سرکوب ها و کشتارهای روزافزون برای تاراج دلارهای نفتی و گازی

 

پیام کمپین هنرمندان و نویسندگان و کنشگران حقوق بشر

 

در آستانه ی انتخابات استصوابی و همزمان با اوج گیری مبارزات "نود و نه درصدی" ها، که در گردهمایی ها و بیانیه های کنشکران کارگری و دانشجویی و زنان و هنرمندان، و نیز در اعتصاب غذاها و اعتراض های دلیران دربند بازمی تابند، از یک سو پیگیردها و سرکوب ها و کشتارها دامنه ی گسترده تری می یابند، و از دیگرسو تندرویی های آیینی همه سویه تر و گستاخانه تر می شوند. افزایش فشارها در یکان های اقتصادی و آموزشی که کنشگران را به مبارزات مخفی بیشتر واداشته است، در کنار افزایش شمار دستگیری ها در ماه های گذشته، و بویژه، صدور فرمان های کشتار پیاپی و ناروشن، رویکردها و "آماده باش" هایی هستند کمابیش همسان با تدارکات "یک درصدی ها" در آستانه ی انتخابات سال هشتاد و هشت. اعتصاب غذای کارگر مبارز رضا شهابی و نامه های تکان دهنده ی بهمن احمدی عمویی در سیاهچال ها، فریادهایی هستند رسا و دلیرانه در برابر این بیدادگری ها. در پشت این بیدادگری ها و خون ریزی های هدایت شده از سوی بنیاد-موقوفه دار بزرگ "ولی فقیه"، "پارلمان" بازار و "قرارگاه" سپاه پنهان شده اند.

افزایش فشارها به مبارزان دربند و برون بند، همراه است با کوشش برای به انحراف کشاندن افکار عمومی و نیروهای ناخرسند "غیرخودی"، و نیز ناراضیان "خودی". داده های پراکنده از رسانه های درون و برون مرز، نشان از لرزه های آشکار در رده های گوناگون اداری-لشکری "نظام ولایی" دارند. "یک درصدی" های ایران همچون همتایان انگلیسی خود، برای رهایی نسبی از اعتصاب ها و اعتراض های روز افزون درونی (در انگستان؛ بزرگترین اعتصاب کارمندان و کارگران در چند دهه ی گذشته، و در ایران؛ اعتراض پنجاه هزار کارگر و سی شرکت مجموعه ی صنعتی ایران خودرو و راهپیمایی کارگران تبریز بر علیه قانون کار ارتجاعی) دست به تنش آفزینی های "مشکوک" و دوسویه ای زده اند؛ افزایش "هدفمند" تحریم ها در برون مرز، و اشغال "پرسش برانگیز" سفارت انگستان در درون مرز.

در پشت این بازی ها، همان گونه که "تابناک" نیز بدان اعتراف نموده است، می بایست چشم انتظار افزایش مناسبات گسترده تر و "گران تر" پنهان و ناپنهان اقتصادی میان "یک درصدی" های دو کشور بود. در این گونه مناسبات، "پارلمان" بازار (اتاق بازرگانی یا نماینده ی انگلی ترین بخش اقتصاد وارداتی ایران، و دشمن کهنه کار سندیکاهای کارگری) آزمونی سه دهه ای دارد. تحریم های تازه، و از آن میان، عدم فروش احتمالی نفت ایران در بازارهای اروپا، از یک چشم انداز امتیازی است از طرف کنسرن های اروپایی به کمپانی های نفتی امریکایی در "جنگ" بازرگانی-مالی جهانی (که آرام آرام به شاخ و شانه کشی های نظامی نیز کشانده شده است) از جیب مردم درد کشیده ی ما، و از دیگر چشم انداز ابزاری است برای تحکیم اقتصاد  بازاری و تحمیل هر چه بیشتر سیاست های "بحران زای" بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی به اقتصاد ورشکسته ی کشورمان. بیهوده نیست که پس از تحریم ها و با تایید "ولی فقیه"، اتاق بازرگانی به عنوان نماینده ی انگلی ترین بخش اقتصاد ایران، در نظر دارد اختیارات پنهان خود را در مجلس جنبه ی "قانونی" دهد، برای "سرمایه گذاری" یا کنترل هر چه بیشتر منابع گازی و نفتی خیز بردارد، و بدین گونه، با یاران سپاهی خود "هم کاسه" تر شود.   

زیان های اقتصاد "بازاری-سپاهی-بنیادی " و هزینه های مناسبات "گران تر" برون مرزی، چون دهه های پیشین از جیب "نود و نه درصدی" ها و با کمک دلارهای نفتی-گازی پرداخت خواهد شد. بنا به داده های تازه ی ایران-اکونومیست، دست نشاندگان "ولی فقیه"، تنها میان سال های 1384 تا نیمه ی نخست سال 1390، هم چیزی نزدیک به 470 میلیارد دلار از درآمدهای نفتی را به تاراج سپرده اند، و هم با زیرپا گذاشتن گستاخانه تر اصل 44 قانون اساسی یا "خودی-خصوصی سازی ها"، حدود 90 میلیارد دلار را، با تحمیل این گونه "مناسبات" به کشور ما، بر باد داده اند. بخش چشمگیری از این درآمدهای نجومی، به جیب بازاریان بزرگ و پاسداران بالاجایگاه و بنیاد-موقوفه خواران فربه سرازیر شده است.

درآمدهایی "بی پیشینه" و "تاریخی" که می توانستند به جهشی بلند بیانجامند. مجلس دست نشانده ی "ولی فقیه"، با سکوت "حساب شده" در برابر زیان سالانه ی بیش از صد میلیارد دلاریِ ناشی از فرار مغزها، جلوگیری از توریسم، محدویت های ترانزینی، قاچاق کالا، هزینه های مذهبی و مخارج سرکوب، به ناچار، به فساد سالانه ای در مرز 34 میلیارد دلار در اقتصاد انگلی جمهوری اسلامی اعتراف نموده است. برندگان این سیاست ها، "یک درصدی های" درون و برون مرزی بوده و هستند.

خوش خدمتی های "بیت رهبری"، "پینوشه ی ریشدار"، "پارلمان بازار"، و همراهان آنان به کنسرن های نفتی-نظامی-مالی جهانی، علیرغم همه ی "ژست های ضدامپریالیستی"، در حالی است که به تازگی "ولایی" های ایران، دست در دست "شیخ" های عربستان، و با یاری آشکار و ناآشکار کنسرن های نفتی و اسلام گرایان "سلفی-اخوان المسلمینی"ساخته و پرداخته ی آنان، برای به شکست کشاندن جنبش های ملی-دمکراتیک و بالا کشیدن درآمدهای رو به رشد نفتی-گازی آینده، در منطقه خیز برداشته اند. به گزارش رسانه های آلمانی، در صورت سرمایه گذاری های تازه ی چین در اروپا و امریکا، سخن از افزایش احتمالی بهای هر بشکه ی نفت تا 150 دلار، و حتی 250 دلار در میان است. از سوی دیگر، با کشف تازه ی مخارن گازی در دریای مازندران، که گویا ایران را در رده بندی انباشته های گازی جهان به جایگاه نخست می رساند، می بایست چشم انتظار درآمدهای روزافزونی در بازارهای جهانی گاز بود. "ولاییان" برای بالا کشیدن این سرمایه هاست که از هم اکنون نقشه کشیده اند، و همزمان، خود را برای کشتارها و سرکوب های خونین تر در  آینده آماده نموده اند. انباشته های نفتی-گازی ما "فرصت" هایی هستند بسیار استثنایی برای چیرگی بر واپس ماندگی چند سده ای، که نباید چون سه دهه ی پیشین به جیب های گشاد دزدان ولایی و دزدان دریایی سرازیر شوند.    

ما در این شرایط پیچیده ی منطقه ای-جهانی و همزمان با رشد گام به گام جنبش "پایینی ها" در سرزمین مان، بــــــــــــــــــار دیگر همه ی کنشگران جنبش های دانشجویی و زنان و هنرمندان و  آموزگاران (و در رده ی نخست جوانان)، و نیز همه ی نهادها و سازمان ها و حزب های ملی و دمکرات کشورمان را به پشتیبانی از جنبش "نود و نه درصدی ها" و کارگران و مزدبگیران "زیر مرز فقر" ایران، که نمودی است از خیزش دوم و ژرف تر توده ای (پس از خیزش هشتاد و هشت)، فرا می خوانیم. جنبش رو به رشد "نود ونه درصدی ها" ی سرزمین مان، به جنبش یکرنگ پیشین، نمایی داده است رنگارنگ، و برگرفته از واقعیت سیاسی-اجتماعی موزاییک کشورمان. پس از بیش از یکصد سال مبارزه ی بسیار دشخوار و خونبار، گاه آن است که این بار "نود و نه درصدی ها" خانه ی مشترک و تاریخی، اما تاریک مان را، آفتابی کنند.

این پیام را با بخشی از نامه های تکان دهنده ی بهمن احمدی عمویی از درون زندان و پاره ای از روشنگری های پیشین وی، به پایان می بریم:

"همه ی ما در اين سال ها چقدر از هم دور بوديم و حالا چقدر نزديک. نمی دانم، اما فکر می کنم حالا پس از سی سال دوری، جنگ و قهر حالا همه با هم هستيم. همه ی ما در کنار هم، هرچند در زندان. مگر جنبش سبز جز اين می خواهد؟ فرصتی پيش آمده که بيشتر با هم حرف بزنيم، کاری که تا به حال از آن اکراه داشتيم، همه برای هم شده بوديم دشمن، و همديگر را يک مشت معاند، کافر و ملحد، دزد انقلاب مردم خطاب می کرديم ... اتاق بازرگانی ایران که طی چهار دوره هفتاد و پنج درصد اعضایش ثابت ماند، و بیشتر زیر کنترل هیات موتلفه ی اسلامی بود، به مثابه ی "با ثبات ترین" نهاد جمهوری اسلامی شناخته شده است. به گفته یکی از وزیران پیشین، در جمهوری اسلامی (در کوران تحریم ها) سرپل ارتباطی بسیاری از خریدهای کالاهای اساسی دولت در خارج، بازرگانان خصوصی بودند و واسطه های وابسته به بازاریان روز به روز قدرت سیاسی شان هم گسترش می یافت. ... رئیس جمهور شدن محمود احمدی نژاد در سال هشتاد و چهار با شروع  سو استفاده های عظیم مالی در شهرداری تهران تحت مدیریت او زمینه سازی شد. فسادی که تنها 325 میلیارد تومان آن برملا شد، اما به صلاحدید مقامات ارشد نظام، شاید برای روز مبادا بایگانی شد. رقمی که با احتساب نرخ تروم ادعایی دولت، امروز به بیش از یک هزار میلیارد تومان می رسد."

 

کمپین هنرمندان و نویسندگان و کنشگران حقوق بشر

دی ماه 1390

www.farakhan-iran.com

پیوست:

هفت فهرست از میلیاردرهای ولایی یا سوداگران مرگ در جمهوری اسلامی

http://www.farakhan-iran.com/html/payam_16.html