به مناسبت روز کورش، روز ملی ايران

بارزترين نکات در منشور جاودان کورش

و مقايسه آنها با اعلاميه جهانی حقوق بشر

 

 بابک مغازه ای

منشور کورش بزرگ که يکي از شکوهمندترين اسناد تاريخ ايران زمين و يکي از نمادهاي ارزشهاي والاي انساني است به راستي مايه افتخار ايرانيان ومباهات جامعه بشري بوده و از ابعاد مختلفي قابل بررسي مي باشد

هر چند که بايد اشاره نمود اين لوح نه تنها گفتار کورش بزرگ که برايندي از خرد و تمدن غني ايراني است که در چندين هزار سال پيش جامعه اي را به نمايش مي گذارد که بشر امروز با انواع قوانين و پيمان نامه ها به دنبال دستيابي به آن مي باشد

 در اين گفتار کوتاه سعي مي شود به مهمترين آنها به اختصار اشاره نموده و آن موارد را با اعلاميه جهاني حقوق بشر مقايسه نماييم

1) آزادي مذهب و عدم دخالت حکومت در اين امر

کورش بزرگ با وجودي که به گواهي تاريخ فردي يکتا پرست بوده اما به خدايان بابل و مناطق ديگر احترام گذاشته و حتي بناهاي مذهبي را مرمت نموده و اديان آنان را محترم مي دارد که اين موضوع در اعلاميه حقوق بشر او آمده است و در ضمن به تمامي فرمانروايان مناطق مختلف نيز دستور مي دهد تا در اين امر کوشا باشند

قابل مقايسه با اصل هجدهم منشور حقوق بشر

2) منع برده داري و بهره کشي از انسانها

کورش به صراحت در منشورخود اشاره مي کند که برده داري در سرزمين ايران ممنوع است و هيچ کس حق ندارد ديگري را به بردگي بگيرد و کرده نبونيد پادشاه بابل را در به بردگي گرفتن مردم بابل نکوهيده و آن را شايسته مردم بابل نمي داند در ضمن به تمامي فرمانروايان مناطق مختلف ايران نيزتاکيد مي کند که از خريد فروش برده در قسمتهاي تحت فرمان خود جلوگيري نمايند

و حتي در برخي از اسناد کشف شده آمده است که کورش در ساخت کاخهاي هخامنشي و يا ساخت معبد هيکل براي يهوديان هيچگاه کسي را به بردگي نگرفته وتمامي کارگران از حقوق و حتي بيمه برخوردار بوده اند اين موضوع از اين لحاظ حائز اهميت است که کورش در زماني اين کار را صورت داده است که برده داري و بيگاري گرفتن از اسيران امري معمول بوده و به عبارتي ديگر تمامي بناهاي بزرگي که در تاريخ ساخته شده اند بجز تخته جمشيد ، کاخ آپاداناو ديگر بناهاي هخامنشي به اين صورت ساخته شده اند

قابل مقايسه با اصل چهارم منشور حقوق بشر

3) آزادي حق مهاجرت ، اقامت و اشتغال در مناطق مختلف

مطابق سخن صادر کننده اولين منشور حقوق بشر جهان هر کس آزاد است درهر جايي که مايل است زندگي کند به شرطي که به حقوق ديگري لطمه نزند و هر شغلي را که مي خواهد برگزيند و کسي حق ندارد اموال ديگران را بدون پرداخت بهاي آن تصرف کند

قابل مقايسه با اصول هفدهم و بيست و سوم منشور حقوق بشر

4) جلوگيري از تجاوز نيروهاي نظامي غالب در جنگ به حقوق و امنيت افراد غيرمسلح

اين مورد يکي ازمهمترين مواردي است که مي توان گفت در نوع خود بي نظير بوده و حتي امروزه نيز کمتر مي توان شاهد چنين امري بود چرا که در طول تاريخ همواره شاهد اين بوده ايم که در صورت پيروزي يک سپاه بر ارتش سرزميني ديگر سربازان پيروز به مال و جان ساکنين آن منطقه تجاوز نموده و گاه فاجعه اي بزرگتر از خود جنگ به وقوع مي پيوندد و حتي هنوز هم پس از گذشت قرنها از آغاز تمدن بشري و تصويب انواع مختلف قراردادها و کنوانسيون هاي بين المللي در اين زمينه باز هم پس از هر نزاع  بين چند کشور، وجدان بشري مي بايد شاهد  بروز فجايع انساني باشد اما چنان که مي دانيد نه تنها سربازان کورش به مردم بابل ظلمي روا نداشتند بلکه شهروندان با آغوش باز پذيراي اين سفيران صلح و شادي و آزادي بودند

5) آزادي ملتها در پذيرش و انتخاب حکومت

او در منشورش به صراحت اشاره مي نمايد که سپاه او بدون خونريزي وارد بابل شده است و مردمان تمام ملل تابعه او پادشاهي او را داوطلبانه و با شادي پذيرفتند و او حکومت خود را به هيچ کس تحميل ننموده و هرگز براي تسلط بر ملتها دست به شمشير نخواهد برد حتي اگر آنها حاضر به اطاعت از او نباشند با آنها به جنگ نخواهد پرداخت

قابل مقايسه با مفهوم اساسي  منشور حقوق بشر

6) مبارزه با ظلم و بازپس گيري حقوق مظلومان

در اين مورد کورش با تاکيد بيشتري اعلام مي نمايد که اجازه نخواهد داد تا کسي مورد ظلم واقع شود و اگر کسي مظلوم واقع شد حق او را گرفته و ظالم را مجازات مي نمايد

قابل مقايسه با اصل  پنجم منشور حقوق بشر

7) نکوهش رفتارناشايست حکمرانان قبلي و برقراري عدالت در بين تمامي افراد

در اين منشور اشاره شده است که " کورش با هر سياه سر ( همه انسان ها ) دادگرانه رفتار کرد"

بسياري از حکمرانان آن دوران کردار غير انساني فراواني همچون قرباني کردن ( خصوصا دختران و پسران جوان ) ، برده داري ،  خشونت و بدکرداري با مردمان ، دشواري کارها با وضع قوانين نامناسب ، اجبار مردم به پذيرش ديني خاص ،دخالت در زندگي خصوصي مردم و مهم تر از همه گسترش مرگ ، غم و اندوه در ميان ملتهاي تابعه داشتندکه کورش مطابق گفته هاي افتخارآميزش به تلاشهاي خودبراي تغييراين کردار ناشايست اشاره نموده است آن هم در دوراني که پادشاه آشور در کتيبه اي چنين ميگويد که : " به فرمان آشور و ايشتار خدايان بزرگ و حاميان من ... ششصد نفر از لشکر دشمن را بدون ملاحظه سر بريدم و سه هزار نفر از اسيران آنان را زنده زنده در آتش سوزاندم ،حاکم شهر را به دست خودم زنده پوست کندم پوستش را به ديوار شهر آويختم و بسياري را در آتش کباب کردم ودست وگوش و بيني زيادي را بريدم"

8 ) بازگرداندن آباداني ، فراواني ، آرامش ، صلح و مهمتر از همه شادي به مردمان

همانطور که کورش خداوند خويش را به عنوان خالق سرزمينها ، آسمان ، مردم  ، شادي و پس از همه اينها کورش هخامنشي معرفي مي نمايد و در حقيقت برعکس تمامي پادشاهان بيش از خود مردمان و شادي آنان را بر خود مقدم دانسته و گسترش صلح و شادي در بين مردمان را مهمترين وظيفه خود مي داند و بارها به اين موارد اشاره مي نمايد وخود را پيام آور آزادي ، آرامش و شادي براي ملتها معرفي نموده و اهورا مزدا را ياري گر خود براي غلبه بر حکمراناني که به ملتها ستم روا مي دارند و به بردگي مي کشند مي داند و اعلام مي کند که بابل را با فرياد شادي مردم گشوده است و در جاي ديگري مي گويد که همه ما شادمانه و در صلح و آشتي مقام بلند اورا ( خداوند)ستوديم     

9) جلوگيري از برخورد نامناسب مردان با زنان

کورش به اين نکته نيز اشاره مي نمايد که هرگز اجازه نخواهد تا مردان با زنان همچون کنيزان خود رفتار کنند

10)  مسئوليت هر فرد در برابر اعمال خود و برابري افراد در مقابل قانون   

 به عقيده کورش هر کس مسئول اعمال خويش است و هرگز نبايد کسي رادر مقابل گناه ديگري مجازات نمودو تمامي افراد در برابر قانون برابر بوده وکسي را نمي توان به بهانه گناه ديگري و حتي اعضاء خانواده اش مجازات نمود

قابل مقايسه با اصول اول و ششم تا يازدهم منشور حقوق بشر

11) اداره کشور بر مبناي راستي و عدالت

کورش اشاره مي نمايد که او کشور را بر مبناي راستي وعدالت اداره مي نمايد و خدايان از اين کردار خوشنودند و به واقع ما در جاي جاي آثار باقيمانده از او راست کرداري و نکوهش دروغ را به وضوح مي بينيم همچنان که در مهمترين نيايش خود از اهورا مزدا مي خواهد که سرزمينش را از دروغ در امان بدارد

و اشاره مي کند که مردم از پادشاهي او شادمان شدند و با چهره هاي درخشان اورا بوسيدند  اين نکته نشان دهنده اين موضوع است که آنان براحتي مي توانستند با پادشاه ديدار کرده و چهره  او را ببوسند در عين حال کورش تنها حکمراني بوده است که به بوسيدن دست خود اشاره ننموده و حکومت خود را نتيجه پذيرش مردم مي داند

12) آباد نمودن ويراني ها

کورش بزرگ بر خلاف تمامي فاتحان تاريخ بجاي نابودي سرزمينهاي مغلوب در آباداني آنها همت مي گمارد و نه تنها بناهاي حکومتي و عمومي همچون باروي شهر و خندق آن را ترميم نمود که مطابق گفته هاي خود مردمان آواره را به جايگاه هاي خود باز گردانده و خانه هاي ويران شده آنان را آباد ساخت

13) توجه به خشنودي مردم و رضايت آنان از خود

در اين لوح آمده است که مردمان بابل در روزهاي سازندگي ها پادشاه را گرامي مي دارند چرا که او  براي آنان جامعه اي آرام فراهم ساخته و صلح و آرامش را به همه اعطا نموده است

همانطور که کاملا مشخص است کورش اهميتي بسياري به رضايت عموي از حکومت و برقراري آرامش در جامعه مي داده است و اجازه نمي داده تا کسي حتي حکومت اموال کسي را بدون اين که بهايش را بپردازد تصرف نمايد

14) توجه به خرسندي خداوند

در نهايت کورش  در بخشهايي مختلفي از اين اثر ماندگار خرسندي  خداوند و مردمان را در انجام اين اعمال  انساني و پرهيز از زشتيهايي مي داند که در اين لوح به آنها اشاره نموده است .

---------------------------------------------

کورش از نظر بزرگان دیگر ملل

هرودت کوروش را پادشاهی ساده بلند همت و رادمرد و شجاع می داند که با اندیشه های خردمندانه اش پارسیان را از باجگزاری رهایی بخشید و بزرگترین ملت جهان را ساخت و برای آنها نیرومندترین پادشاهی های جهان را پی ریزی کرد . به عقیده هرودوت کوروش با اتباع خود رفتاری مشفقانه مهربان و پدرانه داشت. او بخشنده آداب دان و رعیت نواز بود و چون همیشه خیر و سعادت اتباع خود را می خواست‘ ایرانیان او را پدر خواندند.
هرودوت همچنین کوروش را جنگ آوری آزموده و دوراندیش‘ دوستی وفادار و برازنده و پادشاهی پاکدل و آزاده و نرمخوی و شایسته سایش تصور می کند.

افلاطون می نویسد‘ کوروش سرداری بزرگ بود.در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری از ملتهای دیگر دنیا فرمانروایی می کردند.بعلاوه او به همه مللی که زیر فرمانروایی او قرار گرفتند‘حقوق مردم آزاد بخشید.این امر سبب شد که همه او را ستایش می کردند.سربازان او پیوسته برای وی آماده جانفشانی بودند و بخاطر او از هر خطری استقبال می کردند.اگر در بین اتباع او مرد خردمندی بود که رای و نظر او می توانست برای دیگران سودمند باشد‘ نه تنها کوروش به وی حسد نمی ورزید بلکه به وی پاداش نیز عطا می کرد.بدین سبب کشور ایران زیر رهبری کوروش از هر لحاظ پیشرفت کرد مردم آن نیز از آزادی و رفاه بی سابقه ای برخوردار بودند و آن چنان نسبت به یکدیگر محبت می ورزیدند که گویی همه با یکدیگر خویشاوندی دارند.

گیرشمن باستان شناس فرانسوی درباره کوروش می گوید: کمتر پادشاهی است که پس از خود مانند کوروش چنین نام نیکی باقی گذاشته باشد.کوروش سرداری بزرگ سخی و نیکو خواه بود.او آنقدر خردمند بود که هر زمانی کشور تازه ای تسخیر می کرد به آنها آزادی مذهب می داد و فرمانروای جدید از بین بومیان آن سرزمین انتخاب می کرد. او شهرها را غارت و ویران نمی کرد. ملتهای آنها را قتل عام نمی نمود بلکه به آنها آزادی میداد.
ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان که سرزمینشان بوسیله کوروش تسخیر شده بود وی را سرور و قانونگذار می نامیدند و یهودیان او را مسیح خداوند می خواندند.

دیودوروس سیسولوس تاریخ نویس مشهور نوشته است کوروش پسر کمبوجیه و ماندانا دختر پادشاه ماد در دلاوری و کارآیی خردمندانه ‘ حزم و سایر خصائل نیکو سرآمد مردم روزگار خود بود.در رفتارش با دشمنان دارای شجاعتی کم نظیر و در کردارش نسبت به زیر دستان پاک اندیش و انسان دوستانه بود و از این رو پارسیان او را پدر می خواندند.

گزنفون با آن که یونانی بوده در کتاب Cyropaedia و یا تربیت کوروش ‘ آن چنان از کوروش تجلیل بعمل آورده که میتوان گفت هیچ کس تا کنون از پادشاهی آنقدر نمجید نکرده است.گزنفون در این کتاب از کوروش بصورت یک انسان کامل یک سرمشق بیمانند زمامداری و یک مربی ایده آل و یک رهبر عالیقدر نام برده است.گزنفون می نویسد‘ کوروش نابغه بزرگی بود که در تمام عمر از هدفی مقدس و عالی پیروی می کرد. او دوست انسانها و طالب علم و حکمت و راستی و درستی بود. کوروش عقیده داشت پیروزی بر کشوری این حق را برای سردار پیروز ایجاد نمیکند که ملت شکست خورده را اسیر کند.
در هنگام جنگ باید سعی کرد که آتش جنگ به کشاورزان و مردم غیر سپاهی سرایت نکند و شهر شکست خورده را نباید غارت کرد. کوروش موفق شد حتی ملتهای شکست خورده را نیز شیفته خود کند بطوری که پارسیان او را پدر خواندند و ملتهایی که بوسیله کوروش مغلوب شده بودند او را خداوندگار می نامیدند . کوروش برترین مرد تاریخ دنیا‘ بزرگترین ‘ بخشنده ترین ‘ پاک دل ترین و دریادل ترین مردان بود و بزرگترین هواخواه فرهنگ و آموختن بشمار می رفت.

ویلیم دورانت تاریخ نویس و فیلسوف نامدار امریکایی درباره کوروش می نویسد کوروش از افرادی بود که برای فرمانروایی آفریده شده بود.به گفته امرسون همه از وجود او شاد بودند.روش کوروش در کشور گشایی حیرت انگیز بود.او با شکست خوردگان با جوانمردی و بزرگواری رفتار می کرد و نسبت به دشمنانش مهربان بود.بهمین دلیل است که یونانیان دریاره او داستانهای بیشماری نوشته و او را بزرگترین جهان قهرمان دانسته اند.
کوروش خوش چهره و نیکو اندام بود و سلسله هخامنشی راکه یکی از سلسله های بزرگ پادشاهی ایران است بوجود آورد.

--------------------------------------------------------

زندگی نامه افسانه ای کوروش بزرگ

ُِکوروش دوم، معروف به کوروش بزرگ، (۵۷۶ - ۵۲۹) شاه پارسی, به‌خاطر جنگجویی و بخشندگی‌اش شناخته شده‌است. کوروش نخستین شاه ایران و بنیان‌گذار دوره‌ی شاهنشاهی ایرانیان می باشد. واژه کوروش یعنی "خورشیدوار". کور یعنی "خورشید" و وش یعنی "مانند".

پاسارگاد: «اى رهگذر هر که هستى و از هر کجا که بیایى مى دانم سرانجام روزى بر این مکان گذر خواهى کرد. این منم، کوروش، شاه بزرگ، شاه چهارگوشه جهان، شاه سرزمین ها، برخاک اندکى که مرا در برگرفته رشک مبر، مرا بگذار و بگذر.» تبار کوروش از جانب پدرش به پارس‌ها می رسد که برای چند نسل بر انشان, در جنوب غربی ایران, حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سنگ استوانه شکلی محل حکومت آن‌ها را نقش کرده است. بنیاد‌گذار دودمان هخامنشی, شاه هخامنش انشان بوده که در حدود ۷۰۰می‌زیسته است.

 پس از مرگ او, تسپس انشان به حکومت رسید. تسپس نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول انشان و آریارمنس فارس در پادشاهی دنبال شد. سپس، پسران هر کدام, به ترتیب کمبوجیه اول انشان و آرسامس فارس, بعد از آن‌ها حکومت کردند. کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر آژدهاک پادشاه قبیله ماد و دختر شاه آرینیس لیدیه, ازدواج کرد و کوروش نتیجه این ازدواج بود. تاریخ نویسان باستانی از قبیل هردوت, گزنفون, و کتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند, اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند, بیشتر شبیه افسانه می باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس, و حسن پیرنیا شرح چگونگی زایش کوروش را از هردوت برگرفته‌اند.

 بنا به نوشته هردوت, آژدهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد. آژدهاک تعبیر خواب خویش را از مغ‌ها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژدهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد, زیرا می ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژدهاک دختر خود را به کمبوجیه اول به زناشویی داد. ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید. پادشاه ماد، این بار هم از مغ ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندان فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد. آژدهاک بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید. دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زاده‌ی دخترش را به یکی از بستگانش هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند.

هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود, چون یکم کودک با او خوشایند است. دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین او گردد, در این صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد. پس کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه به‌ نام میترادات (مهرداد) داد و از از خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمه‌ی ددان گردد. چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد, با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او, فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود, در جنگل رها سازد. میترادات شهامت این کار را نداشت, ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت.

روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود, با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند. کوروش همبازیهای خود را به دسته‌های مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفه‌ای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند. پس از پایان ماجرای, فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده است وی را تنبیه کنند. پدرش او را نزد آژدهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده است.

شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: "تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگترین مقام کشوری است, چنین کنی؟" کوروش پاسخ داد: "در این باره حق با من است, زیرا همه آن‌ها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد, من دستور تنبیه او را دادم, حال اگر شایسته مجازات می باشم, اختیار با توست." آژدهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد, مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه می گذرد با سن این کودک برابری می کند. لذا آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: "این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده است." اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند. چوپان در زیر شکنجه وادار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژدهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست.

سپس آژدهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید, موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژدهاک که از او پرسید: "با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟" پاسخ داد: "پس از آن که طفل را به خانه بردم, تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم". کوروش در دربار کمبوجیه خو و اخلاق والای انسانی پارس‌ها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آن‌ها را آموخت و با آموزش‌های سختی که سربازان پارس فرامی‌گرفتند پرورش یافت. هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد آژدهاک شورانید و موفق شد, کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد. با شکست کشور ماد بوسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود, پادشاهی ۳۵ ساله آژدهاک پادشاه ماد به انتها رسید, اما کوروش به آژدهاک آسیبی وارد نیاورد و او از را نزد خود نگه داشت. کوروش به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود