به دانش آموزان عزیز ایران:



دانش آموز عزيز !

قلمت را بردار
و بر آن دفتر سبز
به يكي برگ سپيد
به خط سرخ،
بدينسان بنويس:
" وطنم ايران است، وطنم جايگه شيران است "
تو ز نيرنگ انيران نهراس،
به خود آي، خويشتن را بشناس !
تو شكوه وطن خويش به بازيچه مگير.
سده هايي است،
كه بيگانه ز هر سو به فريب،
بدسگالانه و با فتنه و ريب،
خويش را هموطنت مي خواند
و در اين بوم " اهورامزدا "
نه ز ايران، دگرت مي خواند !
سزد اين راز مقدس به تو گفتن، زيرا
ازث تو، خانه تو، ميهن تو، ايران است !
گنج تو، ثروت تو، عزت تو ايران است.
زادگاه تو ز آغاز جهان بر پا بود
و در آن ظلمت و كفر همگان،
ايزد پاك ستايش مي كرد !
مهر را نيز ستايش مي كرد.
دانش آموختگان !
اين كهن جامه زر بافته پر گهر،
بس گرانقدر و بسي پر ارج است.
و چو دوزنده تاريخ در اين كهنه قبا
هنر خويش نمود،
راستي بر تن و اندام تو اي ايراني،
چه برازنده و زيبنده است !
وطنت در دوران،
رنج و نامردي و فتنه و نيرنگ فرآوان ديده است.
ليك،
با اينهمه، جاويدان است.
به دادار كه ورجاوند است !
سزد اين راز مقدس به تو گفتن زيرا،
عشق تو، دلبر تو، ميهن پاينده تو،
روح تو، غيرت تو، شوكت تو، ايران است !
زادگاه تو در آن تاريكي،
همچو خورشيد فروزان به جهان،
كنش و گويش و انديشه نيك آورد
و " سپنتا مينو " كه فروغ ابدي است،
شيوه زندگي و راه و ره مردمي آموخت
و تو اي مرد و زن هم ميهن !
ارج فرهنگ گهر زاي و گهربار بدان.
مگذار آنكه به بادافره اين كفر عظيم،
خشم پر هيبت دادار نمايان گردد.
بخروشيد كه اهريمن دون،
مغزها را خوزش مار نسازد
و زبون
ز فريدون و ز كاوه
به دماوند گريزان گردد.
ز گريزش روشني ايران را
به فروغ ابدي آرايد.
سزد اين راز مقدس به تو گفتن زيرا،
وطنت ايران است.
سده هايي است سر افراز و سترگ،
زيور تارك تاريخ جهان بشر است.
و خدا حافظ اين بوم و بر است.
و خدا حافظ اين بوم و بر است.

از: نوروز، نشریه‌ حزب پان ایرانیست