مهتدی و هجری تکلیف خود را با دموکراسي و ایران روشن کنند
آنکه نآموخت از گذشت روزگار ...هيچ نآموزد زهيچ آموزگار
یکی از بزرگترین موانع استقرار دموکراسی در کشورهای استبدادی یا استبداد زده ،جنبشهای قومی و قبیله ای میباشد .بدین شکل که جنبشهایی که تمامیت ارضی یک کشور را دچار مخاطره میکنند زمینه را برای بسته شدن فضا فراهم کرده و بهانه به دست حاکمیت مستد میدهد که به بهانه حفظ تمامیت ارضی کشور محدودیتهای بيشتري قائل شوند این امر حتا سبب آن میشود که دموکراسیهای نو پا به سمت استبداد عقب گرد نمایند.
نگاهی به تاریخ کشورهایی مانند عراق و ترکیه و حتا خود ایران مبین همین نکته هست .
در کشور عراق پس از حرکتهای جدایی طلبانه و پس از کودتاهای پی در پی وشورشهاي قومي ،عاقبت صدام حسین بر سر کار آمده و به بهانه حفظ تماميت ارضي عراق مخوفترین حاکمیت را در عراق بنانمود،در ترکیه نیز حتا آتا تورکی که با ادعا و نیت استقرار دموکراسی به صحنه آمده بود پس از شورشهای مداوم در مناطق کرد نشین مجبور به بستن فضا و میلیتاریستی کردن اوضاع گردید که تا به امروز نیزترکيه نتوانسته است از این دام رها شود.
در ایران پس از انقلاب نیز آغاز بلافاصله اقدامات نظامی جدایی طلبان در کردستان بهترین بهانه برای مستبدی چون خمینی شد که فضای کشور را کاملأ تحت سیطره نظامیان و شبه نظامیان به اصطلاح انقلابی خویش قرار دهد وهر دهان بازي را با آتش پرکند.
برمه آخرین مورد چنین وضعیتی است ،پس از اینکه آن سان سوچی موفق شد روزنهای برای استقرار دموکراسی در برمه بگشاید ،شاهد هستیم که شورشها و در گیریهای قومی و قبیله ای برمه را در آستانه باز گشت به استبداد محض قرار داده است تا جائیکه خانم سوچی در اینباره گفته است :اینکار یعنی جنبشهای قومی در این شرایط و قبل از استقرار دموکراسی در برمه سبب دخالت نظامیان و باز گشت به قبل خواهد شد.
این یک اصل است که در فضای استبدادی و غیر دمکراتیک ، حرکتهای رادیکال نظیر جدایی طلبی سبب تحکیم استبداد میشود.جنبشهای قومی و قبیله ای در کشورهای استبدادی کمک به استبداد است و ضّد دموکراسی و آزادی.
در تمام طول تاریخ ايران ،زمانی که دولتهای مرکزی وقت دچار انحطاط و ضعف میشدند و یا کشور درگیر جنگ یا خطر جنگ میگردید ،همزمان با ادعاهاي ارضي بيگانگان از گوشه وکنار کشور نيز ادعاهای بی اساس عده ای قدرت طلب به میان میآمد و حتا گاه به عصیانهای منطقه ای می انجامید،هر کسی در منطقه ای خود را فرماندار و والی عنوان و علم خود مختاری و جدایی بر می افراشت اما هیچکدام از آنها هیچگاه منجر به نتیجه مورد دلخواه متجاوزين خارجي ويا قدرت طلبان داخلي نگردید .عصیانها و قدرت طلبیها پس از گذشت مدتی فروکش کرده و به دست ملت ایران در نطفه خفه شدند وهرگزضعف دولتهای وقت ، ضعف حاکمیت ملی تلقی نشد و ایران همچنان ماندو روز به روز بیشتر قد بر افراشت .
اینک نیز چنین است ،ضعف دولت مرکزی به همراه تهدیدات خارجی همزمان با تهديدات ارضي از سوي برخي کشورهاي همسايه ،مشامهای تیز قدرت طلبان داخلي را به جنبش در آورده است ،هر کسی در منطقه و محله ای نوحه "ملت ملت" سر داده و سودای حکومت بر حتا اگر شده قسمت کوچکی از ایران را در سر میپروراند.
هر روز ملت سازی میکنند و در این راستا از هر کاهی در ذهن خویش ،کوهي مي سازندوخيال خامي می پرورانند.
ملت کرد ! ملت آذربایجان! ملت بلوچ !ملت تالش ! و خیل ملت سازیهای ديگر،غافل از آنکه همه آنها که به نام ملت برمي شمارند هزاران سال است که به نام ملت ایران نامیده میشوند.
کشور ایران نه تنها دوران ملوک االطوایفی و خان خانی بلکه قومیت را نیز پشت سر گذاشته است چه رسد به ملت سازی!
همه آحاد مردم ایران در هم تنیده و جوشیده و ملتی واحد به نام ملت ایران را قویتر و ریشه دار تر از پیش به ساخته اند.
این عاصیان ملت ساز ،نه از گذشته چیزی آموخته اند و نه اصلا گذشته و تاریخ را میدانند،کشور ایران صدها جنگ بزرگ و کوچک و بحرانهای بسیاری را از سر گذرانده ه در هیچکدام از آنها ،عصیان و فرمانداران خود خوانده نتوانسته اند خللی در تمامیت ارضی ایران و صف واحد و یکپارچه ملت ایران وارد و به اهداف خویش برسند .اگرديروز توانستند امروز هم مي توانند !
بسیار تلاش کردم که از کنار ملت سازی آقایان مصطفی هجری دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران
و عبدالله مهتدی دبیرکل حزب کومله کردستان ایران بگذرم اما اصرار آنها بر جدا کردن حساب هموطنان کرد از ملت ايران در آخرین اعلامیه آنها که به نام اعلامیه اتحاد حزب کومله و دموکرات منتشر گردید مجبور شدم تا از این دو بخواهم که صریح و روشن تکلیف خود را با ایران و ملت ایران روشن نمایندچراکه در آن اعلاميه بارها وبارهااز ملت کرد! و ملت ایران وهمچنين از کردستان و ایران مجزا یاد شده است .آنها ادعای مبارزه با جمهوری اسلامی را دارند و در عین حال معتقد به جدایی کردستان از ایران هستند !مبارزه با جمهوری اسلامی مبارزه ای مقدس است اما جدایی طلبی خیانت به کشور محسوب میگردد ،چگونه حزب دموکرات وکومله ،توانسته اند خیانت و تقدس را کنار هم بياورند درحاليکه اصولا جمع اضداد ممکن نیست.آقايان مهتدي وهجري ، صريح روشن فرمايند آيا خود را ايراني ميدانند يا نه؟وچرا بارها وبارها کردستان را از ايران با حرف ربط "و" جداکرده وهر کدام را ملتي مجزا مي خوانند؟
حزب دموکرات و حزب کومله همان احزابی هستند که خون ایرانیان بسیاری را در خطه کردستان بر زمین ریخته اند ،ایرانیانی که بسیاری از آنها اهل همان کردستانی بودند که آقایان مهتدی و هجری سنگ آنها را بر سینه میزنندوملت کرد مي نامندشان.
به خاطر دارم هنگامی که افتخار خدمت سربازی در استان کردستان را داشتم ،کنار دریاچه زریوار مریوان مورد حمله چریکهای کومله و دموکرات قرار گرفتیم در آن حمله که در تاریکی شب انجام گرفت بیست نفر از سربازان وظیفه جان باختند و متاسفانه همه آن بیست نفر سربازان کرد زبانی بودند که دوران خدمت مقدس سربازی خویش رامیگذرانيدند !
عجبا آن هنگام که موقع قتل عام کردها به دست کومله و دموکرات میرسد آنها جزو ملت ایران محسوب و قتلشان واجب است چون پاسداري از خاک ميهن ميکنند و هنگامی که قرار بر گرفتن تاییدیه از همانها برای حکمرانی بر کردستان میرسد آنها میشوند ملت کرد!
در ارتفاعات کردستان با متجاوزین به آب و خاک و برای پاسداری از مرزهای میهن خویش نجنگیدهايم که امروز در خارج کشور چشم بر طمع آنها به خاک وکشور خویش بر بنديم و ساکت باشيم .
اما تعجب بیشتر من از این است که چرا فعالان سیاسی و نویسندگان در برابر این ملت سازی آشکار آقایان مهتدی و هجری ساکت هستند در حالیکه اگر یک آذربایجانی از واژه" ملت" استفاده کند در همین فضای مجازی حکم اعدام وی به اتهام خیانت صادر میشود!؟
در خاتمه خطاب به دوستانی که مدام در تلوزیونها و رسانههای خویش از آقایان مهتدی و هجری به عنوان "کاک"نام میبرند باید گفت ملت ایران با هیچ جدایی طلبی پیوند برادری و اخوت نبسته و نخواهد بست.