مقایسه انقلاب در مصر و ایران و عملکرد دو ارتش!؟

گرد آورنده امیر هوشنگ آریان پور


با توجه به وقایعی که اخیراً در مصر رخ داد و منجر به خروج رئیس جمهور آن کشور آقای حسنی مبارک و خانوده اش از مصر گردید، و عملکرد ارتش مصر که ضمن احترام به قانون اساسی ، منافع ملی را به پشتیبانی از فرمانده کل قوای مصر، حسنی مبارک، ترجیح داد. مرا بیاد عمل کرد ارتش شاهنشاهی ایران در سال 1357 انداخت، و نتیجه گرفتم که متاسفانه امرای رده بالای ارتش شاهنشاهی نه تنها به اصول قانون اساسی مشروطه سلطنتی بی توجهی کرده و از ولینعمت خود پادشاه ایران و فرمانده کل قوای سه گانه، که در طول 37 سال قبل از وقوع انقلاب اکثر این امرا ظاهراً به او و اوامرش وفاداربودند، پشتیبانی نکردند. فراتر ار آن، آنها حتی به ملت ایران نیز خیانت کردند. بدون شک کارنامه سیاه این انقلاب در طول 32 سال گذشته بی ارتباط با این عملکرد نمی باشد.

اینک سعی می شود با مراجعه به اسناد ، مدارک و کتابهایی که توسط بعضی از این امرا و یا مقامات خارجی در مورد آنها برشته تحریر در آمده است به ذکر مطالبی بپردازم که برداشت مرا نسبت به این امرا بثبوت برساند.

امرای ارتش ایران را شناسائی می کنیم

برداشتهای ژنرال 4 ستاره آمریکا که در تاریخ 4 ژانویه 1979 بدون اجازه قبلی وارد ایران شد و حتی شاهنشاه ایران از ورود او بیخبر بود، در کتابی بنام" ماموریت به تهران" در مورد ژنرالهای رده بالای ارتش اظهاراتی کرده بود که بخشی از آن به اطلاع شنوندگان رادیو کیان می رسد:

" ژنرال ربیعی فرمانده نیروی هوایی گفت: اگر شاهنشاه بروند او هم بایستی با ایشان برود. اگر بماند جانش در خطر است جون در افواه عمومی به غلط نام او را در راس لیست اشخاص فاسد قرار داده اند!

ربیعی در حالت عصبانیت و برافروختگی اظهار نمود: "ما رهبران ارتش با خروج شاه از کشور راه دیگری جز کودتای نظامی و در اختیار گرفتن امور مملکت نخواهیم داشت."

به او گفتم بسیار فکر خوبی است ، ولی چگونه میخواهید کودتا کنید، بدون اینکه حتی طرح و یا برنامه ای برای اجرای آن در دست داشته باشید!؟ ربیعی جواب داد: صحبت من با شما بی مورد است، اگر شاه برود و شما هم مانع خروج او نشوید، در آن صورت من هم بایستی همراه او از مملکت خارج شوم.

در اینجا من خود رامجبور دیدم که به ربیعی شوک وارد کنم. من او را فراری ترسوخطاب کردم که به وطنش وفادار نیست و به عنوان یک آدم عاقل و بالغ فکر نمی کند. بهتر است حقایق را بهتر دیده و لمس کند.

درمورد ارتشبد طوفانیان معاون وزیر جنگ و رئیس صنایع نظامی ایران چنین نوشته است:

ارتشبد طوفانیان بطور وضوح نگران جان خود بود و می خواست همراه شاه از ایران خارج شود. در غیر این صورت مطمئن بود که کشته خواهد شد.

او می گفت که رهبران مخالفین تعداد زیادی از رهبران نظامی ایران را متهم به دزدی و فساد کرده اند. او اصرار داشت که همه قراردادهائی را که او برای خرید سلاح و مهمات و تجهیزات منعقد کرده است درست و بی خدشه و رو راست بوده است و هیچکس نمی تواند مدرکی علیه او پیدا کند.

سعی کردم به ارتشبد طوفانیان بقبولانم که ارتش بایستی مسئولیت ها را در غیاب شاه قبول کرده و ایران را حفظ کند. در حقیقت تنها مرجع و نیروی واقعی در مملکت است و فقط کافی است که فرماندهان نظامی قدم محکمی در مورد یکپارچگی و انسجام ارتش بردارند و وظایفشان را انجام دهند. درجوابم طوفانیان اظهار نمود: " شاه تنها یک فرد نیست، او همه مملکت است. The Shah is not just a man, he is the Country""

طوفانیان از روابطش با شاه گفت و اضافه کرد شایع است که او با شاه بسیار نزدیک است ولی این موضوع حقیقت ندارد. روابط او با شاه فقط در حد نیاز او به این و بالعکس است و این روابط فقط در حد رابطه شغلی است. او از شاه گله داشت که شاه هیچوقت مرا بعنوان رئیس ستاد بزرگ ویا وزیر جنگ و یا نخست وزیر ایران نگمارد. با وجود آنکه من یکی از با استعداد ترین و لایق ترین افراد این کشور هستم.

درمورد دریاسالار کمال حبیب الهی فرمانده نیروی دریایی چنین نوشته است:

ادمیرال حبیب الهی اظهار می کرد: کمونیست ها نقشه تصرف ایران را کشیده و از خمینی به عنوان سرپوشی برای فعالیت پنهانی خود استفاده می کنند و همه این برنامه ها را خارجی ها انجام داده اند. چون تهیه این برنامه ریزی ها برای ایرانی ها بسیار بغرنج و مشکل است!؟ او مطمئن بود با خروج شاه ارتش ایران متلاشی خواهد شد و بدون پشتیبانی شاه جان او وهمه افسران ارشدش در خطر خواهد بود

زنرال هایزر به حبیب الهی می گوید: : به عنوان رهبران نظامی ایران وظایف شما محدود به پشتیبانی از یک فرد نیست، بلکه پشتیبانی از همه افراد ملت ایران است."

در روز 16 ژانویه در هنگامی که شاه از کشور خارج شد، سایر فرماندهان نظامی در ستاد بزرگ جمع شده و با رفتن شاه اوضاع را بررسی و ارزیابی می کنند. هایزر نوشته است: " احساسات و هیجانات بسیار متفاوت با یکدیگر بود. یکی از ژنرالها سرش را روی شانه من گذاشت بود و گریه می کرد. یکی دیگر مشغول جوک گفتن بود. ادمیرال حبیب الهی بصورت ابلهی درآمده بود و در حالی که هواپیمای شاه از باند فرودگاه بلند می شد، گفت: " اگر تجاوز به عنف به یک فرد اجتناب نا پذیر است، بهتر است دراز کشیده و با آرامش از آن لذت ببرد!" When Rape is inevitable, relax and enjoy it"

در مورد ژنرال قره باغی ریاست ستاد بزرگ نوشته است:

ضمن اظهار این مطلب که شاه بایستی به جزیره کیش و یا یکی از نقاط دوردست جنوب و در صورت لزوم پس از مدتی به مرخصی برود. اضافه کرد که هر موقع اعلیحضرت تشریف بردند منهم می خواهم همراه ایشان خارج شوم.

از ژنرال قره باغی سئوال کردم: آیا ستاد بزرگ و ارتش ایران دارای شورای امنیت ملی است؟ شورائی که بتواند به نخست وزیر ارائه طریق کرده و او را کمک کرده که هدف یا برنامه ای خاص را اجرا کند!؟ قره باغی اظهار می کند: ارتش فاقد چنین شورائی است. و نه تنها صلاحیت تهیه این گونه طرح و برنام ها را ندارد بلکه فاقد تعداد لازم وکافی افسران متخصص و با تجربه است که بتوان به آنها اعتماد کرد. او از من خواست که پرسنل آمریکا ئی این طرخها را برایشان تهیه کند!؟

قره باغی اضافه نمود: " ارتش ایران تجربیات بسیار ناچیزی در مورد تهیه برنامه و طرح های مختلف نظامی دارد، چون شاه شخصاً همه برنامه ها و طرح ها را تهیه و جهت اجرا به ارتش ابلاغ می کرده است.حالا چون دیگر شاهی در مملکت نیست که طرح ها را ابلاغ کند، لذا ارتش قادر نیست راساً در این مورد اقدامی بکند.

قره باغی در مورد ارجهیت در ایران اظهار نمود: " انتظار ندارد که هویزر به این طرز تفکر: " خدا شاه میهن" پی ببرد ولی در ایران چنین است. و به این دلیل است که همه سران ارتش ایران می خواهند همراه شاه از کشور خارج شوند، چون بدون شاه کشور برایشان معنی ندارد!

به ژنرال قره باغی گفتم: عادتی که ایرانیان تمایلی به روی کاغذ آوردن طرحهایشان ندارند بایستی عوض شود. در حاشیه نشستن و انتظار این را داشتن که معجزه شود و خمینی تبدیل به بخار شده و به فضا برود احمقانه است. هر فعالیت و کاری بایستی برنامه ریزی شود و سپس با برداشتن قدم های کوچک و مثبت روزانه به مرحله اجراء گذاشته شود و این تنها راه موفقیت است.

در صفحه 66 کتابش هایزر نوشته است: " بالاخره من جوابی را که دنبالش بودم بدست آوردم. رهبران نظامی ایران در حالت درماندگی مطلق بسر می بردند و هیچ طرح و برنامه ای در اختیار نداشتند.

Iran's Military leade ship was in a totally helpless state. The group had nothing.

حقایقی در مورد معلومات و دانش نظامی امرای ارتش

در اینجا اشاره به کتاب " مثل برف آب خواهیم شد" می کنم. این کتاب پس از پیروز شدن انقلاب از روی نوارهای شورای فرماندهان که به دستور ارتشبد قره باغی تشکیل شده بود، تهیه شده است. پس از چاپ این کتاب هیچیک از فرماندهان ارتش که در آن شورا شرکت داشتند نه تنها به مطالب آن اعتراض نکردند بلکه چند تن از آنها آنرا تائید نمودند از جمله سپهبد محققی فرمانده ژاندامری ایران.

صفحه 151 کتاب: ارتشبد قره باغی می پرسد: " می توانید بخوانید که وضعیت قرمز چیست؟"

سپهبد خواجه نوری: وضعیت قرمز این است که تمام یکان های ژاندارمری و شهربانی تحت نظر و زیر امر فرماندار نظامی منطقه قرار بگیرد و فرمانده نظامی منطقه مسئول برقراری نظم در آنجا خواهد بود."

ارتشبد قره باغی: " اگر دارید دقیق تر بخوانید!؟"

خواجه نوری:" الان اینجا ندارم". تیمسار باید تصمیمات را ابلاغ بفرمایید که در وضعیت قرمز چکار بکنند؟"

ارتشبد قره باغی : "در وضعیت قرمز تمام موارد پیش بینی شده است".

خواجه نوری: " اما چنین مواردی در کشور ما قبلاً اتفاق نیفتاده بوده است."

قره باغی: " اجازه بفرمایید. وضعیت قرمز که ما میگوئیم، از لحاظ پرسنل، مرخصی پرسنل، آماده بودن. . . تمام موارد در آنجا یک به یک نوشته شده است. مسئولیت ها و کارها هر چیز که آنجا هست، آن آماده باش است."

خواجه نوری: " نه آماده باش نیست، وضعیت قرمز، مرحله عمل است، در وضعیت قرمز باید عمل کنند".

قره باغی: " اسمش آماده باش درجه 3 است، دیگر."

ارتشبد طوفانیان: " وضعیت قرمز چیه؟"

خواجه نوری: "وضعیت قرمز اجرا است."

قره باغی: " به عقیده من چون وضعیت قرمز برای جنگ با دشمنان خارجی تهیه شده . . "

خواجه نوری: "نخیر قربان برای داخلی است".

سپهبد فیروزمند: " آن وضعیت آماده باش عملیات رزم است که برای خارجی تعیین شده."

قره باغی: " آهان! آن آماده باش است".

فیروزمند: " قربان! در آماده باش یک مقدار مطالب نوشته است که شناسائی بکنند بر روی مرزی که مورد تهدید است. مسلماً این کار را نخواهند کرد."

قره باغی: " خوب، پس هست دیگر!"

ارتشبد طوفانیان: " تیمسار یک خواهش دیگر دارم، آن لغت قرمز را بگذارید تویش باشد. برای این که افسرهای ما عادت کرده اند. در روش فرمان نوشتن اگر آن قرمز را خط بزنید، آنوقت نمی کنند. قرمز را خطش نزنید، عادت گرفته اند، یاد گرفته اند."

فیروزمند: "بله در آمادگی عملیات و رزم، قربان، نه در وضعیت قرمز. وضعیت قرمز مربوط است به امنیت داخلی."

هم میهنان گرامی توجه فرمایید امرای ارتش در جلسه شورای امنیت ملی جمع شده اند که راه حلی عملی و منطقی برای رفع بحرانهای آنروز کشور پیدا کرده و بمرحله عمل در آورند! حال می بینید که این امرای عالیقدر ، برجسته و تحصیل کرده که ادعا می کنند با موفقیت دانشگاه های فرماندهی و ستاد را طی کرده وسلسله مراتب فرماندهی را از ستوان دومی تا سپهبدی و ارتشبدی گذرانده اند؛ هنوز نمی دانستند که " وضعیت قرمز" چیست؟ آنها از قبل میدانستند که هدف از تشکیل شورای امنیت ملی چیست، ولی بخودشان زحمت ندادند که با مطالعه آئین نامه های مصوبه فرق بین آماده باش درجه 1،2،3 و وضعیت قرمز چیست!؟ واقلاً یکنفر به اداره رکن یکم ستاد بزرگ که در همان ساختمان قرار داشت رفته و آئین نامه های مربوطه را با خود به محل شورا بیاورد. چنین است که من با جرات می گویم که اینگونه امرای ارتش بودند که کشورمان را به این وضع درآوردند.

در دنباله دانش نظامی و میزان آگاهی و اطلاعات امرای سابق ارتش به حقایق دیگری توجه می کنیم

در صفحه 38 کتاب ارتشبد قره باغی: "دیشب قطعاً روزنامه ها را ملاحظه فرمودید، کاش می آوردم اینجا که در آن نوشته : یعنی در آن گوشه اش نوشته: دستجاتی مسلح خواهند شد که نمی دانم به سازمان های دولتی و ارتشی حمله خواهند کرد، چه خواهند کرد . . "

سپهبد مقدم معاون نخست وزیر ورئیس ساواک: "عرض کنم که دیروز اگر مطبوعات را ملاحظه می فرمودید، اعلام شده است که قرار است که یک حکومت موقت تشکیل بشود!؟"

(وقتیکه رئیس ساواک اطلاعاتش را از خبر روزنامه ها بدست میاورد آیا نباید بحال آن کشور گریست!؟)

ارتشبد طوفانیان: " ما یک مردم دنباله رو هستیم، اگر الان یک نفر اینجا بگوید تیمسار حاتم بد است، همه می گویند بد است واگر یکنفر بگوید تیمسار حاتم خوب است همه می گویند خوب است. اگر ما در تهران یک استخر درست کنیم در تمام شهر ها درست می کنند، اگر آب پاش هم درست کنیم، همه درست می کنند. بنابراین باید به آن حق تقدم یک، خیلی توجه کنید که فشار را بگذارید روی حق تقدم یک که تهران است."

طوفانیان: " یک خواهش کوچک دیگر هم داشتم ، همه مراقبت کنند که یک سوزن از این وسایل در شهر فروخته نشود. استدعا دارم از همه فرماندهان تمنا دارم مهر بزنید، هرکاری که می توانید بکنید. برای این که اگر یک سوزن از این وسایل در شهر فروخته بشود، آبروی ارتش می رود." ( دراتش ایران شتر را با بارش برده بودند، حالا در آن وضع بحرانی که کشور در حال نابودی است ارتشبد شریف و دلسوز ایران فیلشان یاد هندوستان کرده و درس اخلاق و درستکاری می دهند که کاری نکنید که آبروی ارتش برود!؟ چند روز بعد همین ارتشبد اعلامیه تسلیم ارتش را امضاء کرده است!)

در صفحه 39 ارتشبد قره باغی اظهار کرده است: " جناب نخست وزیر به من گفتند: در بیرون به من می گویند ارتش یک سال ذخیره سوخت دارد. من نمی توانم باور کنم چگونه ارتش ذخیره سوخت ندارد!؟ و اضافه کردند من نمی توانم باور کنم که چگونه نیروهای مسلح ایران نمی توانند ارتباطات و مخابرات مملکت را در دست بگیرد و اداره کند. مگر ممکن است در یک مملکتی نیروهای مسلح نتواند!؟"

ارتشبد قره باغی اضافه می کند: "می دانید اینطور که در روزنامه ها ومجلات خواندم و آشنایی داده اند،آقای نخست وزیر حدود 18 ماه در ارتش فرانسه خدمت وظیفه کرده و بعد هم مدتی در نیروی مقاومت علیه آلمانها مبارزه کرده است. وقتی این را شنیدم بنده متوجه شدم که چقدر در امور ارتش وارد هستند و آنجا من نتوانستم جواب ایشان را در مورد سوخت و مخابرات بدهم. . .؟

(هم میهنان لطفاً توجه فرمائید: اولاً شخصی به عنوان نخست وزیر ایران انتخاب می شود و اداره دوم ارتش و سازمانهای اطلاعاتی مملکت بخودشان زحمت نمی دهند که سوابق خدمتی این نخست وزیر را با مراجعه به سوابق و پرونده ها تهیه کرده و در اختیار مسئولین رده بالای کشور قرار دهند، لذا مسئولین باید به روزنامه ها و مجلات مراجعه و از سوابق آقای بختیار آگهی پیدا کنند!؟ ثانیاً فرض می کنیم آقای بختیار به عنوان افسر وظیفه در سالهای 1940 18 ماه در ارتش فرانسه خدمت کرده است و شاید هم در نیروی مقاومت ملی فرانسه بصورت پارتیزان علیه آلمانها مشغول فعالیت بوده است. حال پس از گذشت 35 سال از آن تاریخ ارتشبد قره باغی و سایر تیمساران که هر کدام حد اقل بیش از 30 سال در ارتش خدمت کرده و بگفته خودشان بالاترین دوره های نظامی را گذرانده بودند، از لحاظ معلومات نظامی بقدری در سطح پائینی قرار داشته اند که دو سئوال ساده و پیش پا افتاده نخست وزیر چنان بنظرشان مهم وخارج از انتظار فهم نخست وزیر جلوه کرده که ارتشبد را وادار نموده است معلومات نظامی 35 سال قبل نخست وزیر را مورد تایید قرار داده و به رخ همکارانش بکشد!!)

حال به بخشی از نوشته ارتشبد قره باغی در کتاب خاطراتش اشاره می شود:

در صفحه 352 ذکر کرده است: " دیشب تا صبح ستاد هوانیروز موفق نگردید سرلشگر خسرو داد فرمانده هوانیروز را پیدا نماید. من به سرتیپ اتابکی در یکان هوانیروز دستور دادم که عده ای درجه دار به وسیله هلی کوپتر برای کمک به مسلسل سازی بفرستد ولی موفق به اجرای ماموریت نگردید.

در صفحه 338 می گوید: " به سرلشگر نشاط وضع نیروی زمینی و جریان مسلسل سازی را گفته و اضافه کردم دستور بدهید 300 نفر سرباز در اختیار سپهبد بدره ای بگذارند. جواب داد " تیمسار خوب میدانید که گارد جاویدان ماموریت مخصوصی دارد!" گفتم: تیمسار نشاط؛ حالا وضع بحرانی است. اظهار نمود: به سپهبد بدره ای گفتم که بر خلاف اوامر اعلیحضرت نمی توانم کاری انجام بدهم"! ( البته در آن زمان چون شاه از کشور خارج شده بود، تیمسار نشاط به عنوان سرایدار مسئول حفاظت ساختمانها بوده است! از دید ایشان حفظ ساختمان مهمتر از نجات کشور بوده است!!)

در صفحه 338 ارتشبد قره باغی نوشته است: " از سپهبد بدره ای فرمانده نیروی زمینی خواستم، هر کمکی که فرمانداری نظامی احتیاج دارد از لحاظ عده، وسایل ارتباطی، خود رو و یا سایر نیازمندیها هیچ مضایقه ای نکنید و حد اکثر تقویت و پشتیبانی را از فرمانداری به عمل بیاورید"

در جواب اظهار داشت: سرلشگر ریاحی فرمانده لشگر گارد مشغول آماده کردن ارابه های جنگی است برای کمک به نیروی هوایی. پس از ساعتی از بدره ای سئوال کردم: " پس چرا ارابه های جنگی که گفتید برای کمک به نیروی هوایی به دوشان تپه می فرستید حرکت نمی کنند!؟ جواب داد: "ارابه ها حاضر ولی مهمات ندارند! منتظر هستند که از زاغه ها مهمات برسد!" گفتم مگر یکان ها آماده باش درجه 3 نیستند، چگونه مهمات ندارند؟ جواب داد: " بعد از جریان 17 شهریور 1357 دستور داده بودند که ارابه های جنگی نباید مهمات داشته باشند!" ( از شهریور تا بهمن بالغ بر 5 ماه فاصله است، در هنگام بحرانی و آماده باش و بقول خود امرا " وضعیت قرمز" حتی یکی از امرای مسئول ارتش بخود زحمت نداده است که بررسی نماید وضعیت ارابه های جنگی و مهمات آنها چکونه است!؟)

پس از ساعتی برای بار چندم بدره ای را پای تلفن خواستم و از اعزام تانکها پرسیدم، جواب داد چند دقیقه قبل، سی دستگاه تانک به سرپرستی سرلشگر ریاحی فرمانده لشگر گارد برای کمک به مرکز هوائی دوشان تپه حرکت کرده اند.

نیمساعت بعد سپهبد بدره ای با ناراحتی و نگرانی اطلاع داد: مردم در بین راه در حدود تهران پارس بعلت اینکه در هنگام عبور از زیر پل ، به علت ارتفاع کم پل ، تانک به زیر سقف گیر کرده و امکان جلو وعقب رفتن را از دست داده و در نتیجه، مردم مخالف،جلوی ستون اعزامی تانکها را گرفته و ارابه های جنگی را آتش زده اند. ضمناً سرلشگر ریاحی هم تیر خورده است."

در صفحه 337 ارتشبد نوشته اند: " از بدره ای سئوال کردم گردانی که از لشگر قزوین خواسته بودید، چطور شد؟ جواب داد: مخالفین در حدود کاروانسرا سنگی راه را بسته و جلویشان را گرفته اند، و همه را خلع سلاح کرده اند!" ( افراد غیر نظامی بی اسلحه یک گردان مسلح را خلع سلاح کرده اند!؟)

در صفحه 334 ارتشبد نوشته است: سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی کشور اظهار نمود که فرماندهان مناطق نظامی نیز در مراکز فرماندهی خود حضور ندارند و امور فرماندهی آنها بکلی مختل گردیده است.

ارتشبد قره باغی در صفحه 346 نوشته است: " در ساعت 15/9 صبح روز 22 بهمن 57 دستور دادم که فرماندهان و معاونین نیروها و روسای سازمانهای ارتش و ادارات ستاد بزرگ را تلفنی و فوری دعوت نمایند. در ساعت 30/10 روز 22 بهمن 27 نفر از امرا در اطاق شورای ستاد بزرگ حضور بهمرساندند.

چکیده مذاکرات امرای ارتش را در این جلسه که در کتاب ارتشبد آمده است، به شرح زیر بیان میکنم:

سپهبد حاتم پیشنهاد می کند به منظور جلوگیری از خونریزی بیهوده لازم است با ملت ایران همبستگی اعلام شود!

با این پیشنهادسپهبد فیروزمند و سپهبد معصومی نائینی موافقت کرده و اعلام می کنند برای جلوگیری از خونریزی و خاتمه دادن به این وضعیت ناگوار و با توجه به خواسته اکثریت پرسنل نیروهای مسلح عقیده داریم که با ملت ایران همبستگی اعلام شود.

سپهبد حسین جهانبانی اظهار می کند: از یکماه پیش ما در نیروی زمینی گفتیم باید همبستگی اعلام کنیم ولی کسی توجهی نکرد!

بهم چنین سرلشگر خسرو داد فرمانده هواپیمایی نیروی زمینی طرفدار اعلام همبستگی بود. ( سازمان هواپیمایی نیروی زمینی با داشتن بالغ بر 900 فروند هلیکوپتر های جنگنده قادر بوده است جلوی چند لشگر مجهز دشمن را گرفته و مانع پیشرفت آنها گردد!)

نتیجتاً شورای 27 نفری با صدور اعلامیه کذائی و اعلام بی طرفی ارتش بدون اطلاع نخست وزیر قانونی دکتر بختیار، در واقع بدون قید و شرط خود را تسلیم مردم بی اسلحه کردند.

تنها دو نفر از امرا مخالف همبستگی و بیطرفی بوده و بارها در روزهای قبل صحبت شدت عمل بیشتری را کرده بودند مثلاً: سپهبد صانعی اظهار کرده بود: " شب قبل از خروج اعلیحضرت حتماً بایستی روسای مخالفین، تمام روسا و سرکردگان در هر لباس و موقعیتی هستند باید دستگیر شوند ولو بیست هزار نفر. . . و سپهبد محققی فرمانده ژاندارمری می گوید: " ما باید الان بجنبیم، اگر نجنبیم، بقیه السیفش هم رفته است. سر همه ما که اینجا نشسته ایم بدست همین رجاله و اوباش بریده خواهد شد.همین الان فکر کنید بدترین وضع است. شب چه فاسدین گذشته و چه مفسدین فعلی همه را مامورین بگیرند، زندان کنند، آویزان کنند، تند و انقلابی جلو برویم و هیچکس هم هیچ کاری نخواهد توانست بکند."

در جواب سپهبد محققی ارتشبد قره باغی می گوید: " زیاد سخت نگیرید، بسیار خوب! این نظر تیمسار بود!"

حقایق انکار ناپذیر

*- در آن زمان گویا تمام جهان را روی شانه های فرماندهان ارتش ایران گذاشته بودند. آنها بکلی سرگردان بودند و در حقیقت برای نجات خودشان از آن بحران چاره جوئی می کردند، اما هرچه تلاش می کردند هیچ طرح و برنامه قابل اجرائی به فکرشان نمی رسید چون این فرماندهان و امرا به گونه ای عادت کرده بودند که بدون وجود شاه اراده و استقلالی از خود نداشته باشند و حال که شاه از کشور خارج شده بود همه آنها تبدیل به کودکان درمانده ای شده بودند.

*- ارتش با وجود داشتن هزاران تانک و زره پوش، هلیکوپتر، هواپیمای جت جنگی و وسایل و تجهیزات مدرن و پیشرفته چون فکر ذخیره سوخت را در ارتش نکرده بودند لذا قادر به استفاده از هیچیک از آن تجهیزات نگردید.

*- باوجود آنکه از شهریور 57 با انتصاب دولت نظامی ارتشبد ازهاری و برقراری حکومت نظامی در اکثر شهرهای کشور، نظامیان بایستی بصورت 24 ساعته در سر کار حاضر بوده وعهده دار امور می گردیدند و ارتش در حالت آماده باش بسر میبرد.عملاً مشاهده کردیم که پرسنل نظامی مثل زمان عادی گذشته هر روز صبح به سر کار آمده و عصر ها به منازل خود مراجعت می کردند و دو روز پنجشنبه و جمعه را نیز در تعطیلی بسر می بردند!

*- تنها رابطه ستاذ بزرگ و نیروهای زمینی ، هوایی، دریایی و ژاندارمری و شهربانی و فرمانداری نظامی و سایر سازمانهای اصلی کشور فقط از طریق تلفن بوده است. و متاسفانه کنترل این تلفن ها در دست شرکت تلفن و اپراتورهای انقلابی آن بوده است. لذاعلاوه بر اینکه کلیه مکالمات تلفنی محرمانه و سری ارتش را انقلابیون می توانستند گوش کنند، هر موقع نیز لازم بود رابطه تلفنی را قطع می کردند.

*- ارتش ایران فاقد طرحهای لازم برای جلوگیری از شورش، اعتصاب، اغتشاش، قیام و انقلاب بوده است!

*- ارتش و نیروهای امنیتی ، پلیس و ژاندارمری فاقد وسایل و تجهیزات لازم برای جلوگیری از شورش، اعتصاب، قیام و انقلاب بوده است!

هموطن گرامی

خوب با این فرماندهان نظامی چه انتظاری جز این می توان داشت!؟ آنها در هنگامیکه شاه بیمار ، که نیازمند پشتیبانی و کمک آنها بود، هرکدام بدلایلی واهی و پیش پا افتاده، با از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن ، از کشور خارج شده و یا در سوراخی خود راپنهان کردند!

گرد آورنده امیر هوشنگ آریان پور

22بهمن