حکومت ورشکسته! آقای روحانی و همکاران ایشان بارها و بارها تاکید کرده اند که خزانه ی دولت خالی است، نفت ایران را کمتر می خرند، و در عوضِ مقداری که می خرند، جنس بیکیفیت تحویل می دهند. بیکاری و گرانی و تورم بیداد می کند، و نرخ هر سه شاخص مدتهاست که به شدت بالا و نرخ بیکاری و تورم دو رقمی شده است، و نرخ رشوه و دزدی و رانت خواری از اندازه ی محاسبه گذشته است. نرخ تورم را ۴۰ درصد اعلام کرده اند. سعید لیلاز، یکی از اقتصاددانان هوادار روحانی، وضعیت اقتصادی ایران در شرایط موجود را بدترین وضعیت طی ۱۰۰ سال اخیر برآورد کرده است. سران حکومت بارها و بارها اعلام کرده بودند که تحریمها تاثیر خود را گذاشته، و باید برای لغو آنها تلاش کرد. رفسنجانی، روحانی، خاتمی و حتی علی لاریجانی، به عنوان سران جناحهای قدرتمند درون رژیم و مخالفین سرسخت محمود احمدی نژاد، بارها و بارها اعلام کرده بودند که مشکل اصلی نه تحریمها که «سوء مدیریت» است؛ اما اینک که قدرت را تحویل گرفته اند، نه تنها سخنی از سوء مدیریت به میان نمی آورند، بلکه همه ی بحران رژیم را در تحریمها دیده و مسئولین دولتی بیشرمانه اعلام می کنند که تصمیم دارند بخشی از یارانه که حق مسلم هر ایرانی است را حذف کنند. این اقدام به مفهوم سلب حقوق میلیونها ایرانی است، و نباید صورت بگیرد، مگر این که کسی از روی میل خود و برای هدف معینی دست به این کار بزند. بینیازی مردم به مفهوم این نیست که حکومت می تواند به اختیار خود، حق او را بخورد یا به حقوقش تجاوز کند. حتی دولت احمدی نژاد نیز به خود اجازه ی چنین تجاوزی به حقوق شهروندان را نداد. جناح مذکور تصمیم دارد تا به هر نحو ممکن مذاکره با آمریکا را دنبال کند، و در مذاکرات اتمی، با امتیازدهی به غرب و کوتاه آمدن از چیزی که احمدی نژاد «حق مسلم ایرانیان» می دانست، گره تحریمها را بگشاید، و برای حکومت راه تنفسی باز کند. این در حالی است که جناح تندروی حاکم به رهبری سپاه و روحانیون تندرو، که عملا همه ی قدرت را در اختیار دارد، در این روند کارشکنی کرده و نفع خود را در تداوم وضع موجود می بیند؛ تا آنجا که اگرچه خامنهای در آستانه ی سفر روحانی به نیویورک سخن از «نرمش قهرمانانه» به میان آورد – به طوری که که «صلح حسنی» را تداعی کرد – و گویا به روحانی برای مذاکره اختیار تام داد، اما زیر فشار سنگین آلیگارشیِ حاکم، مجبور شد بخشی از اقدامات روحانی و تیم مذاکره کننده در این سفر را بیجا بخواند. کیهان مصداق این اقدامات بیجا را مذاکره ی تلفنی اوباما با روحانی و مذاکره ی طولانی کری با ظریف تعیین کرد. به مدت سه هفته و درست در شرایطی که جناحهای رژیم یا «خمینیسم» حاکم بر ایران، بر سر ارتباط و مذاکره و امتیازدهی یا مقاومت در برابر آن، یا بهتر بگویم، بر سر قدرت، به جان هم افتاده اند، خامنهای غایب بوده است؛ که برخی آن را ناشی از حاد شدن بیماریاش و برخی ناشی از تمارض می دانند. هر یک از این دو جنبه که صادق باشد، نتیجهاش یکی بوده و شرایط بحرانی رژیم در موقعیت کنونی را نشان می دهد، که خامنهای را وادار به سکوت کرده است. اخیرا کارمند سابق آژانس امنیت ملی آمریکا فاش کرده است که قدرت جاسوسی آمریکا به اندازهای است که حتی سفر خامنهای در سال ۸۸ به کردستان را به طور کامل نظارت کرده و مکالمات محافظان او که از طریق بیسیم انجام می گرفته را نیز شنود کرده اند؛ و این نشانگر قدرت آمریکا و ضعف این رژیم پر هیاهو است. این گزارش در آستانه ی ۱۳ آبان و نیز در مرحله ی حساس مذاکره ی رژیم با غرب منتشر شده است. به نظر می رسد این افشاگری در شرایطی که آن کارمند به روسیه پناهنده شده است، با سیاست آنها هماهنگ است، و روسها از این اقدام خود منظور خاصی دارند، و نشان می دهد که روسیه تا چه اندازه از بهبود روابط رژیم مورد حمایتش با غرب نگران است، و قطعا کارشکنی نیز خواهد کرد. جناحهای قدرتمند طرفدار اسرائیل در آمریکا فقط ۶۰ روز به اوباما فرصت داده اند تا وضعیت فعالیتهای هستهای ایران را روشن کند؛ و اعلام داشته اند به دلیل اینکه رژیم اسلامی زیر فشار تحریمها بر سر میز مذاکره برگشته است، پس باید این تحریمها را تشدید کرد. این لابیهای قدرتمند به اوباما وعده داده اند که طی این مدت به کنگره برای تشدید تحریمها فشار نیاورند. این به معنای برتری مطلق غرب و ضعف مفرط رژیم اسلامی بریده از مردم در ایران است. در همین زمان، عربستان سعودی هم به آمریکا اعلام کرده است که به دلیل ضعف عملی آمریکا در برخورد با بحران سوریه به نفع آپوزیسیون و نرمش در برابر رژیم اسلامی در تهران، در نظر دارد تا در روابط خود با آمریکا تجدید نظر کند. در درون ایران نارضایتی به لحاظ وضعیت اقتصادیاجتماعی بسیار بالاست، و مردم از روحانی نیز که با شعار «باز کردن قفل ها» به روی کار آمد مایوس شده اند. شایان ذکر است که با وجود اینکه نزدیک به ۱۰۰ روز از دوران زمامداری روحانی گذشته است، احتمالا از ۴۵ وعده ی داده شده برای انجام در ۱۰۰ روز اول زمامداری، وی تنها یکی دوتا را محقق کرده باشد. علت اصلی ناکارآمدی روحانی، ساختار غیردموکراتیک قدرت در ایران و مخالفت باند قدرت با وی و نیز ناتوانی روحانی از فهم خواست اصولی ملت می باشد. در نتیجه، همان گونه که پیش بینی می شد، قطعا در وضعیت اقتصادی کار موثری انجام نشده و در وضعیت اجتماعیسیاسی نیز وضع بدتر شده است: تعداد اعدامها رو به فزونی گرفته، و یک روزنامه ی اصلاح طلب حامی روحانی توقیف و مدیر مسئول آن راهی زندان شده است، زندانیان سیاسی نیز آزاد نشدند، و تغییری در شرایط آزادی بیان به وجود نیامد. گویا خاتمی در جمع وزرای کابینه ی روحانی گفته بود که ما با ایشان صحبت کردیم و قرار بود تا عید غدیر موسوی، کروبی، رهنورد و زندانیان اصلاح طلب آزاد شوند، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. گویا خاتمی در این جلسه با اشاره به وضع کلی کشور و حکومت ابراز داشته بود که وضع «افتضاح» است. اظهار نارضایتی شخصیتهای اصلاح طلبی مثل دستغیب، نوری، بیات زنجانی و تاجزاده از روحانی به دلیل آزاد نکردن دوستان اصلاح طلب خود، بیش از پیش ناکارآمدی دولت روحانی در تحقق شعارهای خود را آشکار می سازد. با چنین شرایطی که حکومت با آن روبرو است، هیچ آینده ی امیدبخشی برایش قابل تصور نیست. این ما مردم ایران هستیم که زیر فشار سیاسیاجتماعیاقتصادی ناشی ازاقدامات مستقیم یا غیرمستقیم حکومت در حال له شدن هستیم. در چنین روزگاری که در درون کشور سرکوب مطلق حاکم بوده و هیچ نیروی ملی و آزادهای امکان این را ندارد که با پشتیبانی ملت و مستقل از جناحهای حاکم، راه برون رفت از بحرانهای موجود را بپیماید، حداقل این است که ما نیز به رژیم کمک ننماییم تا با جان گرفتنِ دوباره، به تشدید سرکوب بپردازد. من بارها تاکید کردهام که تحریم دارویی یا تحریم هایی که مستقیما مردم را هدف قرار می دهد، اقدامی غیر انسانی است که تحت هیچ شرایطی نباید صورت بگیرد؛ اما نفت ما را نباید حکومت بفروشد و هزینه ی ماشین نظامیامنیتی خود کند. ضمن اینکه با توجه به این اظهار نظر معاون پارلمانی روحانی که در سخنان اخیر خود گفته است «در مواردی حجم واردات به کشور تا رقم ۱۰۰ میلیارد دلار در سال بوده است»، مشخص می شود که در همین مدت هم نفت ملت ایران را فروخته اند و اجناسی وارد کرده اند که معلوم نیست تا چه اندازه ضروری بوده است. ملت و احزاب و سازمانهای دموکراسی خواه می بایست راه درستِ مبارزه ی مدنی و نافرمانیهای مدنی را توسعه داده و در وضعیت فعلی تحت هیچ شرایطی به رژیم کمک نکنند. همین اقدام نیرومند و همه جانبه کافی است تا شرایطی به وجود آید که احزاب دموکراسی خواه و مردمی، امکان سامان یابی و اثرگذاری بیشتری داشته باشند. شرایط موجود، همانی است که روزی در انتظارش بودیم؛ اما شرط کافی برای مبارزه ی رهایی بخش را مردم و تشکلهای آزادیبخش تعیین می کنند. مخالفت با اعدام، آزادی بیقید و شرط کلیه ی زندانیان سیاسی – و نه صرفا زندانیان اصلاح طلب – و دفاع از حقوق اقتصادیاجتماعی آحاد شهروندان و طرح جدی مطالبات مردمی از اولویتهای کنونی ما است که باید همواره بر آن تاکید کرد. اگرچه اقداماتی که رفسنجانی و نیروهای همراه وی در تغییر قانون اساسی و مشروط کردن قدرتِ به ویژه رهبری احتمالا می خواهند انجام دهند به هر ترتیب یک گام به جلو است، اما به هیچ وجه خواست نهایی ملت نیست. پس باید هشیار باشیم و شرایط تاریخی برای گام نهادن به مرحله ی دموکراسیِ سکولار را از دست ندهیم؛ زیرا تنها در آن شرایط است که همه ی تبعیضهای ظالمانه ی موجود رخت بر خواهند بست. تا آن زمان، مسیری طولانی در پیش روی ما است؛ اما طولانی بودن مسیر به مفهوم این نیست که به راه حلهای ناتمام تن بدهیم. ممکن است در آیندهای نه چندان دور همه ی نگاهها به هاشمی رفسنجانی دوخته شود. در چنین شرایطی باید هوشیارانه عمل کرد. |
تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - اروپا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد . |