مبارزه یا خانه نشینی؟

حسن بهگر

2010-03-12 استکهلم

مردمی که  در  منگنه ی  خشونت و تبلیغات حکومت اسلامی گرفتارند مایلند مطالب خلاف این تبلیغات را از دهان مخالفان آن بشنوند ولی به سبب نداشتن امکانات اپوزیسیون ناچار گوش به  بی بی سی و رادیو فردا و ... سپرده اند تا بلکه حرف دلشان و رهنمودهای مؤثر و کارساز به گوششان بخورد ولی زهی خیال باطل. در شرایطی که حکومت با فیلتر کردن سایت ها و فرستادن پارازیت به این  رادیوها و تلویزیون ها  می خواهد تصویر پر تزویر و تقلب از قدرت و اقتدار  خود  حفظ نماید باید جوابی از بیرون بگیرد. اپوزیسیون خارج از کشور که باید سعی کند که دروغ ها را افشا نماید و این  تصویر سراسر تزویر و اغراق را پاره کند وسیله در اختیار ندارد. رسانه های خارجی هم که حرفهای اصلاح طلبانه پخش می کنند و مردم را از صرافت مبارزه می اندازند.

در هفته ای که گذشت مصاحبه ی رادیو فردا با خانم حقیقت گو و آقایان کردوانی و امینی مرا به حیرت واداشت زیرا توصیه دستجمعی  مصاحبه شدگان این بود  که مردم در خیابان ها نباشند زیرا منجر به خشونت می شود و این خطرناک است.البته  این بزرگواران فراموش کردند بگویند که اگر مردم در خیابان نباشند پس چگونه به این همه ظلم و جنایت اعتراض کنند و چگونه حق خود را بگیرند.

این سخنان که تحت عنوان خشونت پرهیزی ادا می شود چه معنایی دارد؟

 تا آن جا که می دانم حتا مهاتما گاندی هم که سمبل عدم خشونت است در مبارزه ی حق طلبانه و اعتراضی خود ، پایداری  تا حد مرگ را  در اموری اساسی مانند مقابله با تقلب در انتخابات توصیه می کند. مردم ما به تقلب  در« انتخابات » اعتراض مسالمت آمیز کردند و پاسخ خود را با گلوله گرفتند. حال توصیه اینست که بروید  خانه تان راحت بنشینید چون خمیر جنبش ور نیامده است؟

 اگر مردم در میدان نباشند چه کسی این خمیر را ورز بدهد تا وربیاید؟

 تلویزیون های فرنگی با برخی از  اصلاح طلبانی که شریک دزد و رفیق قافله اند؟

 شاید هم آنهایی که در آمریکا مجاور شده اند تا از راه دور هوای نظام را داشته باشند.

در هشت ماه گذشته رژیم در اعما ل خشونت آشکارا در خیابان شکست خورد و بیشتر به زندانی کردن افراد فعال و سرشناس روی آورد. هیچ حکومتی با اعمال زور و اعدام و زندان نمی تواند دوام بیاورد و حتا همین حکومت بی مسئولیت نیز ناچار به عقب نشینی شد. پس پیشگویی این که خشونت حکومت سیر فزاینده طی می کند نادرست است . قتل تظاهر کنندگان از نظر بین المللی برای حکومت بسیار گران تمام شد. در تظاهرات خیابانی هم که نتوانست خودنمایی کند تا بیست و دوی بهمن که موفق شد از تاکتیک نادرست مبارزان بهره برداری نماید وگرنه با زور خالی حریف آنها نمی شد، کما اینکه قبلاً هم نشده بود. تمام سیاهی لشکری را  هم که جمع کرد آورد میدان آزادی و به همه نشان داد چه مساحتی از ایران را واقعاً می تواند اشغال کند.

این  پیشگویی دین مدارانه که تظاهرات خیابانی همیشه به خشونت کشیده می شود و حکومت همیشه در آن برنده  است نه تنها رهگشا نیست بلکه موجب انفعال می شود . این نظریه نقطه ی مقابل حرف  آن گروه های افراطی  است که بدون هیچ پشتوانه از خارج کشور دستور حمله به کلانتری ها و زندان  اوین را صادر می کنند  یا دستور اعتصاب می دهند.

در هیچ جا نشنیده بودیم که مدعیان مبارزه و حتی گاه رهبری، مردم را به نشستن در خانه دعوت کنند مگر آن که از خواست های مردم بی خبر باشند یا انگیزه های آنها را به هیچ بشمارند. مردم  بی جهت پا به عرصه ی انقلاب نمی گذارند و توصیهٌ  سیاست صبر و انتظار در مقابل یک رژیم ویرانگر که همه چیز ایران را درهم ریخته و درحال نابود کردن مملکت است توجیه برنمی دارد.

سه مهمان رادیو فردا حتا  به اندازهٌ اعلامیه جهانی حقوق بشر و حتا قانون اساسی جمهوری اسلامی هم که تظاهرات مسالمت آمیز را مجاز دانسته اند طالب حق خود و مردم نیستند. آخر این چه مبارزه ایست؟  در سی سال گذشته اجازه  تظاهرات به هیچ دسته و گروه و حزبی داده نشده و در حقیقت مردم بودند که با شرکت در جنبش اخیر و رسوا کردن انتخابات قلابی  که  رژیم محض کسب اعتبار ترتیب می داد ابتکار عمل را به دست گرفتند و نظام را متزلزل کردند. نقطهٌ اوج داستان مراسم عاشورا بود که بزرگترین فرصت تعزیه گردانی رژیم را از او گرفت. دودلی و عدم قاطعیت همه جا اسباب دردسر است، ولی در لباس مخالفت و در موقعیت فعلی جنبش را در مخاطره قرار می دهد و فقط به نفع رژیم تمام می شود.

 هر مبارزه ای مختصات و ویژگی های خودش را دارد و مردم با توجه به شرایط ،تاکتیک های ویژه ی خود را ابداع می کنند . می توان در باره ی بروز خشونت و مخاطرات آن و  چگونگی احتراز از آن هشدار داد ولی نمی توان بخشنامه صادر کرد که  چون به خیابان آمدن منجر به خشونت می شود خطرناک است پس بهتر است که در خانه بمانید. ارزیابی روانشناختی ما از رژیم در این سی سال خشونت بوده است ولی می دانیم هر جا به مانعی جدی برخورد کرده برگشته و نرمش نشان داده.  می دانیم که با نرمخویی هیچ چیز نمی توان از آن گرفت و اگر به خیابان هم نخواهیم بیاییم که دیگر چیزی باقی نمی ماند.

انقلابی که راه افتاده گوش به فرمان هیچکس نیست. اگر شما ازبکار بردن این نام احتراز دارید و از آن  گریزان هستید نام دیگری برای آن انتخاب کنید، این مشکل شماست نه ملت. این مبارزه با رای من کو شروع شد و به جمهوری ایرانی رسید و حذف ولایت فقیه را خواستار گشت. شما با برگرداندن مردم به خانه خود نمی توانید این خواست ها را پامال کنید. هنوز رژیم حاضر به پذیرش همان پیشنهاد حداقلی حذف نظارت شورای نگهبان هم نیست و حتا درخواست رفسنجانی مبنی بر «دلجویی از آسیب دیدگان حوادث اخیر» هم پذیرفته نشده است، آن وقت مردم بروند خانه که چه بشود؟ که خیال رهبر و احمدی نژاد راحت بشود؟

 در خیابان دیده شدن نوعی ابراز توانایی و قدرت است و این تظاهرات  با ابراز قدرت و خشونت حکومت اسلامی به مقابله برخاسته  و آن را رسوا کرده است. چرا آنچه را که به این مشقت گرفته ایم به این راحتی به حکومت پس بدهیم؟ این جنبش  توانسته است حکومت اسلامی را به عنوان قدرتی  فاقد حقانیت و متشکل از  اراذل و اوباش بدنیا بشناساند. این جنبش توانسته است  همدلی و همبستگی در داخل کشور و در خارج ایجاد کند و اکنون مردم دریافته اند که منافع مشترک دارند و به انتظار گسترده شدن اقشار مبارزان هستند تا به نیروی عظیمی  مبدل شوند.  قدرت ملت در  همان حضور در خیابان ها متجلی می شود نه در خانه ها. جنبش با حضور خود در خیابان  حمایت هایی را از درون  هیات حاکمه نیز کسب کرده است  تا حدی که برخی از نمایندگان دیپلماتیکش از آن جدا شده اند، شبکه ی اطلاعاتی رژیم و سپاه ترک خورده و  در این هنگام که حکومت دارد به مرور منابع انسانی و مالی خود را از دست می دهد باید جنبش را تقویت کرد نه این که آن را خانه نشین کرد. ترس مردم از خشونت حاکمیت فرو ریخته، مردم این مرز را شکسته اند و ترساندن آن ها از حکومت و خشونت توسط اپوزیسیون خودزنی است نه ضربه به رژیم.

تبلیغ این حرف ها شاید با نیت خیرخواهی است ولی حتما درً خدمت به ملت نیست ولی توصیه ی چنین روش هایی به سود نظام هست.