ظرفیت سعید امامی ها در جامعه ی ما

فرهنگ قاسمی

در سیاست به مانند هر فعالیت و تلاش دیگر، اگر رقابت وجود نداشته باشد بدیل حضور پیدا نخواهد کرد و چون مقوله ی بدیل غالبا سبب رشد است، پس می توان گفت رقابت در سیاست امری لازم و طبیعی است، در یک وضعیت متعادل و معمولی هر عنصر فعال یا سازمان سیاسی حداقل با دو نوع رقابت مواجه می باشد، یکی رقبایی که در داخل اپوزیسیون رژیم حاکم هستند و دیگریرقبای داخل خود حاکمیت می باشد. فعالان و سازمان های سیاسی باید غالبا با هر دو جبهه در چالش باشند.از آنجا که ماهیت رقابت در هر کدام از این دو جبهه یکی نیست پس برای هر کدام باید راهکاری مجزا و منطبق با مشخصات آن در نظر گرفت. اما نباید فراموش کرد که هر رقیب در مقام خود می تواند به تنهایی خطرناک باشد زیرا در رقابت برای به دست گرفتن قدرت، بسیاری از رقبا به کار گرفتن همه ی ابزارها را به خود اجازه می دهند. متاسفانه برای به دست گرفتن قدرت، برای بسیاری وسیله ی مشروع یا نامشروع اهمیتی ندارد،اخلاق، انصاف و جوانمردی در این رقابت رعایت نمیشود. کسانی که برای اخلاق در سیاست ارزش قائل نیستند افرادی هستند با کیفیات روانی‌ ضعیف که غالبا در برابر قویتر از خود ذلیل و در برابر ضعیف ‌تر از خود قلدرند تا بدانجا که برای غلبه بر رقبای خود حتی از حذف فیزیکی آنها ابا ندارند.
هر کسی که سیاست را جدای از اخلاق نداند و در سیاست، اخلاق را محترم بشمارد باید با رقبای خود بر اساس ضوابط و اصولی برخورد کند که آزادی ها و حقوق فردی و اجتماعی آنها مورد تهاجم و تجاوز قرار نگیرد. رعایت این اصل به استقرار حاکمیت ملت و جامعه مدرن و انسانی‌ کمک می کند. در یک حکومت مبتنی بر حاکمیت ملت است که آزادی رقبا و دگراندیشان تضمین می گردد. احترام به این حقوق ساده اما اساسی، نخستین تضمین حرکت به سوی روند دمکراسی می باشد. در حاکمیت های مبتنی بر ایدئولوژی واحد و در رژیم های توتالیتر و فاشیستی که به تبع خود، مخالف عدم تبعیض هستند  این اصول رعایت نمی شوند، در نتیجه در این جوامع، جنگ داخلی، کشتارهای دسته جمعی مخالفان، کوره های آدم سوزی، گولاک ها، اعدام و قتل های زنجیره ای و غیره و غیره جای رفتار سالم و احترام به حقوق انسانی را می گیرند. تنها یک جامعه رنگین کمان پاسدار آزادی اندیشه و بیان است.

تا به امروز کشتارهای گروهی و قتل های زنجیره ای انجام شده توسط جمهوری اسلامی نشان داد که این رژیم در اعمال خشونت و وحشی گری، بی پروا و زبردست است؛ حاکمیت مبتنی بر دین  به ویژه اسلام که در تاریخ خود در جنگ و کشتار کمتر از جنگ های صلیبی و دوران انکیزیسیون مسیحیت عمل نکرده است، برای رسیدن به قدرت و حفظ آن به بهانه ی دفاع از عقاید دینی  و منافع گروهی و فردی هرگونه اجازه ی تجاوز به حقوق دیگران را به خود داده است. قتلهای زنجیره ای مبحثی است مهم در شیوه ی مدیریت یک جامعه¬ی بسته و مبتنی بر قدرت مطلق. در سیستم مدیریت مطلق رسم بر این است که فرمان و نحوه ی اجرای فرمان از بالا دیکته می شود، مجریان آن هیچگونه حق تغییر و تبدیل آن را ندارند و اگر کسی با آن موافق نبود از گردونه¬ی پروسه¬ی عملیاتی حذف شده و به جای او فرد عملیاتی دیگری انتصاب می¬گردد. اما در مدیریت باز و متحول، اصول مدیریت باید مبتنی بر رفتار و زیستار دمکراتیک قابل انطباق با منافع مردم و چشم اندازهای استراتژیک کشور باشد. در این حالت بینش و ویزیونی در حیطه برنامه اجتماعی تدوین می‌گردد که هدف نهایی آن احترام به انسان و خدمتگذاری به مردم است . این ویزیون و این پروژه باید توسط رهبران و مدیران عمل¬گرا برای ارتقای جامعه به مردم ارایه شده و به رأی گذارده شود و برندگان در یک انتخابات آزاد برای مدتی که توسط قانون تعیین شده است وارد مرحله¬ی اجرایی گردند. مدیران و رهبران طبق قانون باید حقوق مخالفان را تضمین و تأمین کنند.
از بدو تأسیس در جمهوری اسلامی امر احترام به انسان وجود نداشت تا یک پروژه اجتماعی منطبق با خواست های ملت و در راستای پیشرفت جهان امروز تدوین گردد، از همان نخستین دوره ی انتخابات، حق انتخاب کننده و انتخاب شونده پایمال شد، در نتیجه رهبری جامعه در کف قدرت عده¬ای قرار گرفت که در فنون مدیریت کارآمد نبودند و تجربه ی عملیاتی کافی برای اداره مملکت نداشتند و به ناچار برای نگهداری قدرت به حذف رقبای خودی و ناخودی پرداختند، با اینچنین برداشتی منجر به حذف زنان و مردان شایسته¬ی ایران شد.
هر وقت سخن از قتل¬های زنجیره¬ای می¬شود، اندوهی جانگداز و رنجی بزرگ بر اندرون هر انسان آزادیخواهی غلبه می¬کند. قربانیان جمهوری اسلامی با وجود اینکه هر کدام گذشته¬ی سیاسی گوناگونی داشتند ولی همه¬ی آنها قطعا در مخالفت با جمهوری اسلامی، خدمت به مردم و اعتلای میهن خود نقاط مشترک داشتند. هرچند در روزهای نخستین انقلاب، برخی خمینی را باور کردند و با رژیم جمهوری اسلامی ساختند و زمانی کوتاه به وزارت پرداختند و برخی از همان ابتدا با او به مخالفت برخاستند. اما سرانجام همه¬ی آنها با شهامت و فداکاری چنان با رژیم درافتادند که تبدیل به خطری واقعی برای ادامه¬ی حیات رژیم شدند و به همین جهت یا امروز در زندان و تبعید به سر می¬برند یا شجاعانه جان باخته¬اند و به نمادهای ارزشمند در استقامت و مبارزه علیه جمهوری اسلامی تبدیل شده¬اند.
کاظم سامی، موسی خیابانی، صادق شرفکندی، فتاح عبدلی، همایون اردلان، نوری دهکردی، کاظم رجوی، پروانه فروهر، عبدالرحمان برومند، محمد جعفر پوینده، محمد مختاری، احمد تفضلی، عبدالرحمان قاسملو، عبداله قادری، ملامحمد رسول جراحت، غلام کشاورز، حسین برازنده، احمد میرعلائی، سعید سیرجانی، ابراهیم زال زاده، معصومه مصدق دختر دکتر غلامحسین مصدق و نوه دکتر مصدق، خسرو قشقائی و... قربانیان قتل¬های جمهوری اسلامی هستند. البته این لیست کامل نیست، برای تکمیل آن نیاز به تحقیق و مطالعه¬ی بیشتری می¬باشد و نوشته¬ی آقای بهرام رحمانی در این زمینه بسیار با ارزش است۱.
فرماندهان  قتل ها را باید با شخص خمینی شروع کرد، علی خامنه ای، اکبر هاشمی رفسنجانی،حسین شریعتمداری، دری نجف آبادی، مصطفی کاظمی، علی فلاحیان، سعید امامی و... هر کدام مشوقین و عاملان این قتل¬ها به شمار می¬روند.
سوال اساسی این است که چه باید کرد تا در آینده از این قتل¬ها و کشتارها جلوگیری به عمل آید؟
رژیم جمهوری اسلامی تحت شرایط حاضر نمی¬تواند به عمر خود ادامه دهد، خرابه¬ای که از آن باقی خواهند ماند باید به همت و اراده¬ی ملت ایران بازسازی گردد. ظرفیت این قدرت بازسازی در ایران وجود دارد. چیزی که این ظرفیت را تضمین می¬کند همبستگی ملی اپوزیسیون می¬باشد، اما پیش از هر چیز یک یک مبارزان سیاسی برای رویارویی با اشتباهات احتمالی گذشته باید رفتار و زیستار خود را در جهت احترام به آزادی¬های فردی و اجتماعی تغییر دهند. در جامعه¬ی ما همانند بسیاری از جوامع دیگر که در امر احترام به حقوق فردی و اجتماعی عقب مانده هستند، دوستی¬ها و همکاری¬های سیاسی بسیار سطحی و بی اندازه بی عمق است، به کوچکترین نسیمی و در اثر بی ارزش¬ترین "خواسته-ای" جبهه بحران¬های شدید و دشمنی¬ بازمی¬گردد. چنانچه راهکاری اصولی برای به قدرت رسیدن وجود نداشته باشد، چنانچه اصل بدیل گرایی رعایت نگردد، چنانچه حق دگراندیشی محترم شمرده نشود، چنانچه رسیدن به قدرت متکی به آرای عمومی نباشد، این "در" کماکان بر همان پاشنه خواهد چرخید وجامعه¬ی ما در این دور باطل خواهد ماند؛ فراموش نکنیم که جامعه¬ی ما ظرفیت سعید امامی¬ها را هنوز هم دارد!
فرهنگ قاسمی  ۲۵/۱۱/۲۰۱۰
جامعه رنگین کمان، بنیاد آزادی اندیشه و بیان
Farhang.ghassemi@orange.frآدرس ایمیل جهت جلوگیری از رباتهای هرزنامه محافظت شده اند، جهت مشاهده آنها شما نیاز به فعال ساختن جاوا اسكریپت دارید
www.rangin-kaman.org