از لایپزیگ تا تونس، قاهره و تهران

شهروندان خودآگاه و تظاهرات خودانگیخته

کلمه-علی هنری

خیزش شهروندان تونس و مصر و ظهور تظاهرات اعتراضی فراگیر و پردامنه در آن جوامعِ بسته بار دیگر از سویی دریچه های امید بر جلوی دیدگان مردمان دیگر کشورهای غیردموکراتیک گشود و از سوی دیگر نگاه های صاحبنظران و تحلیلگران را بسوی چگونگی شکل گیری جنبش های اجتماعی در نظام های سرکوبگر جلب کرد. جنبش هایی که هم از لحاظ غیرمنتظره و غیرمترقبه بودن، شهروندان عالم بویژه آنان که در رنج مشترک زورگویی و استبداد زندگی می کنند را شگفت زده کرده و هم از نظر ویژگی هایی یگانه چون نداشتن سازماندهی رسمی و نوع رهبری غیرمتمرکز موضوع بحث تحلیلگران شده است.

پیش از این برخی تحلیلگران غربی و جناح های سیاسی با تکیه بر برخی نظریه های جامعه شناسی که سازماندهی رسمی و رهبری برجسته در مرکز تحلیل و توصیف آنها از جنبش های اجتماعی است، ادعا می کردند راهی برای ظهور دموکراسی در نظام های اقتدارگرا و غیردموکراتیک خاورمیانه نیست. آنها چنین ادله می آوردند که چون ساختار سیاسی بسته و سرکوبگر هیچگونه تشکل یابی نیروها و جریان های مخالف را نمی پذیرد و بسیج سیاسی از طریق نیروهای سیاسی و احزاب و سندیکاهای مستقلِ معترض محتمل نیست، بروز جنبش های اجتماعی بر پایه سازماندهی مخالفان ناممکن است. پیامد مستقیم تبلیغ این نظریه، تجویز حمله نظامی به این کشورها و به نوعی تحمیل دموکراسی وارداتی به آن ها بوده است. باور به این تفسیر با تصور شهروندان این کشورها نیز که با ناامیدی گزینه های تغییر را نه در کنشگری خود بلکه در میان فعالیت شکننده سازمان های نیمه رسمی و نه چندان توانمند می جستند، تقویت می شد.

اما شکل گیری بی سابقه جنبش های اجتماعی در جوامع بسته و بروز پیاپی تظاهرات پرتعداد در این جوامع، این ادعا ها را هم اکنون بی اعتبار کرده است. جنبش هایی که می توان آغاز آن را تظاهرات های دوشنبه های لایپزیگ دانست که منجر به سقوط نظام آلمان شرقی سابق شد و از نمونه های متاخر آن می توان از جنبش سبز ایران و خیزش های تونس و مصر نام برد. اشتراک این جنبش ها در خودانگیختگی آنها و کنشگری و نقش آفرینی همسنگ و برابر تعداد بسیاری از شهروندان، بویژه جوانان است. این کنشگری و عاملیت مجموعه گسترده ای از مردم پدید نیامده است مگر در حضور برخی فرصت های آگاهی رسانی و ارتباطی مدرنِ امروزی چون اینترنت و تلفن های همراه و از آن مهمتر رشد تحصیلات و جوان شدن جوامعی چون ایران.

اما پرسش این است که چگونه در جوامع تحت سرکوب نظام های اقتدارگرا، در فقر سنت مشارکت، در کنترل و انسداد اطلاع رسانی و اخبار و پرهزینه بودن تحرک نیروهای سیاسیِ مخالف، کنش های جمعی فراگیر و بویژه تظاهرات پرتعداد خیابانی به هدف دستیابی به “دموکراسی” شکل می گیرد، آنچنان که در خیزش پس از تقلب انتخاباتی و تظاهرات تقویمی جنبش سبز شکل گرفت و در تونس شاهد بودیم و در مصر شاهد هستیم؟ برای پاسخ به این پرسش برخی جامعه شناسان نقش انگیزه های اجتماعی و اخلاقی و انگیزه رسیدن به نفع عمومی -که در این نمونه ها می توان دموکراسی دانست- را در مرکز توجه و تحلیل خود در مشارکت افراد در جنبش های اجتماعی و تظاهرات سیاسی قرار می دهند.

در جامعه ای که افراد به نوعی خودپایی و حس عاملیت رسیده اند، مطالبه دموکراسی و آزادی و برابری در آن فراگیر می شود و می توان ادعا کرد انگیزه رسیدن به نفع عمومی در آن افزون است. در چنین جامعه ای دسترسی به اینترنت، با بدل شدن شبکه های مجازی به محمل هایی برای آگاهی رسانی و ارتباط های اجتماعی این افزایش انگیزه را دوچندان می کند. در جوامع با چنین مختصاتی که افراد اراده کرده اند خود به کنشگری و نقش آفرینی دست زنند، شبکه های غیررسمی تا حدی جایگزین شبکه های رسمی و سازمان های سیاسی و احزاب می شود و هر فرد شبکه شخصی اش را به بستری برای افزایش انگیزه های اجتماعی و انگیزه های اخلاقیِ مشارکت در جنبش های اجتماعی دموکراسی خواه بدل می کند. اما با این وجود انگیزه های مشارکت در مردم که اتفاقا به شکل یکنواختی توزیع شده است، همواره به حدی نیست که بر میزان سرکوب و فشار اعمال شده از سوی حاکمیت بچربد. این موازنه و گاه تعادل میان مقدار سرکوب و میزان انگیزه های مشارکت، دوره هایی نهانی را برای جنبش های اجتماعی در ساختارهای غیردموکراتیک پدید می آورد که این تصور را در سرکوبگران ایجاد می کند که جنبش اجتماعی خفته یا مرده است. اما این شرایط ناپایدار است.

در بحرانی بودن سطح انگیزه های اخلاقی و اجتماعی و انگیزه دست یابی به نفع عمومی در میان مجموعه کثیری از افراد، هر فرصت سیاسی ای و هرگونه تغییری در زمینه اجتماعی که به افزایش بیشتر انگیزه ها به حدی که آستانه تحمل را درنوردد و در حالت تعادل پیش گفته شکست ایجاد کند، به یک مشارکت خودانگیخته پرتعداد مردمی خواهد شد. گاه این افزایش انگیزه در مواجهه با «دروغی بزرگ» در فرد فرد جامعه تزریق می شود، گاه این فرصت را اطمینان در حضور تعداد بسیاری از معترضان در یک زمان و مکان معین پدید می آورد. گاه خودسوزی جوانی دستفروش انگیزه را از آستانه تحمل گذر می دهد و گاه تحولات مردم کشورهای منطقه و توانستن آن ها این فرصت آفرین می شود. بهرحال این وضعیت در نظام های سرکوبگر و هرچند به نظر باثبات ادامه می یابد تا زمانی که مردم به مطالبات خود دست یابند و تناقض بین خواست های شهروندی آن ها با شیوه حکمرانی حل شود. و تا مادامی که ظرفی برای پیگیری آن مطالبات موجود است، هر فضای انتخاباتی ای، هر فراخوان تجمعی ای تپش قلب های آزادی خواهان را افزون، نفس را در سینه های ناظران حبس و خواب دیکتاتور ها را آشفته خواهد کرد.

چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۹