آیین‌های جشن اسفندگان

شاهین سپنتا

جشن آزادی زنان

یکی از جشن های کهن ایرانی که در سال های اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته جشن اسفندگان است. اما از آنجا که آگاهی های کاملی از این جشن کهن در منابع دست اول به جای نمانده است، پژوهشگران هر یک از چشم اندازی دلخواه به این جشن کهن توجه نشان داده و در معرفی آن می کوشند. ولی یکی از معتبرترین پژوهش هایی که در این مورد منتشر شده، نوشتار ارزشمند دکتر جلال خالقی مطلق با عنوان «مردگیران،جشن بهاری زنان» است که به بررسی دقیق آیین‌های کهن جشن اسفندگان بر بنیان کتاب های «آثارالباقیه» و «التّفهیم» ابوریحان بیرونی، «زین‌الأخبار» گردیزی، «شرف‌نامه» نظامی گنجوی و «شاهنامه» فردوسی می پردازد. بر بنیان پژوهش های دکتر جلال خالقی مطلق آیین‌های جشن اسفندگان را فهرست‌وار چنین می توان یاد کرد:

۱- جشنی بهاری بوده و در آستانه سال نو در روز اسفند از ماه اسفند (پنجم اسفند) برگزار می‌شده است.

2-  جشنی ویژه زنان بوده است.

3- در این جشن مردان به زنان بخشش می کردند و آن را "مردگیران" می نامیدند، چون زنان از مردان آرزوها می خواستند.

4 – زنان خود را می‌آراستند و در طول روز در کوی و برزن به پایکوبی و افسانه‌گویی و شادی می‌پرداختند.

5- در پایان آن روز، رفتن به آتشکده برای توبه از گناهان کرده یا ناکرده نیز جزو برنامه این جشن بود.

6 – دختران نیز از این جشن سهمی داشتند چون برخی این جشن را ویژه "عروسان نادیده‌شوی"، یعنی "دختران شوهرنکرده" دانسته اند. دختران در هر نوبهار جشن می گرفتند و به کام دل شادی می کردند.

7 - در آن روز زنان کوی و بازار را از نظم و قانون هر روزه می‌انداختند و در واقع زنان در آن روز حاکم بر شهر بودند.

8- دختران و زنان در جشن دسته های گل به دست می گرفتند.

دکتر خالقی مطلق در پایان نوشتار خود تاکید می کند: « ... از آنچه رفت، می توان چنین نتیجه گرفت که در ایران کهن یک جشن بهاری زنان بوده که در آن روز زنان از آزادی بیشتری برخوردار بودند و به ویژه دختران "دمِ بخت" به همسرگزینی تشویق می شدند و از این رو این جشن را "مردگیران" می‌نامیدند. سپس تر با نفوذ بیشتر مذهب این جشن نخست تغییر ماهیت داده و جشن زنان شوهردار شده و این دسته زنان در آن روز از شوهران خود به پاس یکسال پارسایی و خانه‌داری و شوهردوستی "مزد" می گرفتند، تا این که همین نیز رفته‌رفته فراموش شده است. روز این جشن پنجم اسفند بود. پر بی راه نیست اگر بانوان روشنفکر ایرانی دست کم کنگره‌ها و جلسات ویژه مسائل زنان را در این روز برگزار کنند تا یاد آن جشن دوباره زنده گردد ».

در نوشتار یادشده دکتر خالقی مطلق به نکته دیگری نیز درباره تشابه جشن های ایرانی همچون اسفندگان با آیین های دیگر کشورها اشاره می کند و می نویسد: « ... همچنان که جشن‌های ایرانی با آیین‌های پیش از اسلام در ایران ارتباط دارند، این جشن‌ها در غرب مسیحی نیز بازمانده‌های آیین‌های پیش از مسیحیت‌اند که با مسیحیت کمابیش پیوند خورده‌اند. از سوی دیگر، اگر همسانی‌هایی را که میان آیین‌های ایرانی و غرب مسیحی هست، به دلیل کثرت آنها همه را حمل بر اتفاق نکنیم، باید ریشه آنها را در زمان‌های بسیار کهن زندگی مشترک این اقوام جستجو کرد... ».

           

           

                                   آیین های شادمانه زنان در نواحی مختلف ایران

بر این پایه می‌توان با بهره‌گیری از پژوهش‌های مردم شناسی انجام شده در سایر نواحی ایران و همچنین مطالعه در باورهای دیگر اقوام ایرانی یا آریایی که دارای مشترکات تاریخی و فرهنگی با هم هستند به همانندهایی در آیین های کهن همچون برگزاری "جشن ویژه زنان" همزمان با جشن فرخنده باروری زمین دست یافت که به نظر می رسد با اسفندگان هم ریشه اند و کمک می کنند تا تصویر دقیق‌تری از شیوه برگزاری این جشن در دوران کهن ارائه دهیم.

در این مورد، زنده یاد " آرداک مانوکیان" اسقف پیشین ارمنیان ایران نیز در کتاب ارزشمند «اعیاد کلیسای ارمنی» از جشنی مشابه اسفندگان یاد می کند که ویژه زنان و دختران بوده و خانواده های ارمنی آن را گرامی می داشته اند. مانوکیان درباره این جشن نوشته است:

« در زمان های گذشته در روز عید هامبارسوم، دوشیزگان و دخترهای جوان که این عید را از آن خود می دانستند با گل هایی که روز قبل جمع آوری کرده بودند دسته گل های زیبا درست می‌کردند و بزرگ‌ترین دسته گل را که به شکل صلیب در می آوردند، آن را " زاغگامر" یعنی مادر گل ها می نامیدند. پس از فراغت از این کار، کوزه ای تهیه کرده و هر کدام از دختران چیزکی در آن می‌انداختند و یک یا چند دختر را برای نگهبانی آن می گماردند تا پسران دستبردی به آن نزنند. در ساعت مقرر همه دختران گردهم آمده کوزه و دست گل ها را جلو خود می گذاشتند و هر بار پس از خواندن یکی از اشعار مخصوص "جان گولوم" به دست دختربچه ای که با تور صورت او را پوشانده بودند، یکی از اشیاء درون کوزه را در می آوردند و آن به هریک از دختران تعلق داشت مطلع شعر خوانده شده هم در حقیقت فال وی محسوب می گشت. در پایان مراسم، دسته گل ها را میان خود تقسیم کرده و دسته گل مادر را به کلیسا می بردند

آرداک مانوکیان در ادامه با اشاره به این موضوع  که جشن "هامبارسوم" یا "جان گولوم" جشنی بهاری بوده، می نویسد: « جالب این که عید هامبارسوم، عید آزادی دختران و زنان نیز بوده زیرا در این روز زنان و دختران آزادانه از خانه بیرون آمده و به دشت و صحرا می رفتند و تمام مراسم وابسته به این عید را به جای می آوردند. این مراسم از زمان های پاکان به یادگار مانده و اشعاری که بیشتر خود زنان سروده بودند، بیان حال حقوق آنان بود

اسقف پیشین ارمنیان تاکید می کند: «در این روز مردم و بخصوص جوانان و نوخاستگان لباس‌های رنگارنگ به تن کرده به صحرا می روند تا به عادت دیرینه مراسم فال بینی را انجام دهند».

وی ادامه می دهد: «در روستاها به این مراسم "جان گولوم" می گویند و علت آن است که تمام اشعاری که برای فالگیری ساخته شده با اصطلاح "جان گلوم" ختم می شوند».

مانوکیان، خوردن « آش ماست » را یکی از سنت های متداول در این جشن می‌داند و می‌نویسد: «در یکشنبه هامبارسوم،خوردن آش ماست اجباری بود».

آرداک مانوکیان به نقل از «قاپانسیان» یکی از پژوهشگران ارمنی می‌نویسد : «مراسم جان‌گلوم از بازمانده های پرستش آرا بوده که بعدا توسط کلیسای مسیحی ارمنستان پذیرا گشته است».

وی یاد‌آور می شود: «در ارمنستان قدیم مردم از چهار طرف کشور برای برگزاری مراسم هامبارسوم به زاغگاوانک که در کنار رود " کاساق " و کوه " آرا " واقع است می رفته اند و در کنار مقبره " گویس وارواره " آیین جان‌گلوم را برگزار می کرده اند».

گ. قاپانسیان، درباره اعتقاد ارامنه قدیم به " آرا " می نویسد: « آرا مظهر بهار و نشانه تجدید حیات طبیعت و گیاهان است. آرا مجسم کننده نیروهای طبیعی است که به هنگام بهار از حالت خواب زمستانی به در آمده و به تکاپو می افتند».

دیدگاه‌های پژوهشگر دیگر ارمنی به نام «ک. کستانیان» نیز درباره این که " آغاز سال ارمنیان باستان هم همچون ایرانیان با فرارسیدن فصل بهار همزمان بوده" نشانه اهمیت بهار و جشن های بهاری نزد ارمنیان همچون دیگر اقوام ایرانی است. البته همخوانی های بسیار دیگری نیز بین آیین‌های ارمنیان با دیگر ایرانیان می‌توان یافت چنان که "غوکاس کاراپتیان" پژوهشگر دیگر ارمنی معتقد است: « ارمنیانی که از هزاران سال به این طرف در ایران‌زمین و در جوار مردمان این مرز و بوم زندگی می کنند، طبیعی است که سنن و آداب و مراسم همانند و یکسان با دیگر ایرانیان داشته و بر اثر تماس دائم اثرات متقابل به وجود آمده باشد. برای مثال عید " گاقاند" و مراسم آتش بازی یا آب پاشی ارمنیان، بهترین گواه این حقیقت تاریخی می باشد. از سوی دیگر، مراسم چهارشنبه سوری و سفره هفت سین و آتش بازی و آبریزگان ایرانیان تقارن و تشابه فراوان با اعیاد ارمنی دارد».   

به این ترتیب با بررسی مجموع دیدگاه‌های آرداک مانوکیان و دیگر پژوهشگران ارمنی می‌توان ویژگی های جشن کهن هامبارسوم (Hambartsum) نزد ارامنه کهن را فهرست وار چنین برشمرد:

1 جشن هامبارسوم یا جان گولوم  جشنی "در آستانه بهار" بوده است.

2- ویژه زنان و دختران بوده و خانواده های ارمنی آن را برگزار می کرده اند.

3 - در این جشن، دسته گل‌های زیبا درست می کردند و بزرگترین دسته گل را که به شکل صلیب در می‌آوردند، آن را " زاغگامر" یعنی " مادر گل ها " می نامیدند.

4 - دسته گل مادر را به نیایشگاه ( کلیسا ) می بردند.

5 - فال کوزه و خواندن شعرهایی با ترجیع بند "جان گولوم" انجام می شده است.

6 – جشنی کهن بوده که از « زمان های پاکان به یادگار مانده » است.

7 - خوردن آش ماست یکی از رسوم ثابت آن بوده است.

البته به تدریج و زیر نفوذ باورهای مسیحی بسیاری از باورهای کهن ارمنی رنگ و بوی کاملا مسیحی به خود گرفته است چنان که امروز ارمنیان جشن هامبارسوم را  در روز "21 می" به عنوان عید عروج حضرت عیسی به آسمان (Ascension Day) برگزار می کنند اما همچنان برخی از سنت‌های کهن آن را انجام می‌دهند و در جشن هامبارسوم، مردم به خصوص جوانان و نوخاستگان لباس هاى رنگارگ به تن کرده و به صحرا می روند تا به عادت دیرینه، مراسم فال‌بینى را انجام دهند.

از سوی دیگر، جابر عناصری نیز شواهدی از برگزاری جشن زنان را در دیگر نواحی ایران نشان می‌دهد و می نویسد: در روستای «افوس» در 38 کیلومتری غرب شهر «داران» در روزهای آخر بهار، جشنی به نام «جشن زنان » برگزار می شود. در این روز همه مردان و پسران، سپیده دم روستا را ترک کرده و زنان اداره ده را برعهده می گیرند، در این روز زنان لباس های رنگین می‌پوشند و به رامش و شادی می پردازند. بعدازظهر مردان به روستا بازمی گردند و هدایایی را که تهیه کرده اند به زنان خود تقدیم می کنند. همچنین در روستای "جواهرده" ییلاق واقع در 24 کیلومتری رامسر، پس از برداشت محصول (معمولاً امردادماه) جشنی به نام «گِل‌کار جشن» برگزار می کنند. در این روز همه زنان در مکان مقدسِ روستا یعنی "آدینه مسجد" جمع می شوند و دیوارها و کف آن را پاک و سفید کرده و به زیبایی می آرایند. پس از بازگشت زنان از مسجد، مردان هدایایی را که از بازار گِل کار جشن تهیه کرده اند، به آنان هدیه می دهند. پس چنان که از مردم‌نگاری‌های جابر عناصری درباره این جشن در نقاط مختلف برمی آید:

1- جشنی بهاری یا مرتبط با طبیعت است.

2- جشنی ویژه زنان است.

3 - مردان کارها را به زنان می سپارند.

4- زنان لباس های شاد می پوشند و به شادی می پردازند.

5 - مردان به زنان هدیه می دهند.

6- زنان به نیایش همگانی می پردازند.

چنان که پیداست بین این آیین‌ها و جشن های کهن هامبارسوم و اسفندگان نیز شباهت‌های غیر قابل انکاری همچون « اهمیت به آزادی زنان »، «هدیه‌دادن به زنان» و «نیایش همگانی» وجود دارد که به نظر می‌رسد به خاطر ریشه مشترک کهن این آیین‌هاست. البته روشن است که تاکید بیشتر به آزادی زنان در این روز جنبه ای نمادین دارد و به هیچ روی به معنی منع و محدودیت آزادی زنان در دیگر روزهای سال نبوده و نیست. 

یکی دیگر از این همانندی‌ها پختن " آش اسفندی" در جشنی به همین نام در نواحی مرکزی ایران است که نزدیکی با سنت پختن " آش ماست" بین ارمنیان کهن دارد. اما چنان که مشخص است همانندی شاخص تر بین همه این جشن ها ارتباطی است که با بهار طبیعت و باروری زمین دارند. اسفندگان در آستانه بهار برگزار می شود؛ هامبارسوم هم در گذشته جشنی در آستانه بهار بوده است؛جشن زنان روستای افوس در روزهای آخر بهار برپاست و " گل کار جشن" هم بی ارتباط با زمین بارور نیست؛ اما همگی همزمان در یک تاریخ دقیق برگزار نمی شوند.

فرزانه گشتاسب، پژوهشگر، در این مورد اعتقاد دارد: «دلیل تفاوت در تاریخ برگزاریِ این جشن در نقاط مختلف ایران، داشتن تقویم های قدیمی و بدون کبیسه است که سبب جابجا شدن روزها و ماه‌ها می‌شده است ».

چنان که پیداست جشن اسفندگان را می توان «جشن ویژه زنان» یا به سخن ژرف‌تر «جشن‌آزادی زنان» برای دستیابی به حقوق خود دانست؛ البته نیاز به یادآوری نیست که مفهوم "آزادی زنان" در اندیشه مردمان، در گذر زمان و متناسب با گسترش مدنیت توسعه یافته است. اما چنان که دکتر جلال خالقی مطلق نیز به درستی اشاره می کند: « پر بی راه نیست اگر بانوان روشنفکر ایرانی دست کم کنگره‌ها و جلسات ویژه مسائل زنان را در این روز برگزار کنند تا یاد آن جشن دوباره زنده گردد». 

خاستگاهان:

1- مردگیران (جشن بهاری زنان )، دکتر جلال خالقی مطلق، 25 فوریه 2007، تارنمای ایران شناخت.

2- اعیاد کلیسای ارمنی، اسقف آرداک مانوکیان، ترجمه: هرایر خالاتیان،چاپ وحید، تهران 1352 خورشیدی.

3- جشن اسفندگان در گوشه و کنار ایران، فرزانه گشتاسب، 28 بهمن ماه 1387، در تارنمای برساد.

4- در گذرگاه نسیم وعدۀ سپندارمذ، جابر عناصری، ماهنامه چیستا، سال دوم، شماره 8 و 7، سال 1362 خورشیدی.

5- نوشتار «جشن های کشور ارمنستان » در تارنمای راه سبز ارمنستان.

 

نگاه کنید به نوشتارهای دیگر این نگارنده درباره جشن اسفندگان:

گل پلنگ مشک، نماد جشن اسفندگان.

 روز اسفند از ماه اسفند، روز مهر نیست !

اسفندگان روز زن ایرانی.

گفتگوی مریم رئیس دانا با شاهین سپنتا.

 منبع: سایت ایرانشناخت

 

 

اسفندگان، جشن آزادی زنان , گفتگوی مریم رئیس دانا با شاهین سپنتا

چهارم اسفندماه 1388

شهرزادنیوز / سه شنبه ۴ اسفند ماه ۱۳۸۸

آیا می توان از واژه «مردگیری» این لفظ برداشت‌کرد که زنان از مردان خواستگاری هم می‌کرده‌اند؟

- بر بنيان گزارش‌هاي ايراني، به‌نظرمي‌رسد كه در ايران كهن دختران نیز از این جشن سهمی داشتند، چنان‌كه برخی این جشن را ویژه «عروسان نادیده‌شوی»، يا «دختران ِدم بخت» دانسته‌اند كه به همسرگزینی تشویق می‌شدند، پس این جشن را «مردگیران» می‌نامیدند.

شهرزادنیوز: ـ یکی ازجشن‌های کهن ایرانی، جشن اسفندگان است. این جشن چه ویژگی‌هایی دارد؟

- اسفندگان از جشن‌هاي زيباي ايراني‌ست كه همه ساله در آستانه بهار برگزار می شده است. در برخي از متون كهن ادب فارسي هم‌چون «آثارالباقیه» و «التّفهیم»، «زین‌الأخبار»، «شرف‌نامه» و «شاهنامه» به شواهدي درباره چگونگي برپايي اين جشن برمي‌خوريم. بر بنيان اين گزارش‌ها اسفندگان (سپندارمذگان) جشنی بهاری بوده كه در آستانه‌ی سال نو در پنجمین روز ماه اسفند برپا می‌شده است. اسفندگان جشني ویژه زنان بوده و در اين روز زنان خود را می‌آراستند و با تن پوش‌هاي شاد و رنگارنگ، در كوی و برزن به پایکوبی و ترانه خواني و شادی می‌پرداختند. سپس در پایان آن روز، براي نيايش گروهي به نيايشگاه مي‌رفتند. به نظر مي‌رسد كه در اين جشن به گونه‌اي نمادين به آزادي‌هاي زنان و حقوق آنان توجه ويژه‌اي مي شده است. در اين روز زنان دست افشان و پايكوبان و گل‌افشان، رنگ و بوي ديگري به کوی و بازار مي دادند و حال و هواي شهر را شادتر و متفاوت‌تر از هميشه مي كردند.

ـ و چرا پنجم اسفند را به این منظور جشن می‌گرفتند؟

ـ در گاه‌شماري ايراني پنجمين ِروز ماه و دوازدهمين ماه ِسال به نام امشاسپندبانو « سپندارمذ» نام‌زد شده است. پس به تاریخ پنجم اسفندماه هرسال به فرخندگي اين همنامي جشن اسفندگان برپاست. اين نام در اوستا «سپنتا آرميتي» و در فارسي « سپندارمذ » يا «اسفند» آمده است. سپندارمذ در گات‌ها يكي از فروزه‌هاي اهورامزدا و در اوستاي نو يكي از امشاسپندبانوان است كه در جهان مينوي نماد دوستداري و فروتني و بردباري اهورامزدا و در اين جهان نگهبان زمين بارور و زنان پارساست. از اين‌روي در فرهنگ ايراني جشن اسفندگان ويژه زنان است و در آستانه‌ی بهار طبيعت و باروري زمين برگزار مي‌شود. در این جشن كه در گذشته « مردگیران » نيز ناميده مي‌شد، زنان از مردان آرزوها می‌خواستند و بر مردان بايسته بوده كه برآورده سازند.

ـ واژه «مردگیری» را به‌کاربردید، آیا می‌توان از این لفظ برداشت‌کرد که زنان از مردان خواستگاری هم می‌کرده‌اند؟

ـ بر بنيان گزارش‌هاي ايراني، به‌نظرمي‌رسد كه در ايران كهن دختران نیز از این جشن سهمی داشتند، چنان‌كه برخی این جشن را ویژه «عروسان نادیده‌شوی»، يا «دختران ِدم بخت» دانسته‌اند كه به همسرگزینی تشویق می‌شدند، پس این جشن را «مردگیران» می‌نامیدند. اما رفته‌رفته كه سنت‌هاي مذهبي در جامعه پررنگ‌تر شد، در اين جشن نيز دگرگوني‌هايی رخ داد، ازجمله آن‌که: به زنان پارساي باشوهر اهميت بيش‌تري داده شد. زنان در اين روز، به‌گونه نمادين، خواسته‌هايشان را از مردان خود مي‌گرفتند.

ـ در برابر واژه « مردگیری» در آن جشن، امروز لفظ «زن گرفتن» را داریم. آیا این فرهنگ است که با دگرگونی خود در گذر زمان به تعاقب موجب دگرگونی زبان و لفظ و اصطلاح می‌شود؟ و اصولن آیا جشن مردان هم وجود داشته است؟

ـ اين پرسش شما چند بخش دارد كه باید به هركدام جداگانه بپردازيم. نخست اين‌كه اگر بپذيريم در دوره‌‌هایي، به‌کارگیری عبارت‌هایی چون «مردگيران» يا «مردگيري» به‌مفهوم «مرد خواستن» يا«همسرگزيني دختران شوي‌ناكرده» برابري مي‌كند با آيين خواستگاري امروز، كه ممكن است به ازدواج ختم شود. البته امروزه، معمولا ً خواستگاري از سوي مردان انجام مي شود، ولي روشن است كه در فرهنگي كه خواستگاري و همسرگزيني برپايه برابري زن و مرد و رعايت حقوق طرف مقابل باشد، چنان‌چه به ازدواج منجر شود، پيمانی دو جانبه بين زن و مرد تلقی خواهد شد، پس چه «مردگيران» ناميده شود چه « زن گرفتن» خوانده شود، چيزي از اختيار طرفين در انتخاب و نیز تعهد يك طرف به طرف مقابل كم نمي‌كند.

در ضمن، امروزه در اصطلاح عامه هم‌چنان « زن گرفتن» و «مرد گرفتن» دربرابر هم متداول است و به‌كار مي‌رود و منظور از هر دو «ازدواج كردن» است.

اما درمورد بخش ديگر پرسش شما، به‌جاست اشاره كنيم كه در اوستاي نو سه امشاسپند، یعنی «سپندارمذ» ، « خرداد » و «امرداد» از امشاسپند بانوان به‌شمار مي روند و مادينه پنداشته شده و نماد مادر- خدايي آفريدگارند. اما امشاسپندان «بهمن»، «ارديبهشت»، و « شهريور» نرينه پنداشته شده و نماد پدرـ خدايي اهورامزدا به‌شمار مي روند. پس با بررسي بيش‌تر مي توان در جشن هاي مربوط به اين سه امشاسپند اخير كه نماد پدرـ خدايي اهورامزدا هستند، نشانه‌هايي از بزرگداشت نمادين نقش مردان در زندگي يافت.

 

 

 

بفرمود تا آتش افروختند

هم عنبر و زعفران سوختند

چهارشنبه سوری

گفت‌وگوی مریم رئیس دانا با شاهین سپنتا

 

٢٢ اسفند ١٣٨٨

برخی از آیین‌ها مانند فال‌گوش، کجاوه‌اندازی، قاشق زنی، فال‌کوزه، آجیل شیرین مشکل‌گشا، کوزه‌شکنی، گره‌گشودن و قفل‌گشایی، شال‌اندازی، پختن آش‌رشته یا رشته‌پلو با این که ریشه در باورهای کهن دارند، اما شکل امروزین به خود گرفته‌اند و اگرچه هنوز در برخی نقاط به صورت پراکنده برگزار می‌شوند، با این همه در بسیاری از نقاط کشور خصوصن در شهرهای بزرگ رنگ باخته‌اند.

شهرزادنیوز: آتش، آب، باد و خاک، چهار عنصر پاک‌کننده، همواره از زمان‌های قدیم نزد زرتشتیان مورد احترام بوده است، از این میان آتش سریع‌ترین و بهترین عنصر پاک‌کننده به شمار می‌آید. بزرگ‌ترین پدیده و یافته انسان آتش است و پیشرفت تمدن انسان مدیون آن. ایرانیان نخستین بار آتش را در تلاش زندگی یافتند: هوشنگ، شاه پیشدادی، روزی با همراهان خود به شکار می‌رود، بر سر راه خود ماری می‌بیند و برای کشتن آن سنگی پرتاب می‌کند که به گفته فردوسی: نشد مار کشته ولیکن ز راز/ پدید آمد آتش از آن سنگ باز.

از 3747 سال پیش به تاریخ زرتشتی تا امروز، ماه اسفند (سپنتاآرمتی)، نشانی‌ست از آمدن حاجی فیروز و عمو نوروز، و پاکیزه شدن خانه‌ها از درون و برون. اسفند فصل سبزه کاشتن است و جشن آتش و سرودخوانی و شادمانی. در آن روزگاران دور اگر آتش‌افروزی ایرانیان بر سر بام بود در شب آخر سال، به روایت تاریخ، امروز سُرخای آتش روشنی‌بخش جشن ایرانی‌ست بر سر هر کوی و خیابان در سه شنبه شب آخر هرسال. اگرسال‌های پیش حاجی فیروز برای مردمش می‌خواند "ارباب خودم بزبزقندی / ارباب خودم چرا نمی‌خندی"، امسال باید عمونوروز آواز بهاری‌اش این باشد:   ایران خودم سلام علیکم/ ایران خودم سر تو بالا کن.(2)

ـ به چه دلیل چهارشنبه‌سوری را شب قبل از چهارشنبه‌ی آخر سال، یعنی سه‌شنبه شب، می‌گیرند؟

ـ جشن چهارشنبه‌سوری پيشينه‌اي کهن و چند هزارساله دارد. بن‌مايه‌هاي چهارشنبه‌سوري به آخرین گاهان‌بارِ سال، جشن «همس پت میدیم گاه»(3)، بازمي‌گردد. نياكان‌ ما اين جشن را پس از اسلام هم در نواحي مختلف ايران ِبزرگ با نام جشن « شب‌سوري » در شب یکی از روزهای پایانی سال برگزار می‌کردند. به تدريج اين جشن در شبِ آخرين چهارشنبه‌ی سال تثبيت شد و چهارشنبه‌سوري به‌معني چهارشنبه‌ی سرخ و آتشين نام گرفت. با اين كه در فرهنگ ايران همه‌ی روزهاي هفته فرخنده هستند، ولي در اين ميان چهارشنبه جايگاهي ويژه دارد و از ديرباز گاه ِشادكامي و سور و سرور بوده است. در گذشته، اين آتش‌افروزي در سپيده‌دم انجام مي‌شده، اما به‌ تدريج و امروزه، هنگام آن به شب آخرين چهارشنبه‌ی سال كشيده شده و مردم با شادماني و برافراشتن آتش به پيشواز اين روز فرخنده مي‌روند.

ـ آیا ممکن است این سور اقتباسی باشد از آتش افروزی زرتشتیان ایران باستان در شب آخر سال؟ ظاهرن زرتشتیان شب آخر سال چراغی بر بالای بام می‌گذاشته و سحرگاه به روی بام می‌رفته‌اند و آتش افروزی با نوای اوستا درهم می‌آمیخته است.

ـ بله همان‌طور كه گفته شد بن‌مايه‌هاي جشن چهارشنبه‌سوري به جشن آخرين گاهن‌بارسال يا «گاهن‌بار پنجه» بازمي‌گردد كه در پنج روز پاياني سال برگزار مي‌شده است. ایرانیان باستان، در آخرين روزِ گاهان‌بار پنجه، مقداري هيزم بر فراز بام خانه كه بلندترين جاي خانه بوده است، گرد مي‌آوردند و در سپيده‌دم روز بعد روي بام خانه آتش روشن مي‌كردند و طي آييني به هنگام بازگشت، فَروَهَر نياكان درگذشته را بدرقه مي‌كردند، زیرا به باورشان در چنين روزهايي فروهر آنان براي همراهي در جشن بازمی‌گشته‌اند. روشن‌کردنِ آتش بر پشت‌بام خانه‌ها يا تپه‌هاي مشرف بر شهر يا روستا اگرچه در برخی از مناطق شرقی و غربی و مركزي کشور و برخی شهرستان‌ها و روستاها هنوز پابرجاست، اما در بسیاری از شهرهای بزرگ کشور فراموش شده؛ البته این امر با توجه به امکانات محدود مناطق مسکونی شهری طبیعی به نظر می‌رسد.

ـ این جشن با گذر زمان چه تغییراتی کرده است؟ تا سی سال پیش، مردم پس از پریدن از روی آتش و خواندن شعر معروف سرخی تو از من/ زردی من از تو، به عنوان مثال به قاشق‌زنی می‌رفتند، در سال‌های اخیر به‌خصوص در تهران شاهد صداهای انفجاری هستیم. در گذشته این سور را چه‌گونه برپا می کردند؟

ـ تغييرات گسترده و مشهود است، ولي گوهر اصلي اين جشن كهن هم‌چنان دست نخورده باقي مانده. اين دگرش‌ها هم شامل تغيير نام جشن می‌شود و هم زمان و نحوه‌ی برگزاري آن، که دردوره‌هاي مختلف صورت گرفته و به‌اختصار به این موارد اشاره شد. برخی از آیین‌ها مانند فال‌گوش، کجاوه‌اندازی، قاشق زنی، فال‌کوزه، آجیل شیرین مشکل‌گشا، کوزه‌شکنی، گره‌گشودن و قفل‌گشایی، شال‌اندازی، پختن آش‌رشته یا رشته‌پلو با این که ریشه در باورهای کهن دارند، اما شکل امروزین به خود گرفته‌اند و اگرچه هنوز در برخی نقاط به صورت پراکنده برگزار می‌شوند، با این همه در بسیاری از نقاط کشور خصوصن در شهرهای بزرگ رنگ باخته‌اند. علت آن هم بيش‌تر برمی‌گردد به تبليغات منفي رسانه‌هاي دولتي و محدوديت‌هايي كه براي برگزاري آيين‌هاي شاد وجود دارد. درنتيجه طي يك واكنش طبيعي، متأسفانه به‌تدريج اين آيين‌هاي شاد جاي خود را به جنگ و گريز خياباني و ترقه‌زدن توسط برخي جوانان داده‌، اما واقعیت این است که استفاده از ترقه‌های پر سرو صدا، با اصالت جشن چهارشنبه‌سوری در تضاد است.

چهارشنبه‌سوری آيينی‌ست معنوي و جشن پیشباز نوروز بزرگ. چهارشنبه‌سوری آيين ستایش پروردگار است و نیکویی‌های نیاکان در آستانه‌ی بهار طبيعت. پس زيباتر آن که این جشن در محيطی معنوی برپا گردد، که البته منافاتي وجود ندارد با شادتر برگزارنمودن آن. 

پانویس‌ها:

1‌- شاهنامه/ بخش فریدون.

2 - شعر از محمدجلالی ( م. سحر)، از وبلاگ سحرگاهان.

3 - واژه همس پت میدیم گاه، برابر شدن روز و شب را معنی می‌دهد و در باور زرتشتیان هنگام آفریده شدن انسان است.