پیام کورش زعیم
به سمینار "جنبش مردمی کشورمان از نگاه احزاب و سازمان‌های سیاسی"
شبکه هواداران صلح، آزادی و عدالت اجتماعی
شنبه ۴ سپتامبر استکهلم

مهمترین پیش نیاز پیروزی مسالمت آمیز در جنبش های مردمی آزادیخواهانه برای دموکراسی، همبستگی سازمان های سیاسی برون از حاکمیت است؛ و بزرگترین مانع پیروزی مسالمت آمیز جنبش های مردمی برای دموکراسی هم سازمان های سیاسی برون از حاکمیت هستند.
ما هنوز نیاموخته ایم که اگر هدف ما آزادی گزینش، آزادی های مدنی و سیاسی و تضمین حقوق شهروندی است، یا بطور کلی برای دموکراسی مبارزه می کنیم، باید اختلافات تاکتیکی خود را کنار بگذاریم، دستکم تا هنگامی که به آن آزادی برسیم. در هدف دستیابی به دموکراسی، همه همراه هستیم و می توانیم همبسته باشیم. وقتی از آزادی های سیاسی و مدنی برخوردار شدیم، آنگاه می توانیم به راحتی به نشر و ترویج دیدگاههای راهبردی و کاربردی خود بپردازیم و آنقدر نسبت به هم بردبار باشیم که انتخاب نهایی را برعهده مردم بگذاریم.
ولی شوربختانه همیشه از لحظه ای که مبارزه بنیادین مردم آغاز می شود، در حالیکه خود اجازه نفس کشیدن علنی را نداریم، با وجود اینکه صدایمان را کسی نمی شنود، رای ما را نمی خوانند، به جرم کوچکترین ابراز عقیده زندانی می شویم، مورد تجاور قرار می گیریم، به قتل می رسیم و یا از ترس اینها جلای وطن می کنیم و جرات بازگشت نداریم، مبارزه سیاسی را مبارزه با یکدیگر می دانیم. چون زورمان به حاکمیت نمی رسد، از دور به او اعتراض می کنیم ولی از نزدیک به جان هم می افتیم. مبازرزه سیاسی برای برخی از ما یعنی مبارزه با دیگر سازمانهای بیرون از حاکمیت به قصد تحمیل عقاید و سلیقه های خود در تبادل بی هدف.
وقتی رسانه های مدعی مبارزه برای دموکراسی را بررسی می کنیم، مشاهده می نماییم که حتا آنان که خود را هموند و ارگان یک سازمان سیاسی می خوانند در رقابت یا مبارزه با هموندان فعال همان سازمان عمل می کنند، خبرها، مطالب یا رویدادها را گزینشی نشر می دهند، و یا اینکه برخی اعضای سازمان خودشان را، به ویژه آنان که فعالتر و مبارزتر و مطرح تر هستند، از دایره خبرسانی خود حذف می کنند. این رویداد تاسف بار را من در میان رسانه های اینترنتی ملی گرا می بینیم، در میان رسانه های سوسیالیستی می بینیم، در میان رسانه های پادشاهی خواه می بینیم و همچنین در میان رسانه های اصلاح طلب مخالف رژیم. همه ما با هم در ستیز هستیم، و جمهوری اسلامی از این لذت می برد و خودبزرگ بینی های ما را و حسادتهای ما را نسبت به یکدیگر دامن می زند و به تماشا می نشیند. چرا رژیم باید ما را که مخالف هستیم به زندان بیاندازد، وقتی هموندان سازمانهای خودمان ما را در زندان رسانه ای خود قرار می دهند؟
من روزی خودم را در آینه نگریستم و به خود گفتم تو که دهها سال است به عظمت شخصیت مصدق می نازی، تو که چیزی بجز درباره اینکه او که بود و چه گفت و چه کرد نمی نویسی و نمی گویی، بگو خودت کی هستی؟ خودت برای این کشور چه کرده ای؟ تو برو خودت را به مردم بشناسان که مصدق نیاز به شناخته شدن ندارد. مصدق را به تاریخ نویسان بسپار. آیا تو کاری کرده ای یا برنامه ای پیش کشیده ای که ملت را به سوی آنچه مصدق به ما آموخت هدایت کند؟ من پس از این خودنگری در آینه، از خود شرمنده شدم که نه تنها هیچ نکرده ام که دیگران را هم با خودبزرگ بینی خود بازداشته ام. من باور دارم که در همه سازمانهای سیاسی اوپوزیسیون چنین خودنگری ضروری است. ما فعالان اوپوزیسیون با رفتار جداسازانه خودمان این پندار را در میان مردم ایران و در جامعه سیاسی بین المللی که به پشتیبانی معنویشان نیازمندیم به وجود می آوریم که جامعه اوپوزیسیون سیاسی ایران توان ایجاد یک جبهه مشترک را حتا برای آزادی خودش ندارد.
آیا من انگیزه و توان آن را دارم که از خود بگذرم و فقط در اندیشه پرتوان کردن این جنبش بزرگ و تاریخی ملت ایران برای رسیدن به پیروزی و دستیابی به آزادی باشم؟ آیا من می توانم بی ریا و بی غرور دست در دست شما بگذارم تا یک جبهه گسترده توانمند را در برابر خودکامگی و خشونت و فسادی که گریبانگیر ملت ما شده سامان دهیم؟ این پرسشی است که همه آنان که سخنان مرا می شنوند یا می خوانند نیز باید پاسخ آن را به ملت بدهند. ملت ایران باید تکلیف خود را با مدعیان مبارزه برای آزادی و دموکراسی و حقوق بشر روشن کند که آیا می تواند روی ما حساب کند یا باید از ما دست شوید و جوری با رژیم کنونی کنار آید؟ با امکانات و گستردگی اطلاعات و آگاهی رسانی امروز، دیگر نمی توانیم سرمان را در برف فرو کنیم و بپنداریم آنچه ما از خودمان می بینیم دیگران هم همین می بینند.
جنبش های مردمی برای تغییر مسالمت آمیز و خردمندانه در نظام سیاسی کشور در یک مرحله و یک شبه به نتیجه نمی رسند. تغییر یک شبه فقط توسط خشونت سازمان یافته رخ می دهد و نتیجه آن انتقال یک نظام خودکامه به یک نظام خودکامه دیگر است. نوع دیگر تغییر نظام، آشوبهای خیابانی و در نتیجه پذیرفتن خطر جنگ داخلی است که کشور را به سوی هرج و مرج و تجزیه و استقرار حکومتهای دیکتاتوری به بهانه تامین ثبات هدایت می کند. آنان که به حمله نظامی بیگانگان دل بسته اند نیز سرانجامی جز این را نمی توانند انتظار داشته باشند. در رویارویی با روشهای خشونت آمیز، خطر کودتای نظامی هم دور از احتمال نیست، که ما را به خانه اول بر می گرداند، و یک نسل دیگر ملت ما فدای نادانی، خودشیفتگی، پراکندگی و بی برنامگی ما می شود.
آنچه می تواند جنبش مردمی ایران را با آرامش وقاطعیت به پایانی پذیرفتنی و خردمندانه برساند، همبستگی همه ما برای یک هدف بزرگ و ورجاوند که همانا دموکراسی است می باشد. حکومتی که بر پایه هیچ ایدئولوژی یا مذهبی نباشد، ولی همه باورها و دیدگاهها بتوانند در سیاستها و قانونهای آن، از راههای دموکراتیک و با پشتیبانی مردم، تاثیرگذار باشند. بگذارید توان خود را در یک جبهه قدرتمند برای این مقصد که خواسته همه ما، جدا از دیدگاههای گوناگونمان درباره اداره کشور، است متمرکز کنیم. آنگاه که حقوق مدنی و بشری همه ما تضمین شد و به انتخابات آزاد رسیدیم، می توانیم در مبارزات انتخاباتی و یا در مجلس های شورای ملی درباره دیدگاههای خود جر و بحث کنیم تا همه ملت بشنود و تحلیل کند، و در تصمیم گیری آنچه از ما پذیرفتنی است مشارکت داشته باشد.
در اینجا، از درون سرزمین پرافتخارمان، با امید بسیار به آینده ای روشن و نزدیک، به شما اطمنیان می دهم که نه تنها اکثریت ملت ایران در این راه با ما هستند، که اکثریت آنان که در درون رژیم جمهوری اسلامی هم هستند، که شامل ارتش و سپاه و بسیج و حوزه ها هم می شود، علیرغم سرکرده هایشان با ملت ایران هستند. من نمی خواهم بدانم ایدئولوژی شما چیست، چه شخصیت تاریخی را نماد دیدگاه خود می شناسید یا چه دینی دارید؛ من فقط می خواهم دست خود را در دست شما بگذارم تا با یاری هم دموکراسی و حقوق بشر را در ایران برقرار و نهادینه کنیم.
کورش زعیم
13 شهریور 1389 (4 سپتامبر 2010)