قوم گرايان، «آزادي و دموكراسي» را اصل نمي دانند!

توسط بنيامين بختياري زاده

 

آقايان! مي دانيد: ناسيوناليسم و قوميت پرستي، بيماري دوران كودكي بشريت است؟
قوم گرايان، «آزادي و دموكراسي» را اصل نمي دانند!

مقاله اي از آقاي يوسف عزيزي در تقدير از مقاومت هاي آقاي فريبرز رييس دانا را در سايت اخبار روز مي خواندم كه باز هم از انحراف موضوع در مطالب نويسنده هاي قوم گرا وطنم از جمله ايشان در تعجب ماندم.

ابتدا به عنوان اشاره اي گذرا :

1- همه مي دانيم در کنار فارس‌ها که امروزه در ايران «قوم مسلط» محسوب مي‌شوند، ترک‌هاي آذري، کرد‌ها، عرب‌ها، بلوچ‌ها و ترکمن‌ها هم حضور دارند که بعضاً از فرهنگ و زبانِ خاص خود برخوردارند. به اين اقليت‌ها مي‌توان گويش‌هايي چون لري، لکي، گيلکي و مازني را هم افزود که هرکدام نماينده‌ي گروههاي قومي ِ متفاوتي از شهروندان ايراني‌اند. به موازات اين اقليت‌هاي نژادي و زباني، اقليت‌هاي ديني و مذهبي هم در ايران حضوري شايان توجه دارند. مهم‌ترين اقليت مذهبي ايران، سني‌مذهب‌هايي هستند که در ميان قوميت‌هاي مختلف از جمله فارس‌ها، کرد‌ها، ترکمن‌ها و بلوچ‌ها ديده مي‌شوند. به غير از آسوري‌ها، کلداني‌ها و ارمني‌هايي که از اقليت‌هاي مسيحي هستند، اقليت‌هاي ديني ديگري همچون زرتشتي‌ها، يهودي‌ها و حتي صبي‌ها هم در ايران حضور دارند.

2 - ضمن احترام به آقاي فريبرز رييس دانا و آرزوي آزادي او و همه زندانيان سياسي و عقيدتي هموطنم از زندان
...............

اما به اصل مطلب بپردازم: خيلي صريح و سريع يك سئوال طرح مي كنم: چرا در جامعه ايران كه چند سال است تشنه آزادي و دموكراسي است و حالا حتي عراق و افغانستان و لبنان و تركيه ... از ما جلو زده و ما در قافيه آزادي و دموكراسي مانده ايم چرا در هر مطلبي كه بعضي ماها مي نويسيم (از شعر و ادبيات و سياست و اقتصاد تا مطلبي در تمجيد از يك فعال و كارشناس اقتصادي!....) مدام بحث را مثلا به عرب يا ترك يا فارس و ...بودن خود مي آوريم؟ در واقع قوم، زبان، طايفه، مذهب و دين را اصل نموده و ريشه مطالبه چندساله امان يعني آزادي و دموكراسي را به ناگاه فراموش مي كنيم. هويتمان، همه دغدغه مان و همه چيزمان مي شود: قوم، زبان، طايفه، مذهب و دين و ... غافل از اينكه همه اينها و بيشتر از اينها در همان«آزادي و دموكراسي» نهفته و ملحوضند.
...............

اما پاسخ و تلقي من:
انحرافي عمدي و صد البته با منظور و هدفي كاملا مبرهن، مشخص براي پيام رساني قوميتي و تكه تكه كردن عمدي اقوام ايراني در هر بحث و مطلب و مقاله و .... موضوعي كه سالهاست متاسفانه نقطه آرماني برخي دوستان قلم بدست ما همچون رضا براهني و پورپيرار و عزيزي بني طرف ....شده است تا جاييكه حتي در اوج جنبش سبز مردم مظلوم ما در ايران، نيز وقيحانه و بسيار تند عليه آن موضع گرفتند و براي مثال همين آقاي عزيزي، بارها و بارها نوشت و در بي بي سي و راديو فردا و برخي نشست هاي قومگرايان و تجزيه طلبان در هلند گفت: چون اين جنبش در تهران (و از منظر ايشان و همفكرانش توسط فارس ها!) رشد كرده در شهرستان ها مورد حمايت قرار نگرفت!

اين در حاليست كه هر تحليلگر سياسي هم مي داند ريشه كم عمق بودن جنبش دموكراسي خواهي مردم ايران در شهرستانها عوامل متعددي دارد كه شايد مهمترين آن همانا تفاوت عمده شرايط و فضاي جغرافيايي ابرشهري چون تهران 12 ميليوني با صدها خيابان بزرگ و ميادين و ... در مقايسه با شهرهايي 30 تا 200 هزار نفري(يعني جمعيت بيش از 85 درصد شهرهاي ايران) كه داراي يكي دو خيابان اصلي و چند ميدان مي باشند و كمترين تحرك اعتراضي را مي توان در كمترين زمان سركوب كرد. اما آقايان حتي حاضر نشدند اشاره اي كوچك به فضاي امنيتي و پليسي در شهرها(به دليل كوچكي و قابل كنترل بودن معترضان) بكنند و به قول معروف حتي در اين خيزش عظيم مردمي، عليه قوم ظالم!! فارس عقده خويش را خالي كردند و...كه فعلا بماند!...
...............

ضمن احترام به همه اقوام ايراني و از جمله اعراب هموطن ايراني ، از آقاي عزيزي سئوال مي كنم: اصولا چرا اينقدر اصرار داريد بر خلاف آمار و ارقام رسمي همه خوزستان و اهواز را منطقه اي كاملا متعلق به قوم خودتان (عرب) القا نماييد؟ به ويژه از يكي دوسال گذشته كه از تهران رفته و لندن نشين شده ايد؟ شما تازه گي ها حتي در برخي مقالاتي كه در سايت العربيه مي نويسيد به جاي ذكر نام دو هزارساله خوزستان، (متعلق به قوم خوزي ها) از نام جعلي عربستان ياد مي كنيد( كاري كه حزب بعث عراق مروج آن بود و عمدتا توسط برخي گروه هاي مزدور تجزيه طلب به كار برده مي شود و اميدوارم شما در جريان هجرتتان به اين جماعت گرايش پيدا نكرده باشيد- خصوصا اينكه زمينه اش را نيز داشته ايد!) آقاي عزيزي نه به پيشينه 2000 ساله قوم خوزي ها و نه فرهنگ عيلاميان شوش و نه كاخ پاسارگاد هخامنشيان در آن و نه نام قديمي اهواز در 2000 سال قبل به نام اوكسين و .... اعتنايي نمي كند چون تنها افتخارش اعتنا به پيشنه 100 ساله اخير كه نمادش هم شيخ مزدوري به نام خزعل (عامل انگليس) است كه اگر عير از اين است لطفا به تاريخ 200 سال پيش خوزستان و اهواز و شوش و ... بپردازد تا ما هم به عنوان يك ايراني كه فقط به حقوق بشر و دموكراسي معتقدم و نه ملي گرايي و قوم پرستي و شوونيست حاصل از آنها تكليفمان را بدانيم!

از طرف ديگر، در حاليكه خوزستان تركيبي از اقوام فارس- بختياري و عرب مي باشد و اكثر شهرهاي محروم و فقير نشين آن را نيز مناطق بختياري نشين چون مسجدسليمان- هفتگل - باغملك- رامهرمز و ...تشكيل مي دهد كه مردم بسياري از اين مناطق حتي آب آشاميدن سالم هم ندارند. گرچه در مناطق عرب نشين خوزستان نيز از اين محروميت ها فراوان ديده مي شوند. خصوصا مناطق حاشيه نشين اهواز، خرمشهر، هويزه، و ابادان ...ضمنا آقاي عزيزي بايد نيك بدانند كه سالهاست يك باور در جامعه ايراني به يك يقين غير قابل بحث تبديل شده است با اين مضمون كه: پدر فرهنگ و ايران را اين فرهنگ عربي وارداتي از حزب الله لبنان و مجلس اعلاي عراق و حماس فلسطين در آورده است و حداقل در مقطع كنوني ملت مجروح و زجركشيده ايران چندان دلخوشي اي از اين قوم خاص كه شما برايش سينه چاك مي دهيد ندارند و باور كنيد اين دفاعتان دقيقا حتي نتيجه اي معكوس براي هموطن عرب ايراني ما نيز به دنبال دارد. شما به خوبي مي دانيد فرهنگ ايراني حساسيتي خاص روي برخي اقوام به دليل فجايع تاريخي كه بر ملت و تمدن چند هزار ساله ايران وارد آورده اند دارد. لازم نيست حمله 1300 سال پيش به ايران و فجايع ناشي از آن را بازخواني كنيم. بيايد به همين وقايع پيرامون و آنلاين!! فعلي اشاره اي كنيم تا عمق فاجعه را دريابيد.

آقاي عزيزي! وقتي در اسناد ويكيليكس آمده دولت كودتايي احمدي نژاد دختر و زن ايراني را به روساي عشاير شكمچران عراقي در سفر به تهران متعه (صيغه) مي دهد و يا از حلقوم كارگر و محروم ايراني، ماهيانه 25 ميليون دلار به اعراب(حماس و حزب الله) كمك نقدي مي كند و يا عرب حزب الله لبناني در جريان تظاهرات مردم پس از انتخابات جزو نيروهاي سركوبگر به استخدام احمدي نژاد در مي آيد و تير مستقيم به جوان ايراني شليك ميكند آقاي عزيزي اينقدر از فلسطين و عرفات و ... عرب و ...سخن نگوييد كه ايراني ها اين روزها از اين اسامي بيش از هر اسم و لغت و واژه اي نفرت و خشم دارند. پس آقاي عزيزي لطفا در هر مطلبي و نوشته اي به صحراي كربلا نزنيد و اين همه كينه تان را عليه ايراني هاي فارس بروز ندهيد تا وانمود سازيد ظاهرا آنان قوم زورگوي حاكم بر ايرانند. در حاليكه كيست كه نداند جنبش سبز را همين تهراني هاي عموما فارس به رخ جهان كشاندند و دنيا را به واقعيات ايران آشنا كردند نه با بمب گذاري كور در زاهدان و اهواز (در سال 84) كه حالا شما از سركوب كور خيزش اهواز!! از آن ياد مي كنيد در حاليكه قرار نبود و نيست از بمب گذاران به عنوان قهرمان ياد شود (آن هم در مقاله اي در حمايت از يك زنداني به قول شما فارس كه گوش و پوستش با خشونت و بمبگذاري مخالف است) كه ظاهرا شما اينگونه عقيده اي نداريد خصوصا از زماني كه خوش نشين لندن شده ايد آقاي عزيزي! پايان سخن اينكه: آقاي يوسف عزيزي، بس كنيد اين همه قوم گرايي افراطي را، لطفا! كه به قول آن دانشمند شهير غربي: «ناسيوناليسم و قوميت پرستي، بيماري دوران كودكي بشريت است». اما ظاهرا برخي از ما هنوز اندرخم يك كوچه كودكي هايمان مانده ايم!

پس به اصلمان برگرديم كه همه دغدغه هايمان را در باطن خود دارد: «آزادي و دموكراسي»

 

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .