آینده خیزش های شمال افریقا و خاور میانه

گفتگوی حسین مهری (رادیو صدای ایران) با كورش زعیم

پرسش ۱: به نظر شما چه عامل یا چه عواملی و از چه نوع یك دگرگونی، یك انقلاب، یك خیزش و شورش را پدید می آورد؟

كورش زعیم: به باور من دو نیروی اجتماعی مردم را به خیزش و ابراز نارضایتی خود از وضع حاكم بر می انگیزد. خیزش های مردمی هم مانند خیزش های طبیعی زمین لرزه، سیل و آتش سوزی های جنگلی است. وقتی فشار درون زمین به تدریج به نقطه غیرقابل تحمل می رسد، یا بارش باران بیش از توان تحمل رودخانه ها می شود یا گرمای هوا بیش از تحمل چوب درختان می شود، این تحولات طبیعی رخ می دهد. جوامع انسانی را هم می توان به شرایط طبیعی تشبیه كرد.

در همه این كشورها، دو روند متضاد در طی دهه ها در حال رشد بوده اند. یكی روند تكامل انسانی كه شاخص آن افزایش سطح سواد و تحصیلات دانشگاهی است كه به آگاهی بیشتر و انتظارات بیشتر می انجامد. این روند در دهه های گذشته با انقلاب اطلاعات و ارتباطات، و آسان و همگانی شدن دسترسی به اطلاعات بین المللی، بویژه چگونگی زندگی مردمان دیگر كشورها، انجامیده است. پیدایش اینترنت، ماهواره و تلفن همراه فاصله سنتی میان مردمان یك كشور را با هم و با مردمان دیگر كشورها از میان برده است. دیگر نمی توان واقعیت ها را از مردم پنهان كرد یا فساد حاكم را مخفی نگه داشت. روند دوم، رشد اقتصادی است كه با این رشد اجتماعی همگام نباشد، و اگر هم از دید آمار همگام به نظر برسد، فقط بخش كوچكی از جامعه را كه نزدیك به حاكمیت خودكامه و فاسد است برخوردار می كند. اكنون شما اكثریت جامعه را كه جوان و تحصیكرده و متخصص هستند دارید كه از موهبات رشد ثروت در كشور برخوردار نیستند، و به علت انحصاری بودن اقتصاد در دست عوامل حاكمیت كه برای سود بیشتر و سریعتر فقط به بازرگانی و دلالی می پردازند، از داشتن یك شغل همخوان با استعدادشان محروم هستند.

نیروی دیگری كه برای دگرگونی های اجتماعی و سیاسی در یك كشور غیرآزاد وارد می آید، فشارهای عوامل اجتماعی و سیاسی بین المللی بر جوامع سنتی است. این فشارها كه از راه اطلاعات و آگاهی ها وارد می آید، در جوامعی كه در حال انتقال از شرایط سنتی به شرایط نوین هستند شكاف ایجاد می كند و باعث اختلافات راهبردی و حتی سلیقه ای می شود. افكار عمومی جهانی نیروی قدرتمندی در راستای تحولات دموكراتیك و حقوق بشری در جوامع سنتی است. هنگامی كه یك ملت دچار این تضاد ها می شود و فشارهای انباشته در درون اجتماع ناگهان با بهانه ای به انفجار تبدیل می شود، تاثیری زنجیره ای بر جوامع مشابه می گذارد و آنها را هم بسوی دگرگونی و انقلاب می كشاند.

برای مثال در ۱۸۴۸، كه شورش های مردمی در فرانسه آغاز شد و به جمهوری دوم منجر شد، این شورشها به كشورهای اروپایی هم سرایت كرد و در همان سال ۵۰ كشور از جمله آلمان، كشورهای زیر سلطه اتریش، ایتالیا، ایرلند، دانمارك، لهستان، مولداوی و غیره انقلاب كردند، در صورتیكه هیچ ارتباط سازماندهی شده ای میان آن انقلاب ها نبود. سال ۱۸۴۸ به "بهار ملت ها" معروف شد.

در ۱۹۵۱، تحولات استقلال طلبانه ایران به كشورهای دیگر مانند مصر و عراق سرایت كرد كه با الهام از مصدق، جمال عبدالناصر كانال سوئز را ملی كرد (۱۹۵۶) و عبدالكریم قاسم پادشاهی عراق را برانداخت (۱۹۵۸). در سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰، حدود ۶۰ كشور بطور زنجیروار دچار تحولات سیاسی شدند كه بسیاری از آنها از دیكتاتوری به دموكراسی رسیدند.

در سال ۱۹۸۹، در لهستان شورش و انقلاب شد كه به همه كشورهای زیر سلطه شوروی سرایت كرد و به فروپاشی شوروی انجامید، و هیچ ارتباط سازماندهی شده میان آن كشورها هم نبود. در سال ۲۰۰۰، در صربستان شورش اجتماعی رخ داد، و در پی آن در گرجستان (۲۰۰۳)، اكراین (۲۰۰۴)، لبنان و قرقیزستان (۲۰۰۵)، مولداوی (۲۰۰۹)، و اكنون در همه كشورهای عربی.

اینگونه تحولات اجتماعی كه برخی به توطئه های ابرقدرتها و طرحهای پنهانی نسبت می دهند كه عده ای خداگونه نشسته اند و تصمیم می گیرند كجا چه خبر شود، بارها و بارها در طول تاریخ رخ داده و همیشه نتیجه افزایش انتظارات مردم و تاثیر همان نوع از فشارهای درونی و برونی بوده كه جامعه ها را به خیزش وا واداشته است.

پرسش ۲: دگرگونی ها در فضای خاورمیانه و شمال افریقا دارای چه خصلتی است و از چه تعریفی پیروی می كند؟

كورش زعیم: تحولاتی كه در شمال افریقا و خاورمیانه شاهد آنها هستیم را می توان به تحولات ۱۸۴۸ اروپا تشبیه كرد كه از شورش های فرانسه آغاز و دامنگیر همه كشورهای اروپایی (بجز انگلستان و روسیه) شد. عدم تعادل میان رشد آگاهی و كیفی جمعیت كه باعث افزایش انتظارات می شود از یكسو، و وجود دیكتاتوری های فاسد و خشن حاكم از سوی دیگر، همراه با فشارهای جهانی ناشی از افزایش كیفیت زندگی و آزادی های اجتماعی در كشورهای دیگر، كاسه صبر ملت ها را سرریز می كند.

یك ویژگی سرنوشت ساز یكصد سال گذشته، سرعت گرفتن موج پیشرفتهای تكنولوژیك، بویژه در بخش ارتباطات و آگاهی رسانی است. در صد سال گذشته پیشرفتهای شگرفی با سرعت تصاعدی انجام گرفته: از تلفن قارقاركی محدود به ثروتمندان تا تلفن همراه ارزان و قدرتمند و نامحدود. از رادیو لامپی تك موج محدود به ثروتمندان تا رادیو و تلویزیون ارزان و همگانی و بدون مرز ماهواره ای غیرقابل كنترل. از روزنامه های محدود چاپ سربی تا اینترنت و میلیونها روزنامه و سایت و خبررسانی جهانی رایگان و غیرقابل كنترل. اینها جوامع انسانی را در سراسر جهان بهم نزدیك و از كار یكدیگر آگاه كرده است. دیگر نمی توان حقیقت را پنهان كرد، دیگر نمی توان ملت ها را در ناآگاهی نگه داشت یا در چنبره خودبزرگ بینی های بیمارگونه و تمامیت خواهی ها كنترل كرد و فساد و وحشیگری حكومتی را از چشمها دور نگه داشت. در گذشته، آنها كه از اكثریت مردم با شعورتر و زیركتر و با شهامت تر بودند به حكومت می رسیدند، و دیكتاتوری هم می كردند. امروز دیكتاتورها از بیشعورترین، ناآگاهترین و ترسوترین افراد ملت هستند. معمر قذافی، علی عبدالله صالح و بشار اسد نمونه های بارزی از این دیكتاتورها هستند.

پرسش ۳: آیا بهاران عرب براستی بهاران به بار خواهد آورد؟

كورش زعیم: اینكه همه این كشورهای عرب كه نام بردم در كوتاه مدت به دموكراسی دست بیابند، نسخه بلندبالایی است. آنچه من می توانم بگویم اینست كه راهی بجز دموكراسی وجود ندارند. شاید برخی از این كشورها دوباره دچار حكومت های نظامی كودتایی تا رییس جمهورهای فریبكار شوند كه روند دموكراسی را كند كنند یا به تاخیر بیاندازند، ولی با افزایش شمار كشورهای عربی دموكرات، زندگی این حاكمان بسیار دشوار خواهد شد و كوتاه. مردمشان با مشاهده كشورهای همزبانشان كه آزادی كسب كرده اند، دولتهای خودكامه خود را خیلی زود بزیر خواهند كشید. دیكتاتوری ها دیگر پایدار نیستند و نه دیر بلكه زود نیست می شوند.

وقتی به آمار كشورهایی كه در دهه های اخیر از دیكتاتوری به دموكراسی دست یافته اند می نگریم، باورمان بیشتر راسخ می شود كه افراط گرایان و دیكتاتورها با سرعت فزاینده ای محكوم به فنا هستند. در سال ۱۹۷۵، ۴۱ كشور آزاد بودند، ۴۸ كشور نیمچه دموكراسی داشتند و ۶۳ كشور دیكتاتوری بود. در سال ۲۰۱۰، ۸۹ كشور آزاد، ۶۰ كشور نیمه آزاد و ۴۷ كشور دیكتاتوری بودند. با توجه به اینكه شمار كشورها از ۱۵۲ به ۱۹۴ افزایش یافته است. یعنی ۴۲ كشوری كه در این مدت افزوده شده اند، همگی از نوعی دموكراسی برخوردارند. این روند را نمی شود ندیده گرفت.

پرسش ۴: فكر نمی كنید در مصر، جایگزین بهار عرب، سازمان اخوان المسلمین باشد؟

كورش زعیم: در مورد اخوان المسلمین من باور دارم كه این سازمان دیگر آن سازمان تندرو خشونت طلب نیست، همچنانكه فدائیان اسلام خودمان هم تغییر ماهیت دادند. اول اینكه اخوان المسلمین بیش از ۱۸ تا ۲۰ درصد در مصر رای نمی آورد؛ بنابراین، همیشه در اقلیت خواهد بود. دوم اینكه آنها اكنون بخوبی می دانند كه با افراطی گری و خشونت گرایی تقریبا همه كشورهای جهان آزاد كه سال به سال گسترش پیدا می كند و كشورهای عربی هم به آن می پیوندند، رفتار ستیزگرانه را تحمل نخواهد كرد. جمعیت سلفی ها در مصر خطرناكتر از اخوان المسلمین خواهند بود. بطور كلی باور دارم كه افراط گرایان سنتی به نظام سیاسی كشورها خواهند پیوست تا با گروههای تروریستی اسلامی در یك چارچوب رده بندی نشوند.

پرسش ۵: امیدی به استقرار دموكراسی در میان مدت در تونس و مصر وجود دارد؟

كورش زعیم: من به تونس و مصر بیش از دیگر كشورهای در حال تحول امیدوارم. تونس یكی از كشورهای با فرهنگ تر عربی است و به علت نزدیكی زیاد به اروپا و وابستگی اقتصادی به جهانگردی، جامعه ای به نسبت باز دارد. از سوی دیگر بن علی، با وجود روشهای دیكتاتورمآبان اش، شخص بسیار هوشمندی است. او در سنت سیر فرانسه و آكادمی های نظامی امریكا آموزش دیده و با شیوه زندگی در كشورهای آزاد آشنا بود. در واقع این هوشمندی فوق العاده او، بویژه در زمینه های اطلاعاتی و امنیتی بود كه حبیب بورقیبه را واداشت او را به بالاترین سمت امنیتی تونس بگمارد. تونس براحتی می تواند یك دولت دموكرات بوجود بیاورد، زیرا همه زیرساخت هایش سالم مانده است.

مصر هم كشوری با تاریخ كهن و فرهنگ بالا است كه مردم آن را به افتخار وا می دارد. از سوی دیگر حسنی مبارك از بدترین دیكتاتورها نبود. اگر به شرایط دموكراتیك و انتخابات آزاد تن در می داد، می توانست رییس جمهور خوبی برای مصر باشد. ولی قدرت و دیكتاتوری می تواند هر كس را كور و فاسد كند. من مصر و تونس را پرچمدار دموكراسی در جهان عرب می دانم و دیگران از آنها سرمشق خواهند گرفت.

پرسش ۶: به نظر شما قذافی چگونه رهبری بود؟ معایب و محاسن او؟

كورش زعیم: معمر قذافی كه می گوید پدرش در جنگ با ایتالیایی ها كشته شده، در یك قبیله بدوی عرب چادر نشین در بیابانهای سرت بدنیا آمد و از كودكی به مسئله و نجات فلسطین علاقمند شد كه باور داشت با ناسیوناسیم عرب ممكن است. او از همان هنگام شیفته ناسیونالیسم عرب شد. پس از اینكه به ارتش پیوست، در دانشكده سندهرست انگلستان دوره افسری را گذراند. پس از بازگشت به لیبی، به گروه افسران جوانی كه قصد براندازی رژیم پادشاهی را داشتند پیوست و سرانجام رهبری آنها را بدست گرفت و در یك كودتای بدون خونریزی شاه ادریس را كه برای درمان به تركیه رفته بود و پسرش را، از پادشاهی خلع كردند و جمهوری عربی لیبی را تشكیل دادند. پس از رسیدن به رهبری لیبی خود را به جمال عبدالناصر كه مورد ستایش او بود نزدیك كرد و تقریبا همیشه فقط با ناصر مشورت می كرد. قذافی كه رویای كشورهای متحده عربی را در سر می پروراند، پس از ملی شدن كانال سوئز، او هم قراردادهای نفتی لیبی را لغو كرد و سهم لیبی را از ۵۰% به ۷۹% افزایش داد. وی كه با هر مردم غیر عرب و غیر مسلمان مخالف بود، همه خارجی ها مهاجر اروپایی را از كشور بیرون كرد و به قتل عام افریقاییان غیر عرب لیبی پرداخت. افسران ناراضی او توطئه ترور او را چیدند، ولی سازمان امنیت عبدالناصر توطئه را خنثی كرد. از آن پس او به همه بدگمان شد، هر صدای اعتراض و انتقاد را با زندان یا مرگ خاموش می كرد، اداره كشور را فقط به خانواده خودش داد و اقتصاد كشور را هم خانوادگی كرد. بزودی همه قدرت و ثروت فقط در دست خانواده قذافی و دایره دوستان مورد اعتماد او بود.

قذافی در مورد فراهم آوردن آموزش و بهداشت و خدمات شهری برای مردم لیبی گامهای بلندی برداشت، ولی بخش عمده ای از درآمد نفت را صرف خرید جنگ افزارهای مدرن می كرد و جنگهای بیهوده زیادی هم كرد. در حالیكه خزانه كشور مملو از ثروت بود، و خانواده و دایره مورد اعتماد قذافی به ثروت های نجومی دست یافتند، اكثریت مردم لیبی در فقر زندگی می كردند. خود قذافی و فرزندانش بیشتر درآمد نفت لیبی را به حسابهای شخصی خود می ریختند و اكنون از ثروتمندترین خانواده های جهان بشمار می آیند.

قذافی تلاش زیادی برای ایجاد یك كشور بزرگ و متحد عرب كرد. بربرهای افریقا را كه عرب نبودند نسل كشی كرد، چون آنها را انسان نمی دانست و عربی سخن نمی گفتند. چاد را تسخیر كرد و با مسیحیان سودان جنگید تا بتواند "كشور بزرگ مسلمان متحد ساحل" را بوجود آورد. با مصر و سوریه هم می خواست "كشورهای بزرگ عربی" را بوجود آورد كه ناكام ماند. به فلسطینیان و برای جنگ با اسراییل برای مصر و سوریه پنهانی اسلحه می فرستاد. تلاشها و جنگهای نافرجام او همه برای این بود كه از مراكش تا مصر و سومالی و سوریه و فلسطین را در یك كشور بزرگ متحده عربی ادغام نماید، ولی شخصیت بلندپرواز و آتشین او رهبران كشورهای با فرهنگ تر را نگران می كرد و هیچكدام از سران كشورهای عربی برای او احترام زیادی قائل نبودند. قذافی حتی به دلیل شكست مصر در برابر اسراییل، در سال ۱۹۷۷ به مصر حمله هوایی وزمینی كرد كه البته در عرض سه روز دفع شد. بطور كلی می توان او را یك دیوانه ثروتمند ومسلح انگاشت. در آینده وسعت كشتارها و جنایت های او علیه مردم لیبی و دیگر كشورهای افریقایی آشكار خواهد شد.

دست آخر به تولید تسلیحات كشتار جمعی روی آورد تا خودش به تنهایی بتواند كشورهای عربی را زیر یك پرچم درآورد. این تسلیحات شامل سلاحهای شیمیایی بصورت گاز اعصاب، سلاحهای میكربی و رادیو اكتیو، و سرانجام بمب اتمی می شد. ولی پس از دستگیری صدام حسین، بی درنگ تولید آنها را متوقف كرد و اجازه داد بازرسان بین المللی از تجهیزات او دیدن كنند.

بطر كلی می توان داوری كرد كه سرهنگ معمر قذافی در حالیكه به ظواهر بهبود جامعه لیبی توجه می كرد، شخصیتی بسیار نامتعادل، خشونتگرا، تمامیت خواه، بسیار خودبزرگ بین و تا حد جنون عرب نمایشگر بود. یعنی می خواست فرهنگ چادرنشینی و شترسواری عرب بیابگرد را به عنوان یك شیوه زندگی ستایش انگیز در جهان مطرح كند وبه این دلیل در سفرهای بین المللی خود خیمه و شتر خود را همراه می برد.

بارها برای كشتن قذافی برنامه ریزی شده بود. برای مثال در ۱۹۶۹، سازمان اس آ اس انگلستان برنامه ای برای ترور قذافی و بازگشت خانواده ادریس كشید كه با مخالفت رییس جمهور امریكا بخاطر اینكه قذافی ضد ماركسیست است لغو شد. در ۱۹۷۶، یك نفر ناراضی به سوی او تیراندازی كرد، ولی آسیبی به او نرسید. در۱۹۸۱، فرانسه و مصر با هم توطئه ترور او را چیدند كه به علت مخالفت دولت امریكا لغو شد. در ۱۹۸۱، امریكا محل زندگی او را بمباران كرد، كه با تلفن نخست وزیران ایتالیا و مالت به قذافی، وی از خانه اش فرار كرد و آسیبی ندید. در ۱۹۹۳، دو هزار نفر از سربازان ارتش لیبی در یك شورش قصد ترور قذافی را داشتند كه بیرحمانه سركوب شدند. در ۱۹۹۶، گروهی از افراط گرایان اسلامی با كمك ام آی ۶ انگلستان برای كشتن قذافی به خودرو او در نزدیكی "سرت" حمله كردند، ولی ترور نافرجام ماند. در ۱۹۹۸، اسلام گرایان افراطی در نزدیكی "دیرنه" به خودرو او حمله كردند كه نگهبانان آمازونی او خود را روی او انداختند و نجاتش دادند.

پرسش ۷: با سقوط قذافی، شورای انتقالی لیبی را به چه سمت و سویی خواهد برد؟

كورش زعیم: شورای انتقالی هنوز آن اعتماد به نفس لازم را برای برداشتن گام های بنیادین پیدا نكرده و تا قذافی دستگیر یا كشته نشود، از ترس انتقام جویی قذافی خیلی با احتیاط عمل خواهند كرد. بهمین دلیل هنوز نتوانسته كابینه خود را تشكیل بدهد. پس از دستگیری یا كشته شدن قذافی، آنها همانگونه كه متعهد هستند شورایی برای تدوین قانون اساسی لیبی تشكیل می دهند و سپس انتخابات مجلس شورای خود را انجام خواهند داد و سپس ریاست جمهوری را. من باور دارم كه به علت سطح بالای تحصیل كرده های دانشگاهی و دنیا دیدگی نخبگان كشور، و همسایگی دو كشور با فرهنگ متحول شده، بخت لیبی برای دموكراسی زیاد است. البته احتمال ناآرامی های مسلحانه محدود و فرسایشی با قبیله قذاذفه در بیابانهای سرت و با برخی گروهك های تندرو اسلامی هست.

پرسش ۸: كدام كشورهای دیگر در خاور میانه استعداد خیزش سیاسی دارند؟

كورش زعیم: همانگونه كه من در آغاز سال ۲۰۱۱، پس از آغاز شورشهای تونس در یك گفتگوی تلویزیونی ابراز كردم، زنجیره این تحولات بنیادین دامن همه كشورهای عربی را خواهد گرفت. در تونس، لیبی، مصر، یمن و سوریه كه در شرف اتمام است. در صحرای غربی، الجزیره، مراكش، موریتانی، سودان، بحرین، عربستان، امارات، عمان، كویت، و حتی عراق و اردن كه آغاز شده، ولی بطور موقت با زور یا اعطای امتیازهای جزئی بر آن سرپوش گذاشته شده است. ولی دوباره شورش ها آغاز خواهند شد.

پرسش ۹: آیا خیزش های خاورمیانه به چین و روسیه هم ممكن است سرایت كند؟

كورش زعیم: روندی كه من در چین و روسیه می بینم، حكومت های آگاهانه است. حكومت های این دو كشور، با همه لكه دیكتاتوری كه بر آنها نشسته، آزادسازی تدریجی است. چین از شرایط میدان "تیان آن من" تا كنون تغییرات بسیار گسترده ای كرده كه بیشتر آنها در زمینه اقتصاد و رفاه مردم بوده است. با وجود حكومت بظاهر كمونیستی، اقتصاد چین بیشتر به یك اقتصاد آزاد كاپیتالیستی شبیه شده است. شورش هایی كه در چین خواهیم دید، كه از هم اكنون در زمینه های حقوق كارگری و شهروندی جسته گریخته رخ می دهد و با پاسخگویی نسبی مسئولان روبرو می شود، در آینده برای آزادی های مدنی روی خواهد داد. من حكومت چین را هوشیارتر از این می بینم كه در آینده نزدیك به تدریج فعالیت های حزبی را آزاد نكند. آزادی فعالیت سیاسی در قالب حزبها فشار اجتماعی زیادی را خنثی خواهد كرد. آزادی فعالیت حزبی، آزادی رسانه ای را هم در چارچوب همان فعالیت حزبی بدنبال خواهد آورد. همینقدر كه مردم بتوانند نمایندگان خود را به مجلس بفرستند تا در كنار نمایندگان حزب كمونیست بنشینند، چنگال حزب كمونیست را بر سیاست كشور سست خواهد نمود.

در روسیه آزادی های نسبی و فعالیت حزبی هم اكنون هم وجود دارد. این حضور و قدرت مافیایی مالی در سیاست روسیه است كه سیاست حزبی آن كشور را لكه دار و مردم را ناراضی كرده است. مدودیف برای سیاست خارجی روسیه كه تا آن هنگام مافیایی و امپریالیستی تلقی می شد، آبرو خرید. پس از مدودیف، با وجود بازگشت ولادیمیر پوتین به قدرت، سیاستهای او را مردمی تر خواهیم دید. پوتین برای حفظ وجهه سیاسی روسیه در عرصه بین المللی، بیشتر به قدرت اقتصادی و سیاسی روسیه توجه خواهد كرد تا گسترش سرزمینی. وی همچنین ممكن است بتواند تا حدودی از قدرتهای مافیایی در اقتصاد روسیه بكاهد.