اگر خود عمل نکنیم این خلاء را مثل لیبی قدرت خارجی پر می‌کند

ابوالحسن بنی‌صدر

 چکیده گفتگویی با رادیو عصر

رادیو عصرجدید: آقای بنی صدر شما همیشه اصل استقلال را به عنوان تابویی که نباید در مبارزه آن را نقد کرد مطرح کرده اید، در عین حال انقلاب را معادل مبارزه مسلحانه و خشونت ندانسته، بلکه انقلاب را خشونت زدایی می دانید ولی نگاهی در آینه ی رژیم لیبی به ما می گوید که شما در هر دو مورد اشتباه می کرده اید، چون قذافی و استبداد او در لیبی بدون انقلاب که بصورت جنگ مسلحانه انجام شد از بین نمی رفت. دیگر اینکه این مبارزه مسلحانه بدون حمایت مسلحانه و نیز سیاسی غرب که از منظر شما نقض استقلال یک کشور است، به پیروزی نمی رسید به بیان دیگر واقعیتی که در لیبی در برابر چشمان ما وجود دارد به ما می گوید که فقط از طریق وابستگی به قدرت خارجی می باشد که می شود استبداد را شکست و دمکراسی را جایگزین کرد. آیا زمان آن نرسیده که در آینه ی لیبی خود و باورهای خود را به نقد بکشید و دست به خود شکنی بزنید؟

بنی صدر: عرض کنم به شما که در خود این سئوال تناقض ها وجود دارد و فراوان! اتفاقا در آینه لیبی است که آدم اهمیت استقلال را می بیند و تفکیک ناپذیری استقلال از آزادی و نتیجه مداخله خارجی در تحول یک کشور را می بیند. حالا ببینیم انچه که روی داده چه بوده است؟ آقای قذاقی رفت، آیا دمکراسی جای او آمد؟ اولا آنجا جنگ داخلی هنوز پایان نیافته است، معلوم نیست چه وقت پایان می یابد. اینکه این آقایان بتوانند این کشور را اداره کنند سوالی است که هنوز جواب پیدا نکرده، خیلی نباید عجله کرد. اولین اعلامیه شورای انتقالی لیبی این است که ما حافظ حقوق غرب هستیم. غرب در لیبی چه منافعی دارد که این شورای ملی انتقالی باید حافظ آن باشد؟ هنوز به مردم لیبی وعده نداده، اول وعده را به غرب می دهند! چه کسی رفته و جانشینش کیست؟ رئیس شورای انتقالی لیبی که وزیر دادگستری آقای قذافی بود، از کی دموکرات شد؟ کدام یکی از اینهایی که در این شورا عضویت دارند، سابقه چند روز زندگی در دمکراسی را دارند، اصلا فهمیده اند دمکراسی چیست و سابقه مبارزه برای دمکراسی در عمرشان داشتند؟ با خودمان که نمی خواهیم بازی کنیم! ثانیا معلوم نیست که این رژیم بهتر از رژیم قذافی از کار درآید. آنچه که ما می دانیم این است که شورای انتقالی مدافع منافع غرب در لیبی است، بترتیبی که تعهد کرده است. درس اولی که تجربه لیبی به شما مردم ایران می دهد این است که اگر خود عمل نکنید این خلاء را مثل لیبی قدرت پر می کند، اگر خود عمل کنید نه قدرت یعنی اسلحه و خشونت از نوع داخلی و خارجی اش محل عمل پیدا نمی کند مثل انقلاب ۵۷، مثل مصر و تونس.

درس دومی که می دهد این است که یک ملتی باید به منتهای ضعف برسد تا برای مداخله خارجی مجالی ایجاد بکند. از زمانیکه مداخله خارجی آن هم بصورت مسلحانه شروع شد، دیگر آن ملت صاحب اختیار نیست، اختیار دست قدرت خارجی است که مسلحانه مداخله کرده است. مردم ایران از این غافل نشوید. خوب در آینه لیبی وضعیت خودتان را ببینید. اگر روی حقوقتان نیاستید و خودتان عمل نکنید، این خلا توسط همین قدرتها پر می شود و بر سرنوشت شما مسلط می شوند. وقتی مسلط شدند شما نه استقلال دارید و نه آزادی. دوباره توضیح بدهم که استقلال "داشته" است و آزادی بکار بردن آن "داشته" است، اگر شما حاکمیت را ندارید، آزادی بکار بردن آن را هم ندارید! حالا این حاکمیت را یا رژیم از شما گرفته است و یا اگر قدرت خارجی بیاید مداخله کند توسط عواملش حاکمیت را از شما خواهد گرفت.

خب ما ۲۴ روش بعنوان کمک واقعی به دموکراسی به غرب پیشنهاد کردیم، اگر غرب واقعا می خواهد به دمکراسی خدمت کند، بدون اینکه به حمله نظامی و حتی بلوکه کردن پولهای کشورها نیازی باشد و آن جامعه ها خود را در موقعیتی ببینند که تهدیدی از بیرون متوجه کشورشان نیست، تا خودشان بتوانند از درون عمل کنند. این ارزیابی ها که به خدمت شما مردم ایران رسید، به شما می گوید که وقتی می شنوید که در لیبی آنطور شد به صورت اکتفا نکنید، از صورت به محتوا عبور کنید. هنوز آنهایی که رفته اند و مداخله کرده اند به خودشان جرات نمی دهند ادعا کنند که در لیبی بهشت دمکراسی شده است. شما شتاب نکنید، از خودتان هم سلب مسئولیت نکنید دفعه قبل هم گفتم دروغ بلای عظیم است دروغ را انسان می گوید تا از مسئولیت فرار کند. بیهوده انسان دروغ نمی گوید. ملتی که نخواهد به مسئولیتش عمل کند دنبال دروغ می رود، می گوید من ناتوانم. ببینید، مردم لیبی هم ناتوان بودند چاره ای به غیر از اینکه یک عده ای مسلح شوند و به قدرتهای خارجی هم وصل شوند، یک رژیم دیکتاتوری را ببرند، نبود! خب این حرف شما تناقض بزرگی دارد، اگر اینقدر مردم ناتوانند این ناتوانی با یک ورد خواندن می شود توانایی؟ خب این ناتوانی سر جایش است. با حضور مسلح قدرتهای خارجی و افراد مسلحی که وابسته به آنها هستند، وقتی تفنگ حرف میزند دیگر جای زور است و زور استبداد است. شما هم که می گویید ناتوانید، چون شما ناتوانید جای ناتوانی شما را زور پر می کند، گفتم که خلا را زور پر می کند، این مهمترین درس از درسهایی است که شما باید بگیرید.