنهاد را قبول نکرد و صدیقی نیز نخست‌وزیری را نپذیرفت.

 
--

پس از پیروزی انقلاب مهندس بازرگان از دکتر صدیقی برای شرکت در دولت موقت دعوت به عمل آورد که مورد قبول استاد قرار نگرفت. دکتر غلامحسین صدیقی در روز دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۷۱ در تهران در گذشت. عشق ایران آنچنان در جان او ریشه داشت که در آخرین لحظات و در زیر چادر اکسیژن فریاد برآورد: پاینده باد ایران!.... و سپس جان به جان آفرین داد.[۵] او بزرگترین کاستی این ملت را چنین ترسیم کرد:

«بزرگترین عیب ما بی‌انصافی است. بی‌انصافی دردآوری دربارهٔ دیگران» و در جای دیگری نوشت:«جامعه‌ای شایستهٔ بقاست که در آن انسان ارجمند و عزیز و گرامی باشد.»

 

 

 

یکصدمین سال تولد زنده یاد دکتر غلامحسین صدیقی مروج علوم اجتماعی در ایران

 

 مرسده آزاده

" ایران وطن من است و من به ایرانی بودن خود افتخار می کنم ، حتی اگر این

امر به  بهای جان من تمام شود، چون من هر چه دارم از این آب و خاک است."
در پاسخ به لویی ماسینیون به مناسبت دعوت او از دکتر صدیقی برای تدریس در

دانشگاه پاریس در  زندان  پس از 28 مرداد 1332


امسال یکصدهشمین سال تولد زنده یاد دکتر غلامحسین صدیقی مروج علوم اجتماعی و بنیان گذار جامعه شناسی در ایران بود. در آخرین  بزرگداشتی که(1384) در دانشسرایی عالی منعقد گشت و جمعی از دوستان، همکاران، هم دوره ای ها و دانشجویان ایشان گرد هم جمع شدند .
مراسم با صحبت های دکتر تکمیل همایون_ استاد تاریخ - آغاز شد.سپس دکتر روح الامینی استاد بزرگ مردم شناسی سخنان خود را ایراد کرد: " در شهری که زندان قصر به کتابخانه وکشتارگاه به مرکز فرهنگی تبدیل می شودباید اولین دانشگاه( دانشسرای عالی) را حفظ کرد و یاد آن را زنده نگاه داشت. "
سپس با اشاره به تاریخچه ی محل برگزاری مراسم گفت در سال 1313 این محل که دارالمعلمین عالی بوده به دانشسرای عالی تغییر نام یافت و علوم، ادبیات و مقدمات پزشکی در آن تدریس می شد.در سال
1325
این دانشکده ها به محیط دانشگاه تهران انتقال یافت و این ساختمان به لغت نامه ی دهخدا، موسسه ی جغرافیا، موسسه ی زبان خارجی و به کلاس های عمومی سال اول دانشکده ی ادبیات اختصاص یافت.وی در ادامه افزود : در سال 1337 این محل به موسسه ی مطالعات و تحقیقات اجتماعی که اخذ فوق لیسانس علوم اجتماعی به آن وابسته بود داده شد و مرکزی برای تدریس، تحقیق و پژوهش شد و در سال 1350 دانشکده ی علوم اجتماعی در این محل برپا شد.وی در خاتمه افزود :" هزاران فارغ التحصیل عتوم، ادبیات و علوم اجتماعی در این دارالعلم زانوی علم بر زمین گذاشتند از آن جمله اند عباس اقبال،احمد بهمنیار،ملک الشعرای بهار،دهخدا،ابراهیم پورداود،فروزانفر،غلامسین صدیقی،خانلری،جلال همایی و بسیاری از دیگر بزرگان.باید بدانیم این گونه بناها آثارالباقیه ی ملت و امت ایران است."
سخنران بعدی دکتر محمد خوانساری بود از اساتید منطق و از شاگردان دکتر صدیقی که سخنانی درباره ی خصایص اخلاقی ایشان ایراد کرد.وی به وسواس علمی دکتر صدیقی و کمال طلبی ایشان اشاره کرد و آن را مهمترین دلیل کم بودن آثار مکتوب شان دانست.وی دکتر صدیق را به حق موسس جامعه شناسی معرفی کرد و به توانایی ایشان در معادل سازی در جامعه شناسی اشاره کرد و فرمود دکتر صدیقی برای اولین بار در مقابل واژه ی  انستیتوسیون   واژه ی نهاد را قرار داد.دکتر تکمیل همایون گفت دکتر صدیقی  معتقد بود علوم اجتماعی 16 رشته را در بر می گیرد تاریخ اجتماعی،علم سیاست،اقتصاد، مردم شناسی،جامعه شناسی و... .در سال 1351ایشان رئیس گروه جامعه شناسی دانشکده ی علوم اجتماعی شد و به رشد سایر رشته های علوم اجتماعی کمک بسیار کرد.در این دانشکده ( دانشکده ی علوم اجتماعی و تعاون ) رشته های جامعه شناسی، مردم شناسی، دموگرافی و روانشناسی اجتماعی تدریس می شد.وی در دوران وزارت کشور خود وزارت آماریه را تاسیس و ایجاد رشته ی مردم شناسی را مطرح کرد.دکتر تکمیل افزود : اولین حرکت های مخالفان رژیم حاکم از دانشسرای عالی شروع شد و شاه که فکر می کرد دانشجویان به این شکل شاه دوست نخواهند شد دانشسرای عالی را از دانشکده ادبیات جدا کرد.
هوشنگ دادار از کارمندان قدیمی دانشسرا گفت : بعد از اینکه در سال 1337 دکتر صدیقی ریاست موسسه ی مطالعات و تحقیقات اجتماعی را بر عهده گرفت گروه های تحقیقاتی مردم شناسی، جمعیت شناسی و آمار شکل گرفت و اولین موسسه ی تحقیقی بر اساس موازین علمی ایجاد شد.در همین دوران دوره ی لیسانس و فوق لیسانس در رشته ی علوم اجتماعی تاسیس شد.
دکتر احسان نراقی نیز در سخنان خود در باره ی ویژگی ها ی دکتر صدیقی به صفا و صمیمیت وی اشاره کرد و در حالیکه بغض در گلو داشت اضافه کرد:من از طریق دکتر مهدوی با ایشان آشنا شدم .وقتی از فرانسه به ایران آمدم و با ایشان ملاقات کردم اول از من خواستند از تحولات جامعه شناسی در فرانسه بگویم و بعد به من گفتند بیا سر کلاس من و از تحولات جدید اروپا در جامعه شناسی برای دانشجویان توضیح بده.وی به اهمیت بالای علم نزد دکتر صدیقی اشاره کرد و گفت وقتی لویی ماسینیون به ایران آماده بود به زندان رفت تا دکتر صدیق را ملاقات کند ، حدود دو ساعت در باره ی فلسفه ی ابن سینا با هم بحث کردند و به ماسینیون گفتند این روزها و زندان ما هم خواهد گذشت ، نگران نباشید.
حسن ختام برنامه پخش نوار سخنرانی استاد دکتر غلامحسین صدیقی به مناسبت مقام استادی ممتاز بود که همه ی شاگردان ، همکاران و دوستان ایشان را متاثر کرد.
همچنین لابه لای سخنان پیام های انجمن جامعه شناسی ایران،انجمن اقتصاددانان، موسسه ی پژوهش های فرهنگی، انجمن جمعیت شناسان، پیام گروه فارغ التحصیلان فلسفه و علوم تربیتی، پیام دائره المعارف ایران شناسی و پژوهشکده ی علوم اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی .


دکتر صدیقی در دوازدهم آذرماه 1284 شمسی در محله ی سرچشمه ی تهران متولد شد.ایشان علاوه بر عرصه ی علمدر عرصه ی سیاست هم مرد توانایی بود. ابتدا وزیر پست و تلگراف و تلفن و پس از قیام سیام تیر 1331 وزیر کشور( و پس از مدتی نایب نخست وزیر ) شد و تا آخرین دقایق کودتای بیست و هشتم مرداد 1332 در کنار مصدق باقی ماند.
دکتر صدیقی متاثر از مکتب جامعه شناسی فرانسوی و به ویژه دورکیم و موس بود و تبیین امر اجتماعی را در ارتباط با امر یا امور اجتماعی دیگرمی دانست.او تحت تاثیر مکتب امپریک جامعه شناسی آمریکا قرار نگرفت .از تحلیل های مارکسیستی به دور بود . برای فرهنگ و جامعه نقش زیادی قائل بود و میان علم جامعه شناسی و فرهنگ ایران و معارف اسلامی پیوند زد.دکتر تکمیل از کلاس های درس او میگفت وقتی بحث به مارکس کشیده می شد و دکتر صدیقی بدون توجه به مارکسیست ها و ضد مارکسیست ها هنر بزرگ مارکس را وارد کردن عامل اقتصادیدر پیشرفت و تحول جوامع می دانست.
رساله ی دکتر صدیقی (در پاریس) با عنوان " جنبش های دینی ایران در قرن دوم و سوم هجری در اسفندماه 1316 چاپ شد که از جمله کتاب های برجسته ایشان می باشد.
ایشان در روز دوشنبه نهم اردیبهشت ماه 1370 در گذشت.

فصل نو