در دفاع از نیروهای ملی و مبارز درونمرز

 

محمود جعفری

 

20 ماه پیش وقتی "همبستگی برای حقوق بشر ودمکراسی در ایران" با شرکت ارزنده ترین نیروهای ملی تشکیل گردید، در آن زمان تعدادی ازمابهتران یا وابستگان ازما بهتران اعلام یک جنگ رسمی با این شورا را نمودند و نوک حمله آنان متوجه مهندس کورش زعیم بود. چنانکه قبل از آن متوجه مهندس امیر انتظام. حکام جمهوری اسلامی با تمام توان این شورا را در هم کوبیدند وارزنده ترین نیروهای ملی از دادخواه تا ستوده  از اسانلو تا  رئیس دانا  از مهندس جوان خادم تا مهندس  زعیم ازعیسی خان حاتمی تا دکتر ملکی  واز بهروز جاوید تا دکتر اولیائی واز کیوان صمیمی تا طبرزدی و مانند اینها اکنون یا دربندهستند یا زیر گیومه در بند شدن. اما از آنان که امضا پس گرفتند چه خبر؟!  از آنان که در سایتهای خارج از کشور علیه این جمع وخصوصا علیه زعیم نوشتند چه خبر؟ آیا جا نداشت که این خارج از کشوری ها با ادعاهای آسمان گوش کرکن وبا کنگره های 7 نفره به حرمت مبارزان داخل کشور وبه حرمت آنان که با خون وجان خود در برابر جمهوری اسلامی ایستاده ا ند سر تعظیم فرود آورده  واز خود انتقاد میکردند؟ شگفتا که اینان  ادعا میکنند که میخواهند ایران را بسازند.

اخیرا  نیز که مهندس کورش زعیم؛ فعال ترین چهره جبهه ملی ایران، باب تازه ای را در مورد تاریخ جبهه ملی ایران وانتقاد از خود باز نموده و در مصاحبه ارزرشمندی دهها نکته را بازگوئی کرده که جای بحث وارزیابی از سوی نیروهای ملی را دارد، بازهم از ما بهتران مدتی است سخت مشغول "مبارزه" نرم افزاری و... با ایشان شده اند.  

اکنون سوال این است که در این میان که اداره امنیت با حقوقبگیران با مواجب وبی مواجبش سعی در ازنفس انداختن جبهه ملی ایران وفعالترین نیروهای آن را دارد، اصلا مسئول ویا موسس جبهه ملی شیکاگو در 40 سال پیش که بوده، چه تاثیری در مسئله امروز ایران دارد؟ حتا، گیریم که کورش زعیم اشتباه کرده است. آیا در این سخترین شرایط که وی زیر تیغ جمهوری اسلامی از حقوق شهروندی ومنافع ملی دفاع مینماید، باید با این لحن و شیوه با او برخورد کرد. این متنقدان که سه ده است آسمان ایران را ندیده  وجرات یک روز زندگی در آن کشوررا ندارند، چگونه به خود اجازه چنین پرخاشگری ددمنشانه میدهند؟ .حال میهمانی از ما بهتران پیشکش آنها.

چه زیبا است این داستان عبید زاکانی:

خواب دیدم قیامت شده است.  هرقومی را داخل چاله‏ ای عظیم انداخته و بر سر هر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‏ ی ایرانیان.

خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده ‏اند؟»
 
گفت: «می‌دانند که ما ایرانیان به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»
خواستم بپرسم: «اگر در میان ما کسی باشد که بداند و عزم بالا رفتن کند.»
نپرسیده گفت: «اگر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خودمان بهتر از هر نگهبانی پایینش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم! ».

 

به خود آئیم وبه گفتار دکتر مصدق گردن نهیم : " ما بايد ھمه يکصدا شويم و از ما صدائی جز صدای ايران در نيايد".

 

پاینده ایران

محمود جعفری عضو شورای عالی جبهه ملی ایران اروپا

سه شنبه 25 ژانویه 2011