کردها و انتخابات، مهاباد به کجا می‌رود؟

مهاباد که در حال حاضر در استان آذربایجان غربی قرار گرفته یکی از شهرهای کردنشین است که تاثیر قابل ملاحظه ای در تاریخ کردها داشته و فراز و فرودهای این شهر به نوعی بیانگر مبارزه کردهای ایران برای به دست آوردن حقوق خود بوده است.از همان سالهای ١٣٢٠ که این شهر به مرکز خیزش جمعیت احیای کرد و جمهوری کردستان تبدیل شد، توانست جدا از اهمیت سیاسی، نقش سمبلیکی را هم در بازتاب مسائل کردستان داشته باشد. مشارکت مردم این شهر در انتخابات اخیر از جمله نمونه هایی است که نشان می دهد رفتارهای شهر مذکور می تواند بیانگر توانایی و افق نیروهای سیاسی کردستان و "پرسش کرد" باشد.

می گویند یکی از مقامات حکومت ایران در سال های اول پس از انقلاب گفته بود که کردستان مانند یک مار است که سر آن مهاباد است (این گفته در میان کردها دهان به دهان نقل می شود). اگر این نقل قول را با در نظر گرفتن اهمیت تاریخی این شهر مد نظر قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که این شهر برای کردها و حکومت مرکزی از اهمیتی خاصی برخوردار است.

اهمیتی که دولت شاهنشاهی و جمهوری اسلامی برای مهاباد قائل شده اند را می‌توان از عملکرد آنها جستجو کرد. این شهر با وجود اینکه مرکز استان نیست، از زمان دولت پادشاهی مورد توجه قرار داشته است، به گونه‌ای که دارای رادیو تلویزیون مخصوص به خود بود، درحالیکه تنها مراکز استان می‌توانستند از این مزیت برخوردار باشند.

این روند در دوره جمهوری اسلامی هم متوقف نشد. از لحاظ نظامی این شهر از همان دوران شاهنشاهی میزبان یک پادگان است. از لحاظ بافت اجتماعی در دوره پهلوی ها بیشتر ساخت عشیره ای و خاندانی آن مورد توجه قرار می گرفت و حکومت مرکزی سعی داشت که با جلب نظر خوانین، میزان نفوذ و کنترل خود بر این شهر را تضمین کند.‏ این سیاست در دوره جمهوری اسلامی جای خود را به دو قطبی کردن شهر داد. یکی از عشایر این شهر که منگور نام دارد را بر علیه احزاب کرد مسلح کردند تا از این طریق مهار امور را در دست بگیرند.

مهاباد برای کردها هم شهر مهمی است. با نگاهی گذرا به نقش مهاباد برای کردها متوجه خواهیم شد که این شهر از سالهای ١٣٢٠ تا سالهای اخیر همواره بازتاب دهنده ناسیونالیزم کرد بوده و نقش مهمی در خیزش ها و اعتراضات کردها داشته است.

این شهر همچنین از مراکز مهم فعالیت های فرهنگی و تلاش ها برای تقویت زبان و ادبیات کردی بوده است.
از لحاظ سیاسی نیز مهاباد در دوره هایی به مرکز فعالیت نیروهای سیاسی کردستان تبدیل شد. به گونه ای که ساختاری یکدست و منسجمی را به این شهر داده بود؛ انسجام از این منظر که نگاه مهاباد همواره متوجه احزاب کرد بوده و نیروهای مذکور همواره به این شهر به محل یامامنی امن از لحاظ نفوذ خود نگریسته اند.

آنچه مهاباد را در مرکز توجه این نوشته قرار داده، در حقیقت تحولی است که به نظر می رسد در ماهیت این "قلب هویت خواهی کردها" در حال رخ دادن است.

احزاب کرد از کوچک و بزرگ خواهان تحریم انتخابات بودند، و انتظار می رفت که مهابادی ها در این زمینه پیشتازباشند، اما آمار رسمی انتخابات، گزارش های بعضی رسانه های کردزبان در ایران و مشاهدات تعدادی از شاهدان نشان می دهد که ظاهرا تنور انتخابات در این شهر نسبتا گرم بوده است.

این گرما به ویژه زمانی بیشتر شد که یکی از نامزدهای نمایندگی در این شهر ابتدا رد صلاحیت شد و بعدا صلاحیت او تائید شد و این امر شور و شوق خاصی را در میان مردم بوجود آورد.

مهاباد شهری است که در سال های اولیه انقلاب مرکز فعالیت های سیاسی دکترعبدالرحمن قاسملو بود و بخش بزرگی از مذاکرات کردها با حکومت نوپای جمهوری اسلامی در آن برگزار شد. در سال های کوچ احزاب کرد به کوههای قندیل و پس از آن به کردستان عراق نیز این شهر یکی ازمراکز عمده تغذیه احزاب کرد بود.

مهاباد پایگاه سنتی حزب دمکرات بوده است، اما در طول سال های عبور و مرور آزادانه اعضای حزب کارگران کردستان در ایران توجه بسیاری از جوانان مهاباد متوجه پ.ک.ک شد. حضور پ.ک.ک و تحولاتی که برای این حزب بعد از سال ٢٠٠٣ بوجود آمد باعث شد که بعدا پژاک این نقش را بر عهده بگیرد. با ظهور پژاک، مهاباد در مقابل کسانی قرار گرفت که در تلاش بودند که تاریخ و نقشی دیگر را برای این شهر تعریف کنند. تلاشها پ.ک.ک و پژاک بی تاثیر نبود و باعث شد که فضای یکدست شهر که حول جریانی خاص شکل گرفته بود میان وارثان گذشته و نیروی جدید تقسیم شود.

اما این پایان ماجرا نبود. در سال ٢٠٠٦ انشعاب در حزب دمکرات هم اتفاق افتاد و شهر میان سه نیروی عمده تقسیم شد. این تقسیم بندی در کنار تلاش های حکومت ایران برای به دست گرفتن کنترل کامل شهر، نوعی پراکندگی و سردرگمی در میان مردم مهاباد به وجودآورده است.

انتخابات دوره نهم مجلس و مهاباد

در شرایطی که نیروهای سیاسی کرد انتخابات مجلس ایران را تحریم کرده بودند، درست یک شب مانده به انتخابات عکس هایی در سایت های اینترنتی پخش شد که حاکی از تجمع مردم مهاباد حول کاندیداهایی بود که از فیلتر شورای نگهبان گذشته بودند.

‏روز انتخابات فرا رسید و تلویزیون های احزاب کرد شروع به پخش برنامه های مستقیم کردند تا کردها را به عدم شرکت در انتخابات ترغیب کنند. در طول روز انتخابات گزارش های ضد و نقیضی در مورد شرکت یا عدم شرکت مردم مهاباد به گوش می رسید تا اینکه نهایتاعلام شد که بیش از ۶۰ درصد واجدان شرایط در انتخابات شرکت کرده اند.

‏اگر این آمار و گزارش بعضی سایت های اینترنتی مبنی بر مشارکت قابل توجه مهابادی ها در انتخابات را بپذیریم، با این پرسش مواجه می شویم که چه شده که "قلب هویت خواهی کردها" از هویت اصلی خود فاصله گرفته و به جای آنکه حول گفتمانی کلان خود را تعریف یا بازتعریف کند، بر مسائل محلی تمرکز کرده است؟

عوامل تاثیر گذار بر تغییر رویکرد مردم مهاباد

از جمله عواملی که می‌توان در تغییر رفتار و رویکرد مهابادی ها برشمرد، پراکندگی نیروهای سیاسی کردستان، پوپولیستی شدن فضای روشنفکری مهاباد، فشارهای اقتصادی و بالا بودن میزان سرکوب و کنترل در این شهر است. در این نوشته تنها به دو عامل خواهیم پرداخت.

احزاب کرد که عمده ترین آنها دمکرات و کومله هستند امروزه به جناح های متفاوتی تبدیل شده اند که تنها بحران های مقطعی می‌تواند آنها را دور هم جمع کند. این احزاب که در سال های گذشته صورت منسجم و واحدی را از خود به نمایش می گذاشتند، در حال حاضردچار عدم همبستگی هستند و به نظر میرسد که از میزان تاثیرگذاری آنها کاسته شده است.

در این میان حزب دمکرات که بیشترین توانایی را در جهت دهی افکار عمومی مهاباد داشت، خود با انشعاباتی مواجهه شد که تاثیرات منفی خود را بر این شهر به جای گذاشت. از طرف دیگر پژاک که به عنوان بازیگری جدید قدم در مرکز سیاسی کردها گذاشته، بیشتر از آنکه نقشی همگرایانه از خود به نمایش بگذارد، سعی در مشروعیت زدایی از احزاب دیگر دارد. حال با این امواج سرگردانی که مهاباد را مورد هدف قرار می دهند آیا راهی جز پناه بردن به "انتخابات فرمایشی" باقی می ماند؟

عامل دوم به فضای روشنفکری در مهاباد برمی گردد که بیانگر این نکته است که این شهر دیگر چون سال های دهه شصت تا هفتاد قادر به تولید یا جهت دهی فضای روشنفکری کردستان نیست. موج اول جریان روشنفکری در مهاباد که از شعر و ادبیات کردی شروع شد در عرصه گفتمان سیاسی توانست ناسیونالیزم رومانتیک را تولید کند و این گفتمان تا سال های جدایی بخشی از حزب دمکرات ادامه پیدا کرد و با به راه افتادن مجله "سروه" تبدیل به ناسیونالیزمی سنتی شد که تا دهه هفتاد توانست گفتمان روشنفکری کردستان را تحت تاثیر قرار دهد.

با شروع دوره اصلاحات در ایران و گشایش فضای سیاسی و داغ شدن فضای روشنفکری در کل کشور، مهاباد نتواست محوریت خود را باز یابد و به حاشیه مباحثات داغ در کردستان رانده شد. از جمله عواملی که نقش بسزایی در این امر داشت تاکید روشنفکران این شهر بر ادبیات کلاسیک، عدم باز تعریف ادبیات احزاب سیاسی، ظهور ادبیات پوپولیستی پ.ک.ک و بعد پژاک بود.

مجموع این عوامل سبب شد تا گفتمان روشنفکری این شهر که می‌توانست نقش محوری در کردستان ایران داشته باشد، نتواند خود را با تحولات همگام کرده و توانایی جوابگویی به مباحث روز را پیدا کند.

با توجه به تحولات سال گذشته که احزاب کرد از مردم خواستند که در سالگرد ترور دکتر عبدالرحمان قاسملو به نشانه اعتراض بازار مهاباد را همچون سال های گذشته تعطیل کنند و همچنین انتخابات اخیر، به نظر می رسد که نگاه مهاباد و مهابادی ها به عنوان یکی از پایه های هویت کرد متزلزل شده و این شهر یا دچار بحران هویت شده و سعی در بازیافت آن دارد، یا ناچار است که هویت گذشته خود را انکار کند و نقش سنتی خود را به دیگران واگذارد.

تحولات مهاباد را می توان یکی از نشانه های تغییر فضای سیاسی کردستان قلمداد کرد که احزاب و نیروهای سیاسی کرد را با پرسش های بنیادین مواجه می کند.

* حسام دست پیش استاد علوم سیاسی دانشگاه صلاح الدین اربیل در شمال عراق است