ضرورت دارد کوردها در ایران از تز فدرالیسم تجدید نظر نمایند

ع. شریف زاده
 

مقدمه ـ بدنبال حمله نظامی امریکا به عراق و فروپاشی حکومت دیکتاتوری صدام حسین و متعاقب آن تعیین نظام فدرالیستی تحت تأثیروالقاء حضور نظامی امریکا در عراق ، بازار فدرالیسم خواهی در کوردستان هم رواج یافت دوئل فدرالیسم خواهی تا جای شدت گرفت که بعضیها خود را مخترع آن و دیگران را به دنباله روی از خود متهم میکردند. در مدت نسبتا کوتاهی فدرالیسم هم به شعار روز و هم به استراتژی سیاسی و مبارزاتی غالب در کوردستان درآمد و خیلی زود توانست آلترناتیو شعارو سیاستهای دیگر کورد گردد. بیشتر احزاب و روشنفکران کورد که خارج از مرزهای کوردستان ایران حضور داشتند تحت تأثیر شرایط جدید چنان ذوق زده شده بودند که برای تکرار سناریوی عراق در ایران ثانیه شماری میکردند. بیشتر مبلغین و مروجین این تز در جامعه کورد کسانی هستند که دهها سال از عمر سیاسی خود را در راه سوسیالیزاسیون ( سوسیالیزه کردن ) کوردستان صرف نمودند ( البته بدون نتیجه ) منطقی که با آن فدرالیسم را در جامعه کورد توجیه میکنند اتفاقا همان منطق سوخته ای است که طی دهه های گذشته سوسیالیسم را در کوردستان تبلیغ وعرضه میکردند. ( تئوریهای خشک ، کوپی برداریها از این یا آن کشور بدون در نظر داشتن مناسبات و شرایط عینی جامعه ایران و کوردستان).

استراتژی سیاسی مهمترین بخش یک جنبش ملی است بنا براین نباید تحت تأثیر جوسازیهای مقطعی ، زودگذر واحیانا کذایی به اتخاذ یا تغییرآن پرداخت زیرا اگر استراتژی غلط اتخاذ گردد بصورت اتوماتیک تاکتیکهای مبارزاتی هم غلط از آب در خواهند آمد نقش واهمیت استراتژی سیاسی در یک جنبش ملی همانند نقش یک قطب نما برای یک کشتیران در یک اقیانوس است یک ناخدا تا سوخت در باک کشتی داشته باشد می تواند در یک اقیانوس بزرگ کشتیرانی کند ، اما بدون قطب نما هیچوقت به ساحل نخواهد رسید.

نقد و رد فدرالیسم همچون سوسیالیسم چندان آسان نیست زیرا این دو پدیده هر دو هم دارای جاذبه های تئوریک و هم بدلیل ظاهری مدرن و عدالت خواهانه ای که دارند از قدرت جذب بالایی بر خورارند با توجه به این واقعیت است که نگارنده فدرالیسم را با حمایت از فاکتهای تجربی مورد نقد قرار داده نه تئوریک.

اطلاعات فشرده ای در مورد فدرالیزم ( ضمنا لیست کشورها با نظام فدرالیستی ضمیمه همین کومنتار میگردد )

بخشی از کشورهای جهان ( ٢٤ کشور) تحت مدیریت سیاسی و حقوقی فدرالیستی هدایت و اداره می شوند که %١٣ کل کشورها سازمان ملل متحد را تشکیل می دهند. علاوه بر این ٢٤ کشور هیچ مملکتی را دردنیا هم نمی تون یافت که از خصوصیات و ویژهگیهای فدرالیستی برخوردار نباشد. کشورها با مدل فدرالی با هم متفاوتند و مثل هم عمل نمی کنند حتی بعضی از کشورها همچون امریکا ، بوسنین و هرزی گوین ، سویس از نظر قانونی نظام فدرالی نامیده نمی شوند. جمعیت کشورها با سیستم فدرالی بالغ بر سه میلیارد نفرد است که %٤٢ کل جمعیت کره زمین میباشد اگر روسیه را در لیست کشورهای با مدل فدرالیستی منظور نمائیم ، آنگاه مساحت این کشورها از مرز ٦٠ ملیون کیلومتر مربع متجاوز بوده که به مراتب از نصف خاک سیاره زمین بیشتر است. پرجمعیت ترین کشور فدرال هندوستان میباشد که در سال ١٩٣٥ میلادی و زمانیکه هنوز مستعمره انگلستان بود فدرالیزه شد. با قدمترین کشور فدرال امریکا ( ١٧٨٧ ) و جدیدترین کشور هم عراق است که از سال ٢٠٠٥ به نظام فدرالی تغییر پیدا کرد.

اگر فدرالیسم مدلی از مدریت سیاسی جامعه است ، آنگونه که برخی از نظریه پردازان جامعه شناس میگویند ، پس نباید انتظار فوق العادهای از آن داشت زیرا بسیار ساده میتوان آن را بر یک نظام سیاسی نادمکراتیک سلطنتی همچون مالزی ، یک نظام سیاسی توتالیتر کمونیستی همچون یوگسلاوی سابق ، یک نظام سیاسی ارتجاعی دینی همچون پاکستان ، یک نظام مسخره ای خانوادگی فئودالی همچون آمارات متحده عربی و یا بر یک نظام سیاسی که حکومت کنندگانش اونیفرم نظامی بر تن داشته باشند همچون میانمار (برمه) پیاده کرد.
 

تبیین واستنباط کوردها از فدرالیسم

غالب کوردها تبیین و استنباط نا دقیقی از فلسفه فدرالیسم دارند شماری آن را با استقلال کوردستان مترادف و عدهای هم آن را شکل تکامل یافته خودمختاری تفسیر میکنند تجارب ممالک استقلال یافته نشان میدهد که هیچکدام از کشورهای از طریق قوانین فدرالیستی به استقلال نرسیده اند و از سوی دیگر خودمختاری هم مفهومی استانداردی ندارد. راز استقرار و استمرار فدرالیسم در کشورهای موفق همچون آلمان ، سویس ، امریکا ... دلبستگی و همبسگی ملی است که در میان کوردها محلی از اعراب ندارد پرچم و سرودی ملی در تمام کشورهای فدرال نشان و سمبل هویت و اتحاد آنهاست اما کوردها پرچم و سرود ملی ایران و عراق را سمبل استثمار و تجاوز قلمداد میکنند حتی شماری از احزاب کورد به صراحت اعلام کرده اند که حاضر به مشارکت در جلسه سیاسی که در آن پرچم ایران و عراق حضور داشته باشد نیستند تمام قریب به اتفاق احزاب سیاسی کورد در ایران استراتژی سیاسی خود را نیل به فدرالیسم تعیین نموده اند اما خود را ملزم و متعهد به اتحاد ایران نمی دانند واژه فدرالیسم در دل غیره کوردها هراس و وحشت زیادی را به راه انداخته و حتی شماری زیادی از ایرانیان فدرالیسم را توطئه ای برای فروپاشی جغرافیای ایران می پندارند دلیل عمده آن هم این است که کوردها با استدلال غلط پرچم دار فدرایسم در ایران شدهاند.

کوردها در عراق عملا استقلال خود را دارند اقتدار حکومت کوردی چه از لحاظ اقتصادی ، سیاسی و نظامی به مراتب از اقتدار دولت مرکزی در بغداد بیشتر است ارتش کورد هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت در قیاس با ارتش حکومت مرکزی پیشتر و قویتر است ( امری نایاب که در هیچ کشوری فدرالی دیگری به چشم نمی خورد ) اتفاقا راز ماندگاری به اصطلاح فدرالیسم در عراق هم از همین نکته نهفته است اگر توازن نیرو فی مابین حکومت اقلیم کوردستان و حکومت مرکزی به هم بخورد با اطمینان تمام می توان گفت که فدرالیسم شب را به روز نخواهد رساند. فدرالیسم در عراق همانگونه گفته شد تحت حضور نظامی امریکا پیاده و بر اساس اقتدار نظامی کوردها تا کنون هم دوام یافته است نخبه گان و الیته جامعه بر خلاف کشورهای همچون آلمان ، امریکا ، بلژیک ، سویس ... نقش و تأثیری در تعیین و تداوم آن نداشته و ندارند.

اگر مفهوم راستین و حقیقی فدرالیسم آن است که در کشورهای آلمان ، امریکا . بلژیک، سویس ،... است ، پس بطور یقین استنباط وتبیین کوردها در ایران و عراق از آن امری انتزاعی است.

شرایط ایران برای نظام فدرالیستی

نظام سیاسی باید با شرایط عینی و مناسبات جامعه تطابقت داشته باشد اگر چنین نباشد محکوم به شکست خواهد بود ( تجربه کشورهای سوسیالستی و بعضی از نظامهای فدرالیستی). فدرالیسم طلبان امروز که همانا سوسیالیسم خواهان دیروز هستند بدون توجه به شرایط عینی و عوامل ذهنی جامعه تنها با توسل به تئوریهای کتابی و کوپی برداریهای تصنعی میخواهند نظام فدرالیستی را در ایران پیاده کنند پیش شرط ( پیش فرض ) های نظام فدرالیستی همانند سوسیالسم در جامعه ایران غائب هستند ایران تا پایان دوره سلسله قاجاریه بصورت ملوک الطوایفی اداره میشد به این مفهوم که اقتدار و حاکمیت حکومت مرکزی بر بیشتر مناطق ایران بسیار ضعیف و مناطق حاشیه ایران به نوعی حکومتهای محلی خود را داشتند تا این زمان جامعه ایران شرایط و آمادهگی زیادی برای فدرالیزاسیون را داشت و شرایط جامعه ایران را میتوان تا این زمان به پروسه شکل گیری نظام فدرالی در آلمان و امریکا مقایسه کرد به همین دلیل هم بود که در انقلاب مشروطه (١٩٠٧ـ ١٩٠٦ ) انجمنهای ایالتی و ولایتی که همانا نوع کلاسیک فدرالیسم هستند بدون کوچکترین مخالفت به تصویب مجلس رسیدند نخبه گان و روشن فکران جامعه ایران هم از آنها استقبال کردند تا این ایام بیشتراحزاب ایرانی همچون حزب جنگل ( اجتماعیون و اعتدالیون ) حزب وطن ، حزب دمکرات ، حزب سوسیالیستهای راستین ( سوسیال دمکرات ) ، حزب ترقی خواهان... از حق تعیین سرنوشت ملیتها بر اساس نظام فدرالیزاسیون ( انجمنهای ایالتی ) دفاع میکردند متاسفانه در زمان حال یگانه حزب ایرانی که بتوان روی آن حساب کرد نمی توان یافت که از فدرالیزم بر اساس حقوق ملی ( قومی ) حمایت نمائید .

رضا شاه با تقلید از کمال آتاتورک در ترکیه با توسل به قوه ی قهریه اقدام به تأسیس بنای دولت ـ ملت کرد که در نتیجه بسترها و زمینه های پروسه فدرالیزاسیون ایران قربانی منش دیکتاتوری رضاشاه و ظهور پدیده منفی شوینیسم ایرانی گردید.

جامعه ایران دیگر شرایط فدرالیزاسیون را ندارد و دگر بار هم نمی توان عقربه ساعت را به عقب برگرداند زیرا ایران قریب به یکصد سال است از حکومت مقتدر مرکزی برخوردا است تمام ٢٤ کشور با نظامهای فدرالیستی از حکومتهای منطقه ای به فدرالیزم رسیده اند ( به استثناء عراق ). فدرالیسم باید با مناسبات فرهنگی مملکت همخوان باشد بی مناسبت نیست که مشهورترین نظریه پردازان نظام فدرالی فرانسوی و یا بریتانیای بودند اما هیچوقت نظام فدرالیستی را برای فرانسه و بریتانیا سفارش و یا توصیه نکردند. پروژه فدرالیزاسیون برای کشورهای حاشیه خلیج فارس و یا اسرائیل و فلسطین منطقی تر از ایران به نظر میرسد در بهترین حالت فدرالیسم در ایران میتواند یک نوع فدرالیسم کلتوری و فرهنگی باشد که هیچ مشکلی اصلی را حل نخواهد کرد بیش از نیمی از جمعیت ایران را ملت فارس تشکیل میدهد بدلیل اینکه ستم ملی را تجربه نکرده و از دگر سو حکومتهای مرکزی به نوعی نماینده منافع آنها بوده نه تنها با پروسه فدرالیزاسیون ایران بر اساس مساله ملی ( قومی ) موافق نیست ، بلکه بسیار جدی و آکتیو در تقابل و تعارض با آن است علاوه بر آن هواداران فدرالیزاسیون ایران در میان ملیتهای دیگر بسیار ناچیزند دوستان کورد مبلغ فدرالیسم باید این معما را حل کنند که چگونه میتوانند بدون همراهی و همگامی بیش از نیمی از جمیت ایران ( ملت فارس ) نظام فدرالیستی را در ایران پیاده نمایند ؟!!! در صورتیکه برخی از نظریه پردازان فدرالیسم را پیمان و اتحاد بین ملتها تعریف میکنند مضافا بر اینکه تعیین مرزهای جغرافیای میلیتها در ایران اگر ناممکن نباشد بسیار مشکل آفرین خواهد بود و میتوان در این مورد جنگهای داخلی را پیش بینی کرد.

فدرالیسم حلال مشکلات ملی ( قومی ) است ـ و ـ یا اینکه فدرالیسم اتوماتیک وار جامعه را دمکراتیزه میکند ، نکاتی هستند که مبلغین و مدافعین این تز در کوردستان آنها را مبنای تبلیغات خود قرار داده و با برجسته کردن این دو نکته در پی توجیه و اقناع جامعه کورد هستند آیا واقعا وعملا چنین است ؟

 I- رابطه فدرالیزم با حل مساله ملی ( قومی )

 ـ اگر از تئوریهای خشک کتابی فاکتور بگیریم و به فاکتهای تجربی و عملی مراجعه نمائیم انگاه بسیار ساده به این نتیجه نگاتیڤ می رسیم که آن بخش از دنیا که در زیر لوای فدرالیزم اداره می شود مساله و ستم ملی همچنان مشکل و معضله جامعه است و فدرالیسم نتوانسته پاسخی مثبتی برای حل آن باشد کشورهای نیجریه ، هندوستان ، پاکستان ، بلژیک ، میانمار ( برمه ) و کانادا را میتوان نام برد و انگهی در هیچکدام از کشورها که با نظام فدرالیستی اداره می شوند سیستم فدرالی بر اساس مساله ملی ( قومی ) تعیین نگردیده است ( در عراق فدرالیسم بر اساس آئین ، مذهب و قومی است ). اتفاقا بر حسب درصد در کشورهای فدرال مشکلات ملی ( قومی ) در قیاس با کشورهای غیر فدرال بیشتر است علاوه بر آن اگر حق جدای ملتها را بخشی از حق تعیین سرنوشت توصیف نمائیم آنگاه باید گفت که بطور مطلق در نظامهای فدرالی این حق از ملتها سلب شده است به استثناء اتحاد جماهیر شوروی و یوگسلاوی سابق که تصادفا ملتهای جدا شده در این دو کشور هم برای جدای خود از حق قانونی استفاده نکردند بلکه فاکتورهای دیگری به جدایی آنها کمک رساندند. در کشورمکزیک حتی فدرالیسم بر آپارتاید نژادی استوار است جمعیت کمتر از%٨ سفید پوست بر جمعیت بیش از %٣٢ زرد پوست حکومت می رانند. در هندوستان فدرالیسم فرهنگی است و غیر از آن هم نمی توان با روش دیگری فرهنگهای گوناوگون هندوستان را اداره کرد. فدرالیسم قومی در نیجریه حمام خون را به وجود آورد که بیش از دو ملیون نفر قربانی بر جا گذاشت.

II- رابطه فدرالیسم و دمکراسی

 ـ درست است که در بخشی از کشورهای که با نظام فدرالی اداره می شوند دمکرسی هم موجود است ، اما اولا این فدرالیزم نیست که سبب گردیده تا دمکراسی محقق شود بلکه بر عکس فدرالیسم بر بستر دمکراسی پایه گذاری شده چون این کشورها قبل از اینکه فدرالیسم را برای خود انتخاب کنند جوامع دمکراتیک بودند ( بلژیک ، کانادا ،اطریش ... ) ثانیا بخشی از کشورها که با مدل فدرالیسم اداره می شوند بعد از دهها سال هنوز در لیست کشورهای غیر دمکراتیک جهان قرار دارند و نظام فدرالی نتوانسته آنها را دمکراتیزه کند ( برمه ، آمارات متحده عربی ، پاکستان ، نیجریه ... ) ثالثا تمرکززدایی ( دی سانترالیزم ) بوسیله پرنسیب و قوانین دمکراتیک انجام میگیرد نه توسط فدرالیسم ، چون اقتدار واختیارات مرکزی بعضی از کشورهای فدرال همانند آلمان و امریکا به مراتب از اقتدار و اختیارات کشورهای دمکراتیک غیر فدرال همچون فرانسه و بریتانیا بیشتر است شایان توجه است که این اختیارات به وسیله قوانین فدرال به آنها موکول شده است.

ضرورت دارد کوردها از تز فدرالیزم تجدید نظر نمایند زیرا

۱. اصرارو پافشاری کوردها بر حل مساله کورد در چارچوب نظام فدرالی ، موقعیت و جایگاه جنبش سیاسی کورد در ایران را به مخاطره انداخته و از چند سال گذشته که این پافشاری شروع شده نشانه های از روند ایزولاسیون جنبش کورد در بعد سراسری ایران به چشم میخورد تداوم این پروسه نمی تواند در جهت منافع ملت کورد در آینده باشد.

۲. نوع ستم ملی که بر ملیتهای ایران اعمال می شود یکنواخت نیست که منطقا هم نمی توان به نسخه ای واحدی آن را مداوا و حل کرد بخش اعظم ستم ملی از تبعیضات دینی و مذهبی و ناعدالتیهای اقتصادی ناشی می شود که در این موارد باب مثال ترکهای آذری با کوردها همدرد نیستند.

٣. شانس فدرالیزم بعنوان بدیل جمهوری اسلامی ایران بسیار قلیل و ناچیز است به همین دلیل رهبری کورد نباید روی کارت سوخته سرمایه گذاری سیاسی بکند.

۴.  در نتیجه بیم آن می رود که فدرالیسم نه تنها نتواند حلال مشکلات کورد شود ، بلکه خود منشاء مشکلاتی دیگری برای کورد گردد و اینبار هم همانند دوران سوسیالیسم خواهی ، موجب به هدر رفتن انرژی کورد شوود. فرصتها کم و دیر میایند اما زود و سریع میگذرند پس مواظب باشیم آنها را از دست ندهیم.


لیست کشورهای فیدرالیستی
در ویکیپیدیا، از زبان آلمانی ترجمه شده است



لازم به یاد آوری است که شماری از کشورهای جهان سابقا به مدل فدرالیسم اداره می شدند که بخشا متلاشی و یا بعضا بدلیل ناکارآمدی فدرالیسم تغییر پیدا کردند در رأس آنها میتوان به کشورهای آلمان شرقی . یوگسلاوی ، کلمبیا ، اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی ، سیربین و مونتنگرو و چک و سلواکی اشاره داشت. اگرچه کشورهای روسیه و میانمار (برمه ) در لیست کشورها با نظام فدرالی گنجانده شده اند ، اما می توان آنها را در لیست کشورهای غیر فدرال هم قرار داد.

۹ آوريل ۲۰۱٣

ع ـ شریف زاده ـ آلمان ـ ١٨ی فروردین ٢٧١٣ کوردی