حسين رونقی ملکی زندانی بيمار محبوس در زندان اوين به دليل عدم رسيدگی پزشکی و از کار افتادن يکی از کليه های وی و عدم انتقال اين زندانی سياسی به بيمارستان خارج از زندان دست به اعتصاب غذا زده است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران، روز گذشته حسين رونقی ملکی زندانی سياسی محبوس در زندان اوين در تماس تلفنی با خانواده خود اعلام نمود که دست به اعتصاب غذا زده است. اين در حالی است که اين وبلاگ نويس روز شنبه سی خرداد ماه دچار تشنج شديد شده بود.

پزشکان ارولوژ می‌گويند براساس سيتی اسکن جديدی که از کليه‌های حسين رونقی ملکی در اختيار دارند کليه چپ اين وی کاملا از کار افتاده است و بايد تخليه شود.

بنا به اظهار نظر پزشکانی که موفق به رويت اين عکس سيتی اسکن شده‌اند وضعيت کليه راست حسين رونقی ملکی اصلا رضايت بخش نيست و در صورتی که بزودی تحت عمل جراحی قرار نگيرد از کار خواهد افتاد.

پيش‌تر جراح رونقی اعلام کرده بود وی به علت عمل جراحی پليوپلاستی faild نيازمند عمل جراحی مجدد است. او در معاينات اخير خود عنوان کرده است که معالجه و درمان دير هنگام وی باعث از بين رفتن کليه‌هايش خواهد شد و احتمالا کليه وی بايد خارج شود.

لازم به ذکر است مسئولين زندان اوين هر روزه جهت کاهش درد اين زندانی سياسی به طور غير اصولی از مسکن ها و تزريق "مرفين" که باعث سنگ کيسه "صفرا" شده است؛ استفاده ميکنند.

حسين رونقی ملکی از مسئولان کميته ايران پراکسی که بنا به رای دادگاه انقلاب، به تحمل ۱۵ سال حبس تعزيری محکوم شده است، از آذرماه سال ۱۳۸۸ تاکنون در زندان به سر می‌برد.

کمپین آزادی حسین رونقی ملکی و زندانیان سیاسی بیمار

کمیته گزارشگران حقوق بشر- کمپین حمایت از حسین رونقی ملکی و زندانیان بیمار، آغاز به کار کرد.

این کمپین به همت گروهی از فعالان دانشجویی، زنان و حقوق بشر و نیز وبلاگ نویسان، و در حمایت از زندانیان بیمار و به ویژه حسین رونقی آغاز به فعالیت کرده است در بیانیه‌ی شروع به کار خود آورده است: « با توجه به وضعیت حسین رونقی ملکی و دیگر زندانیان بیمار، با تشکیل کمپینی در حمایت از آن‌ها، توجه دولتمردان دنیا و نهادهای حقوق بشری را به شرایط ویژه آن‌ها، جلب کنیم.»

گفتنی است، منصور اسانلو، حسین رونقی ملکی، محمد سیف زاده، هاشم خواستار، محسن صفایی فراهانی، مهدی محمودیان، زهرا جباری، فرح واضحان، فاطمه رهنما، ابوالفضل عابدینی نصر، حامد روحی نژاد و هادی عابدخدا از جمله زندانیان سیاسی هستند که با وجود ابتلا به بیماری از دسترسی پزشکی مناسب در زندان برخوردار نیستند و نسبت به شرایط جسمی آنان نگرانی های جدی وجود دارد.

فعالان این کمپین اعلام کرده اند که فعالیت های خود را با تمرکز بر وضعیت حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس زندانی شروع کرده و به تلاش برای اطلاع رسانی در خصوص زندانیان بیمار ادامه خواهند داد.

حسین رونقی ملکی وبلاگ‌نویس ۲۵ ساله‌ای است که با نام مستعار بابک خرمدین در ایران به وبلاگ‌نویسی می‌پرداخت، وی همچنین در زمینه برنامه‌نویسی و ساخت وبلاگ و عبور از فیلترینگ تخصص داشته و در زمینه مبارزه با سانسور در فضای سایبری ایران تلاش‌های گسترده‌ای انجام داده است. این فعال حقوق بشر آذری زبان، زاده شهر تبریز در ایران است.

رونقی همچنین عضو گروهی به نام ایران پراکسی بود که در زمینه عبور مبارزه با سانسور در فضای مجازی به کاربران ایرانی کمک می‌کرد.

حسین رونقی در تاریخ 22 آذر ماه سال 1388 در منزل پدری‌اش در شهر ملکان تبریز همراه برادرش بازداشت و یک روز بعد از آن به بند 2 الف سپاه در زندان اوین منتقل شد. موارد نقض حقوق حسین رونقی در پروسه‌ی بازداشت و دادرسی از حد شمارش خارج از است:

نگهداری طولانی مدت در سلول‌های انفرادی بند 2 الف،‌ بازجویی‌های طاقت‌فرسا همراه با فشارهای روحی و جسمی، بازداشت یک ماهه‌ی برادر برای فشار بر این وبلاگ‌نویس، عدم امکان ملاقات با خانواده و وکیل برای مدت‌های طولانی، تاخیر در درمان وی که منجر به خطر افتادن سلامت جانی وی شد، صدور حکم 15 سال زندان به خواست نهادهای امنیتی و تأیید آن در دادگاه تجدیدنظر، فشار و تهدید و ارعاب مادر و پدر این زندانی، نوشتن اتهام و تهمت به وی در روزنامه‌ی کیهان قبل از هرگونه محاکمه و… از جمله موارد نقض پی در پی حقوق فردی است که تمام توانش را برای مبارزه با سانسور در فضای سایبری به کار گرفته بود.

در این روزها حسین رونقی ملکی بعد از تأخیر چند ماهه و در حالی که نیاز مبرم به درمان فوری داشت، در بیمارستان به سر می‌برد. رونقی مانند بسیاری از دیگر زندانیان سیاسی در ایران از حقوق ابتدایی خویش حتا برای رسیدگی پزشکی محروم بوده است. مسأله‌ای که دیگر زندانیان سیاسی از جمله منصور اسانلو، هاشم خواستار، محسن صفایی فراهانی، مهدی محمودیان، زهرا جباری، فرح واضحان، فاطمه رهنما، ابوالفضل عابدینی نصر، حامد روحی‌نژاد، هادی عابدباخدا، محمد سیف‌زاده و… با آن در حال حاضر درگیر بوده و سلامتی‌شان در معرض خطر قرار گرفته است.

حسین رونقی ملکی اکنون در حال سپری کردن دوران محکومیت 15 ساله‌ای است که سزاوارش نیست، که زندان سزاوار هیچ‌کس نیست. او به اتهام‌های «عضویت در شکبه ایران پراکسی، توهین به رهبری و رئیس جمهوری از طریق وبلاگ‌نویسی» این حکم را دریافت کرده است.

ما جمعی از فعالان دانشجویی، زنان و حقوق بشر و وبلاگ‌نویسان گردهم جمع شده‌ایم با توجه به وضعیت حسین رونقی ملکی و دیگر زندانیان بیمار، با تشکیل کمپینی در حمایت از آن‌ها، توجه دولتمردان دنیا و نهادهای حقوق بشری را به شرایط ویژه آن‌ها، جلب کنیم. ما بر این باوریم که جای حسین رونقی ملکی در زندان نیست و حکم صادر شده علیه او نهایت بی‌قانونی است، بر این باور عدم رعایت حقوق انسانی حسین رونقی و دیگر زندانیانی که با بیماری در زندان سپری می‌کنند را ظلمی مضاعف می‌دانیم و خواستار آزادی یکایک آن‌ها هستیم.

این کمپین با حمایت همه جانبه از حسین رونقی آغاز به کار کرده و تلاش می‌کند در ادامه از حقوق زندانیانی که سلامت آن‌ها در زندان در خطر قرار دارد دفاع کند.

صفحه فیسبوک حمایت از حسین رونقی ملکی را می‌توانید از این آدرس دنبال کنید.

 

 , , ,

گفت و شنود با حسین رونقی ملکی

۸ خرداد ۱۳۹۱

تهران است، حالا دیگر قدیم است، عمری گذشته از جهان مجازی، تازه دارم عادت می‌کنم خانه که رسیدم با شصت پا کامپیوتر را لباس از تن در نیاورده روشن کنم و آیکون کانکت را بزنم تا صدای وصل شدن دیال آپ بپیچد در خه. شوق دارم که با این سرعت ناباور و دل‌گیر صفحه‌ی وبلاگ‌ام باز شود و ببینم کامنت‌های‌اش را…
از همان روزهای اول سر و کله‌ات میان کامنت‌ها پیدا می‌شود. آخر هر کامنت می‌نویسی «زنده باد ایران، زنده باد آزادی بابک خرمدین»… اما لهجه‌ی شیرین‌ات از پشت این کامنت‌ها پیدا نیست….ه
تهران است، دیروز است، دیگر یکی دو سالی هست که وبلاگ‌ می‌نویسیم، همیشه در کامنت‌ها هستی، همیشه در مسنجر هم هستی. صدا می‌کنم بابک، فیلتر شکن قبلی از کار افتاد، جدید داری؟ یک لیست بلندبالا از آدرس‌های مختلف می‌فرستی… نفس راحت می‌کشم و دوباره وبلاگ می نویسم…
تهران است، دیروز است، معترضی، به همه چیز معترضی… چیزهایی می‌نویسی که رنگ صداقت دارند، و فیلترشکن می‌سازی، بی‌امان می‌سازی….ه
تهران است، پاییز تلخ ۸۳ است، برای من، تبریز سرد است برای تو… بازداشت می‌شوم… می‌روم اوین، فکر می‌کنم این‌جا دیگر حضور نداری، اما سر و کله‌ات پیدا می‌شود. روی برگه‌های تک‌نویسی، روی دست‌های سنگین بازجو، روی آوار صدای پشت
چشم‌بند، در سوال پشت‌سر: بابک خرمدین کیست؟ کجا است؟ آدرس‌اش چیست؟ نشان‌اش کجا است؟

تهران است، دیروز است، پارک لاله، از چند هفته قبل برنامه‌اش را ریختی، وسط پارک لاله، من و تو هستیم و {…} و آغوشی است که جدا نمی‌شود… حالا لهجه داری. با لهجه‌ی شیرین آذری‌ات حرف می‌زنی. می‌گویی مدیار توی تمام این دو سال برای‌ات کمپین درست کردم، نوشتم… می‌گویم می‌دانم بابک همه‌شان را خوانده‌ام. حرف می‌زنیم و حرف می‌زنیم… به کامپیوتر و اینترنت که می‌رسیم، لباس نابغه می‌پوشی… یک چیزهایی می‌گویی که سر در نمی‌آورم… می‌گویم آآ بابک یاواش این‌ها که می‌گویی یعنی چی؟ می‌خندیم…
زنجان است، برای تو، آن‌جا درس می‌خوانی، آخر هم نفهمیدم دانشگاه چه رشته‌ای درس می‌خواندی، هر چه بود ربط به کامپیوتر داشت. دیدن گاه و بی‌گاه‌ات عادت شده. از تبریز و زنجان که راه می‌افتی یک اس ام اس می‌زنی که دارم می‌آیم، ببینیم هم را؟ می‌بینیم همدیگر را.
تبریز و زنجان و تهران و ایران است، برای تو و دیگر نه برای من، باز هم ارتباط‌مان مجازی شده، لینک یک شرکت خصوصی را می‌فرستی. می‌گویی مدیار این‌ سایت دولتی است، می‌گویم این که یک سایت معمولی است. می‌گویی ظاهرش را نگاه نکن، همه چیزشان را درآورده‌ام، کارشان این است که … می‌ترسم، نگران‌ام می کنی….
ایران است برای تو، همین امروزها است، همین امروزهایی که مردم در خیابان‌اند، همین‌ امروزهایی که ندا در خیابان به خون دراز کشید و سهراب به ضرب گلوله پر، همین امروزها که همه‌ی آن‌ها که می‌شناختیم، یک به یک بازداشت می‌شوند و می‌روند. هر روز فیلتر‌شکن است که می‌فرستی و … هنوز داری بی‌امان فیلترشکن می‌سازی…
همین امروزها است، یک باره غیب می‌شوی، یکی می‌گوید بازداشت شدی، یکی می‌گوید نه، سرگیجه است، می‌آیی پای مسنجر یک‌باره، می‌گویم کجایی، چرند می‌گویی، آن‌قدر چرند می‌گویی که بی‌خیال‌ات می‌شوم… چقدر لعنت فرستادم بعد از آن بر خودم که چرا نفهمیدم بابک نبود و بازجوی‌اش بود….ه
سه ماه عذاب آفرین است که بازداشتی و بی‌خبر، سه ماه آزگار، سه ماه تنهایی… آذر رفته‌ای و تازه اسفند می‌فهمم که نیستی. باید بنویسم‌ات، نام بابک و وبلاگ‌اش را نمی‌شود نوشت، می‌نویسم حسین رونقی ملکی فعال دانشجویی… و کیهان دو روز بعد به طعنه می‌نویسد بابک بلاگر که در یکی از سایت‌ها فعال دانشجویی معرفی شده…..
تهران نیست، هر چه هست اوین است، ۱۰ ماه انفرادی‌ات، ۱۵ سال زندان‌ات، بیماری‌ات… مدام آوار می‌شود، هی منتظرم که بیایی و مثل خودت تمام این نوشته‌ها را نشان‌ات بدهم، صدای همیشه بغض‌آلود پدرت و مادری که حالا مثل مادر است، نوید پایان این انتظار به این روزها نمی‌دهند…
اوین است، اما سلام‌ات که می‌رسد، پیغا‌م‌های‌ات است که آشنا است… و دلی که تنگ است بی‌امان

مدیار

بیانیه بیش از ۹۰۰ تن از فعالین سیاسی و مدنی جهان در حمایت از حسین رونقی ملکی

سحام نیوز: بیش از ۹۰۰ تن از فعالین سیاسی و مدنی جهان در حمایت از حسین رونقی ملکی، زندانی سیاسی دربند؛ بیانیه ای را صادر کردند. به گزارش سحام، در بخشی از این بیانیه آمده است: “ما به عنوان جمعی از فعالین مدنی و سیاسی، ضمن محکومیت فشارهای روز افزون بر حسین رونقی ملکی و خانواده وی و نیز جلوگیری عامدانه از درمان و مرخصی استعلاجی برای این زندانی بیمار، از همه ایرانیان، سازمانهای بین المللی و نیز مقامات دولتی سایر کشورها میخواهیم تا همصدا با ما، ضمن اعتراض شدید به نقض حقوق این وبلاگ نویس زندانی، فریاد رسای او در جامعه جهانی شوند.”
سید حسین رونقی ملکی فعال حقوق بشر، وبلاگ نویس، زندانی سیاسی و مسئول کمیته مبارزه با سانسور در ایران “ایران پروکسی” است و هم چنین دارای سابقه بازداشت و زندان می‌باشد.حسین رونقی با نام مستعار بابک خرمدین در ایران به وبلاگ نویسی می‌پرداخت، وی همچنین در زمینه برنامه‌نویسی و ساخت وبلاگ و عبور از فیلترینگ تخصص داشته و در زمینه مبارزه با سانسور در فضای سایبری ایران تلاش‌های گسترده‌ای انجام داده است. این فعال حقوق بشر آذری زبان، زاده شهر ملکان در آذربایجان شرقی و دانشجوی رشته نرم افزار کامپیوتر دانشگاه آزاد اراک است.
وی از اعضای کمپین انتخاباتی مهدی کروبی در سال ۸۸ بود.
این فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس دربند که در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباسی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده در شرایطی دست به اعتصاب غذا زده است که به گفته ی پزشکان به دلیل شرایط حاد بیماری کلیوی اش، این عمل وی را با خطر از دست دادن کامل سلامتی اش و مرگ مواجه خواهد کرد.
این زندانی سیاسی از بیماری کلیوی رنج می برد و به گفته‌ی پزشکان و متخصصان، هر چه سریعتر باید تحت عمل جراحی و درمان قرار گیرد.
وی پیش از این ۵ بار تحت عمل جراحی قرار گرفته اما به دلیل مخالفت اطلاعات سپاه با مرخصی درمانی وی در دوران نقاهت پس از عمل به زندان برگردانده شده است.
خانواده ی سیدحسین رونقی پیش از این از نهادهای حقوق بشری و بین المللی برای نجات جان فرزندشان درخواست کمک کرده بودند و پدر وی در نامه های مختلف خطاب به مسئولان قضایی عنوان کرده بود که ماموران اطلاعات سپاه گفته بودند پسرت را می کشیم و نمی گذاریم از زندان بیرون بیاید و امروز آقایان به گفته هایشان عمل می کنند.
متن کامل این بیانیه که برای انتشار در اختیار سحام قرار گرفته، بدین شرح است:
 

شیونم را بشنوید ای از قفس آزادها
بوی غربت می دهند این آخرین فریادها
من به خود می پیچم اینجا و در آن سو جغدها
جشن می گیرند در کنج خراب آبادها
له شدن در زیر پای آهوان آسان تر است
از چنین پرپر شدن در رهگذار بادها

بیش ازهشتصد و نود روز پیش زندان اوین گامهای استوار روح بزرگی را به خود دید که در قالب جوانی تنومند در سلامت کامل جسمی، استوار آمده بود تا تاوان بدهد:
حسین رونقی ملکی
وبلاگ نویس،فعال حقوق بشرو مسئول کمیته مبارزه با سانسور در ایران
تاوان روشن کردن چراغ آگاهی برای مبارزه با ظلمت جهل، بی هراس از کوتاه شدن سالهای عمر و از دست دادن طلوع خورشید روزهای پر شور جوانی. هرگز نه در انتظار پاداشی بود و نه جویای نام.
تنها به همین جرم بود که در آذر ماه سال ۸۸ بازداشت شد. او را به بند کشیدند تا صدایش خاموش شود. امروز حسین عزیز که به تحمل ۱۵ سال زندان از سوی بی عدالتخانه دستگاه قضایی جمهوری اسلامی محکوم شده در اثر شکنجه های جسمی و روحی در بازداشتگاه سپاه، یک کلیه اش را از دست داده و در شرایطی که وضعیت جسمی او بسیار وخیم است، عامدانه او را از داشتن حقوق اولیه انسانی و دسترسی به امکانات اولیه پزشکی و معالجه محروم کرده اند.
اینک ما به عنوان جمعی از فعالین مدنی و سیاسی، ضمن محکومیت فشارهای روز افزون بر حسین رونقی ملکی و خانواده وی و نیز جلوگیری عامدانه از درمان و مرخصی استعلاجی برای این زندانی بیمار، از همه ایرانیان، سازمانهای بین المللی و نیز مقامات دولتی سایر کشورها میخواهیم تا همصدا با ما، ضمن اعتراض شدید به نقض حقوق این وبلاگ نویس زندانی، فریاد رسای او در جامعه جهانی شوند. اگر چه قویا معتقدیم که حسین رونقی ملکی کاملا بی گناه بوده و باید آزاد شود، لیکن در شرایط فعلی خواستار اعطای مرخصی فوری تا معالجه کامل و نجات جانش هستیم و به ویژه رهبر جمهوری اسلامی و نهاد نظامی امنیتی تحت نظارت وی یعنی سپاه را مسوول مستقیم جان حسین می دانیم.

 

برادری و آزادگی‌ات بر من عیان شده است؛ به اعتصاب غذایت پایان بده

نامه حسین رونقی به آرش صادقی:

 
 

من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندارم
تو می روی به سلامت سلام ما برسان

آرش عزیز!
لحظه ای که پدر و مادرم گفتند که در حمایت از دوست و همراهت اعتصاب غذا کرده ای هم احساس شادمانی کردم، هم احساس ناراحتی! شاد بودم از اینکه همچنان محکم و استوار تو را در کنار خود می بینم و ناراحت از اینکه با وضعیت بد جسمی خود دست به اعتصاب غذا زده ای. خوب می دانی استواری، صبوری، استعداد، صداقت و لطافت روحت چیزی نیست که من فراموش کنم.

برادر عزیزم
می دانم بعد از آنکه ۱۸ تیر ۸۸ توسط اطلاعات سپاه بازداشت و روانه عشرت آباد شدی، چه بر سرت آوردند و چه شکنجه هایی را تحمل کردی؛ می دانم بعد از عاشورای ۸۸ بازداشت شدی، چه یزیدانی تو را زجر دادند که تن رنجور و آسیب دیده ات و چشمان کبود تو گواه این واقعه کربلایی بوده است و می دانم امروز در سلول های انفرادی ظالمان با سربلندی ایستاده ای و همه شکنجه ها و سختی ها را تحمل می کنی اما تن به ذلت نمی دهی و در برابر استبداد سر خم نمی کنی تا همگان آزادگی و ایستادگی را از تو بیاموزند. نمی دانم رنج از دست دادن مادر به خاطر یورش دست نشانده های استبداد چیست، اما تو خوب می دانی و رنجش را می فهمی.

همرزم استوارم!
ما در دورانی واقع شده ایم که ارزش های انسانی به کلی از بین رفته و به جای آن ارزش های غیر انسانی نشسته است. دورانی که ستمگران به آزادگان و ارزش هایشان هجوم آورده اند. ما باید با صبوری، استواری و ایستادگی ظلمات و سیاهی ها را کنار بزنیم و به جای آن نور بنشانیم، ظلم را بر چینیم و جایش عدالت بر پا کنیم. هر دو می دانیم بیش از این برادری، استواری و آزاده بودنت بر من عیان شده است.
به همین دلیل از تو می خواهم که به اعتصاب غذایت پایان دهی. این خواسته همراه و همرزم توست. نهایتا امیدوارم به چنین نتیجه ای برسی برادر من. دعا می کنم این روشنی ستیزان بدانند که: "خانمان سوز بوده آتش آهی گاهی ناله ای می شکند پشت سپاهی گاهی"