آیا نهضت ملی‌ شکست خورده است ؟

فرهنگ قاسمی
 

در آرایش نیروهای حربی و در گیری قدرت نظامی برای دست یافتن به هدفی که قبلا مشخص و برنامه ریزی شده است، یک ارتش در برابر ارتش دیگری قرار می‌گیرد جنگی درگیر میشود یکی شکست میخورد و یکی پیروز میشود. در یک نمونه تاریخی  چنین میخوانیم، خشایارشاه به یونان حمله میکند و نیرو های نظامی اتن را شکست میدهد .در نمونه ای دیگر حمله نظامی اسکندر به ایران را می بینیم که قوای نظامی ایران را در هم میکوبد و آن را شکست میدهد.همین حالت میتواند در داخل یک سرزمین که دارای چهارچوب های مرزی مشخص هست، بین سیاستی درمخالف با سیاست حاکم بوجود می‌ آید. دراین فرض، بسی‌ اتفاق میافتد  که قدرت حاکم، به عبارت دیگر حاکمیت، از قوای نظامی که در واقع برای دفاع از مرزها و رعایت قانون وبرقراری نظم ایجاد شده است، جهت اعمال قدرت خود و سرکوب نیروهای مخالف خود استفاده می‌کند. در اینجا نیزمیتوان گفت یک نیروی سیاسی در برابر یک نیروی سیاسی دیگر قرارنگرفته بلکه یک نیروی سیاسی در برابریک قوه نظامی – سیاسی قرار می‌گیرد، پس مفهوم شکست و پیروزی بی‌ اعتبار شده و مقوله سرکوب مردم توسط حاکمیت واقعیت  پیدا می‌ کند.  

مورد دیگر نیز وجود دارد که به کار گرفتن شکست میتواند قابل پذیرش باشد : در یک انتخابات سیاسی دو رهبر سیاسی به نمایندگی از دو اندیشه گوناگون با یکدیگر مقابله اندیشه و مقابله مدیریتی برای اداره جامعه میکنند که به زور متکی نیست بلکه بر منطق استوار است : دو منطق، دو فلسفه، دوایدئولوژی یکدیگر را به چالش می طلبند یکی در مقابل دیگری پیروز میشود و دیگری  شکست میخورد، استفاده از صفات شکست و پیروزی در این مورد صحیح است.
کودتا ها علیه دولت ها برای سرنگون ساختن آنها و به قدرت رسانیدن قدرتی‌ دیگر نیز از پدیده هایی هستند که مفاهیم شکست و پیروزی در آنها از اعتبار بر خوردار نیستند: وقتی پینوشه به کمک آمریکا، دولت سوسیال دمکرات و مترقی آلینده در شیلی را با کودتا نظامی از کار برکنارمیکند، آلینده و طرفداران او میکشد، این امر جنبه شکست دولت قانونی‌ شیلی ونظریات فلسفی‌ و اجتماعی آلینده را ندارد. همین موضوع به شکل دیگری، برای ما ایرانیان در حکومت ملی مصدق در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پیش می آید؛ قوای نظامی، به سرکردگی امپریالیسم آمریکا وانگلیس حکومت مردمی، مشروع  و قانونی‌ مصدق را ساقط میکنند و او و طرفدارن او را به زندان می اندازد، قدرت سیاسی نامشروع وغیرقانونی‌ سرلشکر زاهدی را جایگزین آن می‌کند. آیا درچنین  حالتی آیا میتوان گفت نهضت ملی ایران شکست خورده؟ بی تردید پاسخ به این پرسش منفی است، نه مصدق و نه آلینده هیچ کدام شکست نخورده اند، چرا که جنگ یا رقابت سیاسی میان دو قوه نظامی یا دو دکترین نیست بلکه یک قدرت نظامی در مقابل یک قدرت غیر نظامی قرار میگیرد. قدرت غیر نظامی به دکترین سیاسی و قدرت مدیریت متکی‌ است حربه او اندیشه و نیروی مردم است خود را برای مقابله نظامی آماده نکرده است و شاید اصولاً روش عمل و روند به دست آوردن قدرت توسط او به روز متکی نیست. چه بسا میتوانسته برای حفظ خود از قدرت نظامی استفاده کند ولی به دلایلی از این کار دوری می جوید. مصدق از کودتا اطلاع داشته است هم می توانسته از قوای نظامی برای مقابله استفاده کند و هم شاید می توانسته مردم را برای مقابله با کودتا به خیابان بخواند اما به هیچ کدام از این دو کار مبادرت نمی کند. آیا مصدق از عواقب آن در شرائط آنروز جهان که دو ابر قدرت، که یک شمال ایران را می‌خواست و دیگری جنوب آنرا وحشت نداشت.  
 در تاریخ مبارزات سیاسی واجتماعی ایران، راه  آزادی و استقلال و دمکراسی که راه نهضت ملی‌ است در صحنه سیاسی پیروز بوده، اما ازآنجا که به اصل استفاده از زور برای ماندن در قدرت اعتقاد نداشته،  هرگز وارد صحنه نظامی نشده است. امروز بیش از پیش این واقعیت اشکار گردیده است که قدرت متکی‌ به زور راهی به سوی دمکراسی نبرده بر عکس جامعه را به فساد نیل میدهد. بی‌ شک سیاستمداری چون مصدق از شناخت این واقعیت بی‌ اطلاع نبوده است. در سیاست پیروزی و شکست هر دو حضوردارند. اما کسی‌ که از پیروزی غره شود و از آن لذت ببرد در خود قدرت نابودی و کشتار را پرورش میدهد و کسی‌ که شکست را نپذیرد نخواهد توانست راه پیروزی آینده را هنوار سازد. تغییر در یک جامعه به دو طریق محتمل است. یکی به مرورزمان و با اتکا به تحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی‌ در بطن و اقشار جامعه،   که در این صورت باید قوه قانونگذاری آنها را تبدیل به قانون کند. دوم با تغییرات قانونی‌ توسط  حاکمیت بی‌ آنکه اقشار جامعه از آمادگئ لازم و کافی‌ قبلی‌ برخوردار شده باشند. کیفیت و ثمره هر کدام از این دو متفاوت هستند. اما بیان این یادآوری در اینجا اهمیت دارد :«در هر چیزی که تغییر کند، چیزی بدون تغییر می‌ماند. در هر آن چیزی که امروزه زیر عنوان نو ما را شیفته یا ناراحت می‌کند، عنصری کهن وجود دارد که به زندگی خود ادامه می‌دهد و تکرار می‌شود. در هر چیزی که به نظر می‌رسد با گذشته کاملا فرق دارد، چیزی پابرجامانده و ثابت موجود است. بسیاری از چیزهایی که اکنون به نظر تازه می‌آیند، قبلا هم وجود داشته‌اند، اغلب بسی پیشتر از آنی که ما تصور می‌کنیم. و همچنین چیزها، چه خوب و چه بد، بسی بیشتر از آنی که ما فکر می‌کنیم، دوام می‌آورند.»   گمان میرود که مصدق از این اصل که هُندریش در قرن بیست ویکم فرمول بندی می‌کند، که خود این گفته نیز از همین اصلی  که او ذکر می‌کند، مبرا نیست، پیروی کرده باشد.
  انقلاب مشروطه در سالهای نخستین خود بسیار کوشید تا با دیکتاتوری مقابله کند اما دیدیم که گریزاز حاکمیت های خود کامه ای که طی قرون متمادی دراعماق جامعه ما ریشه دوانیده است، امکان نداشت. انتخابات ها در غالب دوره های قانون گزاری رژیم پهلوی و طبیعتاً در تمامی انتخابات رژیم جمهوری اسلامی از خصیصه استصوابی برخوردار بودند، با این تفاوت که آخوند ها آنرا نهادینه کردند.
  در نخستین دوره انتخابات نمایندگان مجلس بعد از انقلاب نمایندگان انتخاب شده توسط مردم به مجلس راه پیدا نکردند. راه و رسم آزادی، دمکراسی واستقلال که مترادف با مطالبات انقلاب مشروطه و راه و اخلاق سیاسی مصدق بود با حربه لیبرالیسم سرکوب شد. ملاحظه میشود استفاده از کلمات شکست و پیروزی و سرکوب هر کدام نیازمند شرایط و موقعیت هایی است که به راحتی نمیتوان آنها را ترسیم نمود. پس با نگاهی‌ درست و مبتنی‌ بر رابطه واقعیت ها و مفاهیم  می‌ توان در یافت کرد که اطلاق صفت شکست به نهضت ملی درست نیست. قضاوت های تاریخ و اقرارهای امپریالیسم و قدرت های استعمار گر که خواست آنها چپاول ثروت ملت ایران بوده نیز جز این را نشان نمیدهد. وقتی‌ در برنامه سیاسی مصدق به دقت غور می‌کنیم، در میابیم که چشم انداز مصدق از اداره مملکت در انطباق و رابطه ملموس با معضلات آن بوده است و هر گاه آن را با مطالبات امروز مقایسه می‌کنیم یک فرض به اثبات می‌رسد، که این روشن بینی‌، هرگاه به نتیجه می‌ انجامید به بسیاری از مشکلات امروز نیز پرداخته بود. اما راه مصدق اگر بر استقلال و آزادی و دمکراسی بنا شده، حاکمیت ملت، عدالت اجتماعی، احترام به حقوق اقلیت ها، رعایت حقوق فردی و اجتماعی و احترام به منشور جهانی حقوق بشر در ذات و ماهیت رفتار و کردارش نقشی‌ تعیین کننده داشته است. برای پی بردن به واقعی‌ بودن این اصول در حکومت ملی‌ مصدق کافی‌ است به پروژه های اصلاحی‌ قوانین و برنامه های دولت او توجه شود.” دولت ملّی در تمام زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، از جمله در روابط ارضی، به ویژه استیفای حقوق دهقانان و ایجاد حدّاقل روابط دموکراتیک در دهات (تشکیل انجمن ده و دادن حق تصمیم‌گیری به اعضای آن)؛ دادگستری؛ دارایی؛ شهرداری ـ قانون جدید برای تشکیل انجمن شهر با حق رأی برای شرکت زنان؛ برقرای بیمه‌های اجتماعی کارگران؛ شوراهای کارگاه، اصلاحات را شروع کرد   « جامعه ایرانی‌ در دوران زمامداری مصدق نسبت به احدئ تبعیض روا نشد، همگان در برابر قانون از حقوق یکسانی بر خوردار بودند. هرگز دین در اداره مملکت دخالت نکرد پس دکترین مصدق لأییک و سکولار نیز بود.
رنگین کمان، بنیاد آزادی اندیشه و بیان
http://www.rangin-kaman.org
 /۱۴/۱۰/۲۰۱۰
ghassemi@cogefi.comآدرس ایمیل جهت جلوگیری از رباتهای هرزنامه محافظت شده اند، جهت مشاهده آنها شما نیاز به فعال ساختن جاوا اسكریپت دارید