بیانیه؛ تشکیل جبهه سیاسی متحد در مقابل استبداد داخلی

سال 1391 را در حالی آغاز کرده ایم که کشورمان با شرایط نگران کننده ی کم سابقه ای رو به روست. بی توجهی به مطالبات دموکراتیک و سرکوب اعتراضات مسالمت آمیز مردم، ناکارآمدی مدیریت اقتصادی کشور و فساد افسارگسیخته ی حکومتیان، گذران زندگی را برای مردم بسیار دشوار نموده است و سیاست های بین المللی تنش زای جمهوری اسلامی نیز، از سوی دیگر، انزوای روزافزون کشور را در جامعه جهانی به همراه داشته است.

در چنین شرایطی تشکیل و تقویت صدایی قدرتمند از نیروهای دموکرات ایرانی برای دفاع از حقوق ملت و صیانت از منافع ملی کشور بیش از هر زمان دیگری ضروری می نماید.در همین راستا کمیته ی سیاسی دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال ایران نکاتی را به اجمال بر می شمارد:

یک) جنبش اعتراضی سال 88 موسوم به "جنبش سبز" در اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری

و با شعار اصلی "رای من کجاست" به خیابان آمد. هر چند سلایق سیاسی مختلف و شعار های فرعی متعدد و گاه متناقض از درون این جنبش به گوش می رسید اما بی شک اصلی ترین مطالبه این جنبش "ابطال نتایج انتخابات" و "برگزاری مجدد آن" بود؛ به نحوی که با تحقق این امر ادامه اعتراضات منتفی می نمود.

اما مساله در این خلاصه نشد و با بی توجهی سران حکومت، شعارهای مردم و بیانیه های رهبران نمادین جنبش سبز نیز از خواست ابطال انتخابات فراتر رفت و به نقد و نفی دیکتاتوری حاکم بر کشور کشیده شد و بدین سان، با دگردیسی و تحول خواست های سیاسی معترضین رو به رو شدیم. البته در این میان شاهد گسترش سرکوب ها نیز بودیم که به موازات گسترش کیفی و کمی اعتراضات، افزایش می یافت. اما امروز بعد از گذشت بیش از دو سال، این جنبش توان خود را برای حضور در خیابان _به عنوان مهمترین و موثرترین راه پی گیری مطالبات در شرایط کنونی_ از دست داده است.

در واقع، حکومت توانسته است با استفاده از سرکوب گسترده، ایجاد رعب و وحشت در میان فعالان جنبش و نمایش مشت آهنین، معترضین را سرکوب و صدایشان را خاموش کند.

بدیهی ست عدم پاسخگویی به خواسته های دموکراتیک در جنبش سبز و سرکوب آنها به افزایش نارضایتی ها و انباشت مطالبات منجر شده است. در واقع، ناامیدی از ثمربخش بودن مجاری دموکراتیک برای فعالیت های سیاسی – مدنی در کنار فشارهای روز افزون اقتصادی، خواسته ها را رادیکال تر کرده و همچنین اعتماد میان دولت و ملت به عنوان اصلی ترین سرمایه یک حکومت را نیز به شدت کاهش داده است؛ چنانچه مردم تمایلی برای همکاری با دولت برای عبور از بحران ها ندارند. از این رو بروز خیزش ها و جنبش های دیگری با خاستگاه های اجتماعی، سیاسی متفاوت نسبت به آنچه بعد از انتخابات رخ داد و نیز طرح مطالباتی متفاوت نسبت به آن بسیار محتمل می نماید.

. چنین است که به نظر می رسد می توان خواست های رادیکال جنبش سبز را، در در این برهه از زمان، در قالب اتحاد نیروهای اپوزیسیون و نیز سازماندهی نیروهای سیاسی- اجتماعی و حضور دگربار آن ها در خیابان به پیش برد.

دو) حکومت ایران در دوسال اخیر نشان داده است که تصمیمی برای ایجاد فضای باز سیاسی-اجتماعی ندارد و همچنان پروژه حذف گروه های سیاسی غیر همسو و ایجاد رعب و وحشت در جامعه و نظامی کردن سیاست، اقتصاد و فرهنگ را پیش می برد. به نظر می رسد بعد از گذشت نزدیک به دو سال از تغییر آرایش نیروهای سیاسی در ایران ،به واسطه شکل گیری جنبش سبز، اکنون آرایش جدیدی در میان نیروهای منتقد حکومت در حال شکل گرفتن است. مهمترین نقطه ی عطف در این تغییر و تحول شرکت برخی از چهره های سرشناس منتقد حکومت در اولین انتخابات پس از انتخابات مناقشه انگیز سال 88 می باشد که نمایانگر جریانی شد که ،به نظر، از بالارفتن سطح مطالبات معترضین نگران است، مهمترین دغدغه اش بازگرداندن شرایط کشور به قبل از انتخابات سال 88 است، و تعریف تقلیل گرایانه از اصلاحات در نظام فعلی دارد. البته در نگاهی دیگرگونه می توان از این شفاف سازی ها استقبال کرد تا مرزهای اعتراض و انتقاد نیروهای معترض روشن تر گردد. این که سیدمحمد خاتمی با شرکت در شبه انتخابات مجلس شورای اسلامی نهم، با مواضع میرحسین موسوی و مهدی کروبی مرزبندی می کند و -در نگاهی کلان تر -مدلی دیگر از فعالیت اعتراضی به وضع موجود را عرضه می دارد، فارغ از این که چه اندازه با واقعیت همخوان و قرین به موفقیت است، می تواند به دیگر نیروهای اپوزیسیون فضایی شفاف تر برای تحلیل هایی واقعی تر از درجه ی تغییر طلبی برخی از افراد شاخص و گروه ها ارائه بدهد. در مثال شرکت سیدمحمد خاتمی در شبه انتخابات مجلس شورا و حمایت برخی چهره ها از این تصمیم، نیز، او این پیام را به گوش اپوزیسیون داخل و خارج رساند که مواضعی متفاوت از نیروهای برجسته ی جنبش سبز دارد که در همان مدل اصلاحات درون نظام و با قبول چارچوب های اصلی نظام جمهوری اسلامی خلاصه می شود. ما همچنان که از این شفاف سازی ها استقبال می کنیم، این را نیز پنهان نمی داریم که تجربه ی هشت ساله ی دولت اصلاحات در سیستم جمهوری اسلامی نشان داده است که نه تنها این مدل از فعالیت های اصلاحی-با توجه با ساختار حقوقی و حقیقی نظام- امتناع منطقی دارد، بلکه نمی تواند یکی از مهم ترین خواسته ها و شاید مهمترین خواسته ی نیروهای اپوزیسیون مبنی بر برگزاری انتخابات آزاد با شرکت تمام نیروهای معترض و منتقد داخل و خارج از کشور را محقق کند. پس بر نیروهای اپوزیسیون است که با چنین شناختی، میزان اشتراکات و افتراقات خود با این گونه از سیاست ورزی ها را بسنجند و تصمیماتی بایسته بگیرند.

سه) به عقیده ی ما تشکیل جبهه ای از گروه ها و شخصیت های دموکراسی خواه برای صیانت از منافع ملت ایران در مقابل استبداد داخلی ضروری می نماید. جبهه ای متشکل از دموکراسی خواهان ایرانی به گونه ای که بتواند نماینده پر توانی برای بخش بزرگی از مردم ایران و مطالبات دموکراتیک آنها باشد می تواند در شرایط فعلی کارکردهای مهم و حیاتی داشته باشند

1- در جهت افزایش توان سیاسی ، بسیج و سازماندهی بدنه ی نیروهای دموکراسی خواه در داخل کشور- نقشی موثر ایفا کند. این نکته ی بسیار مهم، متاسفانه، اغلب در گرماگرم مباحث اپوزیسیون فراموش می شود. در حالی که نباید فراموش کرد که این خیابان است که در نهایت می تواند استبداد را به زانو در آورد. شبکه سازی های سیاسی-اجتماعی، موردی است که گروه های مختلف اپوزیسیون نباید آن را دست کم بگیرند. البته این مهم را در سنجش با متغیر مهمی به نام سرکوب باید در نظر گرفت و اندازه گیری کرد ولی از اصل و اهمیت آن نباید غافل شد.

2-با صدایی رسا نقض حقوق ملت ایران را به گوش جهانیان برساند و حمایت های موثر جامعه جهانی را برای توقف آن برانگیزد. در واقع اپوزیسیون باید به جامعه ی جهانی گوشزد کند که میان خواست های ملت و دولت ایران تعارض های جدی وجود داشته و به دلیل ساختارهای حقوقی و حقیقی غیردموکراتیک موجود دولت فعلی نمی تواند نماینده ی تمام مردم ایران قلمداد شود. بر این اساس جامعه ی جهانی نیز باید در برخورد با جمهوری اسلامی، این تفکیک را رعایت کند و در جهت دفاع از حقوق مردم ایران گام بر دارد.

به شکلی نافذ و اثربخش خطرات جبران ناپذیر جنگ بر جریان دموکراسی خواهی در ایران و تشدید سرکوب شهروندان به واسطه ی آن را، به جامعه جهانی یادآوری کند و آنها را متوجه مسئولیت خویش در این باره نماید. در واقع، اپوزیسیون آگاه ایرانی باید این نکته را به گوش قدرت ها ی بزرگ برساند که جنگ با جمهوری اسلامی، علاوه بر تحمیل خسارت های جانی و مالی فراوان بر مردم ایران و ایجاد بحران سازی منطقه ای از سوی این حکومت، می تواند دست آن را نیز برای برخورد سبعانه با نیروهای دموکراسی خواه داخل کشور- به بهانه ی جنگ- باز بگذارد و این نکته ای نیست که به هیچ عنوان مطلوب قلمداد شود. .

4-اژ حق شهروندی مدرن برای تمام ایرانیان از هر قوم و نژاد و مذهب و مسلک و جنسیتی دفاع کند ، آرزوی ایران برای همه ایرانیان را به شکلی صحیح پی گیری کند، و موجبات حفظ وحدت، یکپارچگی و تمامیت ارضی کشور را در ایران دموکراتیک فردا فراهم آورد. بارز است که اگر تمام ایرانیان، از هر قوم و دین و زبان و مسلکی، حس کنند که صدایشان در میان مخالفان جمهوری اسلامی پژواک می یابد و فراموش شده نیستند، بهتر و بیشتر می توان در جهت تقویت هویت ملی گام برداشت که خود سازنده و قوام بخش همبستگی ملی ست..

به عقیده ما تحقق دموکراسی در هر جامعه ای با خواست و تلاش مردم آن کشور و از طرق مسالمت آمیز، محتمل تر و کم هزینه تر خواهد بود. یک جبهه ی متشکل از دموکراسی خواهان ایرانی با نگاهی رادیکال به مقوله ی تغییر به گونه ای که بتواند حقوق مدرن ملت ایران را تامین کند می توانند در جهت هدایت و مدیریت جنبش های مردمی به شکلی کارآمد تلاش نموده و تا حد امکان از در غلتیدن آنها به ورطه شورش های کور، جلوگیری و پتانسیل های موجود را در راستای تحقق دموکراسی به کار بندد

دموکراسی خواهان ایرانی باید در جهت تعیین اهداف در دسترس و ترسیم چشم اندازی واقع بینانه از آینده توافق کنند و به بیانی روشن، راهبردهایی مشخص -که بتواند در بین نیروهای دموکراسی خواه اجماع حداکثری ایجاد کنند- را برای برون رفت از شرایط کنونی تعریف نمایند . بدیهی ست این راهبردها باید در شور و مشورت گروه های مختلف اپوزیسیون حاصل شود. راهبردهایی که بتواند اعتراضات را به نتیجه ای ملموس و مورد خواست اکثریت اپوزیسیون –یعنی انتخابات آزاد- برساند. به عقیده ی ما "حاکمیت صندوق های رای در یک انتخابات آزاد" ، اساسی ترین و موثرترین جایگرینی ست که نیروهای مخالف و منتقد شرایط کنونی باید برای تحقق آن تلاش نمایند و آن را می توان آلترناتیوی دانست که رضایت حداکثری تمام منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی را فراهم می آورد.

سه شنبه، 29 فروردین ماه 1391