سخني با هموطنانم

آيا مجازات خانوادگي اتفاقي است؟

49 روز در اعتراض به مسايل مختلف و از جمله مجازات خانواده‌ام در اعتصاب غدا بوده‌ام. در اين مدت نگراني‌هاي زيادي به وجود آمد كه همگي از سر لطف و محبت به يك خواسته‌ي عمومي بوده است و آن يك "نه" بزرگ به مجازات خانوادگي است.

وظيفه‌ي خود مي‌دانم تا مراتب سپاس و قدرداني خود را تقديم اشخاصي نمايم كه با لطف و محبت خاص خود به موضوع توجه كرده بودند.

از جريانات عمومي و اجتماعي، به ويژه مادران عزادار كه فرزندان‌شان را در جنبش سال 88 از دست دادند و اينجانب افتخار وكالت تعدادي از آنها را به عهده داشتم تا مادران صلح و فعالان جنبش زنان، از زندانيان سياسي كه افتخار تحمل حبس در كنار آنها را دارم و از هم‌بنديان عزيزم كه در طي اين مدت ناملايمات مربوط به اعتصاب غذاي مرا تحمل كردند و البته همسر و دختر كوچكم كه رنج فراواني را تحمل كردند.

از فعالان حقوق بشر در سراسر جهان، از مهاجران ايراني كه پس از جنبش سال 88 نشان دادند تا چه اندازه حضورشان منشا خدمات ارزنده‌اي براي احياي حقوق بشر و دمكراسي در ايران است.

از كساني كه از حقوق و آزادي‌هاي فردي‌شان استفاده كردند و مرا و خانواده‌ام را در خواسته‌اي كه ظاهرا به خانواده‌ي كوچك ما محدود مي‌شد، تنها نگذاشتند.

افرادي كه شجاعانه و با تصميم شخصي‌شان در اعتصاب غذاي من مشاركت كردند و البته مرا نيز در تجربه‌ي نگراني عمومي از اعتصاب غدا شريك كردند آنها به من فهماندند كه چگونه اعتصاب غذاي يك انسان، ديگري را نگران مي‌كند. اقدام آنها مسئوليت سنگين‌تري را براي من به همراه آورده بود زيرا آنها در حمايت از تصميم من دست به اعتصاب غذا زده بودند.

از فعالان حقوق بشر در سراسر جهان كه مرا در ايستادگي و مقاومت ياري نمودند و من هر بار با خود مي‌انديشيدم كه در آن سوي اقيانوس‌ها، انسان‌هاي شريفي هستند كه در پاس‌داشت ارزش‌هاي والاي انساني با من همدردي ميكنند و تحمل اين بار سنگين را بر من و خانواده‌ام هموار مي‌نمايند.

مي‌دانم از اعتصابم نگران بوديد، مي‌خواهم بدانيد من نيز بابت همه‌ي نگراني‌ها و دلواپسي‌هاي‌تان نگران بودم.

اما چرا حاضر نبودم به اعتصابم پايان دهم؟

من در كنار موكلانم و دهها زنداني سياسي كه صرفا به دليل شرافتمندانه‌ترين اعمال‌شان در زندان هستند روزهاي هرچند دشوار اما پرارزشي را مي‌گذرانم.

در كنار فعالان مدني، سياسي و زندانيان عقيدتي، هموطنان بهايي و مسيحي‌ام كه افتخار وكالت برخي از آنان را داشته‌ام و اكنون نيز با افتخار با آنان تحمل حبس مي‌نمايم، كساني كه صرفا به دليل زيستن بر اساس اعتقادشان به احكام غيرعادلانه‌اي محكوم شده‌اند. اما آنان پس از همه‌ي مظالم به مجازات‌هاي خانوادگي روي آوردند. ابتدا همسرم را تحت تعقيب قرار دادند، سپس پرونده‌ي جديدي براي او تشكيل دادند. بعد از بازداشت خانواده و كودكانم، هرچند، چند ساعته، مجددا پرونده‌ي جديدي براي دختر 12 ساله‌ام تشكيل دادند و سپس در اقداي عجولانه او را به مجازات ممنوع الخروجي رساندند.

دختر من مثل هر كودكي و نه بيشتر از كودكان ديگر، حق دارد در اين سنين فراغ از ترس و تهديد مجازات، زندگي كند. پيش از اين افتخار دفاع از بسياري از كودكان سرزمين‌ام را داشته‌ام. مجازات كودكان مطلقا ممنوع است چه رسد به مجازات‌هاي سياسي به خاطر والدين‌شان.

اما البته اين مجازات خانوادگي مختص من و خانواده‌ام نبوده است. براي بيان گستره‌ي اين روش غيرعادلانه كافي است به خاطر داشته باشيم از بين 36 زني كه در بند زندانيان سياسي تحمل حبس مي‌نمايند، بستگان درجه يك 13 تن از آنان يا در زندان و يا تحت تعقيب‌اند و اين رقم بيش از يك سوم زنان زنداني سياسي را تشكيل مي‌دهد. در اين ميان هستند كساني كه بيش از يك عضو خانواده‌شان در زندان يا تحت تعقيب‌اند.

در اعتراض به مجازات‌هاي خانوادگي كه مجازات خانواده‌ي من نيز يكي از نمونه‌هاي آن بوده است، دست به اعتصاب غدا زدم. اميدم به آن است كه مجازات‌هاي خانوادگي از سياست‌هاي تهديد و فشار حذف گردد.

بار ديگر از همه‌ي اشخاصي كه در اين راه با همدلي‌هاي مداوم خود، مرا تنها نگذاشتند مراتب سپاس و قدرداني صميمانه‌ي خود را تقديم مي‌نمايم و اطمينان خود را از نتيجه‌ي راهي كه به عدالت و قانون و دموكراسي ختم مي‌شود، اعلام مي‌دارم.

 به اميد آزادي و رهايي

نسرين ستوده

اوين

آذر / 91