جنبش سبز یعنی احترام به حقّ انتخاب
انتخابات سال ۸۸ و رخدادهای ناگوار پس از آن، مسأله نحوه برگزاری انتخابات و صیانت از آرای مردم را به موضوعی اساسی در فضای سیاسی ایران تبدیل کرد و این مسئله همچنان یکی از دغدغههای اساسی مبارزان سیاسی جمهوریخواه است. فشار سنگین نارضایتی از نحوه اعلام نتایج انتخابات و فضای ملتهب سیاسی مانع از برگزاری به موقع انتخابات شوراهای شهر و روستا در یک سال پس از انتخابات شد و همین فضا بسیاری از اصلاحطلبان و شهروندان ناراضی را در انتخابات مجلس در سال ۹۰ خانهنشین ساخت. زمزمه حضور محمد خاتمی، رهبر جنبش اصلاحات و همراه رهبران جنبش سبز در انتخابات ریاست جمهوری بار دیگر صندوقهای رأی را به کانون توجه و نقطهی امید بسیاری از شهروندان ناراضی و تحولخواه جامعه تبدیل کرد. در حالی که امکان کنش خیابانی از شهروندان معترض سلب شده بود، دعوت از خاتمی برای حضور در انتخابات و بحث و گفتگو در زمینه حضور وی و هاشمی رفسنجانی به موضوع اصلی سیاست در فضای جنبش سبز تبدیل شد.
ماراتن انتخابات ۹۲
ماراتن این انتخابات مسیر نفسگیر و پرسنگلاخی است که هنوز هم گرچه چند روز دیگر تا روز انتخابات باقی نمانده است، با اخبار بُهتآور و نگرانکنندهای که هر روز و هر ساعت منتشر میشود، تصویر روشنی از خط پایان آن در چشمانداز دیده نمیشود. نه روشن است چه کسانی تا آخر خط میمانند و نه میدانیم پیشتاز یا پیشتازان این مسابقه کیستند. حضور فعال و انتقادی اصلاحطلبان و سبزها در سالهای اخیر و کنار بودنشان از قدرت، وجههای آبرومند از آنان نزد بسیاری از شهروندان ناراضی به وجود آورده است، اما روشن نیست که آنها مجالی پیدا خواهند کرد تا از این سرمایه بهرهای ببرند یا نه؟ میدانیم که در این ماراتنِ حذفی کسی حق ندارد بیش از اندازهای که حاکمیت مجاز میشمارد آراء مردم را جلب کند. آیا در چنین شرایطی ما شهروندان ناراضی خواهیم توانست به پشتوانهی آرای خود بارِ سیاسی انتخابات را از شانههای رهبران شناخته شده برداریم و آن را به سمت نامزد مورد ائتلاف اصلاحطلبان خود سوق دهیم و وی را به خط پایان برسانیم یا خیر؟
از همان ابتدای تحولات معطوف به انتخابات ۹۲ برخی از منتقدانِ وضعیت موجود برای شرکت در انتخابات همراهی نشان ندادند، حضور سید محمد خاتمی در انتخابات را دلیلی کافی برای اعتماد دوباره به صندوق رأی نمیدانستند و
از حضور وی استقبال نکردند، گرچه با گذشت زمان بر شمار علاقهمندان به مشارکت در انتخابات افزوده شد. رهبر اصلاحات خود نیز انتظاراتش از فضای سیاسی برآورده نشد و پا به میدان مینِ انتخابات نگذاشت، اما تلاش کرد که هواداران و طرفداران خویش را به پشتیبانی از هاشمی رفسنجانی سوق دهد و در این راه نیز موفق بود. در این جابجایی، صفِ اصلاحطلبان خواهان مشارکت در انتخابات نه فقط ریزشی نداشت که ملاحظهی وحدت عملِ هاشمی و خاتمی، بسیاری از کسانی را که هنوز برای شرکت در انتخابات مردد بودند به انجام اینکار ترغیب کرد. زمانی که شورای نگهبان در برابر بهت و حیرت عمومی، صلاحیت رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام را رد کرد، بلاتکلیفی وسیعی میان شهروندان مشارکتجو پدید آمد. گرچه ردّ صلاحیت هاشمی آشکار ساخت که چرا رهبر اصلاحات پا پیش نگذاشته است، اما بسیاری را به این نتیجه رسانید که با حدف بزرگان سیاست، دیگر مجالی برای تأثیرگذاری در سرنوشت کشور از طریق آرای مردم وجود ندارد. اما از سوی دیگر با رونق گرفتن مجادلات میان نامزدها و گرم شدن تنور انتخابات از طریق صدا و سیما بر شمار کسانی که از خود در مورد امکانِ ایجاد تغییر و بهبود شرایط کشور از طریق حضور پای صندوقهای رأی و نوشتن نام روحانی یا عارف بر روی برگههای رأی خویش پرسش میکنند، روز به روز افزوده میشود. برای ما اصلاحطلبانِ سبز بهترین راه برای یافتنِ این پاسخ، نگاه و بازگشت به آموزههای جنبشمان است. جنبشی که در آن کسانی که به طریق دیگری میاندیشند دشمنان ما نبوده و نیستند.
جنبش سبز یعنی حقّ انتخاب
گرچه ردّ صلاحیت هاشمی آشکار ساخت که چرا رهبر اصلاحات پا پیش نگذاشته است، اما بسیاری را به این نتیجه رسانید که با حدف بزرگان سیاست، دیگر مجالی برای تأثیرگذاری در سرنوشت کشور از طریق آرای مردم وجود ندارد.
جنبشی که قبل و بعد از انتخابات ۸۸ صحنه سیاسی ایران را دگرگون ساخت و مناسبات قدرت و روشهای سیاستورزی کشور را زیرورو کرد بر پایه پاسداشت حق انتخابِ ما مردم بود. ما مردمی که تصورمان این بود که آرایمان در انتخابات دزدیده شده است. یادمان نرود انتخاباتی که در سال ۸۸ برگزار شد نیز از همه جهات انتخاباتی بینقص نبود. در همان انتخابات نیز بسیاری افراد و جریانهای سیاسی بدون هیچ دلیل قانعکنندهای کنار گذاشته شدند. و به این اعتبار و به بسیاری دلایل دیگر، آن انتخابات نیز انتخاباتی بر اساس یک تعریف استانداردجهانی نبود. گرچه گسترده شدن اهداف و برنامههای نامزدهای انتخابات تا حدود زیادی مطالبات اقشار مختلف را پوشش میداد، اما بودند بسیاری از افرادی که آن انتخابات برایشان معنایی نداشت، و اتفاقاً گروه زیادی از میان آنها پس از پایمال شدن آرای مردم برای پاسداشت حق انتخاب مردم به خیابانها آمدند و برخی از همانها نیز در این راه جان خویش را از دست دادند. در واقع انتخابات را آزاد و معنادار نمیدانستند اما دفاع از حق انتخابِ شرکتکنندگان را وظیفه مدنی و سیاسی خود دانستند.
پاسداشت حق انتخاب مردم منوط به استاندارد بودن انتخابات یا حتی حضور ما در انتخابات نیست. چه ما در این انتخابات شرکت کنیم و چه شرکت نکنیم، در هر مرحلهای که از این ماراتن انتخاباتی کنار کشیدهایم، باید از حق انتخاب مردم ایران با هر گرایش و سلیقهای دفاع کنیم، حتی اگر بازی انتخاب آنها برای ما بیمعنا باشد.
تلاش برای رسیدن به انتخاباتی آزاد و بینقص سیاست مطالباتی شرافتمندانه و باارزشی است، اما نباید تا زمانی که این مطالبه برحق تحقق نیافته است، حقّ انتخاب کسانی را که برخلاف نظر ما حضورشان در انتخابات را معنادار میدانند نادیده بگیریم. پاسداشت حق انتخاب مردم منوط به استاندارد بودن انتخابات یا حتی حضور ما در انتخابات نیست. چه ما در این انتخابات شرکت کنیم و چه شرکت نکنیم، در هر مرحلهای که از این ماراتن انتخاباتی کنار کشیدهایم، باید از حق انتخاب مردم ایران با هر گرایش و سلیقهای دفاع کنیم، حتی اگر بازی انتخاب آنها برای ما بیمعنا باشد. ما میتوانیم در مشارکت یا عدم مشارکت با هم اختلاف نظر داشته باشیم؛ میتوانیم در نوع و شیوهی مشارکت نیز تفاوت دیدگاه داشته باشیم؛ حقّ ما است که یکی از نامزدها را بر دیگران ترجیح دهیم؛ اما در یک چیز با هم مشترکیم، همان چیزی که سبزها را با سلایق سیاسی متفاوت به یکدیگر پیوند داده است و آن پاسداشتن و احترام به حقّ انتخاب همگانی است.
حضور فعال و انتقادی اصلاحطلبان و سبزها در سالهای اخیر و کنار بودنشان از قدرت، وجههای آبرومند از آنان نزد بسیاری از شهروندان ناراضی به وجود آورده است، اما روشن نیست که آنها مجالی پیدا خواهند کرد تا از این سرمایه بهرهای ببرند یا نه؟
ما از فضای انتخاباتی برای یادآوری مطالبات جنبش سبز استفاده کردهایم و به این کار ادامه خواهیم داد و برایمان مسلم است که اگر مشارکتجویان زمانی احساس کنند آرایشان دزدیده شده است، ما در میان آنها و در کنار آنها، از حق انتخابشان دفاع خواهیم کرد.
سه شنبه ۲۱ خرداد ۹۲